تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 31 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1807319532




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مروري بر تاريخچه شعر كردي...


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: مروري بر تاريخچه شعر كردي...
زبان كردي از خانواده زبان هاي هند و اروپايي و زيرگروه زبان هاي ايراني- آريايي است كه داراي چهار لهجه مي باشد:
لهجه شمالي (كرمانجي) كه زبان كردهاي ساكن تركيه، روسيه، سوريه، شمال ايران و اطراف كابل مي باشد.
لهجه مركزي (سوراني) كه عمدتاً در ايران و عراق بدان سخن مي گويند.
لهجه جنوبي كه خود به دو لهجه كلهر و هورامي تقسيم مي شود. لهجه كلهري در كرمانشاه و لهجه هورامي در اورامانات (شامل هورامان تخت و هورامان لهون) رايج است.
نخستين آثار مكتوب ادبيات كردي در قرن 4 هجري در ترانه هايي با اوزان ده هجايي و درمضامين عرفاني و به زبان"گوران"سروده شده اند. هنوز هم در لهجه ي سوراني واژه ي"گوراني" به معني "ترانه " به كار مي رود. در قرن 19 لهجه ي سوراني به زبان مسلط ادبي تبديل مي شود و آثاري با مضامين صوفيانه پديد مي آيند. ولي در پايان اين قرن مضامين ملي گرايانه غلبه مي يابند و بالاخره در نيمه ي قرن 20 نوآوري در فرم هم شروع مي شود و مضامين ناسيوناليستي با چاشني چپگرايانه غالب مي شوند.
اولين شاعر نامدار كرد شيخ احمد نشاني ملقب به "مَلاي جزيري"( 1481- 1407) است. او در جزيره ي بوتان تركيه مي زيسته و به زبان كرمانجي غزل هاي عارفانه و زيبايي مي سروده. ديوان او به همت شاعر كرد ايراني "هه ژار" و توسط انتشارات سروش به چاپ رسيده است.

احمدخاني( 1706- 1650) جزو اولين شاعران معروفي است كه گرايش ناسيوناليستي دارند. او خالق منظومه ي معروف "مه م و زين" در قرن 17 ميلادي و دوره صفويه است. اين منظومه حكايت دلدادگي بي سرانجام و ناكام اميرزاده اي به نام "زين" و سرداري به نام "مه م" مـي بـاشد كه شباهت هاي بسياري به عشق نامه "شيرين و فرهاد" دارد. او هم به زبان كرمانجي شعر گفته است. احمدخاني به دليل اشعار حماسي و ناسيوناليستي اش به "فردوسي كرد" مشهور است.
اما اولين شاعر معروفي كه به زبان سوراني شعر گفت "ملا خدر احمدي شاويسي" ملقب به "نالي" اسـت. ديوان غزليات او به همت ملا عبدالكريم مـدرس و پـسـرش شرح شده و توسط انتشارات صلاح الدين ايوبي در سال 1364 به چاپ رسيده است. استحكام زبان و مضمون اشعارش خواننده را به ياد حافظ مي اندازد و از اين نظر شايد بتوان او را "حافظ كرد" ناميد. مضامين اشعار او عمدتاً عارفانه است.

خاناي قبادي هم خسرو و شيرين نظامي را به كردي برمي گرداند. در دوره افشاريه الماس خان كندوله اي هم منظومه هاي عاشقانه اي چون "شيرين و فرهاد" و "خورشيد و خرامان" را بـه نظم مي كشد. ديوان "شيخ احمد زوله" هم صبغه اي عارفانه و صوفيانه دارد. در همين زمان بخش هايي از شاهنامه به كردي برگردانده مي شود كه شاعران آن ها را نمي شناسيم. از آن جمله اند "برزو نامه". برزو فرزند سهراب است و رستم براي جبران ستمي كه در حق سهراب كرده مي خواهد او را به پادشاهي ايران برساند؛ ولي فرامرز فرزند رستم خود را سزاوارتر به پادشاهي مي داند و رستم به ناچار شرطي براي پادشاهي مي گذارد و آن اين كه هر كـس سـر "فولادوند" فرزند اكوان ديو را از تن جدا كند، شاهي به او مي رسد. برزو نامه شرح اين رويارويي ها است. شاهنامه هاي كردي غالباً ربطي به شاهنامه فردوسي نداشته اند و در آن اعتقادات مذهبي و اسـلامي با حكايات شاهنامه آميخته شده و مثلاً در مواردي رستم از حضرت علي (ع) ياري مي جويد. نامگذاري امكنه سنقر و كليايي با اسامي موجود در شاهنامه- كه آقاي" ياقوتي" به زيركي بدان متفتن شده اند- هم مي تواند به تحقيقات جالبي منجر شود. نام هايي مثل چشمه سهراب، سنگ رستم (سان روسم)، چاه بيژن، سمنگان، چشمه توران و كرگسار در "صحنه" و "سنقر" امروزي.
شاعران كرد "ليلي و مجنون" هاي زيادي را منظوم كرده اند و پس از آن به نظم كشيدن شيرين و فرهاد علاقه بيشتري نشان داده اند.
در كردستان جنوبي پس از خاناي قبادي و الماس خان و ميرزا شفيع ، بيساراني(1702- 1641) و غلامرضا خان اركوازي و سيد يعقوب ماهيدشتي و سيد صالح ماهيدشتي و مولوي تاوه گوزي و ميرزا احمد دهباشي و سپس سيد طاهر هاشمي، دكتر صديق مفتي زاده و نهايتاً شاعران برجسته اي چون شامي كرماشاني، يداله بهزاد، علي اشرف نوبتي (پرتو) و تمكين را داريم.
قطعه اي از منظومه ي طنز كرانشيني شامي:

يه ي هه فته مينيت مانگ بچوده سه ر:
يك هفته به سر ماه
ژنِ صاحيو مال ده س نيه ته كه مه ر:
زن صـاحبخانه دست به كمر
وه ژسـتي ته مـام تيته پشت ده ر:
و قيافه گرفته بـه پشت در مي آيد
له وه ر پاي هه لسم چو ئاغاو نه و كه ر:
چون ارباب و نوكر برپا مي ايستم
وه ژنه م ئووشم ده م كه سه ماوه ر:
به زنم مي گويم سماور را آتش كن
خوه م ده وم ئه راي ميوه و شيريني:
خودم براي خريد ميوه و شيريني مي روم
چه بكه م له ده س كرانشيني:
از دست كرايه نشيني چه بكنم
داد وه هر كه س به م حه قم نيه سيني:
از هر كس داد مي خواهم حقم را نمي گيرد.

سيد عبدالرحيم تاوه گوزي (1300- 1221)- (1882- 1806) با تخلص "معدومي" در عراق به دنيا آمد و تحصيلاتش را در حلبچه، پاوه و سنندج و جوانرود ادامه داد و نهايتاً مريد شيخ عثمان سراج الدين نقشبندي شد. اشعار او در قالب مثنوي و به زبان هورامي و در مضامين عارفانه سروده شده است.
نمونه اي از اشعار مولوي كرد:

ئيمشه و هه م ديسان ده روون پر خه مه ن:
(دوباره امشب دلم پرغم است)
ئه ساسه ي ماته م جه لامان جه مه ن:
(اسباب ماتم نزد ما جمع است)
نه تاو دووري دل بي قه راره ن:
(تاب دوري ندارم، دلم بي قرار است)
بيـنايي ديده م ج خه فه ت تا ره ن:
( روشـنـايي ديـده ام از اندوه تيره شده)
شريخه و گه رمه ي هه ور دووري دوس:
( رعد و برق ابر و فراق يار)
وه فه نا به رده ن مه غز و ره گ و پوس:
(مغز و رگ و پوستم را فنا كرده)
شه راه ره ي گرپه ي نارمه هجوري:
(شعله آتش هجران)
كه ر ده ن وه غوبار كو گاي سه بووري:
(كوه صبرم را بر باد داده است)


اما از شاعران متأخر در كردستان مركزي بايد از شرفكندي (ملقب به هه ژار) و هيمن نام برد كه شعرشـان به شـدت صـبـغه ي نـاسـيوناليستي دارد. برگردان اشـعـار خيام و شعر بلند "عقاب" "ناتل خانلري" توسط هه ژار از آثار معروف اوست و از هيمن هم بايد از مثنوي بلند "ناله ي جودايي" نام برد كه با تضمين ابياتي از ني نامه مولوي، اشعار پرسوز و گدازي درباره ي غربت و تبعيد سياسي خود در رژيم پهلوي، سروده است.
نمونه اي از ترجمه هاي خيام توسط هه ژ ار:

ئه م گوزه وه كوو من بووه دلدار و هه ژار:
اين كوزه چو من عاشق ياري بوده است
جاريكي دلي خوش بووه صه د جار خه مبار:
دربند سر زلف نگاري بوده است
ئه و هه نگل وده سگره ي له مليا ديوته:
اين دسته كه بر گردن او مي بيني
ده ستي بووه زور خراوته سه ر ملي يار:
دستي است كه بر گردن ياري بوده است
پر ژاندي هه ور له ده شت و ده ر باراني:
ابر آمد و زار بر سر سبزه گريست
بي مه ي، بي ده مي، تامي ژيان نازاني:
بي باده گلرنگ نمي شايد زيست
وائيمه له سه يري سه وزه زارين داخو:
اين سبزه كه امروز تماشاگه ماست
سه وزه ي گلي ئيمه كي بكا سه يراني:
تا سبزه ي خاك ما تماشاگه كيست؟

قطعه اي از ناله ي جودايي هيمن:

ساقيا! وا باده وه، وا باده وه
( ساقيا با جام باده)
روو له لاي من كه به جامي باده وه
( رو به سوي من كن با جام باده)
وا وه ره، ده وا وه ره، نيزيك به ليم
( به نزديك من بيا)
بمده يه مه ي، بمده يه مه ي، تا ده ليم
( ميم ده، ميم ده تا بگويمت)
مست مستم ساقيا دستم بگير
( مست مستم ساقيا دستم بگير)
تا نيافتادم ز پا دستم بگير
(تا نيافتادم ز پا دستم بگير)
جا كه سه ر خوش بودم به ده نگيكي نه وي
( آن دم كه سرخوش گشتم با صدايي آرام)
بوت ده ليم ئه و شيعره به رزه ي مه و له وي(مي خوانم برايت شعر بلند مولوي را
« بشنو از ني چون حكايت مي كند از جدايي ها شكايت مي كند»
گويم ده يه ئه ي ديده مه سته ي قيت و قوز
( به من گوش ده اي ديده مست مغرور)
تا بنالينم وه كوو بلوير به سوز
( تا همچون ني به سوز بنالم)
بويه ناله م تيكه لي نه ي كردووه
( ناله ام را با ناله ي ني آميخته ام)
ناله يه كم پي يه؛ نه ي، نه يكردووه
( ناله اي كه ني هم نكرده است)
شيوه ني من شيوه ني ئينساني يه
( شيون من شيون براي انسانيت است)
بانگي آزادي و گروي يه كسانيه
( فرياد آزادي و برابري است)
كوششي من زور به جي يه و زور ره وا( كوشش من بسيار به حق و به جاست)
چوون كه قانووني ته بيعه ت وايه وا
( كه خود قانون طبيعت همين است
« هركسي كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش»
تا بميني نووري چاوو هيزي پيم
( تا در چشمم نور و در پايم نيرو باشد)
ديم و ديم و ديم و ديم و ديم و ديم:
بازمي گردم و بازمي گردم و...

اما هيچيك از اين شاعران از محدوده قالب كلاسيك قدمي فراتر نگذاشتند. در ميان كردان ايران اين ابوالقاسم لاهوتي بود كه پيش از نيما به سرودن شعر نو پرداخت ولي البته اشعار او همه به فارسي است ولي در كردستان عراق اولين بار عبداله سليمان (ملقب به "گوران") (1962- 1904) بـود كه به شـالوده شـكني شـعر كلاسيك و روي آوردن به شعر بي وزن و قافيه روي آورد. او به همراه "شيخ نوري شيخ صالح" (1958- 1898)- قبل از نيما- "جنبش ادبي سليمانيه" را بنيان گزاري كردند. شيخ نوري در واقع تئوري پرداز اين جنبش بود و گوران شناخته شده ترين شاعر آن. براي نمونه شعر زيبايي را كه گوران در وصف پاييز و همدلي خود با او سروده است، گوران در زمينه شعر كودك هم كار كرده است. اما در ايران و در زمينه شعر نو كردي اين

"سواره ئيلخاني زاده"(1354- 1307) بود كه آغازگر شد. او كه ليسانس حقوقش را از دانشگاه تهران گرفته بود و مدتي هم به دلايل سياسي در زندان شاه بود، عمر زيادي نكرد ولي خالق آثار نوي شد كه عمدتاً در مجموعه اي به نام "خواب سنگي" (خه وه به ردينه) توسط انتشارات صلاح الدين ايوبي در سال 1372 به چاپ رسيده اند. سواره اشعار فارسي هم در قالب نو گفته كه متأثر از اخوان و فروغ است.

وفايي (1902- 1844م) اهل مهاباد و به دو زبان كردي و فارسي شعر گفته. زبان پاك و شسته رفته اي دارد كه از زبان و ذهن حافظ تأثير پذيرفته است. بسياري از غزل هايش به صورت ترانه درآمده است. غزل هاي وفايي بيشتر از ساير شاعران مورد استقبال خوانندگان كرد قرار گرفته و از جمله است غزل زير:

ئـه ي ئاوينه ي دولبه ري، زارت گول، زولـفت زه ري:
اي آئينه دلبري، گونه هايت گل و زلفت طلا
با هه ناسه م نه ت گري، رووي خوت بينه به م لاوه:
مگذار آهم ترا بگيرد، رو در روي من كن
با شه و بروا، سه حه ر بي، باخي گولان وه به ر بي:
بگذار شب رود و سحر آيد و باغ به گل بنشيند
گه ر تو مه يلت له سه ر بي، كافه ر ئيسـلاي ناوه:
اگـر تـو بخواهي كافر هم مسمان خواهد شد
هاتم به بونه ي خالت، توشي داوي زولفت بوم:
به طمع دانه ي خالت، در دام زلفت افتادم
طه يريكي نابه له د بووم، نه مزاني دانه و داو:
پرنده اي بي تجربه بودم و دانه و دام را نمي شناختم
له سايه ي چاوه كانت بوويه ره ندي خه رابات:
در سايـه چـشـمانت رند خراباتي شدم
له لاي پيري مه يخانه، خه رقم له گروي مه ي ناوه:
نزد پير ميخانه، خرقه ام را گرو مي گـذاشـته ام
له ده ردي بي ده رماني، كه وتومه سه ر گه رداني:
از درد بي درماني، سرگردان شده ام
به جوابي "لن تراني" چبكه م روحم سووتاوه:
جواب "لن تراني" روح و روانم را سوزانده است

قانع (1898- 1965م) متولد عراق بوده است. شعرهاي مذهبي بسيار دارد ولي بعد گرايش چپ پيدا مي كند و به نوعي شعر طبقاتي و اجتماعي در دفاع از حقوق زحمتكشان و زنان روي مي آورد. در عراق و ايران به زندان مي افتد. مشخصه شعر قانع صحبت كردن از مسائل روزمره در قالـب حـكـايات و تمثيل هاي طـنـزآلود است و در واقـع به لحاظ مضـمون قدم در راه نوآوري مي گذارد هرچند نمي تواند قالب كلاسيك را رها نمايد.قـانع ملمع هايي با تـضـمين غـزل هاي حـافـظ دارد كه خود به آن ها "تي هه لكيش" (تضمين) مي گويد:
ئه گه ر شه و بيته سه ر جيگه م كه وا تاقه ي كراس غارا
( اگر آن يار خوش لباس شبانه نزدم آيد)
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
وتم پيي:
كوي به دل تويه؟ به عيشوه پي كه ني و و فرموي:
(گفتم كجا را دوست داري؟ به عشوه خنديد و گفت كنار آب ركن آباد و گلگشت مصلي را
سه رو و زوولف و برو چاو و خه ت و خال و له بي له علت:
(سر و زلف و ابرو و چشم و خط و خال و لب لعلت) چنان بردند صبر از دل كه تركان خوان يغما را
نه ته نيا من له ره مزي تاقي ميحرابي بي بروت ناگه م:
(نه تنها من به راز تاق محراب ابرويت پي نبردم)
كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را
سه لاوم كرد له ياري خوم وتي، هه ي ناعه له يك ئه بله:
( به يارم سلام كردم گفت، ناعليك اي نادان)
جواب تلخ مي زيبد بل لعل شكرخارا
كه حوسني يوسفم بيني سه عاته ن بوم مو حه ته ق بوو:
(چون حسن يوسف را ديدم هماندم يقين يافتم)
كه عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را
ره واجي ده فته رت قانع ئه بي مونكير چلون بيكا:
(مدعي چگونه منكر اقبال به شعر توست)
كه بر نظم تو افشاند فلك عقد ثريا را

در كـردسـتان عراق نامي ترين شاعران نوپرداز شيركو بي كه س (متولد 1940م) (فرزند فايق بي كه س شاعر) و عبدالله په شيو (متولد 1946م) هستند كه هر دو متأثر از مسائل سياسي زادگاهشان به شعر سياسي روي آوردند و گرايش چپ داشتند. عبدالله په شيو در منظومه اي با عنوان "براكو‍‍‍‍‍ژي" (برادركشي) به شدت به اختلافات و برادركشي هاي احزاب كرد با يكديگر مي تازد.شيركو جهاني ترين شاعر كرد است. در سال 1970 با جمعي ديگر مانيفست ادبي خود تحت عنوان "روانگه" (ديدگاه) را منتشر كرد.كتاب "دره پروانه"ي او توسط محمد رئوف مرادي ترجمه و در سال 1380 توسط انتشارات آنا چاپ شده است. اين منظومه ي بلند شرح فراق شاعري تبعيدي در سوئد است از سرزمين مادري اش و بيان اين حس تعلق و مرثيه اي براي حلبجه و ناپديد شدن 180000 نفر دركوچ اجباري كرد ها معروف به" انفال ".براي آشنايي با زبان و ذهن شيركو چند تكه از هين منظومه ي بلند را در اين جا مي آوريم:

در آن‌جا اگر سرِ سنگي از "چناروك" را بشكنند
در اين‌جا او دستِ درد بر سر‌ش مي‌كشد؛
در آن‌جا گر دانه‌اي شن در گلوي چشمه‌اي گير كند
در اين‌جا شعرِ او سرفه‌اي مي‌كند و دستي به گلو مي‌گيرد
.............................
از هم‌اكنون من ديگر حلبچه‌ام
از هم‌اكنون من قطره‌اي از اشكِ انارِ آن غم بزرگم
حلبچه در فكر يكي از فرزندان خود، در انديشه‌ي رودخانه‌ي "زلم" است :
بگوييد‌م كه چه بايدم كرد
تا از خروش گريه‌ي كافوريِ "زلم" كم نشود؟
بگوييد‌م كه چه بايدم كرد
تا اين اسب سركشِ گريه‌ي گُرگرفته‌ام رام نشود؟
بگوييدم -خدا را- كه چه بايدم كرد
......................
اكنون درختِ سيبِ شعري مسافرم
بيخ و بن چونان شاخ و برگم آزاد.
ره‌سپارم و سرزمينم در لابه‌لاي دفترم
ره‌سپارم و آسمان و پرندگان م در سر بي‌پناه و توبره‌ي سفرم
براي پيداكردنِ شكوفه اشكي جامانده
گوشه كناره‌هاي چشمم را نگرديد
چرا كه هر آن‌چه از آنِ خود بود و شما نيز-همه را-
به همراه باغ و پرچين و جويبار
به همراه خار و خاشاك با خود آورده‌ام


در زمينه رمان نيز شاخص ترين چهره ادبي كردستان عراق "ابراهيم احمد"خالق رمان هاي "ژاني گه ل" (درد مردم) و "كوره وه ري" (بدبختي) است كه اولي توسط محمد قاضي و احمد قاضي به فارسي ترجمه و به وسيله انتشارات نگاه در سال 1358 چاپ شده است.
تأثر شعر كردي ايراني از شاعران فارسي زبان شديد است و از اين رو همواره به ترجمه اشعاري به زبان كردي مبادرت شده است. علاوه بر خيامي هاي هه ژار كه توسط انتشارات سروش در سال 1369 چاپ شده، عباس حقيقي (ماموستا حقيقي) هم صد غزل حافظ را به كردي پاكيزه اي ترجمه كرده كه در سال 1370 توسط انتشارات صلاح الدين ايوبي چاپ شده است.
نمونه ترجمه ماموستا حقيقي از يك غزل معروف حافظ:

دل ده رده چي له ده ستم، تو خوا بلين به ياران:
دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدا را
حه يفي كه ئاشكرا بوو، رازي دلم له شاران:
دردا كه راز پنهان، خواهد شد آشكارا
دانيشتوواني كه شتين، ئه ي بامراده بشنه:
كشتي نشستگانيم اي باد شرطه برخيز
تا ئه و چه ليش ببينين، ديداري ياري جاران:
باشد كه باز بينيم ديدار آشنا را
بروانه ده وري گه ردوون، ده روژه هاتن و چوون:
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
داچينه تووي چاكه ي، بيكه به راو به ياران:
نيكي به جاي ياران فرصت شمار يارا
دوي شه و له نيو گول و مول، به چريكه خويندي بولبول:
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
ئاماده كه ن سه بووحي، ئه ي كوري مه ي گوساران:
هاتِ الصبوح صبوا يا ايها السكارا
ئاسوده يي دوو دنيا مانايه له و دوو پيته:
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است
شاياني دوست و دوژمن، پيك هاتن و موداران:
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
ئه و ئاوه تا له سوفي، نيوي خراپي لي نا:
آن تلخ وش كه صوفي، ام الخبائثش خواند
شيرين و خوشه بومه، وه ك ماچي گول عذاران:
اشهي لنا و احلي من قيله العذاران
حـافز مه گه ر به خوي بو خه رقه ي به مه ي له نوِيژ چو:
حـافـظ بـه خود نپوشيد اين خرقه ي مي آلود
ئه ي شيخي توبه داده ر، بروانه ئيختياران:
اي شيخ پاك دامان، معذور دار ما را

اشعاري از شاملو، هوشنگ ابتهاج و فروغ هم توسط شاعران جوان تر به كردي ترجمه شده كه شايد يكي از زيـباترين آن ها ترجمه گزيده اي از اشعار سهراب سپهري توسط "علي نانوازاده" باشد كه در سال 1380 توسط انتشارات توكلي چاپ شده است كه به عنوان حسن ختام نمونه اي از آن تقديم مي گردد:

من چه سبزم امروز
( من چ سه وزم ئيمرو)
و چه اندازه تنم هشيار است
( و چه نده له شم وشياره)
نكند اندوهي سر رسد از پس كوه
(نه كا په ژاره يه ك له پشت كيو بگاتي)
در دل من چيزي است مثل يك بيشه نور
( له دلي من دا، شنيك هه يه، وه ك ميشه يي كي نوور)
مثل خواب دم صبح
(وه ك خه وي به ر به يان)
آنقدر بي تابم كه دلم مي خواهد
( منيش هينده بي ئو قره م،كه حه زم لييه)
بدوم تا بن دشت بروم تا سر كوه
( هه ليم هه تا بنه باني ده شت، بروم هه تا سه ر كيو)
دورها آوايي است كه مرا مي خواند
( له دوور ده ستان ده نگيك هه يه، كه بانگم ده كا)...

منابع:

فصلنامه گوهران(شماره15 – بهار 1386)
ديوان نالي- نشر صلاح الدين ايوبي 1364)
ديوان وفايي- نشر صلاح الدين ايوبي 1368)
ديوان قانع
ديوان گوران – نشر پانيذ 1386)
دره پروانه(شيركو بيكه س- ترجمه محمد رئوف مرادي- نشر آنا 1380)
معرفي شيركو بيكه س(حامد كهنه پوشي)
چه پكه گول(شامي كرماشاني-انتشارات سروش 1362)
چوارينه كاني خه ييام(هه ژار- انتشارات سروش 1369)
خه وه به ردينه(سواره ئيلخاني زاده- نشر صلاح الدين ايوبي 1372)
سوهراب سپيهري(علي نانوازاده – انتشارات توكلي 1379)
شه ونم(ماموستا حه قيقي- نشر صلاح الدين ايوبي 1370)

منبع:rojiar2009.blogfa.com






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14741]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن