واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: چند عامل شكست ايران در المپيك ـ 2
مهرداد حسن زاده
در نوشته پيشين، چند عامل از عوامل شكست ورزش ايران در المپيك رم را برشمردم و اكنون به چند عامل ديگر در ناكامي ورزش ايران در المپيك ميپردازم.
8. بزرگترين معضل ورزش در حال حاضر، علاوه بر سوءاستفاده سياسيون از آن، دخالت سياست و حزبيگرايي در آن است. اينكه احزاب گوناگون، طلاي ساعي را به نفع خويش مصادره كنند يا فلان شخص سياسي، چوب لاي چرخ رقيب سياسي خويش در ورزش گذارد، نه تنها دردي را درمان نميكند، بلكه مشكلات عديدهاي را تحميل ميكند. بهترين حمله همان است كه شيخ فرمود: «ما را به اميد تو حاجتي نيست، شر مرسان». مربيان و ورزشكاران به عنوان زحمتكشان هرم ورزش نيز هيچ انتظاري از سياسيون ندارند؛ بنابراين، تصميمات سياسيون در سالهاي گذشته به جز اسباب زحمت، باعث عقبگرد ورزشي نيز شده است.
9. باختها و شكستهاي پياپي بدون شنيدن درددلها و نقاط ضعف از سوي مسئولان ورزشي، علاوه بر ايجاد يأس و نااميدي در درازمدت، باعث كاهش اعتماد به نفس ميشود و ورزشكاران و مربياني كه با اعتماد به نفس در رقابتهاي بزرگ شركت ميكنند، پس از چند بار شكست، اعتماد به نفس خويش را از دست داده و دچار نوعي سرخوردگي و يأس ميشوند؛ هرچند اين عامل نتيجه شكست است، ولي خود عامل به وجود آمده از شكستها و باختهاي پيشين است.
10. برخي از مسئولان ورزشي به دنبال خلق عامل دست و پا بستهاي هستند كه حاضر به دفاع از خويش نباشد و اين عامل عبارت است از مشكلات روحي و رواني و توقعات بيش از اندازه!
آيا انتظار و توقع از يك هنرپيشه تئاتر براي اجراي زيبا روي صحنه، توقع بيجاست؟ اينكه مردم انتظار داشته باشند حاصل زحمات چهار سال مديريت ورزشي را روي صحنهاي به نام «المپيك» به صورتي زيبا ببينند، توقع و انتظار زيادي است؟ اين انتظار و توقع از ديگر ورزشكاران ساير ملل وجود ندارد؟ مشخص نيست چرا به رغم اقرار ورزشكاران ما مبني بر نبود مشكلات روحي و رواني، برخي اصرار دارند شكستها را بر گردن مشكلات روحي و رواني ورزشكاران بيندازند؟! آيا توقع از ورزشكاراني كه ماهانه بيش از يك ميليون تومان از بيتالمال حقوق مستقيم دريافت ميكنند تا بدرخشند، انتظاري فضايي است؟ ورزشكاري كه چند بار در المپيك شركت كرده در جهاني و آسيايي حضور داشته، چگونه مشكل روحي و رواني دارد؟
11. ساليان درازي است كه مديريت مبتني بر آزمون و خطا در مديريت ورزشي جايي ندارد، اما گويا در سالهاي بعد هم ما بايد شاهد مديريت مبتني بر آزمون و خطا در ورزش كشور باشيم. اينكه هر چهار سال منتظر مديران جديد غيرمتخصصي در فدراسيونها و سازمان باشيم تا با تكيه بر آزمون و خطا، فرصتها را هدر دهند، همان ميشود كه در پايان هر المپيك شعار ميدهيم جهان با سرعت بيشتر از ما در حال حركت است.
12. اگر براي توجيه هر شكست و اشتباه، هزار دليل بياوريم، در حقيقت هزار و يك اشتباه مرتكب شدهايم. برخي از مديران و مسئولان ورزشي، همواره از فروشگاه فروش توجيهات و بهانهها، در حال خريد بهانههايي هستند تا افكار عمومي را فريب دهند. رئيس فدراسيوني كه در چند سال، بيش از پنجاه توجيه و بهانه در شكستها و باختها تحويل ميدهد، درواقع بهترين مدير توجيهگرا و نمونهترين مدير بهانهجوست. مشكلات مالي، فني، عقبماندگيهاي گذشته، عملكرد مديران پيشين، مقايسه با تيمهاي بازنده و... از جمله بهانههايي است كه ساليان سال به افكار عمومي تحويل شده است.
13. هماكنون مقايسه عملكرد خويش با كشورها و تيمهاي بازنده، يكي از شيوههاي متداول مديران ورزش ما شده است و اين مقايسه نادرست، باعث ميشود كه روز به روز و المپيك به المپيك نزول كنيم، زيرا همواره خود را با تيمهاي پايين جدول مقايسه ميكنيم. بيان سخناني همچون عملكرد ما ضعيف نبوده، جرمي مرتكب نشدهايم، ناكام نبودهايم، همه در المپيك مدال نميگيرند، زيرا فلسفه المپيك خدشهدار ميشود، توقعات نمايندگان مجلس زياد بوده، مصدوميت ورزشكاران و... از جمله بياناتي است كه براي عادي جلوه دادن اوضاع ارايه ميشود.
14. حضور تحصيلكردههاي دانشگاه در كميته ملي المپيك و سازمان كه تخصص ورزشي ندارند، با عملكرد ضعيف و رفتار خارج از ضوابط علمي، باعث تجربه ضعيف استفاده از دانشگاهيان در ورزش شد و حضور كميتههاي گوناگون روانشناسي و ... بزرگترين ضربه را به اصل علمي بودن ورزش ايران وارد كرد. هرچند تخصص و علم لازمه مديريت ورزشي است، ولي كافي نيست و اين حضور تحصيلكردههاي دانشگاه، نشان داد كه علم و تخصص، هر دو لازم است. از سوي ديگر، بستن دايره تصميمات در حضور چند نفر، اين تلقي را ايجاد كرده كه در بين تحصيلكردههاي ورزشي، متخصص قحطالرجال است.
15. حضور چند شغله مديران سازمانها در فدراسيونها و رؤساي فدراسيونها در مجموعه خارج از ورزش، يكي از علل عقبماندگي ورزش ايران است. به طور يقين، ورزش تخصصي در يك فدارسيون آنقدر وقتگير و زمانبر است كه شانزده ساعت كار روزانه را براي يك رئيس فدراسيون طلب ميكند. از اين روي، ميبينيم يك رئيس فدراسيون رزمي در ده سال به برخي از استانها يك بار هم سركشي نكرده و نميتواند بيست مربي زحمتكش آن رشته را نام ببرد، در حالي كه در نود سفر خارجي، زودتر از ديگران چمدان خويش را تحويل قسمت بار پروازهاي خارجي داده و در يك سال، ده سفر و اعزام خارجي داشته، ولي دو بار به استانها و شهرها و روستاها سركشي نكرده است. بديهي است كه سفرها و اعزامهاي خارجي، جذابيت بيشتري نسبت به سفر به شهرها و باشگاههاي دوردست در كشور دارد.
16. سقف آرزوهاي ورزشكاران و رؤساي فدراسيونها و مديران سازمان و كميته ملي المپيك بسيار كوتاه شده است؛ حضور در المپيك حتي با كارتهاي دعوت نيز براي كميته ملي المپيك و رؤساي فدراسيونها، سقف اهداف و آرزوهاي ورزشي ايران تلقي ميشود. افزايش تعداد ورزشكاران براي به دست آوردن تجربه، شعار مسئولان ورزش بوده و بدان افتخار هم ميكنند، در حالي كه المپيك، مكان بروز تجربيات يك ورزشكار است، نه كسب آن! بايد افراط در اهداف و آرزوها را هم عيب بزرگ ورزش دانست. هنگامي كه سه سال پيش رئيس ورزش خطاب به رئيس بركنار شده يك فدراسيون رسمي، خواستار حضور تيم ملي ايران در چهار كشور برتر دنيا شد، همگي با اظهار تعجب، كماطلاعي و بياطلاعي رئيس سازمان ورزش از بيكفايتي رئيس فدراسيون مذكور را علت اصلي چنين هدفي ميدانستند و در پكن در ميان بيست كشور مدالآور اين رشته، ايران هيچ سهمي نداشت و اين يعني افراط در هدفگذاري!
17. وابستگي ناظران كميته ملي المپيك كه از سوي فدراسيونها انتخاب ميشوند و از كميته ملي المپيك حكم ميگرفتند، خندهدارترين تعريف از نظارت به شمار ميرود. چگونه پيرمردي كه وابستگي شديد به فدراسيون و مزاياي مربوطه دارد، توان گزارش خلاف واقع از عملكرد فدراسيون و كادر فني تيم ملي مربوطه را خواهد داشت؟ همان گونه كه تعيين كميته بررسي شكستها توسط عامل شكست، يعني كميته ملي المپيك اقدامي خندهآور تلقي ميشود، زيرا از قديم گفتهاند: «چاقو دسته خويش را نميبرد».
تجربه ساليان گذشته نشان داده است كه مسئولان ورزشي پس از شكستها و باختهايي كوچكتر از ناكامي در المپيك، اقدامات پيشگيرانه زير را انجام ميدهند:
- كميته بررسي شكست تشكيل ميدهند و نتيجه آن مشخص نميشود.
- رؤساي فدراسيونها را به همبستگي فرا خوانده تا مشكلات، مشمول مرور زمان شده و به فراموشي سپرده شود.
- انتقادات رسانهها و مردم و نمايندگان، باعث عزل يك يا چند مهره ضعيف شده تا جلوي انتقادها موقتا سدي ايجاد شود.
- انتقادات باعث جانشيني گروهي ديگر از مديران غيرمتخصص و همحزبي در كميته ملي المپيك ميشود.
- مقاومت در برابر انتقادها و مسئوليت سپردن به برخي از مديران ستادي و رؤساي داوطلب فدراسيونها براي ابراز وفاداري به مديريت ورزش براي پاسخگويي و فرافكني و توجيه عملكرد.
اين نحوه اقدامات پس از شكستها، تقريبا قابل پيشبيني است، البته عامل ديگري نيز به عوامل شكست ورزش ايران در المپيك پكن اضافه كنيد.
اما براي جلوگيري از شكستهاي آتي در ورزش، اين اقدامات پيشنهاد ميشود:
- عذرخواهي و پذيرش اشتباهات در تصميمات و عملكردها و خودداري از ارايه بهانهها و توجيهات و فرافكني.
- استعفاي مديراني كه توانايي بيش از وضع موجود و بهرهبرداي از فرصتها را ندارند.
- فراخواني عموم مردم به تكميل فرم خاصي در علل شكست ورزش ايران در المپيك و فرستادن آن به كميته بيطرف و متخصص خارج از مجموعه سازمان ورزش.
- برگزاري نشستهاي متعدد با منتقدان و كارشناسان مستقل رشتههاي گوناگون ورزشي (گفتني است برخي كارشناسان، عنوان كارشناس ورزشي را در تمامي رشتهها يدك ميكشند و يا برخي كارشناسان، وابسته به سازمان و فدراسيونها هستند).
- تشكيل جلسات مناظره در رسانهها به ويژه سيما با حضور اجباري مسئولان و منتقدان مستقل.
- و فعال كردن مجامع فدراسيونها، بازرسان و تغييرات در اساسنامه فدراسيونها با تأكيد بر اصل مهم نظارت و كنترل مديريت ورزشي.
سه شنبه 19 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 231]