تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند مى‏فرمايد: بنده من با هيچ كارى پسنديده‏تر از انجام آن چه كه بر او فرض كردم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830907887




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرزمین اشباح


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: سرزمین اشباح نویسنده :
دارن شان معرفی

من همیشه از عنکبوت ها خوشم می آمد و وقتی بچه بودم آنها را جمع میکردم.من ساعت های زیادی را صرف کندوکاو در آلونک قدیمی ته باغمان میکردم و با زل زدن به تار عنکبوت ها در کمین یکی از این غارتگران هشت پا می نشستم.وقتی یکی از آن عنکبوت ها را پیدا میکردم آنرا به خانه می آوردم و توی رختخوابم ولش میکردم.
مادرم از دست من دیووانه میشد!
معمولا عنکبوت ها فقط یکی دو روز بیرون می آیند و دیگر پیدایشان نمیشود.ولی بعضی وقت ها آنها کمی بیشتر بیرون میمانند.یک بار یکی از آنها بالای تخت من یک تار درست کرد و یک ماه رویش نشست و نگهبانی داد.آن روز ها هر بار که میرفتم بخوابم با خودم فکر میکردم که شاید عنکبوت پایین بیاید توی دهانم برود سر بخورد و از گلویم رد شود و در شکمم یک عالم تخم بگذارد.بعد هم بچه عنکبوت ها از تخم بیرون بیایند و مرا زنده زنده و از درون بخورند.
وقتی بچه بودم خیلی خوشم می آمد که از چیزی بترسم.
وقتی نه ساله شدم مامان و بابا یک رتیل کوچک به من دادند.آن رتیل خیلی بزرگ نبود.سمی هم نبود.ولی بزرگترین هدیه ای بودکه تا آن موقع گرفته بودم.هرروز صبح با آن رتیل بازی میکردم و هر چیزی که به آن میدادم میخورد.:مگس-سوسک و کرم های کوچک.آن رتیل همه چیز را خرد و خمیر میکرد و میخورد.
اما یک روز من یک کار مسخره کردم.در یک کاریکاتور دیده بودم که یک حشره توی جارو برقی رفته بود ولی جلوی کیسه ی آن گیر کرده و چیزیش نشده بود.آن حشره پر از گرد و خاک و کثیف و بسیار عصبانی از جارو برقی بیرون آمده بود.این برایم خیلی جالب بود.آنقدر جالب که هوس کردم خود آنرا امتحان کنم.پس همین کار را با آن رتیل بیچاره کردم.خوب معلوم است که همه چیز مثل آن کاریکاتور پیش نرفت.رتیل من به محض اینکه به جارو برقی رسید تکه تکه شد..من خیلی گریه کردم.ولی برای گریه کردن دیر بود.همبازی عزیز به خاطر اشتباه من مرده بود و دیگر از دست من کاری بر نمی آمد.
مامان و بابا وقتی فهمیدند که من چه کار کرده ام کلی داد و بیداد براه انداختند.آخر آن رتیل خیلی قیمت داشت.آنها گفتند که بخاطر این بی مسئولیتی احمقانه دیگر اجازه ندارم حتی یکی از عنکبوت های باغمان را نگه دارم.
من قصه ام را با این ماجرا شروع کرده ام تا بدانید که آن روز ها چقدر عنکبوت ها را دوست داشتم و چرابرای بدست آوردنشان خودم را به آب و آتش میزدم.
قصه من در واقع شرح یک کابوس است.یک کابوس دنباله دار
اما یک نکته مهم:اسم واقعی من دارن شان نیست.اسم خواهرم دوستانم و معلم هایم همین طور اسم شهرم کشورم و بقیه نشانه هایی که در این داستان میبینید و می خوانید هم واقعی نیستند.
بهرحال معرفی و مقدمه چینی تا همین جا بس است.اگر حاضرید شروع میکنیم.البته اگر این داستان مثل همه قصه های تخیلی دیگر بود حتما در شبی طوفانی با هوهوی جغدها و سرو صداهای عجیب زیر تخت شروع میشد.اما چون قصه من با بقیه قصه ها فرق دارد از جای دیگری شروع میشود:از دستشویی مدرسه.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن