تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه خداوند براى خانواده اى خير بخواهد آنان را در دين دانا مى كند، كوچك ترها بزرگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819541057




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت وگو با سينا سرلك، خواننده «بى‌گاه»جوانان براى پويايى نياز به حمايت دارند


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گفت وگو با سينا سرلك، خواننده «بى‌گاه»جوانان براى پويايى نياز به حمايت دارند
محمود توسليان- اينكه در نوجوانى يك نفر شاگرد استاد محمدرضا شجريان شود، خيلى خوب است، شايد از خوب هم خوب‌تر. اما اين موضوع تبعاتى نيز به دنبال دارد سيناسرلك و همايون تنها نوجوانانى بودند كه مستقيم محضر محمدرضا شجريان را درك كردند. او سال‌ها مرارت رفت و آمد به كلاس‌هاى ايشان را تحمل كرد و حالا نوبت آن رسيده كه آموخته‌هايش را ارائه كند.سرلك خيلى زود خواننده اركستر موسيقى ملى شد و بعدا آلبوم «راه و ماه» و اكنون «بى‌گاه» را در پرونده كارى خود ثبت كرد. او با گروه‌هاى متعددى در خارج از مرزها كنسرت اجرا‌ كرده‌است. بايد منتظر ماند ديد قدم‌هاى بعدى را چگونه برمى دارد. به مناسبت انتشار آلبوم «بى‌گاه» سراغش رفتيم.

بى‌شك رشد و تربيت هر هنرمندى در فرهنگ و خانواده او سابقه دارد. شما از كجا جوانه زديد؟

سرزمينى كه من در آنجا متولد شدم، سرزمين مردمان دلاور است؛ سرزمين بختياري. در شهرى به نام اليگودرز. اگر حمل بر غرور و خودبينى نباشد به اينكه از قوم بختيارى هستم، افتخار مى‌كنم. اما هر آنچه كه دارم از پدرم بهرام سرلك و مادرم سيمين سرلك است. آنها نه فقط موسيقى بلكه راه و رسم درست زندگى كردن را نيز به من آموخته‌اند؛ اميدوارم فرزند خلفى براى آنها باشم.

تاثير اين تربيت و فرهنگ بر اندوخته‌هاى موسيقايى شما چيست؟

من عاشق سرزمين بختيارى‌ هستم و هنگامى كه به آن فكر مى‌كنم حال و هواى ديگرى در من به وجود مى‌آيد. باور كنيد اگر شرايط تحميلى زندگى پيرامون نبود، دوست داشتم به آنجا برگردم و نزد پدر و مادرم زندگى كنم. در اين شرايط نه فقط براى پدر و مادرم بلكه خيلى اوقات دلم براى خودم هم تنگ مى‌شود. چون خيلى مواقع خودم نيستم. يعنى از قالب خودم خارج شده‌ام. اينها علاوه بر نوع موسيقى سرزمين بختيارى و اندوخته‌هاى من از آن ديار روى صدايم تاثير گذاشته است.

فكر نمى‌كنيد اين تعلق داشتن به سرزمين خاص و پيدا كردن يك رنگ و زنگ صدايى مغموم و اندوهگينى – كه مولفه صداهاى بختيارى است- گسترده مخاطبان شما را محدود كند؟

فكر نمى‌كنم كه داشتن يك ويژگى كسى را در نظر ديگران محدود كند. عقيده دارم كه يك هنرمند بايد از ديدگاهى وسيع برخوردار باشد. ما نبايد خودمان را محدود كنيم. هر انسانى در وهله اول متعلق به اين كره خاكى است ودر وهله دوم متعلق به وطن و كشورش. جهان متعلق به يك عده خاص نيست. پس در كارمان هم بايد جهانى بينديشيم. اما طى كردن اين مسير - بخصوص در كشور ما- بسيار دشوار است، چون در بسيارى از كشورهاى دنيا وقتى يك نفر مدارج هنرى كسب مى‌كند از سوى دولت و بخش‌هاى خصوصى مورد حمايت قرار مى‌گيرد. و خيلى زود همه او را مى‌شناسند. اينجا يك خواننده يا آهنگساز وقتى شناخته مى‌شود كه دير شده و سنى از او گذشته است.

شايد اين موضوع به ويژگى‌هاى كسب هنر و موسيقى در فرهنگ ما برمى گردد كه در آن بايد سال‌هاى سال شاگرد بود و آموخت؟

ببينيد استاد شجريان يك هنرمند جهانى است و من معتقدم بايد در سال‌هاى جوانى در دنيا مطرح مى‌شد. به نظرم ايشان آن استحقاق را داشتند كه در 24 ، 25 سالگى جهانى شوند. چون به قدركافى از مولفه‌هاى يك هنرمند نابغه برخوردار هستند. اما به دليل شرايطى كه در ايام جوانى ايشان وجود داشته و عدم استقبال صحيح مردم از موسيقى اصيل ايرانى اين محروميت به وجود آمد. طبيعى است كه يك هنرمند ابتدا بايد در مرزهاى خودش شناخته شود و بعد به مرزهاى جهانى برسد. استاد شجريان تنها هنرمندى است- البته در ايران- كه در زمان حيات خود اسطوره شد. اما اگر زودتر اين اتفاق مى‌افتاد بى‌شك مسير بخشى از موسيقى ما تغيير مى‌كرد.

آيا اين آسيب همچنان به استعدادهاى ما لطمه مى‌زند؟

ما جوان‌هاى خيلى مستحق و با استعدادى داريم كه بايد سراغشان برويم، پروبالشان بدهيم و ازشان حمايت كنيم تا در سال‌هاى آتى بتوانيم در سطوح بالا‌ترى آنها را مشاهده كنيم. اما متاسفانه از اين حمايت خبرى نيست. شايد بپرسيد چرا؟ من هم نمى‌دانم و اين علامت سوال هميشه در ذهنم وجود دارد.

شما و همايون شجريان به طور مستقيم تحت نظر استاد محمدرضا شجريان به آموختن آواز پرداختيد. با وجود اينكه استاد شجريان خيلى مستقيم و مستمر به تعليم شاگرد نپرداخته است، چگونه توانستيد به محضر ايشان راه پيدا كنيد؟

من از سال‌هاى نوجوانى در جشنواره موسيقى فجر شركت مى‌كردم. در يكى از همين حضورها با زنده‌ياد استاد حاج قربان سليمانى آشنا شدم كه اين آشنايى در ملاقات من با شجريان بى‌تاثير نبود. سال 72 در دو رشته تمبك‌نوازى و خوانندگى موسيقى فولكوريك بختيارى مقام نخست را كسب كردم. زنده‌ياد حاج قربان كه با استاد شجريان مراوده داشتند، از من پيش ايشان تعريف كرده بودند. گويا استاد هم به طور تصادفى برنامه‌اى از من در تلويزيون تماشا كرده بودند كه به جشنواره موسيقى فجر مربوط مى‌شد. در شب اختتاميه جشنواره موسيقى فجر 72 به همراه عده‌اى از هنرمندان موسيقى خراسان از جمله حاج قربان و على آبچورى درمنزل استاد شجريان خدمت ايشان رسيدم و از نزديك استاد را ديدم. آن شب هيچ وقت از خاطر من پاك نمى‌شود. از آن سال به بعد استاد با وجود مشغله‌هاى بسيار زيادى كه داشت من را پذيرفت و آموزش را شروع كرد. هفته‌اى يك بار از اليگودرز مى‌آمدم، شهرك غرب منزل ايشان. اوايل هفته‌اى يك بار بود. بعد‌ها شد هر دو هفته يك بار. رفتم خدمت سربازى و كلاس‌ها از آن روز از نظم خارج شد. يعنى از سال 73، 75 كلا مرتب مى‌شد، اما سفرهاى استاد، درس و مشق من و هزاران مسئله ديگر اين ترتيب را مى‌كاست. سال‌هاى دشوارى بوده به ياد دارم يك سال استاد ايران نبود و من قول داده بودم كه خوب تمرين كنم، اما دورى استاد شجريان روى روحيه من خيلى تاثير گذاشته بود. صدايم گرفته بود و اين موضوع رنجم مى‌داد. مى‌خواستم بگويم در سال‌هايى كه من بايد مثل خيلى ديگر از نوجوان‌ها بازى و خوشگذرانى مى‌كردم، مدام در تمرين و رفت و آمد به تهران بودم و اگر وقتى هم بود تلاش مى‌كردم، درس بخوانم، از همه چيز گذشتم و به عشقم پرداختم. هنوز هم عاشقانه دنبال اين راهم.

اولين حضور پررنگ و حرفه‌اى شما در عرصه موسيقي، همكارى با اركستر موسيقى ملى به رهبرى فرهاد فخرالدينى بود؟

اگرچه از همان سال‌هاى نوجوانى با گروه‌هاى سنتى و محلى متعددى كار كرده بودم اما اولين حضور جدى من در عرصه موسيقى خوانندگى براى اركستر موسيقى ملى ايران بود. من در ويلاى شخصى به نام دكتر شكيبى به واسطه استاد شجاع پور، خدمت استاد فخرالدينى رسيدم و پس از آشنايى‌هاى اوليه از سوى ايشان دعوت به همكارى شدم. اما اين زمان مصادف شد با خدمت سربازى من و امكان همكارى پيش نيامد تا اينكه خدمت سربازى تمام شد و من دوباره پيش آقاى فخرالدينى رفتم و براى مدتى خواننده اركستر ملى شدم.

برخورد اركستر با شما و بالعكس چگونه بود؟

من چند اثر از رپراتوار اركستر ملى را كه به صورت سمپل ضبط شده بود، دريافت كردم و مدتى خودم آنها را تمرين كردم. آهنگ‌ها ساخته استاد حسين زندى بود به علاوه يك آهنگ بختيارى كه خودم پيشنهاد داده بودم. رفتم سر تمرين‌و در كمال آرامش و بدون هيچ اضطرابى خواندم.

فكر مى‌كنم اين يك امتياز است كه شما داريد. چون همراهى با يك اركستر بزرگ خيلى فرق دارد با خوانندگى يك گروه سنتي؟

كاملا همين طور است. اما اگر حمل بر خودستايى نباشد بايد بگويم كه موسيقى در ذات من است و ريتم و ملودى را خوب مى‌شناسم. از طرف ديگر هيچ وقت از برخورد با پديده‌هايى كه نمى‌شناسم، هراس به خودم راه نمى‌دهم. با اعتماد به نفس كامل و بدون ترس روى صحنه مى‌روم و مى‌خوانم. برايم فرقى نمى‌كند اركستر بزرگ باشد يا گروه كوچك. استوديو باشد يا يك جمع صميمى يا يك كنسرت بزرگ. دوست داشتم تجربه كنم و خوشبختانه تجربه كردم.

خواندن براى يك اركستر بزرگ مانند اركستر موسيقى ملى با خواندن در يك آنسامبل كوچك و معمولى چه تفاوتى دارد؟

تفاوت عمده در اجراى موسيقى است. طبيعى است كه آنسامبل‌هاى كوچك‌ موسيقى ايران اغلب از ده، دوازده نفر تجاوز نمى‌كنند ودر چنين شرايطى حجم صدا چندان زير و بالا نيست. اينجا خواننده تا حدودى راحت‌تر است و همراهى و همكارى چندان دشوار نيست.

از سوى ديگر گوش خواننده آواز ايرانى با صداى سازهاى ايرانى مانوس است و حس و حال بهترى به خود مى‌گيرد. البته اين طور نيست كه در اركسترهاى بزرگ‌تر حس و حال وجود نداشته باشد. نه آنجا هم حال و هواى خودش را دارد. خواندن در اركسترهاى بزرگ به دليل حجم بالاى سازها و به تبع آن گستردگى اصوات، تا حدودى دشوارتر است. فراموش نكنيد كه اركسترهايى نظير اركستر ملى و اركستر سمفونيك عمدتا از سازهاى غربى تشكيل مى‌شود كه هماهنگى روحى با آن احتياج به تمرين و مراقبه دارد. به طور كلى تفاوت در فضاى اين دو حجم است.

چرا اين همكارى ادامه پيدا نكرد؟

من فكر مى‌كنم جواب اين پرسش شما را خيلى از دوستان مى‌دانند و بهتر است كه از آنها پرسيده شود. اگر من صحبت كنم حمل بر غرض‌ورزى مى‌شود. اصولا دوست ندارم يكبار مصرف يا چند بار مصرف باشم. ذاتا و شخصا اجازه نمى‌دهم كسى از من موردى استفاده كند و تا ذائقه خود و ديگران را ارضا كند.حتى اگر به قيمت اين تمام شود كه مدتى از صحنه كنار بمانم. البته همين طور هم شده است. مى‌بينيد كه چند سال است با اركستر كار نكرده‌ام و هستند كسانى كه بايد بيايند و از من بپرسند چرا همكارى شما با اركستر موسيقى ملى ادامه پيدا نكرد؟

يعنى ترجيح مى‌دهيد اين مسائل را درون خانواده موسيقى رفع كنيد تا اينكه بخواهيد آن را با عموم در ميان بگذاريد؟

به نكته بسيار خوبى اشاره كرديد . حرفتان را تائيد مى‌كنم. خيلى با اين موضوع مخالفم كه بعضى از هنرمندان زود مى‌آيند و مسائل شخصى خود را مطبوعاتى مى‌كنند. اين خيلى بد است. چون مردم از هنرمندان توقع ديگرى دارند و آنها را براى خود الگو قرار مى‌دهند.

چند سال پيش تا جايى كه من خبر دارم قرار بود، آلبومى به نام افسانه عشق با صداى شما بيرون بيايد اما تا حالا اين اتفاق نيفتاده است.

بله قرار بود افسانه عشق به آهنگسازى مسعودى تدينى اولين كار من باشد. اما تهيه كننده آن با وجود اينكه قول داده بود آن را سر وقت منتشر كند نمى‌دانم چرا تا كنون اين اتفاق نيفتاده است.

پس با اين وجود اولين اثر شما به طور رسمى راه و ماه است كه از ساختارى دلچسب و زيبا برخوردار است.

راه و ماه يك كار كاملا حرفه‌اى از يك گروه جوان بود كه عملكردشان قابل تحسين است نويد دهقان از آن نوازنده‌ها و آهنگساز هاى جوانى است كه كارش را خوب‌ مى‌شناسد. با اينكه تبليغ بسيار كمى شد، استقبال خوب بود. جا دارد كه زحمات‌ مدير موسيقى وقت آن روزها در حوزه هنرى (مهدوي) تشكر كنم كه در آن شرايط به خوبى از ما حمايت كرد.

اما بسيارى از آثار خوبى كه در حوزه هنرى منتشر شد، در زمينه پخش قربانى شد و خيلى‌ها آن آثار را نشنيدند.

شايد اين موضوع هم در خوب ديده نشدن راه و ماه بى‌تاثير نبود. به هر حال آن روزها مسئله ارشاد وحوزه هنرى بالا گرفته بود و‌ آقاى مهدوى درگيرى‌هاى زيادى داشتند. اما همين كه براى توليد اثر گام‌هاى زيادى برداشتند، قابل ستايش و تشكر است.

يكى از نكات مثبت آلبوم «راه و ماه» صداى شما و اجراى خوبتان بود. در آواز اين آلبوم شما يك شعر از حضرت مولانا انتخاب كرده بوديد كه داراى وزن دورنى بود. اغلب اين قبيل غزل‌ها را به دليل وزن درونى‌شان براى تصنيف انتخاب مى‌كنند اما شما آن را براى اجراى آواز در دستگاه نوا انتخاب كرديد كه نتيجه رضايت‌بخشى هم داشت. چطور به اين ايده رسيديد؟

خودتان بهتر مى‌دانيد كه اكثر اشعار حضرت مولانا از ريتم‌هاى بسيار خاصى برخوردار است. من اين شعر را انتخاب كردم تا آواز متفاوتى اجرا كنم كه همه آنها را با كمال اشتياق بشوند. اين شد كه بعد از انقلاب، طرح آواز را با مشورت نويد دهقان، آهنگساز اثر زدم و رفتيم براى ضبط. من اعتقاد دارم براى ارتقاى كيفيت يك اثر هنرى گروهي، بايد حتما مشورت در كار باشد. در غير اين صورت كار به دل نمى‌نشيند. خيلى از آثار را مى‌شنويم و متوجه مى‌شويم كه هركس ساز خودش را زده است. يعنى حال و هواى قطعه با حال و هواى خواننده يكى نيست. اين موضوع به خاطر اختلاف سليقه ميان صاحب اثر و خواننده است. اما اگر يك گروه متفق‌القول سر ساخت يك قطعه هم راى باشند، نتيجه‌اش هم به دل مخاطب مى‌نشيند. اين بود كه در آوازها و تصنيف‌ها با هم مشورت كرديم و فكر مى‌كنم نتيجه‌اش بد نشد.

وقتى كه براى آواز طرح مى‌زنيد و يا در تصنيف‌ها قابليت آوازى خود را به نمايش مى‌گذاريد، چقدر به فكر مخاطب هستيد؟

اگر اجازه بدهيد فقط سليقه شخصى‌ام را بگويم و آن را به كليت تعميم ندهم. من معتقدم اگر از يك طرح آوازى يا يك تصنيف خوشم بيايد، شنونده اثر هم خوشش خواهد آمد. اين را چند بار امتحان كردم و بازتابش را در شنيدار مردم دريافت كردم. البته بعضى‌ها دچار توهم هستند و فكر مى‌كنند هر آنچه كه اجرا مى‌كنند، بايد از سوى مخاطب هم مورد توجه قرار بگيرد. آدم بايد هميشه منطقى و آگاهانه به كار خودش نگاه كند. گاهى هم بحث سليقه به ميان مى‌آيد و حتى كارى كه به دل هنرمند مى‌نشيند، به دل مخاطب نمى‌نشيند.

فكر مى‌كنم علت ناپايدارى و ناماندگارى بسيارى از كارها- بخصوص در سال‌هاى اخير- همين توهم است كه نزد برخى موزيسين‌ها بيداد مى‌كند. خيلى ساده دور هم جمع مى‌شوند، يك آلبوم بيرون مى‌دهند و توقع دارند، خيلى زود عالمگير شود. اما اين اتفاق هيچ وقت نمى‌افتد.

يكى ديگر از كارهايى كه در طول اين سال‌ها انجام داديد، خواندن تيتراژ پايانى در سريال «سايه‌اى در تاريكي» و «مرده متحرك» بود. با وجود اينكه هر دو با استقبال مواجه شد اما استمرار پيدا نكرد. دليل اين عدم تداوم چه بود؟

من اين كارها را خيلى دوست داشتم و با عشق و علاقه تمام خواندمشان اما نمى‌دانم چرا اين همكارى ادامه پيدا نكرد.

يعنى خيلى دوست داريد كه مجددا با يك تيتراژ به تلويزيون برگرديد؟

چرا كه نه. منتها به شرط اينكه آن سريال يا فيلم از كيفيت قابل قبولى برخوردار باشد. من دوست دارم با مردم سرزمينم در ارتباط باشم و فكر مى‌كنم تلويزيون وسيله خوبى براى برقرارى اين ارتباط باشد. متاسفانه دامنه كم لطفى و بى‌توجهى‌ها كوتاه نيست. خيلى از تيتراژها را شنيدم كه به لحاظ موسيقايى از كوچك‌ترين ارزشى برخوردار نبودند اما موسيقى‌شان حتى به طور مستقل هم در بازار پخش شد اما آن موسيقى پايانى و حتى موسيقى متن سريال سايه‌اى در تاريكى را خيلى‌ها دوست داشتند و من مى‌دانم كه منتظر انتشارش هستند ولى هيچ وقت پخش و عرضه نشد. شايد از اقبال من است.

توقع مى‌رفت در طول اين سال‌ها شاهد فعاليت‌هاى بيش‌ترى از شما باشيم اما عملا اين اتفاق نيفتاد چرا؟

حافظ مى‌گويد، حافظ اين حال عجب با كه توان گفت كه ما/ بلبلانيم كه در موسم گل خاموشيم. اين بيت زبان حال من است، الان فصل شكوفايى و رونق من است و بايد هر روز بهتر از ديروز قدم بردارم. شور و انرژى در من موج مى‌زند اما كجا بايد آن را خرج كنم. فكر مى‌كنم خيلى چيزها عمدى اتفاق مى‌افتد. به تحقيق اين موضوع را دريافتم خيلى هستند كه چشم ديدن آدم را ندارند. عده زيادى هستند كه با من و راه من و استادم مشكل دارند.

توقع مى‌‌رفت استاد شجريان هم در طول اين سال‌ها علاوه بر لطف استادى كردن و آموزاندن به شما بيش‌تر كمك كند؟

من معتقدم استاد شجريان تا جايى كه توانسته براى من زحمت كشيده است. ادامه ماجراى پيشرفت به عهده من و جو موسيقى كشور است. عده‌اى با من خصومت دارند و دوست ندارند كه شاگرد جوان استاد شجريان مثل ديگران با هنرمندان بزرگ كار كند. آنها هستند كه باعث مى‌شوند من در كنار استاد مشكاتيان، استاد لطفي، استاد عليزاده و... قرار نگيرم. در صورتى كه من توانايى‌هاى خودم را مى‌شناسم. خواننده‌هاى عزيزى كه در طول اين سال‌ها با بزرگان موسيقى همكارى كرده‌اند خواننده‌هاى خوبى بودند اما من هيچ كمى از آنها نداشتم. اگر بيش‌تر نداشته باشم. اين خيلى مهم است كه يك خواننده آواز در چه مكتبى تربيت شده باشد. افتخار من اين است كه نزد سلطان آواز ايران تربيت شدم و هنرجو بودم. البته من آن عزيزان و هنرشان را زير سوال نمى‌برم. اميدوارم كه بتوانند سنگينى بار همكارى با بزرگان را تاب بياورند و اين راه را خوب ادامه بدهند. اجازه بدهيد يك جمله را علنى بگويم كه در موسيقى خيلى به من اجحاف شده است.

جديدترين اثرى كه با صداى شما هفته گذشته منتشر شده بى‌گاه نام داشت. ارزيابى تان از اين اثر چيست؟

اين رپرتوار هم مثل قبلى يك مجموعه دوست‌داشتنى بود كه من در كنار نويد دهقان كار كردم و اميدوارم در بين عموم علاقه‌مندان موسيقى ايرانى هم جا بيفتد. علاوه بر اين هنرمندان بزرگى در اين اثر نوازندگى كرده‌اند كه خودش يك امتياز بالا محسوب مى‌شود و كيفيت اثر را بالا مى‌برد.

دو همكارى با يك آهنگساز نشان مى‌دهد كه علايق مشتركى بين شما و آقاى دهقان وجود دارد. اين فصول مشترك چيست؟

نويد دهقان آهنگساز باسليقه‌اى است و در بحث تلفيق شعر و موسيقى خوب عمل مى‌كند. از سوى ديگر تركيب‌بندى سازها در كارهاى او به گونه‌اى است كه از گروه يك صداى دلچسب شنيده مى‌شود. علاوه بر اينكه او جوان است، ويژگى‌هاى موسيقى ايرانى و پتانسيل‌هاى آن را خوب مى‌شناسد. يكى ديگر از خصيصه‌هاى نويد دهقان كه من هم آن را دوست دارم پيگير بودن و جدى بودنش است. پشتكار خوبى دارد.

خودتان بهتر مى‌دانيد كه برخى از اهالى موسيقى ايرانى عقيده دارند نمى‌توان شعر نو را با موسيقى رديف دستگاهى تلفيق و تركيب كرد. اما شما در «بى‌گاه» روى شعرى از محمد زهرى و مهدى اخوان ثالث اين كار را به خوبى انجام داده‌ايد.

سعى مى‌كنم بى‌‌گدار به آب نزنم. قبلا تجربه‌هاى زيادى در اين زمينه انجام شده كه كم و بيش موفق هم بوده‌اند اما همان تجربه‌هاى موفق نشان داده كه مى‌توان به تركيب شعر نو و موسيقى ايرانى خيلى جدى كمك كرد. ما اين تجربه را در «بى‌گاه» داشتيم و به نظرم بايد ادامه پيدا كند. رفتن به سمت شعر معاصر دريچه‌هاى جديدى به روى موسيقى ايرانى بازمى‌كند. همان طور كه خدمتتان عرض كردم نويد دهقان مثل من ميانه خوبى با ادبيات دارد. بخصوص شعر زياد مطالعه مى‌كند. او آهنگش را ساخته بود و شعر را انتخاب كرده بود. وقتى گوش كردم متوجه شدم پتانسيل‌ بالايى براى اجرا و جذب مخاطب دارد. اندكى با هم مشورت كرديم و در نهايت قطعات چيزى شد كه شنيديد.

فكر مى‌كنم همين نگرش نامحدود شما به موسيقى و بحث آوار باعث شده كه تازگى‌ها تجربه‌هاى جديدى هم داشته باشيد.

بله. يك آلبوم با پدرام درخشانى كار كرديم كه در واقع اثرى است در ژانر موسيقى تلفيقي. اشعار از شعراى مختلف است و آهنگ‌ها با آن چيزى كه تا امروز از من شنيده‌ايد كاملا تفاوت دارد. اين اثر را آقاى ديهيمى دكلمه كرده و در دوCD به زودى منتشر خواهد كرد. يك آلبوم هم با احمدعلى راغب در فضاى موسيقى اركسترال كار كردم كه آن هم در صف انتشار است.

با وجود اينكه اهل سرزمين بختيارى هستيد و صدايتان به طور كامل متعلق به آن ديار است. چرا تاكنون به فكر يك اثر مستقل با ساختار موسيقى بختيارى نيفتاديد.

هميشه دغدغه موسيقى بختيارى را داشته‌ام و تا جايى كه توانستم اجرا كردم. در كنسرت با گروه قمر در كنسرت اركستر ملى و در تيتراژ سريال سايه‌اى در تاريكى از موسيقى بختيارى استفاده كرده‌ام. اما براى انتشار يك اثر مستقل با رويكرد موسيقى بختيارى خودتان بهتر مى‌دانيد كه چه مشلكلاتى وجود دارد. با اين وجود استاد هادى منتظرى يك اثر بختيارى ضبط كرده‌اند كه پس از چهار سال هنوز به فرجام نرسيده است. اين اثر در استوديو بل ضبط شده و از آنجايى كه آقاى چاووشى درگير مسائل شخصى و تعمير و بازسازى استوديو بودند اندكى توقف در كار پيش آمد. اما خوشبختانه گويا دوباره قرار شده كه به زودى كارها سامان بگيرد و احتمالا من خواننده اين اثر باشم.

با وجود اينكه معتقديد در حقتان اجحاف شده است اما كنسرت‌هاى متعددى در خارج از كشور اجرا كرديد. از آنها نگفتيد؟

به جرات مى‌توانم بگويم در اغلب نقاط دنيا به اجراى موسيقى ايرانى و معرفى آن پرداخته‌ام و خوشبختانه از تمام اين آزمايش‌ها سر بلند بيرون آمدم از كنسرت‌ها استقبال زيادى شده است كه هنرمند را به موسيقى ايرانى اميدوار مى‌كند. از سوى ديگر اين كنسرت‌ها، تجربه‌هاى بسيار گرانبهايى براى من بوده است. در پايان از زحمت‌هاى پدرم، مادرم، خواهرم و اساتيدم بخصوص زنده‌ياد فرهنگ‌فر و كيوان ساكت تشكر مى‌كنم.
 سه شنبه 19 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن