واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: پيشگفتار
در سرزمين وحى، خود را در برابر آينه قرآن قرار دهيم و زشتى و زيبايى خود را بنگريم كه استناد به قرآن دقيقتر، سريعتر، مؤثّرتر و مورد اتفاق همه مسلمانان مىباشد.
قرآن مىفرمايد: «انّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر»(1) ولى نماز ما، نه خود و نه جامعه ما را از فحشا و منكر باز نداشت. مشكل چيست؟
در مكه، سنگها مرمر، آب زمزم، قبله بدون انحراف، جمعيت ميليونى، زير پا نفت، قرائت امام جماعت عالى است، پس چرا اين نماز جلو بزرگترين منكرات را كه تجاوز دشمنان به كشورهاى اسلامى و قتل عام مسلمانان است نمىگيرد.
مشكل در اين است كه به شرايط و امورى كه بازدارنده انسانها از فساد و منكر است توجّه نمىشود.
قرآن از ما خواست به هنگام نماز روى خود را از بيتالمقدس به سمت مسجد الحرام بگردانيم تا يهوديان بر ما منّتى نداشته باشند. «لئلا يكون للناس عليكم حجّة»(2) ولى امروز ما با دست خود، خود را وابسته مىكنيم تا بر ما حجّت داشته باشند.
قرآن فرمود: «لَن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا»(3) و امروز كفار بر ما همه نوع سلطهاى دارند.
قرآن فرمود: «لا تؤتوا السفهاء اموالكم»(4) و امروز سرمايه كشورهاى اسلامى به دست چه كسانى است؟
قرآن مىفرمايد: «لا تَظلمون و لا تُظلمون»(5) و در جامعه ما گروهى ظالم و گروهى مظلوم و بعضى نسبت به زيردستان ظالم و نسبت به ابرقدرتها مظلوم هستند.
قرآن مىفرمايد: «تؤدّوا الامانات الى اهلها»(6) آيا امروز مسئوليتها و بودجهها و امكانات به دست كيست؟
قرآن مىفرمايد: «لا تطع منهم آثما او كفوراً»(7)، «لا تطيعوا امر المسرفين»(8)، «لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتّبع هواه و كان امره فُرطا»(9) و در آيات متعدّد مىخوانيم: «لا تتّبعوا اهواء قوم قد ضلّوا من قبل»(10)، «لا تتّبع سبيل المفسدين»(11)، «لا تتّبع اهوائهم»(12)، «لا تتّبعان سبيل الذين لا يعلمون»(13) و امثال اين آيات كه ما را از پيروى گنهكاران، كفار، اسراف كاران، غافلان، هواپرستان، غير معتدلان، بدسابقهها، فسادگران و جاهلان نهى مىكند.
آيا براستى در جوامع اسلامى، آيات فوق مورد توجه قرار گرفته و به آن عمل مىشود؟
بار ديگر خود را در آينه قرآن ببينيم. قرآن با فريادِ «ما كنتَ متّخذ المضلّين عضدا»(14) فرمود: منحرفان را ياور خود نگيريد! ولى متأسفانه ما گرفتيم.
قرآن با فريادِ «فلن اكون ظهيراً للمجرمين»(15) فرمود: هرگز ياور مجرمان نباشيد! ولى ما در برخى موارد ياور مجرمان شديم.
قرآن با فريادِ «انّ العزّة للّه جميعا»(16) و «انّ القوّة للّه جميعاً»(17) و فريادِ «لن يخلقوا ذُبابا»(18) و فريادِ «كمثل العنكبوت»(19) به ما گفت، تمام عزت و قدرت براى خداست. قدرتهاى غير الهى مثل تار عنكبوت سست و ضعيف هستند و توان آفريدن يك مگس را هم ندارند، ولى بسيارى از مسلمانان در برابر اين فريادها مثل پسر نوح كه مىگفت: «سآوى الى جبل يعصمنى» خود را به ابرقدرتها وابسته كردند. در آن زمان پسر نوح گمان مىكرد كوه او را نجات مىدهد و در اين زمان آنها گمان مىكنند قدرتها آنها را نجات مىدهند. (آيا با مشاهده فرار شاه ايران و آوارگى منافقان و ذلّت صدام با آن همه وابستگى به اين و آن، كافى نيست كه باور كنيم كه خدا مىفرمايد: «أيبتغون عندهم العزّة» و باور كنيم كلام خدا را كه مىفرمايد: «هم للكفر أقرب منهم للايمان»
بار ديگر خود را در آينه قرآن ببينيم.
قرآن درباره بنىاسرائيل مىفرمايد: «فضّلتكم على العالمين»(20) ولى در آيه 61 سوره بقره مىفرمايد: «باؤوا بغضبٍ» راستى چرا امت برتر و داراى فضيلت به غضب و قهر الهى گرفتار شد.
خود قرآن مىفرمايد: دليل آن كفر و ظلم و معصيت است، «ذلك بانّهم كانوا يكفرون... و يقتلون و... ذلك بما عصوا» چه معصيتى مىتواند جامعه را سرنگون كند.
قرآن مىفرمايد: سه گروه از يهوديان سه نوع گناه كردند، خداوند آنها را سرنگون كرد:
دانشمندانشان قانون آسمانى را عوض كردند. «يحرّفون الكلم»(21)
بازرگانانشان سراغ ربا رفتند. «و اخذهم الربا و قد نهوا عنه»(22)
و توده مردم بى حال و سست و رفاه طلب شدند. به پيامبرشان گفتند: ما اهل مبارزه نيستيم و همين جا نشستهايم. «انّا هيهنا قاعدون»
زمانى از مسجد النبى كه ده ستون از تنه درخت خرما داشت، اسلام به بخش عظيمى از دنيا صادر شد ولى امروز...
ما گمان مىكنيم با يك سرى كارها مىتوانيم ديگران را از خود راضى كنيم در حالى كه قرآن مىفرمايد: «لن ترضى عنك اليهود و لا النصارى حتى تتبع ملّتهم»(23)
ما گمان مىكنيم طبق شعر معروف كه مىگويد: «خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو» بايد همرنگ ديگران شويم، در حالى كه قرآن مىفرمايد: «اِن تطع اكثر مَن فى الارض يضلّوك عن سبيل الله»(24)
ما گمان مىكنيم تبليغات دشمن بايد ما را تحت تأثير قرار دهد، در حالى كه قرآن مىفرمايد: مؤمنان واقعى كسانى هستند كه «لايخافون فى الله لومةُ لائم»(25)
ما گمان مىكنيم محاصره اقتصادى ترفند تازهاى است، در حالى كه قرآن مىفرمايد: اين محاصرهها در صدر اسلام نيز بوده ولى آنها از پاى در نيامدند. دشمنان براى جدايى و تفرقه ميان مسلمانان مىگفتند: «لا تنفقوا على مَن عند رسول الله حتى ينفضّوا»(26)
ما گمان مىكنيم براى آنكه از قافله عقب نمانيم بايد به تنازعهاى قومى و فرقهاى دامن بزنيم، در حالى كه قرآن مىفرمايد: «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم»(27)
ما گمان مىكنيم اختصاص بودجهى كلان دشمنان براى شكستن اسلام و مسلمين راه جديدى است، در حالى كه خداوند مىفرمايد: «ينفقون اموالهم ليصدّوا عن سبيل الله فسينفقونها ثم تكون عليهم حسرة ثم تغلبون»(28)
ما گمان مىكنيم برخى كارها از اهميت ايمان به خدا ارزشمندتر است. در حالى كه قرآن مىفرمايد: «أجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن باللّه»(29)
ما گمان مىكنيم بعضى از صحنه هايى كه به وجود آمدهاند طبيعى است، حتى بعضى از انفجارها نقشهاى بيش نيست. قرآن به ما ياد داده كه «و جاءوا على قميصه بدمٍ كذب»(30) آرى مسلمان نبايد تحت تأثير جوسازىها قرار گيرد.
قرآن به ما ياد داده است به هر گريهاى اطمينان نكنيم. «و جاءوا أباهم عشاء يبكون»(31) به هر سوگندى دلگرم نشويم. «اتّخذوا أيمانهم جُنّة»
ما گمان مىكنيم در برابر تهديدها بايد كوتاه بياييم. در حالى كه قرآن به ما آموخته:
الف: از زندان نترسيد: «رب السجن احبّ الىّ»(32)
ب: از مرگ و شهادت نترسيد كه ساحران پس از ايمان به موسى همين كه تهديد به قتل شدند گفتند: «انّا الى ربّنا راغبون»(33)
ج: از كثرت دشمن نترسيد: «كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة»(34)
و در مقابل اين ترسها قرآن سفارش كرده كه اوست كه آرامش را بر دل مؤمنان نازل مىكند. «هو الّذى انزل السكينة فى قلوب المؤمنين»(35)
اوست كه امدادهاى غيبى را فرو مىفرستد. «لقد نصركم الله فى مواطن كثيرة»(36)
اوست كه پيامبران و مؤمنان را يارى مىكند. «انّا لننصر رسلنا و الذين آمنوا»(37)
اوست كه اهل تقوا را به اهداف خود رسانده و خوش عاقبت مىكند. «و العاقبة للمتّقين»(38)
اوست كه مؤمنان را از ظلمات شرك و تحير و جهل و تفرقه به سوى نور مىبرد. «اللّه ولىّ الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور»(39)
اوست كه انواع وحشتها را در دل كفار مىافكند. «سنلقى فى قلوب الذين كفروا الرعب»(40)
آرى سفر حج آزمايشگاهى است كه ما به سرزمين وحى برويم و خود را در آينه قرآن ببينيم و وعدههاى خداوند را با چشم و دل مشاهده كنيم:
چگونه خداوند به پيامبرش فرمود: «و رفعنا لك ذكرك»(41) و چنين كرد.
فرمود: «انّ مع العسر يسرا»(42) و چنين شد.
و فرمود: دلهاى مردم را به سمت كعبه گرايش مىدهم. «فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم»(43) و چنين شد.
در مكه ما مىبينيم كه اگر نظر خداوند به سنگى افتد، آن سنگ محبوب دلها مىشود و پروانهوار به دور آن مىچرخند. «وليطّوّفوا بالبيت العتيق»(44)
در مكه مىبينيم كه ابراهيم پايههاى كعبه را بالا برد و دعا كرد: «ربّنا تقبّل منّا»(45) يعنى اگر انسان ابراهيم باشد و كارش ساختن كعبه، ولى خداوند قبول نكند ارزشى ندارد.
1) عنكبوت، 45.
2) بقره، 150.
3) نساء، 141.
4) نساء، 5.
5) بقره، 279.
6) نساء، 58.
7) دهر، 24.
8) شعراء، 151.
9) كهف، 28.
10) مائده، 77.
11) اعراف، 142.
12) شورى، 15.
13) يونس، 89.
14) كهف، 51.
15) قصص، 17.
16) يونس، 65.
17) بقره، 165.
18) حج، 72.
19) عنكبوت، 41.
20) بقره، 47.
21) نساء، 46.
22) نساء، 161.
23) بقره، 120.
24) انعام، 116.
25) مائده، 54.
26) منافقون، 7.
27) انفال، 46.
28) انفال، 36.
29) توبه، 19.
30) يوسف، 18.
31) يوسف، 19.
32) يوسف، 33.
33) توبه، 59.
34) بقره، 249.
35) فتح، 4.
36) توبه، 25.
37) غافر، 51.
38) اعراف، 128.
39) بقره، 257.
40) آلعمران، 151.
41) شرح، 4.
42) شرح، 6.
43) ابراهيم، 37.
44) حج، 29.
45) بقره، 127.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]