واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > شهری - «نگاه شما» فرصتی برای شماست. مطالبی را که میخواهید منتشر کنید برای ما بفرستید: [email protected] استقبال مردم دیگر چیست؟! لطفا فقط 30 ثانیه سعی کنید مفهوم این جمله درک کنید. این جمله را آقای هاشمی، مدیر عامل متروی تهران گفتهاند و در خبر خبرگزاری مهر هم همین جمله را تیتر کردهاند: «درک بهتر عملکرد حمل و نقل ریلی انبوه و استقبال مردم موجب تغییرات اساسی در نگرش سیاسیون و مدیران کشوری و شهری به این پدیده میشود و راه توسعه مترو را هموار می کند.» با عرض معذرت ولی این جمله عجیب ترین حرفی است که میشود درباره مترو زد. آیا ما باید منتظر باشیم تا چند سال بگذرد و مدیران و سیاسیون عملکرد حمل و نقل ریلی را «بهتر» درک کنند؟ آیا باید هر پدیدهای مورد استقبال مردم قرار بگیرد تا مدیران راه توسعه اش را فراهم کنند؟ هر دو قسمت جمله آقای هاشمی تامل برانگیز است. ایشان 2 شرط برای توسعه مترو بیان کرده اند: درک بهتر عملکرد حمل و نقل ریلی و استقبال مردم. اولا وقتی ده ها سال است مترو در شهرهای بزرگ دنیا دارد استفاده میشود، دیگر آقایان باید چه چیز را بهتر درک کنند؟ سوال دیگر این است که اصولا مکانیسم این «درک بهتر» چیست؟ یعنی منظورشان این بوده که زمان باید بگذرد؟ یا اینکه کسی باید بیاید این اهمیت را برایشان توضیح بدهد؟ در مورد استقبال مردم هم که آدم چیزی نگوید بهتر است. یعنی هر چیزی که مردم از آن استقبال کنند مورد استقبال مردم قرار میگیرد؟ یا اینکه مدیران منتظرند که مردم از چیزی استقبال کنند تا بعد آن را توسعه دهند. حالا مردم چهطور باید استقبال خودشان را نشان بدهند؟ تظاهرات کنند؟ چه کار کنند که در نگرش مدیران کشوری و شهری این تغییرات اساسی مد نظر آقای هاشمی ایجاد شود؟ واقعا راه توسعه مترو فقط با همین شرایط مهیا میشود؟ رضا صبوری - تهران دیروز در اتوبوس دوست دارم اتفاقی را که دیروز برایم افتاد، برایتان تعریف کنم. انگار هنوز جلوی چشمم است. پسرکی که روی صندلی پشت سرم توی اتوبوس نشسته، با بغضی که هر لحظه ممکن است به گریه تبدیل شود، میگوید: «مامان پس کی ماهی می خریم؟». اولش مادرش هیچ نمی گوید. انگار خودش را به نشنیدن زده. انگار میخواهد بگوید که جواب حرفهایت را دارم، ولی نمیخواهم حرف بزنم. بعد از چند دقیقه که صدای پسرک بالاتر میرود، مادرش آخر به صدا درمی آید و میگوید: « مامان ماهی کجا بود؟ عید کجا بود؟ ماهی میخواهیم چیکار؟» برمیگردم نگاه میکنم. پسر با چشمهایی که حالا دیگر پر از اشک شده میگوید: «مامان! عید داره میاد. بی ماهی که نمیشه. همه بچه ها ماهی خریدن.» مادر با غیظ میگوید: «بشنو و باور نکن». حالا دیگر پسرک دارد داد میزند: «عید هم که نباشه، ماهیها آکواریوم میخوان. گناه دارن». این ایستگاه باید پیاده شوم وگرنه توجیهها و اصرارهای مادر و پسر را دوست دارم بشنوم. حمیده نوری - تهران وقت طلاست اما نه برای دیگران! حدود دو ماه پیش بالاخره توانستم از دکتری که معروف است به نوبتهای طولانی، وقت بگیرم. زمانی که داشتم با خوشحالی تلفن را قطع میکردم، منشی دکتر چند بار تاکید کرد که اگر بنا به دلیلی نخواستم آن روز به مطب بروم حتما از یک هفته قبل زنگ بزنم و خبر بدهم. یک روز قبل از موعد مقرر، در حالی که برنامههایم را هماهنگ کرده بودم، مرخصی گرفته بودم و ... منشی مطب دکتر زنگ زد و گفت که وقت من «کنسل» شده چون برای دکتر کاری پیش آمده است و اسم من میرود توی لیست رزرویها و معلوم نیست وقت بعدی من کی باشد! نکته جالب اینجاست که وقتی به خانم منشی گفتم چرا اگر قرار بود من وقت را کنسل کنم باید از یک هفته قبل خبر میدادم اما حالا از طرف دکتر یک روز قبل به من خبر دادهاند، طوری حرف زد که انگار همین که یک روز قبل خبر دادهایم لطف کردهایم! با این اتفاق یاد خاطرهای افتادم که یکی از اقوام ما هر بار ما را میبیند برایمان تعریف میکند. او که برای درمان بیماریاش به آلمان سفر کرده بوده، وقتی در مطب دکتر حاضر میشود کسی را میبیند که وارد مطب میشود و از ظاهر امر اینطور معلوم بوده که شخص مهمی است. یکی از کسانی که همراه آن شخص مهم بودهاند، با اطمینان خاصی پیش منشی میرود و چیزی میگوید اما بعد از این که با جواب منفی منشی روبهرو میشود جا میخورد و آنها با ناراحتی از مطب خارج میشوند. منشی بعدا برای فامیل ما تعریف میکند که آن آقا یکی از وزرای آن کشور بوده و میخواسته نوبتش را با نوبت نفر قبل که همان فامیل ما بوده عوض کند؛ اما منشی به آن وزیر جواب منفی داده؛ حتی بدون این که از نفر قبل بپرسد که امکانش هست یا نه. با مرور این خاطره و اتفاقی که برایم افتاده بود، خیلی متاسف شدم و خواستم این متن را برای شما بنویسم و بگویم من نمیدانم ما کی میخواهیم کمی هم که شده برای وقت همدیگر ارزش قائل بشویم؟! فرزانه صابری - تهران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 306]