- مقدمه
پرتو نور از گوشه یکی از پرده های ماهوتی ، به درون اتاق رخنه کرد سیلوانا با نشاطی فراوان ، پاهایش را از تخت به زیر اورد و صندل های راحتی را که کنار تخت خوابش بود به پا کرد. ناخودگاه به سوی پنجره کشیده شد و به بیرون چشم دوخت.به قدری برف در کوچه و خیابان جمع شده بود که چشم را خیره می کرد ، مخصوصا که با تابش خورشید ، سفیدی برف ، بیشتر به چشم می امد. پرده را انداخت و جلو میز ارایش صورتی رنگ و لوکس خود ایستاد.از بس خوابیده بود چشم هایش پف کرده و خواب الود به نظر می امد.برس را برداشت و بی حوصله به موهای خوش حالتش کشید.به تصویر خود در اینه شکلکی در اورد و با همان لباس خوابش از اتا
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان