واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: در این مبارزه، خناسها و خطدهندهها جایی ندارند...
بازگشت قلعهنویی به استقلال...!
چند روز بعد از اینکه واعظی آشتیانی تصمیم گرفت تا با امیر قلعهنویی کار نکند تمرینات استقلال پشت درهای بسته به روی تماشاگران کلید خورد! آن روزها استقلال مردمی از مردم دور شد چون تصور آن میرفت که از همان ابتدای کار مردم علیه تصمیم تصمیمسازان در استقلال موضع بگیرند! اتفاقا آنها حتی پیش از شروع بازیها پشت همان دربهای بسته اعلام موضع کردند و از امیر قلعهنویی حمایت کردند. آن روزها بسیاری از کارشناسان تصمیم واعظی آشتیانی را اشتباه خواندند و برای حرفهایشان چنین ادلهای داشتند: "دست زدن به ترکیب برنده اشتباه است"
اما استقلال به ترکیب برنده دست زد! چرای این ماجرا هم بازمیگشت به اختلافنظرها و اختلافسلیقهها بین سرمربی موفق و قبلی استقلال با مدیر جدید این باشگاه! درست از همان روزها بود که قصه "خط دهندهها" شروع شد! این قصه البته از سوی مدیر جدید استقلال آغاز شد اما اصلا جدید نبود چون پیش از این هم بارها این ماجرا را به هنگام نتیجه نگرفتن سرخابیها شنیده بودیم چه در مورد پروین، چه در مورد پورحیدری و چه حتی در مورد حجازی!
با شروع لیگ و پیروزی استقلال بر سپاهان تا مدتی این قصه به فراموشی سپرده شد اما با شروع نتایج بد استقلال هواداران دوباره شروع کردند به شعار دادن علیه واعظی آشتیانی و مربی منتخب ایشان! و البته حمایت در مواقعی از فتحاللهزاده و قلعهنویی!
این مبحث با استفاده از کلمه "خناسها" باب جدیدی را باز کرد اما در ادامه با 3 تا 3 تا گل خوردن استقلال دیگر کسی به پروژه خط دهندهها توجهی نکرد! چون نتایج بد استقلال نیاز به خط دادن برای تشویق، تأیید یا تکذیب نداشت و برآمده از دلهای مردم بود.
قلعهنویی تشویق شد چون همیشه استقلال را در جایگاه رفیعی نگه میداشت و برای تشویق چنین سرمربی ذاتا نیازی به خط دادن نبود! حتی لیدرهای منتسب به قلعهنویی پس از بازی با راهآهن کنارجایگاه جمع شدند و صمد را فانباستن نامیدند تا از اتهام رهایی پیدا کنند اما اتهامزنان همچنان اتهام زندند و اتهام میزنند آن هم در روزهایی که استقلال کمتر از 3 گل را از حریفانش قبول نمیکند!
سؤال اینجاست؛ در چنین شرایطی آیا اصولا نیاز به خط دادن وجود دارد؟ لیدرهای چلوکبابی (به قول پروین) البته امروز به چلوکباب قانع نمیشوند و بر حسب برخی گزارشها تراولهای چندصدهزار تومانی میگیرند تا کسی را تشویق یا تنبیه کنند اما آیا استقلال کنونی هم توسط لیدرهای چلوکبابی تراولدوست دچار معضل و مشکل شده؟ یا اینکه با وضعیت کنونیاش آن شعارها برگرفته از دلهای ناآرام استقلالیهاست؟
وقتی استقلال از راهآهن، از استقلال اهواز و از پیکان که حریفان قدر و درشتی محسوب نمیشوند 3 تا 3تا گل دریافت میکند آیا نیازی به خناس و تراول و لیدر هست؟
آیا مردم چشم ندارند؟ عقل ندارند؟ احساس ندارند؟ و آیا اصلا شعار نمیدهند؟ و آیا همین حالا حرمت نگه نداشتهاند؟
از ما بپرسید میگوییم استقلالیها حرمت مرفاوی را نگه داشتهاند و هنوز علیه او طغیان نکردهاند. این مسأله را با شرایط پرسپولیس مقایسه کنید که 60 هزار نفر در بازی با شاهین بوشهر ورزشگاه را روی سرشان گذاشتند و حاج عباس را مهمترین دلیل عدم توفیق پرسپولیس خواندند! آیا تاکنون چنین اتفاقی برای استقلال رخ داده؟ و یا اینکه در پایان هر بازی تماشاگران و عدهای، قلعهنویی و فتحاللهزاده را تشویق کردهاند و پس از آن هم متفرق شدهاند؟
حکایت تشویق امیرقلعهنویی دقیقا شبیه به حکایت علی کریمی است! آن روزها علیه حاج عباس سرخها شعار دادند چون او را مقصر رفتن جادوگر از پرسپولیس میدانستند و امروز استقلالیها قلعهنویی را تشویق میکنند، چون با تصمیم اول فصل واعظی موافق نیستند! آیا این تشویق بوی پول یا خط دادن میدهد؟
نه، از روز اول هم پیدا بود که تماشاگر استقلال قلعهنویی را دوست دارد و با مخالف امیر، مخالف است. آن روز پشت دربهای بسته تمرین بایکوت شده استقلال پیدا بود که در صورت عدم نتیجهگیری این اتفاق رخ میدهد و امروز هم پیداست که این حرفها برآمده از دل است، نه متأثر از خط دادن خناسها!
اگر استقلال نتیجه بگیرد هیچکس سنگ امیرقلعهنویی یا علی فتحاللهزاده را بر سینه نمیزند چون برای این مردم نتیجهگیری قبیلهشان مهم است نه اسم فرمانده! اما وقتی نتیجه نمیگیرد همین مردم در دفتر خاطراتشان به دنبال ناجی میگردند و اسم او را صدا میزنند.
از ما که بپرسید میگوییم از همین حالا پیداست که قلعهنویی سال آینده سرمربی استقلال خواهد بود مگر اینکه استقلال با صمد، سپاهان را با امیر ببرد و در روزها و هفتههای آتی صدر جدول را اشغال کند و در نهایت قهرمان شود وگرنه این قصه همچنان ادامه خواهد داشت تا جایی که دیگر قطع صدای تلویزیون هم نمیتواند مانعی باشد برای رسیدن صدای شعارها به مردمانی که جلوی جام جهاننما خشکشان زده است.
واعظی آشتیانی بیدلیل استقلال را به بحران فرو برد. او که میتوانست روی موج مطلوب استقلال موجسواری کند و با تیم خوب بسته شده فصل قبل، مثل فصل قبل قهرمان شود، از ابتدا استقلال را با استرس مواجه کرد و از همان روز بود که کارشناسان این مسأله را با تردید نگاه کردند و این تصمیم را اشتباه خواندند که مرفاوی جانشین قلعهنویی شود!
به راستی استقلال با آقاصمد چه چیز به دست میآورد؟
فلسفه؟ سازندگی؟ آیندهنگری؟ نتیجهگرایی؟ جسارت؟ شهامت؟ سیستمهای فوتبال نوین؟ و یا...هیچ؟
تا نقد نهایی هنوز یک نیمفصل فرصت باقی مانده اما به زعم ما و کارشناسان تنها دستاورد این تصمیم تحمیل استرس بود به استقلال! استرسی که حالا کمکم از پیله حرمتگذاری بیرون میآید تا آقای گل استقلال راهم از فانباستن بودن به رها کردن برساند!
به هر حال به نظر میرسد قلعهنویی خیلی زود به استقلال برمیگردد. حداقل جدول امروز چنین میگوید و در این مبارزه تصمیمسازان شکست خوردهاند. حال باید دید نتیجه بازی استقلال با سپاهان در نصف جهان چه خواهد بود و در نهایت استقلال در کجای جدول قرار میگیرد!
فراموش نکنید که استقلال امسال خوششانس هم بوده که پرسپولیس وضعیتی بدتر از اینها دارد که اگر چنین نبود و پرسپولیس هم در میان 3 تیم اول جدول دیده میشد آن وقت این تعداد تماشاگری که امیر و حاجی را صدا میزنند چند نفر بودند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]