واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جهان قایم موشک بازی(بررسی زوال فرهنگ در بسترعشرت)شماره اولدر اواسط قرن نوزدهم دو دیدگاه متفاوت رودرروی هم قرار گرفتند، که ادغام آنها در یکدیگر میبایست چهره ای نو برای شعور اجتماعی و محاورات مردمی آمریکای قرن بیستم به ارمغان میآورد. آمیزش این دو دیدگاه با یکدیگر عصر مناظره و مباحثه را به سر رساند و زمینهساز پیدایش دوران دیگری شد: عصر بازرگانی شو و دوران نمایشهای سرگرم کننده(SHOW BUSINESS)- یکی ازدو دیدگاه جدید بود و دیگری کهنه و قدیمی به نظر می رسید. دیدگاه نوین میگفت رابطه وسایل ارتباط جمعی با وسایل نقل و انتقال آن باید از میان برداشته شود و عنصر مکان نباید مانع یا عامل کند کننده سرعت انتقال اطلاع و اخبار باشد.
آمریکائیهای قرن نوزدهم با شدت زیادی درگیر مسأله «تسخیر» فضا بودند. اواسط قرن نوزدهم ، سیستم راهآهن مراحل اولیه خود را میگذراند. سرعت جا به جایی و تحرک و انتقال اخبار و اطلاعات به عبارتی معادل سرعت قطار بود . همین محدودیت بود که مانع میشد تا تحول و تکامل آمریکا و تبدیل آن به اتحادیههای ملی به کندی صورت گیرد. در دهه چهل قرن نوزدهم، آمریکا هنوز از یک سیستم مبادلاتی و ارتباطاتی فراگیر و همهگیر برای سراسر قاره بهره مند نبود.منظوراز این فرد آمریکایی ساموئل اف. بی. مورس (SAMUEL F.B. MORSE) است که با اختراع تلگراف مرزهای میان ایالتهای مختلف را از میان برداشت و در نتیجه حوزههای مختلف به هم پیوستند و در یک کلام افکار عمومی آمریکا یکدست و از شالودهای جدید برخوردار شد.حل اساسی مشکل، همان گونه که هر کودک دبستانی میدانست، توسط الکتریسیته صورت گرفت. این که یک فرد آمریکایی اولین کسی بود که روشی را یافت تا الکتریسیته را درخدمت ارتباط جمعی در آورد به هیچ وجه شگفتیآفرین نیست. او توانست با این کار مسأله و مشکل فضا را- در امر انتقال خبر- برای همیشه از میان بردارد.منظوراز این فرد آمریکایی ساموئل اف. بی. مورس (SAMUEL F.B. MORSE) است که با اختراع تلگراف مرزهای میان ایالتهای مختلف را از میان برداشت و در نتیجه حوزههای مختلف به هم پیوستند و در یک کلام افکار عمومی آمریکا یکدست و از شالودهای جدید برخوردار شد.
بهایی که برای این دگرگونی پرداخت شد بسیار زیاد بود؛ زیرا تلگراف کاری کرد که مورس هرگز پیشبینی آن را نکرده بود.اختراع مورس تعریف و مفهومی را که تا آن روز از اطلاعات در اذهان وجود داشت درهم ریخت و افکار عمومی و مراودات مردم را معنایی دیگر بخشید.آنچه بعدها اتفاق افتاد، نشان داد که حق با کسانی بود که تأثیر واقعی تلگراف را درک کرده بودند. آنها درک کرده بودند که صنعت تلگراف تعریف و مفهوم خاص خود را از ارتباطات جمعی عرضه خواهد کرد و نه تنها امکان مبادله و انتقال را بر قرار میسازد، که این مبادلات و آنچه با این وسیله مخابره میشود کاملاً متفاوت است با آنچه که یک انسان متعلق به فرهنگ کتابت با آن خو گرفته است.هجوم تلگراف برای تغییر تعریف و مفهوم «شکلگیری آرا و عقاید»، که سیستم کتاب و مطبوعات آن را ساخته و رشد داده بود، در سه جهت و بر سه اساس شکل گرفت: پوچی و کماهمیتی، ناتوانی در سلوک و عدم کفایت در رفتار، و بالاخره عدم هماهنگی و فقدان انسجام.که هر سه را وارد اذهان و شعور اجتماعی عامه کرد. غل و رنجیر از دست و پای این سه ضد ارزش جدید و این سه روح پلید از آن طریق برداشته شد که تلگراف، نظریه اطلاع بدون نظام را در اذهان عامه مشروعیت بخشید. نظریهای که براساس آن ارزش یک خبر بستگی دارد به اینکه نو، جالب، و عجیب و غریب باشد. تلگراف بدین ترتیب اطلاعات و خبرها را به کالا تبدیل کرد. به یک «شیء» که بدون توجه به اهمیّت و فایده آن قابل خرید و فروش است.
اما کار تلگراف در اینها خلاصه نمیشود. امکان بالقوّهای که در ذات تلگراف وجود داشت. یعنی تبدیل خبر به کالا، شاید به فعل در نمیآمد و واقعیت پیدا نمیکرد اگر عقد اخوت میان تلگراف و مطبوعات بسته نمیشد. زیرا کمی قبل از ظهور تلگراف، روزنامههایی که حول و حوش سالهای دهه سی قرن نوزدهم تأسیس شده بودند دست به کار ارتقای مطالب کم اعتبار و تا سطح خبر شده بودند. صفحات خود را با گزارشهایی در باره رویدادهای مهیّج ، پر میکردند؛ آنهم اغلب پیرامون جنایت و بزهکاری و مقولات جنسی. این گونه خبرها با داشتن بار احساسات انسانی و خصلت و علقه بشری، گرچه هیچ گونه اهمیتی در تصمیمگیریها و مسائل روزمرّه خواننده آن نداشت ولی با وجود آن جنبه محلی داشت و به حوادث و رویدادهای منطقهای و علایق مربوط به انسانهایی که در همان مکان و فضا به سر میبردند،مربوط می شد. مقالات اینگونه روزنامهها ارزش زمانی نداشت؛ قدرت جاذبه آن نه بر تازگی امر، بلکه بر جنبههای روانی و ماورائی آن مبتنی بود.هجوم تلگراف برای تغییر تعریف و مفهوم «شکلگیری آرا و عقاید»، که سیستم کتاب و مطبوعات آنرا ساخته و رشد داده بود، در سه جهت و بر سه اساس شکل گرفت: پوچی و کماهمیتی، ناتوانی درسلوک و عدم کفایت در رفتار، و بالاخره عدم هماهنگی و فقدان انسجام.ظهور تلگراف همه اینها را دگرگون کرد. دقیقاً یک روز بعد از آن که مورس صحت و کارایی اختراع خود را به اثبات رساند. یکی از روزنامهها برای اولین بار استفاده از تلگراف را آغاز کرد.. روزنامه مزبور اینچنین اعلام داشت: «... به این ترتیب ما قادر خواهیم بود اخبار وقایع اتفاقیه تا ساعت 2 را از واشنگتن دریافت و به اطلاع خوانندگان برسانیم. این واقعه در عمل همان حذف عنصر فضا میباشد.»مدتی بعد، ناشران آمریکای به سرعت و با دورنگری دریافتند که وضع در آینده چگونه خواهد بود؛ لذا تمامی امکانات موجود خود را در خدمت کابلکشی تمامی قاره بسیج کردند.چهار سال بعداز تولد تلگراف- 24 ماه مه 1844- آسوشیتدپرس تأسیس شد و اخباری از ناکجاها وبدون آدرس گیرندهها و مخاطبهای معین، چپ و راست، در تمامی قارّه شروع به رفت و آمد کرد.طولی نکشید که سرنوشت روزنامهها،تنها به این وابسته بود که چه مقدار اطلاعات، از چه مسافتهایی و باچه سرعتی به دست آمده است.
چهار سال بعداز تولد تلگراف- 24 ماه مه 1844- آسوشیتدپرس تأسیس شد و اخباری از ناکجاها و بدون آدرس گیرندهها و مخاطبهای معین،چپ و راست، در تمامی قارّه شروع به رفت و آمد کرد. جنگها، جنایتها، تصادفها، سرکشی شعلهها و سرمستی زبانههای آتش، طغیان رودخانهها و دریاها ، محتوای آنچه را که به آن «اخبار روز» گفته میشد شکل دادند.همان گونه که گفته شد تلگراف اعتبار و اهمیّت را بیاعتبار و بیاهمیّت کرد. اطلاعات و اخبار فراوان وسرریز شده هیچگونه ارتباط و قرابتی با کسانی که دریافت کننده آنها هستند و نیز با چارچوب روشنفکریو اجتماعی معیّن که قبلاً بستر آنها بود سر و کاری نداشت.ادامه دارد...با اندکی تصرف،برگرفته از کتاب زندگی در عیش،مردن در خوشی.نوشته تیل پستمن.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1115]