پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850772133
و نوروز اين گونه آغاز شد...
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: صدايي آمد: «كيستي و از كجايي و چه ميخواهي و نامت چيست و براي چه آمدهاي و چه همراه داري؟»
و صدايي پاسخ داد: «من پيروزم و نامم خجسته است و از پيش خدا ميآيم و خواهان نيكبختي هستم و با تندرستي و گوارايي وارد شدهام و سال نو به همراه آوردهام.»
و صبحگاه نوروز اينگونه آغاز شد.
بيد كهن به رقص درآمد كه: غم مدار
تا من بهياد دارم، نوروز دلفروز
نوروز جاوداني
نوروز مردمي
در وقت خود شكفته و پيروز ميرسد!
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8812/Pers-Lion-23-12-88-at.jpg
تختجمشيد؛ غلبه شير بر گاو نماد غلبه فصل گرما بر زمستان است.
هر چه عقب ميروم باز هم نوروز هست. تاريخ اين سرزمين را برميگردم به آغاز.
اينجا تختجمشيد است، كاخ آپادانا در صبحگاه نوروز و اينجا مجلس سلام نوروزي است.بر پلكان شرقي كاخ آپادانا نقشي است از نمايندگان ايالتها و اقوام ايران، نمايندگان ملتهاي زير فرمان امپراتوري ايران، سفيران و مهمانان كه صف كشيدهاند تا هداياي خود را تقديم كنند و نو شدن سال را جشن بگيرند.
و تختجمشيد پايتختي است كه درآن، آيينهاي مهمي مثل نوروز برگزار ميشد.
و افسانهها ميگويند كه در ايران همواره گرما و روشني و نور بر سردي و تاريكي پيروز بوده است.
در همان پلكان شرقي كاخ آپادانا، كنار صف نمايندگان ملل، شيري گريبان گاوي را ميدرد. شير گرما و تابستان است و گاو سرما و زمستان، و غلبه شير بر گاو به معني پيروزي خورشيد، فرارسيدن نوروز و پايان زمستان است.
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8812/Pers-Mural-23-12-88-at.jpg
تختجمشيد، ديوار شرقي پلكان كاخ آپادانا، نمايندگان ملتها
رديف اول: پارتيها چند جام و يك شتر به همراه دارند.
رديف دوم گنداريان با نيزه و سپر، گاو كوهانداري هديه آوردهاند. در همين رديف دو نفر از سكاييها با كلاه نوك تيز و خنجر درحاليكه جامهاي در دست دارند، ديده ميشوند.
رديف سوم: پارتويها تعدادي كاسه و پياله و يك شتر دوكوهانه با خود دارند. در همين رديف فردي از ايونيه كلاه در دست ديده ميشود.
اين اسمها، نام ملتهاي تحت فرمان امپراتوري هخامنشي است.
نوروز چيست؟ نخستين روز است از فروردينماه و زينجهت روز نو نام كردند، زيراك پيشاني سال نو است... و اول روزي است از زمانه، و بدو فلك آغازين گشتن.
اين را ابوريحان بيروني ميگويد.
با پيام دلكش
«نوروزتان پيروز باد»!
با سرود تازة
«هر روزتان نوروز باد»!
شهر سرشار است از لبخند ما
از گل، از اميد
تا جهان باقياست اين آيين جهانافروز باد!
قديميها ميگويند زمين روي يك شاخ گاو است و اين گاو روي گرده يك ماهي است و ماهي در دريا و دريا در جايي در دست حضرت علي ع است. در زمان تحويل سال اين گاو براي رفع خستگي زمين را از روي يك شاخ به روي شاخ ديگر مياندازد. هنگام انتقال زمين از شاخي به شاخ ديگر تخممرغ روي آينه و نارنج دركاسه آب ميچرخند و ماهي در تنگ بيحركت ميماند. و براي همين است كه سر سفره هفتسين آنها را ميگذاريم.
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8812/Apples-23-12-88-at.jpg
سبزه سبز كردن از آيينهاي كهن ايرانيان است. مردم رشد خوب دانهها را به فال نيك ميگرفتند و آن را آغازي براي فصل كشاورزي ميدانستند.
آنقدر همهچيز قديمي است كه پر از انگار و شايد ميشود.ميگويند بر خوان نوروزي هفت خوراكي ميچيدند.
ميگويند هفتسين از هفت سيني آمده و در گذشته هفت دانه را در هفت سيني سبز ميكردند.
ميگويند روزگاري در بعضي جاهاي ايران هفت ميم يا هفت چين يا هفت شين ميچيدند.
ميگويند... و در همه قولها هفت وجود دارد.
9
و اين هفتسين عزيز ما...
بر سفره نوروزي ما سبزه است و سيب و سركه و سماق و سير و سنجد و سمنو به نشانه رويش و زايش و سلامتي و سرسبزي.
و قرآن و سنبل و سكه و سپند(اسفند) و آينه و شمع و شيريني و تخممرغ رنگي و ماهي قرمز.
و در شهرهايمان هر يك به رسمي پايبنديم. شير يا ماست يا نان يا پنير يا سبزي يا برنج يا...
و مينشينيم دور هم پاي اين سفره به انتظار لحظه يا مقلبالقلوب...
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت:
قسمت هايي از شعرهاي فريدون مشيري
منابع مورد استفاده:
«نوروز، جشن نوزايي آفرينش»، نوشته علي بلوكباشي، «جشنهاي ايرانيان»، نوشته عسكر بهرامي و «تخت جمشيد»، نوشته علي سلطانزاده، هر سه كتاب از مجموعه
«از ايران چه ميدانم؟»، ناشر: دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
سلام بر روزگار نو خورشيد
نوروز در فرهنگ اسلامي- ايراني ما از لحظات قدسي شناخته ميشود؛ روزي كه در فرهنگ ديني و ملي ما تحسين شده و صبغهاي معرفتي نيز دارد.
قرارگرفتن در آستانه ورود به سالي جديد و برپاداشتن نوروزي ديگر در اين ميان بهانهاي نيكوست تا از شناخت نوروز و جشن و متعلقات فرهنگي و آييني آن براي رويارويي معرفتآموز با بهار طبيعت طرفي ببنديم. نوشتار حاضر درنگي دارد در بنيانهاي تاريخي، ملي و ديني نوروز كه از نظرتان ميگذرد.
در برخي از متون كهن جمشيد- پادشاه اساطيري ايران- بهعنوان پايهگذار نوروز معرفي شده است. روايت فردوسي در شاهنامه، بدينگونه است كه جمشيد روزي در حال گذشتن از آذربايجان، دستور داد تا جايي براي او تختي بگذارند و خودش با تاجي زرين روي تخت نشست. با رسيدن نور خورشيد به تاج زرين او، جهان نوراني شد و مردم شادماني كردند و آن روز را روز نو ناميدند. ايرانيان باستان نوروز را به معني «روز نو و تازه» يعني روزي كه سال نو بدان آغاز شود، ميدانستند.
اين جشن در اصل يكي از دو جشن سال آريايي بود. آرياييان در اعصار باستاني دو فصل گرما و سرما داشتند. فصل سرما در اوستايي «زيمه» و فصل گرما «همه» خوانده ميشده است. در هريك از اين دو فصل جشني بر پا ميداشتند كه هر دو، آغاز سال نو به شمار ميرفته؛ نخست جشني به هنگام آغاز فصل گرما يعني وقتي كه گلهها را از آغلها به چمنهاي سبز و خرم ميكشانيدند و از ديدن چهره دلآراي خورشيد شاد و خرم ميشدند و ديگر در آغاز فصل سرما كه گله را به آغل كشانيده توشه روزگار سرما را تهيه ميديدند.
از آنچه گفته آمد آشكار شد كه نوروز از مراسم بسيار كهن ايرانيان آريايي است. اگرچه در اوستا از نوروز نامي نيست ولي برخي از كتابهاي ديني پهلوي از نوروز و مراسم ايرانيان باستان ياد كردهاند.
جشن ملي ايرانيان در دوران هخامنشيان
در سال۵۳۸ قبل از ميلاد، كورش، بنيانگذار هخامنشيان نوروز را جشن ملي اعلام كرد. وي در اين روز برنامههايي براي ترفيع سربازان، پاكسازي مكانهاي همگاني و خانههاي شخصي و بخشش محكومان اجرا ميكرد. اين آيينها در زمان ديگر پادشاهان هخامنشي نيز برگزار ميشده است. در دوران هخامنشي، جشن نوروز در زماني ميان ۲۱اسفند تا ۱۹ارديبهشت برگزار ميشده است. علاوه بر هخامنشيان، در دوران اشكانيان و ساسانيان، جشنهاي متعددي در طول يك سال برگزار ميشده كه مهمترين آنها نوروز و مهرگان بوده است.
نوروز يا روز نو آغاز هر سال است. اين آغاز همراه با شادي و سرور بود كه طي آن آيينهاي ويژهاي را اجرا ميكردند.
در دوران اسلامي برخي از رسوم ملي و مذهبي ايرانيان تغيير كرد؛ با وجود اين برخي از اعياد ملي مانند نوروز، همچنان با رونق نخستين خود باقيماند و علاوه بر پاسداشت آن از سوي همه اقوام ايراني، در قلمرو جوامع اسلامي نيز به رسومي مانند نوروز، مهرگان و سده كه نزد اعراب «نيروز»، «مهرجان» و «سذق» خوانده ميشد، احترام ميگذاشتند. در فرهنگ عاميانه و فولكلور فارسي ترانههاي متعددي در ميان اقوام ايراني درباره نوروز و ساير جشنهاي ملي سروده شده است.
درباره نوروز روايات و احكام متعددي وجود دارد، از جمله آنكه نوروز، روزي متبرك است كه روزه استحبابي و نماز دارد. صاحب جواهر و ديگر فقيهان متاخر نيز بر مسلمبودن استحباب روزه روز نوروز تأكيد كردهاند.
در قرن ششم در 2 كتاب دعا كه به فارسي تاليفشده، از اعمال روز نوروز كه مهمترين آنها، گرفتن روزه، پوشيدن لباس نيكو و نماز مخصوص است، ياد شده است. علاوه بر آن در كتاب ذخيرهالاخره، فصلي تحت عنوان عمل روز نوروز فارسيان آمده و در شرح آن، حديث معليبنخنيس به اين ترتيب نقل شده است: «روايت كند معليبنخنيس از صادق(ع) كه گفت: چون روز نوروز فرارسد، روزه دار و غسل كن و جامه پاكترين درپوش و بوي خوش به كار دار و 4ركعت نماز كن به 2سلام و بخوان در ركعت اول، الحمد و 10بار «اناانزلناه فيليلهالقدر» و در ركعت دوم، الحمد و 10بار «قل ياايها الكافرون» و در ركعت سوم، الحمد و 10بار «قل هوالله احد» و در ركعت چهارم، الحمد و 10بار «معوذتين». و چون از نماز فارغ گردي تسبيح زهرا عليهماالسلام بگوي. چون چنين بكني خداي تعالي 60ساله گناه تو بيامرزد.»
در كتاب نزههالزاهد نيز كه در نيمه دوم قرن ششم يا نيمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است كه امامجعفرصادق(ع) گفت: چون روز نوروز درآيد غسل كن و جامه پاكترين درپوش و بوي خوش به كار دار و روزه فراگير و پس از نماز پيشين و ديگر، 4ركعت نماز كن به 2سلام. پس از الحمد در اول ركعت، 10 بار اناانزلناه بخوان و در دوم 10 بار قل ياايهاالكافرون و در سوم 10بار قل هوالله احد و در چهارم 10بار هر دو قل اعوذ. و چون فارغ شوي سجده شكر كن و اين دعا بخوان تا تو را گناه 60ساله بيامرزد. و دعا اين است: «اللهم صل علي محمد و آل محمد الاوصياء المرضيين و صل علي جميع انبيائك و رسلك بافضل صلواتك و بارك عليهم بافضل بركاتك».
از امامصادق(ع) نقل شدهاست كه به معليبنخنيس فرمودند: اي معلي! همانا نوروز روزي است كه پروردگار جهان از بندگانش پيمان گرفت كه او را پرستش كنند، به او شرك نورزند و به پيامبران و امامان ايمان بياورند. نوروز نخستين روزي است كه خورشيد در آن طلوع كرد و بادهاي ناگهاني وزيدن گرفت و زمين در چنين روزي ايجاد شد؛ روزي است كه علي(ع) در نهروان پيروز شد و گلهاي زمين در آن روز خلق شد. در چنين روزي كشتي نوح بر كوه نشست و همان روزي است كه جبرئيل بر پيامبر نازل شد. و روزي است كه آن حضرت بتهاي كفار را شكست، و روزي است كه حضرت رسالت صلياللهعليهوآله امر فرمود ياران خود را كه با حضرت علي اميرالمؤمنين(ع) بيعت امارت نمايند و... .
تدوام برپايي مراسم نوروز در ايران پس از اسلام
نوروز، در فرهنگ ايرانيان مسلمان اعم از شيعه و سني در بيشتر دوران اسلامي دوام آورده است و در تمام اين مدت ايرانيان مراسم جشن نوروز را بر پا ميداشتند. برخي از آداب و رسوم خاص آن نيز بهدليل همسويي نوروز با طبيعت و نيز دخالت آن در تعيين خراج سالانه، حفظ شده است.
حكام اموي و عباسي به برخي از آداب نوروز توجه خاصي داشتهاند؛ از جمله هداياي اين جشن را بهعنوان خراج سالانه ميپذيرفتند ولي بعدها براي افزودن درآمد خود، هداياي نوروز را از نو معمول داشتند و اميران ايشان براي جلب منافع خود مردم را به دادن هدايا دعوت ميكردند. اندكي بعد اين رسم نيز منسوخ شد ولي در قلمرو خلافت شرقي، هداياي نوروز بهطور مرتب از طرف حكام از كدخدايان دريافت ميشده است. افزون بر آن، كار گرفتن خراج نيز بيشتر براساس فرارسيدن ايام نوروز بوده است.
رايجشدن نامههاي تبريك عيد نوروز
با ظهور ابومسلم خراساني و روي كار آمدن خلافت عباسي، نفوذ برمكيان و ديگر وزراي ايراني در دربار خلفاي عباسي و همچنين پس از تشكيل سلسلههاي ايراني صفاريان، طاهريان و سامانيان جشنهاي ملي ايرانيان رونقي دوچندان يافتند و گويندگان درباره آنها شعر سرودند. برخي از اين سرودهها در كتاب «اشعار السائره فيالنيروز و المهرجان» تاليف حمزهبنحسن اصفهاني آمده است. از آن پس هديه نوروز و نوشتن نامههاي تبريك (به نظم و نظر) نيز درميان مردم عهد عباسيان رايج شد چنانكه سعيدبنحميد به يكي از دوستان خويش نامهاي در تبريك عيد نگاشت و گفت من چيز قابلي نداشتم تا به رسم هديه گسيل خدمت كنم، ناچار اين مكتوب را جانشين آن ميسازم.
حداقل 2 قصيده از سيدضياءالدين ابوالرضا فضلالله راوندي از قرن ششم در دست داريم كه عيد نوروز را به برخي از بزرگان آن ناحيه تبريك گفته است.با روي كار آمدن آلبويه، جشن نوروز با گستردگي بيشتري برگزار شد. در دوران آل بويه علاوه بر احياي آداب باستاني، ماههاي ايراني و گاهشمار اوستايي رايج شد. گزارشي در دست است كه در نيمدر سنگي كاخ تچر (تالار آينه) تخت جمشيد سنگنبشتهاي از عمادالدوله ابوكاليجار نوه اميرعضدالدوله ديلمي بر جاي مانده. او در سال418 ق هنگامي كه در فاروق و سيدان پيروز شد، تاريخ فتح و پيروزي خود را با نام ماههاي ايراني (بهمن و آبان) آورده است.
قرارگرفتن نوروز بهعنوان نخستين روز فروردينماه در زمان جلالالدين ملكشاه سلجوقي
در دوران سلجوقيان، به دستور جلالالدين ملكشاه سلجوقي تعدادي از ستارهشناسان ايراني براي بهترسازي گاهشمار ايراني گردهم آمدند. اين گاهشمار به تقويم جلالي معروف شد. تا پيش از پيدايش تاريخ جلالي در سال467 يا 471، روز اول فروردين در فصول سال تغيير ميكرد؛ بنابراين نوروز ابتداي فروردين واقعي، يعني نقطه آغاز اعتدال ربيعي قرار نداشت. سال467، روز نوروز مطابق دوازدهم حوت يا اسفند بود. در اين سال، ملكشاه سلجوقي، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقيقي از سال شمسي انجام داده و روز اول فروردين را معين كنند.
براساس محاسبه، خواجه عبدالرحمان خازني- منجم مرو- عوض آنكه براساس محاسبه قبلي، روز واقعي دوازدهم اسفند را اول فروردين در نظر بگيرد، اول فروردين را 18روز جلوتر برده و ابتداي اعتدال ربيعي، يعني فروردين واقعي قرار داد. در محاسبه جديد، هر سال را در 4نوبت، 365روز محاسبه كرده (12ماه سيروزه به ضميمه 5 روز كه به آخر ماه آبان يا اسفند افزوده ميشد) و سال پنجم را 366 روز محاسبه كردند. البته پس از هر 80دوره 4ساله نيز سال پنجم را 366روز قرار ميدادند.
در اين محاسبه آن 5ساعت و اندي نيز به حساب ميآمد. بدينترتيب، روز نوروز، بهعنوان نخستين روز فروردينماه، از آن سال ثابت ماند. بنابراين، نخستين سالي كه روز اول فروردين آن دقيقا مطابق آغاز زمان اعتدال ربيعي محاسبه شده، سال467 (يا 471) بوده است.
شكوه مراسم باستاني نوروز در دوران صفويان
نوروز در دوران صفويان در ميان مردم و دربار باشكوه برگزار ميشد. حكومت صفوي در سال907ق توانست پس از 8قرن با محور قرار دادن مذهب تشيع و مليت ايراني، سرزمين تجزيهشده ايران را متحد و يكپارچه سازد و هويت ملي و استقلال آن را همچون گذشته احيا كند. بازسازي و شكلدهي به ادبيات داستاني، حماسههاي باستاني و فرهنگ ديني از كارهاي شگرف عصر صفوي است كه در تاريخ ايران بيسابقه بوده و نقش اساسي در انسجام و بازتعريف هويت ملي ايفا كرده است.
مراسم نوروز و عاشورا وسيلهاي براي ايجاد همبستگي بيشتر بين مردم ايران بود. اين سياست موجب شد كه همه اقوام و طايفههاي مستقر در سرزمين ايران، در 13روز اول فروردين شادي كنند و در دهه اول محرم عزادار باشند و پيشرو اين دو مراسم، دربار صفوي بود. شواهد فراواني درباره اهميت برگزاري مراسم نوروز در ميان ايرانيان در دوره صفوي در دست است. تاورنيه نيز از عيد نوروز با اين عبارت كه از اعياد بزرگ ايرانيان است سخن گفته و مينويسد: در اين روز تمام بزرگان براي سلام شاه به دربار حاضر ميشوند و هر كس به اندازه شأنش بايد ارمغان و پيشكشي به شاه بدهد... و در اين روز شاه ثروت گزافي به دست ميآورد.
آنان عقيده دارند كه چون آب، صاف و پاك است، پليديها و بدبختيها را از خانه شسته با خود ميبرد...». در دوره صفوي، تاريخ قمري و شمسي رواج داشته و ايرانيان، عمر خود را برحسب سال شمسي محاسبه ميكردهاند. اولئاريوس در آن عهد چنين نوشته: «ايرانيها سال خود را برحسب حركت خورشيد و ماه تعيين و تنظيم ميكنند و به همين جهت داراي 2 نوع سال شمسي و قمري هستند. سال قمري از نظر مذهبي برايشان اهميت دارد كه اعياد و روزهاي سوگواري خود را برحسب آن سال تعيين ميكنند». وي پس از آن اشاره كرده كه ايرانيان، عمر خود را برحسب سال شمسي محاسبه كرده و مثلا ميگويند كه فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است.
عمونوروز كلاه نمدي برسر گذاشت
عمونوروز ميآيد با كلاه نمدي، ريش و زلف حنابسته، كمرچين آبي، شلوار گشاد سرمهاي و گيوه تختملكي.
پيرزن موسفيد هر سال روز اول بهار، صبح زود از خواب بيدار ميشد، قاليچه قشنگ ابريشمي را ميآورد توي ايوان پهن ميكرد و باغچه روبهروي ايوان را آبپاشي ميكرد. روي پيراهن تافتهاش نيمتنه زري ميپوشيد و چارقد زري سر ميكرد، عود روشن ميكرد، منقل آتش را درست ميكرد، كيسه مخمل اسفند را كنار منقل ميگذاشت و توي كوزه قليان بلوري، چند تا برگ گل ميانداخت.
بعد سيني هفتسين را ميآورد روي قاليچه ميگذاشت. توي چند ظرف بلور، 7جور شيريني و نقل و نبات ميچيد و پهلوي هفتسين ميگذاشت و مينشست روي قاليچه و چشم به راه عمونوروز ميشد.كمكم خوابش ميگرفت، چرت ميزد، پلكهايش سنگين ميشد، به خواب ميرفت و عمونوروز را خواب ميديد.عمونوروز سر ميرسيد، نارنج هفتسين را برميداشت، با چاقو نصف ميكرد. نصفش را ميخورد و نصف ديگرش را هم براي پيرزن ميگذاشت.
يك مشت اسفند از توي كيسه مخمل درميآورد و روي آتش ميريخت. اسفندها ميپريدند هوا، ترق و توروق صدا ميكردند و بوي اسفند در هوا ميپيچيد. عمونوروز چند گل آتش روي سر قليان ميگذاشت، قليان را چاق ميكرد، چند پكي به قليان ميزد و آنوقت، پا ميشد و ميرفت تا عيد را به شهر ببرد.آفتاب كمكم، از سر درختها پايين ميآمد، در حياط پهن ميشد، به ايوان ميرسيد و ميافتاد روي صورت پيرزن.
پيرزن از خواب ميپريد، چشمهايش را ميماليد و تا نارنج نصف شده را ميديد و بوي اسفند به دماغش ميخورد، شستش خبردار ميشد كه «اي دل غافل! ديدي باز عمونوروز آمد، عيد را آورد، سال تحويل شد و من خواب ماندم و نديدمش»!دستي به زلفهايش ميكشيد؛ «اي داد بيداد! باز هم بايد يك سال آزگار صبر كنم».و پيرزن يك سال ديگر هم صبر ميكرد تا زمستان به سر بيايد، عمونوروز همراه باد بهاري از راه برسد و چشمهاي پيرزن از ديدن عمونوروز روش شود؛ چون ميگويند هر كسي عمونوروز را ببيند، تا دنيا دنياست، مثل بهار، تر و تازه ميماند.
هيچكس نميداند آخرش پيرزن توانست عمونوروز را ببيند، يا نه. شايد يك سال، موقع تحويل سال، پيرزن بيدار بماند، عمونوروز را ببيند و همراه عمونوروز عيد را به شهر ببرد.سالهاي كودكي پر بود از آرزوهاي بزرگ و نوروزهاي شاد؛ اصلا انگار نوروز مال بچههاست. آخر قصه را هيچ كودكي در هياهوي كودكي نتوانست بداند، حتي آنكه دنبال مردي گيوه به پا و كلاه به سر توي كوچه دويد كه شايد دست عمونوروز را بگيرد، برود خانه، پيرزن قصه را پيدا كند و نوروز را به شهر ببرد.
نوروز سنت سالهاي دور است؛ سالهاي قصه و افسانه؛ همان افسانهاي كه عمونوروز را شاد و خندان ميآورد سر سفره هفتسين. اينروزها جاي افسانهها خالي است، جاي عمونوروز سر سفره هفتسين خالي مانده و هر چه عمو از توي آسمان زل ميزند به بچهها، هيچكس سرش را بالا نميبرد.
آنچه ايرانيان از سال نو و نوروز در ياد دارند، سفرهاي است كه با بهترين خوراكيها در خانهها گسترده ميشد و سال نو همه خانواده دور تا دور سفره مينشستند تا به بركت آنچه بر سفره بود سالي پر از شادي و موفقيت را آرزو كنند.
خاطرههاي سالهاي سال حكايت از برپايي هرساله اين مراسم دارد. هرچند گاهي جنگ و قحطي و بلاياي طبيعي سبب ميشد تا رونق نوروز و هفتسين كم شود اما در گذر زمان آنچه بر جاي مانده حفظ سنتي است كه سينه به سينه از پيشينيان بر جاي مانده است.
اين تصور كه حجاريها و سنگنگارههاي تختجمشيد حكايت از نمايش سال نو و مراسم و تشريفات نوروزي دارد پرسشي است كه هاشم رضي- ايرانشناس- اينگونه به آن پاسخ داده است: آنچه تحقيق نشان ميدهد، پژوهشگران در اين مورد هماهنگ نبوده و اختلاف دارند. از سوي ديگر هيچ سند و دليلي براي توجيه مستدل وجود ندارد. نه در كتيبهها و نه در نوشتههاي مورخان و نه در آثار بهجامانده باستاني و نه در الواح انبوه گليني كه در تختجمشيد پيدا شده هيچ سندي نيست كه بتوان با تكيه بر آن سنگنگارههاي تختجمشيد را به مراسم سال نو مربوط كرد.
او در كتاب «گاهشماري و جشنهاي ايران باستان» مينويسد: هرچند دليلي قانعكننده براي جشن سال نو در آغاز بهار در دوره هخامنشيان نميتوان ارائه كرد، اما هرگاه از برخي نوشتههاي مورخان بيگانه كه درباره ايران در روزگار پارتيان گزارشهايي بر جاي مانده استناد شود، ممكن است پذيرفت كه جشن سال نو و نوروز در آغاز بهار برگزار ميشده است.
به گفته او در دوران ساسانيان، آنهم در اواخر اين شاهنشاهي است كه بهطور قابل پذيرشي از نوروز و مراسم آن، بهويژه بر اثر ترجمههاي مورخان اسلامي از نوشتههاي پهلوي و شروح آنان و نيز متنهاي متاخر پهلوي كه پس از اسلام تا سده چهارم هجري قمري نوشته شده، با نوروز و اهميت مراسم و قدمت آن آشنا ميشويم و آنچه مسلم است چنين سنتي شگرف و پردامنه و سرشار از بار فرهنگي و اجتماعي كه در عصر ساسانيان رواج داشت، نميتوانسته از نوآوريها و ابداعات آنان باشد. چنين سنتهايي بيگمان داراي سوابق ممتدي در تاريخ ملي يك قوم متمدن و با فرهنگ غني چون ايرانيان بوده است.
در كتاب رضي آمده است:« دگرباره بايد به خوان نوروزي يا هفتسين اشاره كرد كه مهمترين و نمايانترين راز و رمز و كنايه و نشانه نوروز است».
حاجيفيروز آتشافروز
اينروزها توي خيابانها حاجيفيروزهاي دايره بهدست لابهلاي ماشينها، سال نوي خوبي را آرزو ميكنند. مراسم استقبال از نوروز، بسيار زودتر از فرارسيدن سال نو آغاز ميشد و همه حاكي از بشارت رسيدن بهار، سال نو و رستاخيز بود. به استناد كتاب هاشم رضي چند روز مانده به سال نو آتشافروزها لباس رنگبهرنگ ميپوشيدند و به كلاه درازشان زنگوله آويزان ميكردند و به رويشان صورتك ميزدند. يكي از آنها، دو تخته را به هم ميزد و ميخواندند:
آتشافروز آمده، سالي يك روز آمده
آتشافروز صغيرم سالي يك روز فقيرم
روده و پوده آمده، هر چي نبوده آمده
مراسم نوروز در ايران هنوز يكايك اجرا ميشود؛ خانهتكاني، خريد رخت و لباس نو، سمنوپزان، سبزهسبزكردن، هفتسين پهن كردن، نقلگفتن و آجيلخوردن، شب به شب از اين خانه به آن خانه رفتن پي عيدديدني. هر كس هر چقدرش را توانست انجام ميدهد و هر چه را نتوانست ميسپارد به خاطره، به آينده و گذشته.
كنار هفتسين
عمونوروز خبر عيد را شهر به شهر ميآورد، به سفره هفتسين همه سرك ميكشد، برق چشم كودكان را ميبيند و سال نو در شادي كودكان آغاز ميشود. از قديم گفتهاند عيد مال بچههاست. پاي سفره هفتسين جاي خيليها خالي مانده كه به سفر رفتهاند؛ جايشان خالي است.
سال نو مبارك
بهار و نوروز: فراز و فروز
نوروز، جانافراز و دلافروز، همانند بخت بلند و پيروز، فراز ميآيد و باري ديگر زمان شكفتگي و شادي و شور بازميآيد و جهان آشفتۀ آسيمه به سامان و ساز ميآيد و هرآنچه دلگداز بود، دلنواز ميآيد.
نيز بهار، در بِهْكامي و دلارامي، در زيبايي و دلارايي، به كردار ديدار يار، دلنشين و جانْنشان، سمنفشان و دامنكشان، نازنين و نازْآگين، از راه ميرسد و بس خرّم و خوشخُرام، نيك بهنگام و بگاه ميرسد و آواي بهين و بآيين مرغان، مرغان چكامهسراي ترانهخوان، شورانگيز و شكرْخيز، سورْآميز و دلاويز چون دستان مستان، از مَغاكِ خاك، تا به تختگاه ماه ميرسد و زمستان تيره و تباه، سرماي سخت و سياه، سرانجام، به فرجام ميآيد و به پايان، آن جانفرساي توانكاه ميرسد.
نيز پاييز از پاليز، شرمناك و بپرهيز، دامان درميچيند و خزان، از باغِ رَزان، بيمزده و لبْگزان، دوري ميگزيند و در گوشه، بيبهره از هر نوشه و توشه، از هر خرمن و خوشه، نهان از چشم كهان و مهان، درمينشيند.
آري! خزان، بدانسان كه ميسزد، پژمرده و پژمان، به گوشهاي ميخزد و بيش جهان را به رنگهاي گونهگون، از زردي زَهره تا سرخي خون، نميرزد. ديگر نواي نارواي زاغان و كاغْكاغ كلاغان گوشها را نميآزارد و هوشها را رنجه نميدارد و در بوستان و باغ، جز برگ نسرين و نسترن نميبارد و اهريمن ريمَن سياهي و تباهي نمييارد كه بر جهان روشن اهورايي تاختوتاز آرد.
آري! چنين است كه تابخانۀ گل و تنور لاله كه دير، دلگير، خاكبستر مانده بود و بخاكستر، از باد شگفتيكار بهار، برميافروزد و در جوش ميافتد و هر گزافهگشاي يافهدراي، هر خامْگوي ناپدرامْروي، تا گل در چمن ميخندد، زبان فروميبندد و از شرم دستانْ زنان بُستانْ دهن، در گوشهاي خوار و خموش ميافتد و جهان كه چندي بيجان و جنب خفته بوده است، تاب و توش ميگيرد و در ناز و نوش ميافتد.
خورشيد، آن فرگستر بَرين فَرْوَرين، در فروردين، بيژنْآيين، از چاهِ ماهي جاي ميپردازد و رخشانْروي و آسمانْپوي چون جمشيد، در پهنههاي سپهر برميتازد و در بارۀ بره، خرگاه ميسازد و برميافرازد و بدان مينازد كه جهان را شيوهاي نو درمياندازد. خرّما بهار! فرّخا نوروز! اكنون گيتي، از لادن و لاله، از ژوله و ژاله، از گياه و گل، از سوسن و سنبل، رشك بهشت است و كنارۀ كِشت مينوسرشت است. سرو نازان است. غَرْو يازان است.
زمان زمان دلبازان و دمسازان است كه چندي برآسوده و پالوده از اندوهان جهان، جهان پرفريب و فسون، جهان و جانْرَهان از دام آن ديو گُجستۀ وارون، سرِ خويش گيرند و خُرم و خندان، شادان از بُنِ دندان، راه هامون در پيش گيرند. چونان فرّخكامان و فرخندهفرجامان، در دامان دشت و دمن، يا چمانه در دست در چمن، يارْمند بيارَمند، با دوست همچون دو جان در يك پيكر و پوست.
وهوه كه اين دم، دم خجستۀ خرّم كه در كنار يار ميگذرد و در بوس و كنار، چه نيكوست! چه دلجوست! آري! با دوست، هر آينه، گيتي مينوست. مگرنه اين است كه بهاران، در كنار دلداران و ياران، بيش با رنگ و بوست، بهويژه در كنار ياري دلدار كه روشنْروست؛ گلشنْخوست.
بهاران بر ياران فرخنده باد و لبانِ بختشان پرخنده! نيز نوروز پاينده باد و پيروز بر يكايك ايرانيان، آن اهوراييان هورْآيين كه بهارآفرينند و نوروزافروز!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-