تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس مى‏خواهد خداوند او را از زبانيه (فرشتگان عذاب) نوزده‏گانه برهاند، بسم الل...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816497532




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رمان کولی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: مقدمه

پرتو نور از گوشه یکی از پرده های ماهوتی ، به درون اتاق رخنه کرد سیلوانا با نشاطی فراوان ، پاهایش را از تخت به زیر اورد و صندل های راحتی را که کنار تخت خوابش بود به پا کرد. ناخودگاه به سوی پنجره کشیده شد و به بیرون چشم دوخت.به قدری برف در کوچه و خیابان جمع شده بود که چشم را خیره می کرد ، مخصوصا که با تابش خورشید ، سفیدی برف ، بیشتر به چشم می امد. پرده را انداخت و جلو میز ارایش صورتی رنگ و لوکس خود ایستاد.از بس خوابیده بود چشم هایش پف کرده و خواب الود به نظر می امد.برس را برداشت و بی حوصله به موهای خوش حالتش کشید.به تصویر خود در اینه شکلکی در اورد و با همان لباس خوابش از اتاق خارج شد.از دم در اتاق مادرش الهه را می دید ، که مشغول تهیه ی نهار بود. به او نزدیک شد و گفت :
- صبح بخیر مامان فداکار!
الهه ملاقه به دست ، به سویش چرخید و با لبخند گفت :
- چه عجب ،تنبل خانوم بیدار شدی!
سیلوانا روی صندلی نشست.موهای جلو صورتش را با تکان سر کنار زد و گفت:
- تازه زود بیدار شدم ريا، یه امروز و صدقه سری برف تعطیل شدم ، اونم شما نزلشتین بخوابم.
الهه تند تند غذا را به هم زد.چینی به پیشانیش انداخت و گفت :
-مگه من بیدارت کردم غر غرو ! حالا خوبه که خودت بیدار شدی.
- نه ولی هی دارین متلک بارم می کنین...مامان!
-جانم !
-امروز بریم « ابعلی » ؟
الهه از اجاق گاز فاصله گرفت ، دستکش هایش را در اورد و گفت :
-نه عزیزم.خودت بهتر می دونی که من امروز یه عالمه کار دارم.انگار فراموش کردی امشب تولد سروشه !
سیلوانا با اخم در حالی که سعی می کرد جلو عصبانیتش را بگیرد ، گفت :
همش سروش ، سروش!پس ما چی ، ما ادم نیستیم ؟ انگار سروش خیلی تحفه س .
الهه لبش را گزید و گفت :
-عزیزم ! خوب نیست در مورد برادرت این طور حرف بزنی.
سیلوانا به حالت قهر صورتش را برگرداند و گفت :
-وا...!مگه چی گفتم مامان خانوم؟شما فقط بلدی طرف سروش رو بگیری ، حالا اگه تولد من بود و سروش از شما می خواست جایی اونو ببرید یه لحظه مکث تو کارتون نبود .
-اشتباه فکر می کنی عزیزم ، معلومه امروز صبح از دنده ی چپ پا شدی ريا، که این قدر بداخلاقی می کنی.
-واسه این که شما حاله ادمو میگیرین.دوست داشتم تو این هوای « مشتی » بریم ابعلی حال کنیم ، نه عین عقب مونده ها بشینیم تو خونه و هی زل بزنیم به پنجره.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن