واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حقوق طبیعی، میراث ادیان توحیدی...
گفتارپیشین: حقوق بشر و انسان شمولی برخی تصور كردهاند كه دخالتدادن دین در حقوقبشر و تقسیم حقوقبشر به دینی و غیردینی با اقتضایذاتی حقوقبشر منافات دارد؛ زیرا این حقوق برای بشر فارغ از دین او است. پس این حقوق ناچار باید فرادینی باشد و دین نه میتواند این حقوق را بدهد و نمیتواند آنها را بستاند و میگویند:« این دین نیست كه این حقوق را به انسان میبخشد تا بتواند از آنها سلب هم بكند، بلكه انسان بما هو انسان، فارغ از اینكه این دین یا آن دین را داشته باشد و فارغ از این كه اساسا مومن باشد یا كافر، این حقوق را دارااست؛ بنابراین حقوق بشر مقدم بر دین میشود.»برای دستیابی به انسان شمولیحقوق بشر، كه بر مبنای آن حقوق بشر شامل همه آحاد انسانی شود، دو راهبرد اساسی وجود دارد: یكی آنچه اعلامیه جهانی برگزیده است و دیگری آنچه در اسلام وجود دارد.حقیقت این است كه، دراین سخن، از فرادینی بودن موضوع حقوق بشر، فرادینیبودن منشا ایجاد آن استنباط شده است؛ یعنی ازاینكه حقوق بشر نباید انسانها را به دوگروه متدین و غیرمتدین تقسیم كند و غیرمتدین را محروم كند، چنین نتیجه گرفته شده كه نباید جاعل حقوق دین باشد. درحالیكه نه از نظر عقلی چنین ملازمهای ثابت است و نه از نظر درون دینی چنین است كه اسلام صرفا برای مسلمانان حقوق قایل باشد؛ بلكه در اسلام برای مومن و كافر یكسری حقوق عام و فراگیر وجود دارد كه باید محترم شمرده شود؛ چنانكه درمقدمه اعلامیه حقوق بشر اسلامی كه به تصویب كشورهای عضو سازمان كنفرانس اسلامی در قاهره رسیده، آمده است:«حقوق اساسی و آزادیهای عمومی در اسلام، جزئی از دین مسلمین است.»در رابطه با این مفهوم از جهانشمولی حقوق بشر باید گفت كه بدون شك باید به این مفهوم از جهانشمولی حقوق بشر در اسلام به كاملترین نحو آن اعتراف كرد و هرچند اصطلاح «حقوق بشر» نسبتا جدید است، شاید چنین عبارتی در ادیان سنتی و شناخته شده وجود نداشته باشد. اما با وجود این، ادیان الاهی مبنای برای نظریه حقوق بشر ارائه میدهند كه از قانونی برتر از قانون دولتها نشات میگیرد كه همان قانون و تشریع خداوند است.حقوق طبیعی از میراثهای برجایمانده قانون روم قدیم و فلسفه رواقی نیست كه به قرنهای بعد منتقل گردیده و زیر نفوذ اندیشههای مسیحی كامل شده و توسعهیافته باشد؛ بلكه حقوق طبیعی و فطری از همان سرچشمه پیوستگیهای موجود در عالم تكوین و سرشت و طبیعت آفریدهها استنباط شده است. این حقوق، اساس همه قانونها و آیینها شمرده میشود و در قلمرو دین، حقوق تشریعی و در حوزه دانش، حقوق موضوعه، بیان آن را به عهده دارد. این حقوق ثابت، با اثرپذیری از آموزههای پیامبران و در شعاع آنها، در میان همه ملتها، فرهنگها و نژادها و در همه برهههای تاریخ مورد توجه قرار گرفته است. ولی دینشناسان پیشین، كمتر به پیوند دین و نیازهای طبیعی انسان توجه كردهاند و این امر، آسیبها و رخنههای بسیاری را پدید آورده است.قرآن هم در این زمینه میگوید: «… و لقد كرمنا بنیآدم…» … «و به راستی كه ما به فرزندان آدم كرامتبخشیدیم… .از دیدگاه اسلام همه انسانها دراینكه آفریده خداوند هستند شریكند و این اشتراك در خلقت و آفرینش، حداقلی از حقوق را برای همه انسانها موجب میشود كه این امر به جهانی شدن برخی حقوق كه در همه ادیان به رسمیت شناخته شده است، ربط دارد.اعلامیه جهانی حقوق بشر دارای سی ماده است كه بر محور تعمیم و تطبیق سه نكته اساسی چالش زا تنظیم شده است. از نظر این اعلامیه همه افراد بشر، بیتوجه به تمایزات نژادی، قومی،فرهنگی، دینی، جنسی و مانند آن برابرند؛ درنتیجه همه انسانها از حیثیت و حقوق برابر برخوردارند و هیچكس را نمیتوان به دلیل مسائل فوق از حقوق خود محروم ساخت. این حقوق، بر محور برابری همه انسانها و عدالتفراگیر میچرخد. این مضامین در چند ماده این اعلامیه مانند ماده اول، دوم و هجدهم آمده است.ماده اول می گوید: «تمام افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان هستند و باید در برابر یكدیگر با روح برادری رفتار كنند».طبقماده دوم نیز: «هركس میتواند بدون هیچگونه تمایز، مخصوصاً از حیث نژاد، رنگ، جنس،زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و كلیه آزادی هایی كه در اعلامیه حاضر ذكر شده است، بهرهمند گردد.»و ماده هجدهم مقرر میدارد: «هركس حق دارد كه از آزادی فكر، وجدان و مذهب بهرهمند شود؛ این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان است و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هركس میتواند از این حقوق، فردی یا جمعی، بهطور خصوصی یا به طور عمومی، برخوردار باشد».بر پایه این سه ماده، زنان با مردان، مسلمانان با غیرمسلمانان و اساسا همه صاحبان ادیان و مذاهب و نیز فرقههای سیاسی، از لحاظ حیثیت انسانی و حقوق عمومی برابرند. آزادی مذهبی و برابری سیاسی و جنسیتی از مهمترین نكاتی است كه در چالش با اسلام وجود دارد و باید رابطه اسلام با آنها تبیین گردد.به عبارت دیگر چنانكه برخی بیان داشتهاند، بنا بر مفاد اعلامیه، همه حقوقی كه مردان از آن برخوردارند، مانند حق طلاق، به زنان نیز تعلق میگیرد. ارتداد و تغییر مذهب امری اختیاری است و هیچ كس به دلیل دینداری خود بر دیگری برتری ندارد و حقوق بیشتری را دارا نخواهد بود. اگر كافری را به عنوان قصاص مسلمان، به اعدام محكوم كردیم، متقابلاً باید این حق را برای كافران نیز قایل شویم كه مسلمانی را به قصاص همكیشان خود اعدام كنند و... این ها مسائل جدیای است كه مسلمانان باید تكلیف خود را با آنها روشن كنند.. جلالی، غلامرضا: «نهجالبلاغه و مساله حقوق طبیعی»، فصلنامه حوزه، شماره 99.. اسرا (17): 70.. اسلامی، سیدحسن: «حقوق بشر اسلامی؛ آرزو یا واقعیت» خردنامه همشهری، شماره 11، 1/11/82.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]