واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ملاحظه ميفرماييد که براي نخستين بار در طول و عرض تاريخ کتابت بشر، يادداشت من بقيه در صفحه فلان ندارد و سروتهاش را در تقريباً نهصد کلمه و در همين ستون هم آوردهام. علت: هفته پيش، ناشناسي تلفن زد که «اِي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست»؛ حق نوشتن مطلب بالاي دوهزار کلمه، از آن روانپزشکان هوشسنج است و بس. به تو زورمان ميرسد ولي ميترسيم اگر آنها را مميزي کنيم از آن کتهايي که ته آستيناش را دوختهاند، تنمان کنند، بدهند آمپول تيوپنتال بهمان بزنند و بعد، برق به کلهمان وصل کنند. ربع قرن عقب ميرويم. به تست هوش زير پاسخ دهيد. فرض کنيد به باقي چند صدتا سوال آزمون علوم تجربي سال 1363 خوب جواب دادهايد ولي سه هزار داوطلب ديگر هم عين شما خوب جواب دادهاند. از ديد نظام آموزشي ما، اثبات استعداد شما در طب و دندانپزشکي و دواسازي و احراز اينکه هفت سال ديگر از ميان دو ميليون نفر هموطنِ همسنوسال خودتان، فقط شما و سي نفر ديگر لايق ورود مستقيم به رزيدنتي اُرتوپدي، جراحي مغز يا داخلي قلب، پياچدي داروسازي صنعتي يا تخصص اُرتودنسي خواهيد بود، در گروي پاسخ درستتان به همين تست است. چنانچه پس از تعيين رشته، در فوقديپلم آجرپرتکني پذيرفته شديد، به هيچجا عريضه ننويسيد؛ تست و پاسخهاياش راستآزمايي شدهاند و ايرادي به آنها وارد نيست. گزينههاي الف، ب و ج تکراري نيستند و با هم فرق دارند. تنها يکي از گزينهها درست است: عبارت چهارم [X] اين سري کدام است؟ 1, 10, 11, [X] الف) 100، ب) 100، ج) 100، د) 101 هشدار اخلاقي- حراستي: يادتان باشد که بيستوپنج سال پيش، خودتان به راحتي آب خوردن به مشابهان اين تست جواب درست دادهايد. برهان خلف: اگر نداده بوديد، امروز مجله سپيد به دستتان نميرسيد و يحتمل مشترک هفتهنامه «آجرپرتکنان غيور» بوديد. بقيه هشدار: اعتماد به نفس داشته باشيد، روي ورقه کناردستيتان نگاه نکنيد و اگر مثل اين دوست من، دختر نابغه پاي کنکور داريد بالاغيرتاً از او کمک نگيريد، والا به جاي خواندن بقيه ستون اين هفته، در کمتر از هجده ثانيه دماغ مرا – و خودتان را - خواهيد سوزاند. براي اکثريت – يا اقليتي - که هنوز نفهميدهاند اعداد اين سري يک، ده و يازده نيستند، بلکه ارقامِ خيلي خودمانيِ يک، دو و سه هستند، منتها در پايه دو، متاسفام. براي خودم هم متاسفام؛ چون که رازگشايي از کلکِ به اين سادگي، آشکارا نه به کار آخرت آنهايي آمده که ربع قرن پيش، مشابه برابر اصل همين تست را درست جواب دادند و امروز گليوبلاستوما يا رباط صليبي جراحي ميکنند و ماهي خداتومن پول در ميآورند و نه به درد دنياي من که اين تست و نصف بيشتر باقي تستها را غلط زدم و امروز از برکات داروخانه، شيفتِ نيمهوقتِ بيستهزار تومني نصيبام شده. کليد سوال: در گزينههاي [الف]، [ب] و [ج] نوشتيم يک و جلوش دوتا صفر گذاشتيم – در پايه دو – که در پايه ده يا همان حساب اعشاري، ميشود چهار. بر همين قرار، آن چيزي که در گزينه [د] مشابهت عجيبي دارد به صدويک، در واقع همان پنج معروف است در پايه ده. بنا نبود وسط دعوا نرخ معين کنيد. حرف مرد يکي است؛ گزينههاي [الف]، [ب] و [ج] با هم فرق دارند و همالان توضيحاش را عرض ميکنم. آقاياني – و فقط آقاياني - که در هجده سالگي گزينه [الف] را بر گزيدند «يکدوسهچهار» را مفهومي نظامي و متعلق به ميدان رژه و نظامجمع دانشکده افسري ميدانستند، بيبروبرگرد از سهميه نيروهاي مسلح بهره جستند و حالا در مراسم رسمي، بنا به قاعده بايد چندتايي قپه روي روپوش سفيدشان بدوزند. زنان و مرداني که در عنوان شباب گزينه [ب] را انتخاب کردند، گهگاه از کلاس رياضي کنکور جيم ميزدند و فقط مجموعه لايتناهي اعداد طبيعي را آموخته بودند – نه مجموعههاي ديگر را - و ميانديشيدند که پس از يک، دو و سه طبيعتاً سروکله چهار بايد پيدا شود و چون آدمهايي بودند طبيعي و از همان وقت، به طبيعت علاقهاي وافر داشتند، الان با چهلوچند سال سن روستانشيناند و دکتر عموميِ طرح پزشک خانواده. گزينه پسران عينکي حواسپرت و دختران سربهزير کلاسور زير بغل آن روزها، [ج] بود؛ به اين سبب که حتي يک جلسه هم از کلاس کنکور غيبت نکردند و ياد گرفتند که قدر نسبت اين سري خطي ساده، برابر است با يک و هر عبارتي مساوي است با عبارت قبلي، به اضافه قدر نسبت. اينها همان مهمانان دائمي برنامههاي سحرگاهي خانوادگي سيما هستند که خود را با سرعت نور از اتاق عمل بيمارستان خصوصي ميرسانند به استوديو، از آنجا به مورنينگ بيمارستان آموزشي، از آنجا به مطب و از آنجا به ديکلينيک. از من نپرسيد که در اين فيمابين کي، کجا و چگونه سالي نوزدهتا مقاله انگليسي توليد ميکنند و گاهي مديرکل و مديرعامل هم ميشوند. البته يک نفر را سراغ دارم که به اين نتيجه رسيده بود که جمله چهارم سري را بايد از توي مثلث خيام-پاسکال بيرون کشيد ولي در هر حال، جواب صحيح [ج] است. اين پزشک محترم در حال حاضر در دانشگاه امآيتي سر کلاس رياضي محض، معادلات غيرخطي درس ميدهد. و امّا حضراتي که چه در آن روزگار و چه در اين روزگار، [د] را بر گزيدهاند: حاضرم سر هر چه ميگوييد شرط ببندم که هيچکدامشان الان طبابت نميکنند حتي اگر تخصص و فوقتخصص گرفته باشند. در ششهفت روز اخير که اين تست آزاردهنده را به رفقاي دکترم نشان ميدهم، يک نفر پيدا شد که گفت [د]: «پرواضح است که عبارت چهارم سري، بايد پنج باشد؛ اين سري، يکسري فيبوناچي [Fibonacci Series] است که در آن هر عبارتي مجموع دو عبارت قبل از خودش است». شاخ در آوردم. اين رفيق ما، سالها پيش آندوسکوپ را رها کرد، تخصص داخلي را نصفه گذاشت، نشست پشت دوربين و کارگردان سينما شد. از بچگي از حساب و هندسه بدش ميآمد و همين حالاياش اعداد دورقميِ بزرگتر از پنجاه را با ماشين حساب موبايلاش جمع ميزند. پاپياش شدم. مقر آمد که قواعد سريهاي فيبوناچي را از توي سکانس قتل مدير موزه لوور در فيلم «راز داوينچي» ياد گرفته. نويسنده: دکتر کاوس باسمنجي salamtiran.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 482]