تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836790385




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آبروی هیئت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آبروی هیئتکسی که بچه‌های هیئت‌گردان یا دسته به او می‌بالیدند و به وجودش افتخار می‌کردند؛ آن که اسباب فضیلت جمع و جلسه بود؛ همه سعی می‌کردند شأن مجموعه و دسته خودشان را حفظ کنند و اگر کسی از سرسادگی و کم‌اطلاعی حرفی می‌زد که موجب خندیدن دیگران می‌شد یا در مقام حاضرجوابی در می‌ماند و کم می‌آورد، دوستانش رو به وی می‌کردند و می‌گفتند: «آبروی هیئت را بردی».آب زیرکاهخمپاره 60میلی‌متری؛ گلوله موذی تیز و فرزی که بی‌سر و صدا و بدون هیاهو می‌آمد و کار خودش را می‌کرد و بر خلاف سایر خمپاره‌ها سوتش جلوتر از خودش به گوش نمی رسید تا افراد خودشان را جمع و جور کنند، خیز بروند و پناه بگیرند.آبله مرغانازدواج؛ کنایه از همسر اختیار کردن؛ گفته می‌شد: «توهم بالاخره آبله مرغان گرفتی؟» به این معنی که بالاخره تن به ازدواج دادی؟ تعبیر دیگری بود از آنچه در پشت جبهه می‌گویند: «رفتی قاطی مرغ‌ها؟!»آپاچیبسیجی؛ به شوخی و جدی کنایه از رزمنده شلوغ و بی‌نظم و نزاکت، کسی که پا برهنه در منطقه فوتبال بازی می‌کرد.آدم آهنیکسی که جای سالم در بدن نداشت، گویی ترکش دشمن تنش را شخم زده بود و یک‌پارچه پوشیده از آهن بود؛ اما با وجود صدها ترکش در بدن هم‌چنان در جبهه حضور داشت، به چنین شخصی می‌گفتند: «آهن‌ربا به بدنش می‌چسبد!».اجر کسی با امور مالی بودنجزای بنده با غیر خدا بودن! می‌گفتند: اجرت با امور مالی، یعنی کار را قربة‌ الی الله نمی‌کنی، پس حواله‌ات به مزد دنیوی و به مزاح یعنی اگر کاری را برای خدا نمی‌کنی لااقل برای خودت بکن و بهانه نیاور!ادوکلن سنگربوی تعفن پا و جوراب نشسته و کثیف در سنگر که در بی‌آبی مدتی در پوتین مانده بود.اصحاب کهفنیروهایی که در فاصله دو علمیات و در اوقات فراغت بی‌کار بودند و وقت خود را به خواب و استراحت در چادر و سنگر می‌گذراندند؛ نوعی سرزنش است؛ کنایه از این که کار مهمی انجام نمی‌دهیم!اصلاح هفته وحدتیزدن سبیل و گذاشتن ریش؛ وقتی کسی سبیلش را از ته اصلاح می‌کرد و ریشش را باقی می‌گذاشت، چنان که بین برادران اهل تسنن رایج است. می‌گفتند: «اصلاح هفته وحدتی» کرده، کنایه از این که برای هم‌دلی و تفاهم، این‌طوری اصلاح کرده.اضافه‌کارینمازشب خواندن. پاسی از شب گذشته، وقتی همه خوابشان می‌برد، کسانی بودند که از چادر یا سنگر بیرون می‌زدند و تا صبح، با خدا راز و نیاز می‌کردند و بعد از روشن شدن هوا یکی یکی سر و کله‌شان پیدا می‌شد؛ بچه‌ها هم با آن‌که می‌دانستند قضیه از چه قرار است، رو به آن‌ها می‌کردند که: معلوم هست کجایید؟ بعد، خودشان اضافه می‌کردند: لابد طبق معمول رفته بودید اضافه‌کاری!افقی برگشتنشهید شدن؛ کشته شدن در میدان جنگ و بعد به صورت درازکش و افقی از جبهه به شهر برگشتن، در مقابل عمودی رفتن یعنی با پای خود به منطقه اعزام شدن گفته می‌شد. تعبیری است مربوط به سالهای نخست جنگ.بازی سرخ‌پوستیحمله به شیوه سرخ‌پوستان؛ (حسب نقل) لجن مالی صورت، شاخ و برگ درختان را به خود آویختن و داد و فریاد نامفهوم و درعین حال شاد راه انداختن؛ روشی که نیروهای خودی یک بار در جنوب موقع تک و حمله به دشمن و نفوذ به داخل خطوط عراقی‌ها به کار بستند و تعداد زیادی از آن‌ها را به هلاک رساندند.با گریه آمدنبا التماس و گریه و زاری و واسطه تراشیدن به جبهه آمدن؛ به محض این که سر و کله بچه‌های بسیجی کم سن و سال در خط یا عقبه جبهه پیدا می‌شد، بزرگ‌ترها رو به یکدیگر می‌کردند، با دست او را نشان می‌دادند و می‌گفتند: با گریه آمده! کنایه از این که سن و سالش کافی نبوده و با دست‌کاری شناسنامه‌اش و کلی گریه و زاری و التماس به جبهه راه پیدا کرده است.برادر صیغه‌ایدوست عقد اخوت بسته؛ بچه‌هایی که در آرزوی شفاعت بعد از شهادت در طول جنگ، به خصوص شب‌های عملیات، با هم پیمان و عقد اخوت می‌بستند که هر کدام زودتر محضر دوست را درک کرد دیگری را فراموش نکند و حق برادری را به جا آورد.بربریترکش خمپاره 120میلی‌متری؛ هر ترکش درشت و به اصطلاح سخت و نخراشیده‌ای که اصابت آن آه از نهاد هر کسی بلند می‌کرد، مثل «ترکش ساطوری» در مقایسه با ترکش‌هایی نظیر «نخودی» و «رهایی بخش» و غیره؛ کلمه «بربری» در برابر «لواشی» به کار می‌رفت که هر دو مثل نان بربری و نان لواش بودند، یکی در نهایت خشونت و سختی، خصوصاً سرد و بیات آن، و دیگری، انگار برگ کاغذ از سبکی و نازکی و خوش خوراکی! ترکش بربری را ترکش «استعلاجی دائمی» هم می‌گفتند؛ ترکشی که هر کس می‌خورد، هم نانش می‌شد هم آبش.برنامه پایانیپیرمرد رزمنده‌ای که حال و روزش گواهی می‌داد از معرکه جان سالم به در نمی‌برد، کسی که اگر آتش دشمن دامنش را نمی‌گرفت، از سن و سال و ضعف بنیه‌اش پیدا بود که به آخرین قسمت برنامه زندگی‌اش رسیده است و این برنامه پایانی اوست. گاهی این تعبیر را برای افرادی به کار می‌بردند که آثار تقوا و خلوص در حالات و سکناتشان هویدا بود.بوسه‌گاه حوریتاول‌ناشی از گاز شیمیایی.بوی بهشتبوی عملیات؛ بوی به خط زدن؛ بوی رفتن و پیوستن به یاران دیرین و رفیقان شفیق، مثل سوسوی چراغ کلبه‌ای در تاریکی مطلق، مثل صدای پای سواری در سکوت، مثل طنین تپش قلبی، مثل سر زدن دانه‌ای از خاک و بوی یاسی که روی دیوار کاه گلی کوچه باغ، بهار را تکرار می‌کند، مثل از این شاخه به آن شاخه پریدن و مرس زدن باران بر پشت شیشه‌ها و پیدا شدن سر و کله بچه‌های بازی‌گوش محل، مثل هوا و آفتاب و نسیم و سایه و داس دروگران، حال و هوای عملیات چشیدنی، بوبیدنی و لمس کردنی بود؛ از شب‌های اول و آخر ماه، مواظبت و مراقبت از اعمال، رقت قلوب، عزاداری و دعا، نگاه‌ها، سخن‌ها و سکوت‌ها، مؤانست‌ها و برادری‌ها، خلوت‌ها، بهانه‌گیری‌های دل و یاد شهدا که مثل هوا، جبهه آکنده از آن‌ها بود و نظایر آن؛ بچه‌ها هم طول امواج‌شان را خوب می‌شناختند و نیاز به اعلام مسئولان یا سوال و جواب نداشت.به زور خود را جا کردندر آخرین عملیات و روزهای آخر جنگ شربت شهادت نوشیدن و خود را به یاران شهید رساندن؛ یعنی استفاده از آخرین فرصت‌ها برای اثبات ایمان و استقامت و سربداری و وفاداری به امام و یاران شهید؛ تعبیری بود که بیش‌تر برای شهدای عملیات مرصاد به کار می‌بردند، می گفتند: دیدی چطور به زور خودش را جا کرد!بیت‌التقواسنگرهای کمین و بسیار حساس و خطرناک؛ جایی که می‌شد علم و ایمان و عشق و ارادت خود را به دقت در آن اندازه‌گیری کرد. گاهی این تعبیری را برای حسینیه به کار می‌بردند. سید مهدی فهیمی منبع: گزیده فرهنگ‌نامه جبهه انقلاب‌اسلامی ایران در جنگ تحمیلی




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن