رمان ساغر شکسته

واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: نوشته : مژده میرزاده موسوی

مقدمه

دلتنگ و مغموم به فنجان قهوه اي كه در دست داشت مينگريست.نمي دانست حالا كه پس از گذراندن آن همه تنشهاي روحي و مشكلات آزاردهنده به اين آرامش رسيده چرا همچنان ناراحت و غمگين است؟جرعه اي از قهوه را نوشيد.گرماي آن احساس خوشايندي به او هديه كرد.نگاهي از پنجره به ابرهاي تيره و تار افكند.آنها نيز سرد و گرفته بودند گويي دلهاي باطراوتشان از غم ايام و اندوه بندگان خدا كه با سختي تمام براي گذراندن امور زندگياش تلاش ميكردند و باز هم به جايي نميرسيدند در خون نشسته بود.جرعه اي ديگر نوشيد و به اطراف خويش نگريست.منزلي كه او به تازگي سكنا گزيده بود آپارتماني پنجاه متري بود با يك اتاق خواب و يك هال مستطيلي كه ديوارهايش به رنگ فيروزه اي روشن بود و روي موكت آبي رنگش كه سرتاسر منزل از آن مفروش شده بود مبل نيم ست سرمه اي و بسيار ساده اي قرار داشت.اين هال كوچك كه اتاق پذيرايي نيز محسوب ميشد با پنجره اي بزرگ در جنوب خود ميتوانست منظره ي شهر را به طرز زيبايي در حيطه ي بيننده به نمايش گذارد به خصوص كه اين آپارتمان در طبقه ي سيزدهم مجتمعي در يك شهرك قرار داشت.فنجان قهوه ي خود را تا آخر نوشيد و سيگاري روشن كرد.قطرات ريز باران كه منظره ي شهر را بيش از پيش تماشايي كرده بود شدت گرفت و او را وادار ساخت روي صندلي راحتي اي كه درست در كنار پنجره قرار داشت بنشيند و به بيرون بنگرد.تيرگي آسمان با گرفتگي دل او هم آوا شد و غمش زا افزون كرد:
چه دنياي بي رحم و نامهربوني!هر چي آرومتر و مظلوم تر باشي بيشتر آزارت ميده و اذيتت ميكنه.اين دنيا ديگه اون دنياي قشنگ و سرشار از خنده و خوشي نيست.مشكلات اقتصادي از يك طرف و مسايل خانوادگي از طرف ديگه دست به دست هم دادند تا من و امثال منو بيش از پيش آزار بدن و شكنجه كنند.آيا توي اين دنيا افراد خوشبختي هم زندگي ميكنند؟من كه بعيد ميدونم.به هرحال هركس به نوبه ي خودش مشكل و ناراحتي و غم داره.انسان بي غم وجود نداره.شاايد كساني رو ميبينيم كه ظاهر خندان و خوشبختي دارن اما اگه پاي درد دلشون بشيني ميفهمي كه اين خبرا هم نيست.
آهي از سينه بيرون داد:

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]

[مشاهده در: www.freedownload.ir]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]