واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاه "الحيات" به انتخاب "زرداري" (2) "آصفعلي زرداري"؛ رئيس بينشان، با نشان شانس
خبرگزاري فارس: وقتي شانس قدرتنمايي ميكند، ديگر براي رئيسجمهور شدن نيازي نيست "ژنرال"، "سياستمدار محبوب" يا "خطيبي سخنور" بود، كافي است فقط "خوشاقبال" بود. آصف علي زرداري همان "جوان غريب" است كه در جواني "خانم بوتو" را ربود و اكنون بيهيچ نشاني جز نشان شانس، رئيسجمهور پاكستان شد.
به گزارش فارس، "غسان شربل" سردبير روزنامه فرامنطقهاي الحيات، چاپ لندن، در سرمقاله امروز دوشنبه خود درباره انتخابات رياستجمهوري پاكستان و انتخاب "آصف علي زرداري" رئيس حزب "مردم پاكستان" اين كشور براي اين منصب نوشت: راههاي بسياري براي موفقيت يك فرد براي رئيسجمهور شدن وجود دارد.
شربل افزود: فردي مراحل يك نهاد نظامي را طي ميكند و در تاريكي پادگان اشتياق و ولع شديد خود را براي رسيدن به پست رياستجمهوري مخفي ميكند. چه بسا اوضاع برنامههاي او را بر هم بزند. اوضاعي مانند شكنندگي نهادها و فساد شهروندان، نوپايي احزاب و بحران اقتصادي، موج تروريسم و دموكراسي بيريشه، اشتهاي نظاميان و رويارويي با خطرهاي داخلي و خارجي.
شربل نوشت: از راهي ديگر نيز ميتوان به رياستجمهوري دست يافت. خطيبي سخنور در جذب مردمي كه فريب عبارتهاي پر زرق و برق را ميخورند، پيروز ميشود. صعود به مناصب بالاي حزب و سخن راندن از گروهها و از درد تودههاي مردم دم زدن. يا شايد توان مالي و تبليغات پيشرفته. بدين صورت "قدرت" مانند ميوهاي رسيده، در دست عاشق دلباخته خود ميافتد. ولي تجربه ميگويد براي رسيدن به رياستجمهوري راهي ديگر هم ميتوان رفت. اينكه "ستاره اقبال"، تو را بجويد و بيابد و تو خود را براي استقبال از آن آماده كني. "آقاي اقبال" رأي دهندهاي معمولي نيست. گاهي از اين كه قدرتِ خود را رو كند و همگان را غافلگير كند و بر حسابوكتاب و پيشبينيهاي ديگران خط بطلان بكشد لذت ميبرد. در اين هنگام ديگر نيازي نيست شما "ژنرال" يا "سياستمداري محبوب" باشيد يا "خطيبي سخنور". كافي است فقط "خوشاقبال" باشيد.
غسان شربل افزود: زماني كه كشورش متولد شد [و به استقلال رسيد] هنوز پا به دنيا نگذاشته بود. درست 8 سال پس از آن به دنيا آمد. زماني كه "پرويز مشرف" [رئيسجمهور پيشين پاكستان] در جنگ با هند مشاركت ميكرد، او سرگرم "بازي" بود. بسيار خوشچهره بود. عاشق موسيقي و دلباخته اتوموبيلهاي پرسرعت. شايد در آن روزها جرأت انديشيدن به پستي رده بالا يا كمي پايينتر از را نداشت. ولي امان از "شانس و اقبال". اگر در تاريخ خانوادگي نشاني از آن نباشد بايد به سراغ تاريخ خانوادهاي ديگر بروي. ماجراجويي بزرگ نياز به برگهاي برنده درخشنده دارد.
* * *
سردبير روزنامه الحيات با اشاره به پدر "بينظير بوتو" ادامه داد: "علي بوتو" هم رهبري سرسخت بود. پيش از اعدام خود همه كساني را كه از حذف او شادمان بودند تهديد كرد. وي گفت "اگر اعدامم كنيد از درون قبرم بر شما حكومت خواهم كرد"... او را اعدام كردند.
* * *
شربل افزود: خانم "بينظير بوتو" اموال و نفرينهاي كه در حق پدرش شده بود، را به ارث برد. ولي كرسيهاي دانشگاه آكسفورد با كرسيهاي حكومت در پاكستان بسيار متفاوت بود. داستان پاكستان، داستان از هم گسيختگيهاي هميشگي است. پاكستان از تكه شدن شبه قاره هند پا به وجود گذاشت. تا پس از آن نيز "بنگلادش" به دنيا بيايد. زندگي پاكستان پس از استقلال ميان چند دستگيهاي مردم و شهوت [قدرتطلبي] نظاميان و دشمني پياپي با هند تكه تكه شد.
پاكستان ميان كشمكش با "مجاهدين" افغانستان همسايه، كه به هزينه آمريكا فعاليت ميكرد و بين وزش باد افراطگراييها در مدارس و خيابانهاي اين كشور از هم گسيخت تا اينكه به اين كشوري رسيد كه بينظير بوتو با انديشه انتقام خون پدر، پرچم را در دست گرفته بود.
براي كشور پاكستان دشوار بود كه رهبري مجرد را بپذيرد. شانس دست به كار ميشود. مادرش، جواني خوشچهره كه پدر آن با پدر بوتو دوست بود، پيشنهاد ميكند؛ "آصف علي زرداري". ازدواجي سنتي. دختر جوان تازه بازگشته از دانشگاه آكسفورد با ازدواج با مردي كه ديگران براي او انتخاب كردند موافقت ميكند. بسياري در سال 1987 از دست اين پسر جوان غريب كه اين شاهزاده را ربود خشمگين شدند. از آن لحظه به بعد زرداري در كانون توجه و [خطر] بود. خانم بوتو در سال 1988 تا 90 و از 93 تا 96 نخستوزيري پاكستان را بر عهده داشت. در آن دوران زرداري به فساد و دست داشتن در قتل برادرش متهم شد و به زندان افتاد و پس از آزادي وزير شد و پس از نيمساعت از دومين آزادياش دوباره به زندان افتاد و به "مرد 10 درصدي" معروف شد.
زرداري پس از آزادي از زندان در سال 2004 كه مجموعا 11 سال را در زندان گذراند، به همسرش در تبعيدگاه ميپيوندد. پس از سه سال پرويز مشرف دستور عفو مردي را صادر ميكند كه كسي فكر نميكرد اين شخص رئيس جمهور آينده پاكستان است.
غسان شربل افزود: ديگر باقي داستان را همه ميدانند. بينظير بوتو كه مرگ در انتظار او بود [از تبعيد] بازگشت. زرداري رياست حزب [مردم] را به ارث برد. پسرش را به آكسفورد بازگرداند و حال، اين زرداري است كه پس از اسعفاي اجباري مشرف، صندلي رياست او را به ارث ميبرد.
آن جوان غريبي كه آن شاهزاده را ربود، اكنون رئيس جمهور كشوري است كه 170 ميليون جمعيت دارد. كشوري اتمي كه به دليل اقدامات انتحاري، كژدار و مريض به جلو ميرود. نهادهاي آن هنوز ارتباط خود را با "طالبان" افعانستان قطع نكرده است. مناطق قبيلهاي شورشي، "طالبان داخل" و "خارج" را در آغوش گرفته است و جنگ در افغانستان هر روز وحشيانهتر و سانسور غربي و آمريكايي از رفتار پاكستانيها هر روز نگراني و ترديدهايي بيشتر ايجاد ميكند.
غسان شربل در پايان نوشت: شانس و اقبال دوست خود را به كاخ [رياستجمهوري] رساند. حال پرسش اين است كه شانس در آنجا چگونه به ياريش خواهد آمد؟ چگونه او را حمايت و محافظت ميكند تا در كشوري كه حكومت كردن در آن مانند راه رفتن روي طنابي است كه يك سر طناب به ديناميت متصل است، زنده بماند. نام پاكستان يعني "سرزمين پاكان". شانس و اقبال آن را در دستاني امين قرار داد ولي اين شانس غدّار عادتش است كه خيانت كند. زرداري رئيس جمهوري است بينشان، ولي با نشان "شانس".
آصف علي زرداري همسر "بينظير بوتو" نخستوزير پيشين پاكستان و رئيس فقيد حزب "مردم"، روز شنبه در انتخابات رياستجمهوري پاكستان، رئيسجمهور اين كشور شد.
انتهاي پيام/
سه شنبه 19 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]