تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سجده شكر برهرمسلمانى واجب است،با آن نمازت را كامل و پروردگارت را خشنود مى سازى و فرش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826677921




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بی‌ترمز


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بی‌ترمزبی‌ترمزبسیجی؛ « یک بار مصرف»، «کانال پر کن»، «عاشق خاک‌ریز اول» هم می‌گفتند و همه، حکایت شجاعت و مظلومیت نیروهای مردمی است؛ این که به کام خطر می‌رفتند و در میان آتش منزل می‌کردند، اهل هجرت و جهاد بودند و در این معرکه هیچ حد نمی‌شناختند و به اهداف از پیش تعیین شده عملیاتی نیز قانع نبودند و به هیچ‌چیز جز عشق و ارتباط و انس با حضرتش نمی‌اندیشیدند و کسی ایشان را به اسم نمی‌شناخت.غذای پرچممعمولاً شام بچه‌ها در جبهه خوراک سبک و ساده‌ای بود مثل نان و پنیر و خیار و گوجه که به خاطر شباهت رنگ آن‌ها به سه رنگ پرچم ایران (سبز و سفید و قرمز) معروف به غذای پرچم بود.پشتیبانی مرکزاهل و عیال و خانواده در پشت جبهه و شهر؛ وقتی کسی مرخصی می‌رفت و راهی منزل بود و از او سوال می‌کردند که: کجا می‌روی، فکر نمی‌کنی کار جبهه و جنگ لنگ بماند؟ او در پاسخ می‌گفت: جایی نمی‌روم، می‌خواهم بروم پشتیبانی مرکز را قوی کنم؛ کنایه از این که باید هوای برو بچه‌ها را هم داشت؛ یک طرف قضیه آن‌ها هستند که اگر مایل نباشند راه بیایند ما این‌جا کاری از پیش نمی‌بریم.پشه کلاه‌آهنیپشه‌های پا بلند و به اصطلاح نیش مته‌ای که از روی پوشش هم می‌توانستند نیش بزنند و نیششان فوق‌العاده کاری بود؛ بعضی از آن‌ها که آلوده بودند، وقتی نیش می‌زدند، بچه‌ها تب می‌کردند. نسبت کلاه آهنی که گویی از روی کلاه کاسکت هم می‌توانستند نیش بزنند یا این که مثل سرباز همیشه مجهز و آماده مقابله بودند.پل صراطپل‌های چوبی، فلزی و سیمانی در مناطق عملیاتی؛ تعبیری بود متأثر از پل صراط قیامت، همان که در اخبار آمده از مو باریک‌تر و از شمشیر برنده‌تر است؛ مثل «هر که از پل بگذرد خندان بود» نیز در فرهنگ عمومی و اجتماعی جامعه اشاره به همین پل دارد که می‌گویند معمولاً هر کس دارای عمل صالح است، از این پل به سهولت می‌گذرد و در غیر این صورت به قعر جهنم و اسفل السافلین سقوط می‌کند. فاصله رزمندگان با مرگ و شهادت، که گاه کم‌تر از به هم زدن پلکی بود، از یک طرف و وجود پل‌هایی که عبور و مرور بر آن‌ها بی‌شباهت به بندبازی نبود با رودخانه‌هایی که مثل اژدها زیر پای بعضی از پل‌ها دهان گشوده بودند و می‌غریدند، از طرف دیگر و اعتماد به نفس و توکل و تقوایی که جان مایه مقاومت بود. همه و همه مصداق چنین تعبیری است.پیمان کارکسی که با وجود حضور مداوم در جبهه و خط مقدم، شهید نمی‌شد و هر بار به سلامت به خانه باز می‌گشت و همیشه «حلوا خور» بود و «سینه‌زن»؛ یعنی مرتب حلوای شهادت و مرغ عزای دوستان شهیدش را می‌خورد و در عزای آن‌ها سینه می‌زد و خودش به اصطلاح بادمجان بم بود و هیچ‌چیزش نمی‌شد! کسی که گویی همه کار تحویل اوست، قرارداد دارد و باید تا آخر بایستد و کار را تمام کند.ترکش اواخواهریترکش فوق‌العاده‌ ریز و ناچیز که بدن را گویی ناز می‌داد و اصابت آن اسباب خجالت بود!ترکش حسین‌جانیترکش بزرگ که کم‌تر از توپ مستقیم نبود؛ به هر جای شخص که می‌خورد تکه بزرگش گوشش بود! ترکشی که شهادت بر اثر اصابت آن چون و چرا نداشت و چون شهادت در اذهان عامه، بیش از همه در امام حسین(ع) ظهور دارد و ترکشی را که منجر به شهادت می‌شد از آن تلقی حسین جانی می‌شد. با این احتساب، یعنی ترکش شهید کننده.تغارکلاه کاسکت؛ همان که بر سر بسیاری از بچه‌ها بزرگ و بی‌قواره بود؛ کلاه‌های یک اندازه‌ای که برای سر سربازان هم سن و سال ساخته شده، نه کسانی که کلی بارفیکس زده بودند تا قد بکشند، یا در شناسنامه‌شان دست برده، لباس بزرگ‌ترها را پوشیده بودند تا اعزام شوند. بچه‌هایی که جیب پیراهن‌شان زیر کمربند و فانوسقه‌شان قرار می‌گرفت و سرشانه‌هایشان دقیقاً روی آرنج و مرفقشان می‌افتاد، بسیجی‌های لاغر و کوچکی که بعضاً دو نفرشان به‌خوبی در یک پیراهن و شلوار جا می‌شدند.تک اسلامیبدون اجازه و از روی اضطرار و گاه برای مزاح از سهمیه چادر و سنگر دیگر دوستان خوراکی یا پوشاکی و... برداشتن.تمبرهندیتیر قناصه؛ تفنگی که با آن می‌شد وسط پیشانی را نشانه‌گیری کرد و «خال هندی» روی آن گذاشت.تیر اجلخمپاره 60 که مثل تیر اجل، وقت و بی‌وقت نمی‌شناخت و یک مرتبه از راه می‌رسید و همه‌ چیز را با خودش می‌برد؛ تا آن حد که حتی حسرت آخ گفتن را بر دل می‌گذاشت و مهلت واکنش نشان دادن را از شخص می‌گرفت؛ بی‌صدا و بی‌اطلاع سربزنگاه می‌آمد و دست رزمنده‌ای را می‌گرفت و در دست صاحب اصلی‌اش می‌گذاشت؛? آب زیرکاه.جای تیرآثار سجده‌های طولانی بر پیشانی شخص؛ کسی که از فرط عبادت پیشانی‌اش پینه بسته بود؛ به چنین رزمنده‌ای می‌گفتند: جای تیر را خوب مشخص کرده‌ای! کنایه از این که بین عبادت و شهادت رابطه‌ای وجود دارد. این اصطلاح وقتی شایع شد که دشمن با سلاح سیمینوف مجهز به دوربین نیروها را هدف قرار می‌داد و چون رو در روی هم بودند قدر مسلم اولین موضع و محل در معرض دید، سر بود تیرها درست به پیشانی شخص اصابت می‌کرد، از این رو جای تیر می‌گفتند.چادر انفجاریچادری که اغلب ساکنان آن پیوسته به ذکر و دعا و نماز اشتغال داشتند؛ کنایه از این که دیر یا زود چادر روی هوا می‌رود. چادرهایی که رزمندگان مستقر در آن بنیه معرفتی و عرفانی و اخلاص فراوانی داشتند؛ کسانی که نماز شب و ادعیه‌شان ترک نمی‌شد و زمینه قبول شهادت در آن‌ها بیش‌تر از بقیه بود. بچه‌ها وقتی سراغ دوستان خود در آن چادر می‌رفتند بعد از آن که پذیرایی می‌شدند از روی مزاح رو به هم کرده می‌گفتند: باید زودتر برویم، این از آن چادرهای خطری است؛ کنایه از این که این‌جا را دشمن به خاطر وجود بچه‌های مخلص، بیش‌تر می‌زند، زودتر برویم که ما هم به آتش آن‌ها نسوزیم!چتر جمع کنبسیجی؛ نوجوان کم سن و سال بسیجی که در سال‌های اول جنگ، دنبال چتر گلوله‌های منور پرتاب شده از سوی دشمن خود را به آب و آتش می‌زد و اگر می‌توانست آن را به خانه می‌برد و به اطرافیان نشان می‌داد و حس کنجکاوی دیگران را بیش از پیش برمی‌انگیخت.چرت خمپارهدر فاصله شنیدن صدای سوت گلوله توپ یا خمپاره، تا زمان انفجار آن، به اندازه پنج ثانیه فرصت بود نیرو دست و پایش را جمع کند تا ترکش‌های گلوله به او اصابت نکند؛ گفته می‌شود این عبارت را بیش‌تر در مورد خمپاره‌های منور به کار می‌بردند که بچه‌ها به محض روشن شدن آسمان در حالی که ستونی به طرف دشمن می‌رفتند روی زمین دراز می‌کشیدند و گاه در همین فاصله‌ها از خستگی خوابشان می‌برد.چلو مرگشام شب عملیات؛ شام آخر؛ غذای وداع با یاران.چهل تکهکسی که جای سالم در بدن نداشت؛ در هر موضعی، زخمی و نشانه‌ای از شجاعتی، مقاومتی و مظلومیتی؛ از هر عملیاتی و هجومی، مهر و امضایی و از هر پدافندی اسم و آدرسی! درست مثل توپ چهل تکه‌(تیکه) و سفره‌های چهل تکه پارچه‌ای قدیم که به هم آورده بودند و شده بود صورتی و هیئتی. هرچه بود وصله‌پینه بود؛ دست‌کاری شده؛ گویی هیچ‌چیز سر جای خودش نبود؛ از پا گرفته به دست، قرض‌الحسنه! داده بودند و از دست گرفته به جای‌دیگر، قطعاتی یدکی که هیچ کدام به هم نمی‌خورد و رنگ و فرم و قالب هم نبود!حزب‌اللهیکسی که به اجرای امور مستحب تقید داشت و به ندرت مکروهی از او سر می‌زد؛ دائم الوضو؛ مواظب دعا و نماز به موقع؛ در خواب و خوراک اهل اندازه نگه داشتن.خال هندیجای تیر سلاح سیمینوف (تفنگ قناصه) بر پیشانی؛ تشبیه محل اصابت این تیر به خال هندی که نوعاً موقع عروس شدن بر پیشانی هند و مسلکان نقش می‌کنند؛ حکایت از به فال نیک گرفتن و زیبا تلقی کردن این نوع شهادت است.خر شیطان شدنقضا شدن نماز صبح؛ گول شیطان را خوردن و خوابیدن تا طلوع آفتاب؛ با فرض این‌که هنوز وقت هست و دیر نمی‌شود.خروس بی‌محلنماز شب ‌خوان بی‌ملاحظه؛ کسی که با صدای بلند در جمع دوستان مشغول خواب و استراحت خود راز و نیاز می‌کرد تا با سر و صدایش و احیاناً روشن شدن فانوس، بقیه هم برای اقامه نماز برخیزند.خوشا به حال ماهیخوشا به حال ماهی که در آب است؛ کنایه از آن که من تشنه‌ام؛ ? یا حسین.دختر همسایهپیرمرد بسیجی سخت‌گیر و نامهربان.در بهشت بسته شدنتمام شدن مرحله‌ای از جنگ و به پایان رسیدن عملیات؛ بعد از هر عملیات و این اواخر بعد از آتش‌‌بس و قبول قطع‌نامه، بچه‌ها مرتب به خود با حسرت نهیب می‌زدند که: دیدی در بهشت بسته شد و نتوانستیم از فرصت استفاده کنیم و به جمع شهدا به‌پیوندیم؟در وقت اضافه خود را جا کردندر عملیات مرصاد شهید شدن؛ نسبتی بود برای شهدای عملیات مرصاد؛ کسانی که در طول سالیان دفاع جبهه بودند؛ اما در عملیات مرصاد فوز عظیم شهادت نصیب‌شان شده بود؛ کنایه از این که اگر در وقت اصلی بازی جنگ! نتوانسته بودند بازی را ببرند در وقت اضافه- عملیات مرصاد- به زور هم که شده، خودشان را در صف و جمع شهدا جا کردند و به آن‌ها پیوستند.سید مهدی فهیمیمنبع: گزیده فرهنگ‌نامه جبهه انقلاب‌اسلامی ایران در جنگ تحمیلی




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن