واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: بازنمايي افغان ها در روزنامه هاي ايران - بخش پاياني
پدرام الوندي: به دلايل فرهنگي و سنتي بسياري از زنان افغان تمايلي به برداشتن پوشيه و تغيير در پوشش خود حتي پس از سقوط طالبان نداشتند و تنها اندكي از آن ها چنين تغييري را پذيرفتند. براي اين تغيير در چارچوب بصري عكس هاي انتخاب شده از افغانستان مي توان دو دليل يافت، نخست اينكه به هرحال پس از سقوط طالبان دسترسي بيشتر به چنين فضاهايي وجود داشته و دوم اينكه دبيران مطبوعات سعي داشتند با زيركي تصاوير بيشتري را از آزادي به دست آمده براي زنان افغان به تصوير بكشند تا حمايت عمومي را براي آنچه سياستمداران غربي «جنگ عليه تروريسم» ناميدند، برانگيزانند.
در حالي كه معدود عكس هاي خبرگزاري آسوشيتدپرس از زنان افغان بدون پوشيه و يا در محيط هاي اجتماعي در بسياري از روزنامه هاي غربي چاپ شد اما پژوهش ها نشان مي دهد اين نوع از تصاوير تنها يك درصد تصاوير خروجي اين خبرگزاري از افغانستان را تشكيل مي دهند. اين نوع انتخاب دبيران روزنامه ها به خوبي نشان مي دهد فاصله ميان واقعيت اجتماعي موجود در افغانستان و بازنمايي رسانه ها از آن تا چه اندازه بوده است. گافمن، پژوهش گر و انديشمند ارتباطي كه نظريه تحليل چارچوب را مطرح كرد بر اين باور است اگرچه اين تصاوير از جنس زن و مرد رفتار واقعي زنان و مردان را نشان نمي دهد اما اينها درك مردم از رفتار زنان و مردان را بازنمايي مي كنند و در نهايت تصوير مورد نظر رسانه هاي غربي از يك افغانستان بدون طالبان را شكل مي دهد. انتخاب تصاويري مشابه از خروجي اين خبرگزاري از سوي دبيران روزنامه هاي مختلف غربي بار ديگر بحث هاي انتقادي در مورد دروازه باني خبر در رسانه هاي غربي را كه كاملاً متاثر از گفتمان استعماري غرب نسبت به شرق است و در انتخاب تصاوير از كشورهاي شرقي به خصوص كشورهاي اسلامي مورد استفاده قرار مي گيرد، نشان مي دهد.
بازنمايي افغان ها در ايران
داستان بازنمايي افغان ها در روزنامه هاي ايران كه ادامه گزارش درباره آن است به بازديد سال گذشته 11 تن از روزنامه نگاران برجسته افغان از ايران بازمي گردد. اين روزنامه نگاران به عنوان ميهمان انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران با تني چند از چهره هاي فرهنگي و سياسي از تحريريه چند روزنامه سراسري بازديد كردند. در يكي از اين بازديد ها دبير گروه حوادث يكي از روزنامه هاي پرتيراژ كه از قضا صفحه حوادث پرسروصدايي هم داشتند در گزارشي درباره اخبار حوادث ايران به ميهمانان افغان مي گويد 70 درصد جرم و جنايت ها در ايران توسط افغان ها انجام مي شود، مساله اي كه سبب رنجش خاطر بسيار ميهمانان مي شود و نخستين پرسشي كه به ذهن مي آيد اين است كه مگر دو ميليون افغاني كه اكثراً براي پس اندازي متناسب به سخت ترين كارها تن مي دهند چگونه مي توانند در يك اكثريت هفتادميليوني 70 درصد جرائم را مرتكب شوند و اگر اينگونه است چرا زندان هاي ايران پر از افغان هاي مجرم نيست؟
«بصير هلمندي» يكي از روزنامه نگاران افغان در تبيين شرايط افغان ها در ايران در سايت كابل پرس مي گويد رسانه هاي ايران نقش مهمي در برجسته شدن جرائم مربوط به افعان ها در ميان مردم و شكل گيري تصوير يك قاتل، بچه دزد و سارق كمك كردند. در تبيين بيشتر اين مساله دكترحسينعلي افخمي استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي با اشاره به اينكه «كليشه سازي» به عنوان يك مفهوم در علوم اجتماعي سابقه اي ديرينه دارد، مي گويد: «در اين ديدگاه اين باور وجود دارد كه وسايل ارتباط جمعي قالب هايي براي بيان برخي مفاهيم مشخص دارند. پرداختن به اين كليشه رسانه اي به اين صورت كه يك مفهوم به يك كل تعميم داده شود، معمولاً براي خبرنگار و مخاطب راحت تر است.» دكتر افخمي اشاره مي كند كليشه ها مثبت و منفي هستند مثلاً اين كليشه وجود دارد كه آلماني ها انسان هاي وقت شناسي هستند. در مقابل كليشه هايي منفي هم هستند مثل اين باور كه مغول ها انسان هاي بي رحمي هستند يا يك قوميت و نژاد ويژگي منفي خاصي را دارد. افخمي تاكيد مي كند اين كليشه ها در كاريكاتورهاي مطبوعاتي بسيار به كار مي آيند. اشاره فوق به كاريكاتور را مي توان به طرح جلد اخير مجله آمريكايي نيويوركر نسبت داد كه در آن براي تخريب چهره اوباما ميان راي دهندگان عوام آمريكايي او را در لباس اعراب مسلمان و همسرش را در پوشش شبه نظامي نشان مي داد در حالي كه تصويري از بن لادن نيز بر ديوار اتاق قرارداشت. اينگونه بهره برداري از كليشه هاي موجود در روزنامه هاي آمريكايي تائيد اين نكته است كه كليشه مسير را براي فهم مطلب كوتاه مي كند و اين خطري است كه افخمي درباره آن هشدار مي دهد و مي گويد روزنامه نگاران بايد دقت كنند كمتر اسير اين كليشه ها شوند.
استاد دانشگاه علامه طباطبايي درباره بازنمايي مي گويد: «در بازنمايي اين باور وجود دارد كه واقعيت نسبي است و روزنامه نگار هرگز نمي تواند واقعيتي را عيناً منعكس كند و تنها بخشي از واقعيت را كه مي بيند، منعكس مي كند به همين دليل به طور نسبي مي توان گفت روزنامه نگاري عيني گراتر است يا كليشه اي تر.» وي همچنين با اشاره به اينكه از فتح هندوستان در چهارصد سال قبل ديگر ايران از قالب يك حكومت با نژادهاي متنوع درآمده است و با مشكلاتي كه كشورهاي استعماري متاخر و يا كشورهاي چند نژادي مثل ايالات متحده با آن روبه رو هستند كمتر مواجه است درباره مهاجران به ايران و پوشش خبري آن ها به سابقه حضور آنها در ايران اشاره مي كند و مي گويد: «در دهه 50 فيليپيني ها، كره اي ها و تعدادي هم از افغان ها براي كار وارد ايران مي شوند. به علت درآمد نفتي و كمبود نيروي كار اين نيروهاي خارجي جذب شدند. به همين دليل در اين دوران با مهاجران خارجي در بازار ايران روبه رو هستيم و اين كليشه ها شكل گرفت. مناسبات آن موقع ديپلماتيك دولت سبب مي شد كه به برخي از كليشه ها در مورد افغان ها در ايران دامن مي زد. تجزيه و تحليل محتواي مطبوعات آن دوران اولين رگه هاي اين تصويرسازي را مشخص مي كند.»
دكتر افخمي ريشه بازنمايي را در قدرت مي داند: «به طور كلي از منظر كساني چون گرامشي كار رسانه بازنمايي قدرت و ايدئولوژي حاكم است. بخش ديگر كار كليشه نيز بعد حرفه اي دارد. روزنامه نگار گاه براي اينكه راه كوتاه تري برود و مخاطب بيشتري به دست آورد به سراغ كليشه ها مي رود. در كشورهايي كه روزنامه نگاري عامه پسند و كيفي به طور مشخص از هم جدا هستند، شاهد اين هستيم كه روزنامه هاي عامه پسند صرفاً براي جلب توجه مخاطب به كليشه ها دامن مي زنند و براي راحت تر كردن كار خود و آسان كردن قضاوت مردم به سراغ استفاده از كليشه ها مي روند.» به عقيده افخمي در مورد افغانستان چند دليل تاريخي براي ساخته شدن و دامن زدن به كليشه هاي منفي وجود دارد: «يكي سقوط سلسله صفويه توسط افغان ها و دوره حكومت آنها بر ايران است، دومين مساله جدايي افغانستان از ايران است كه چالش هاي خاص خود را داشت و سومين مساله قطع آب رودخانه هيرمند در دهه 50 است كه دولت وقت را به چالش با افغان هاي مهاجر در ايران كشاند و به برخي بازنمايي ها و كليشه ها در روزنامه ها انجاميد.»
افخمي به اين نكته هم تاكيد مي كند كه در مقابل اين كليشه هاي منفي كمتر به كليشه هاي مثبت درباره افغان ها پرداخته شده است: «در شش ماه اول جنگ نيروهاي داوطلب افغان در جبهه هاي جنگ عراق و ايران حضور داشتند اما ما ذكري از آنها نمي بينيم. درصد بالايي از فعاليت هاي سخت و دشوار مانند كارهاي ساختماني و حفر چاه و نظير اينها توسط افغان ها انجام مي شود اما درعين حال مورد تحقير نيز قرار مي گيرند مثلاً چند سال قبل يكي از روزنامه ها تيتري زد با اين مضمون كه براي نجات دونفر كارگر افغان يكي از ماموران آتش نشاني جان داد يعني اينطور وانمود مي شود كه ارزش يك نفر مامور آتش نشان ايراني از دو نفر كارگر افغان كه بر اثر بي احتياطي كارفرما و ناشي گري مامور آتش نشاني كشته شدند، بيشتر است در حالي كه مساله مرگ انسان به هر حال مساله مهمي است همچنين در مورد جرائم افغان ها نيز بزرگنمايي مي شود و اگر جرم مشابهي توسط يك ايراني و يك افغان انجام شود به احتمال زياد مورد دوم تيتر اول صفحات حوادث را به خود اختصاص مي دهد.»
در نظامنامه هاي اخلاقي اين تاكيد وجود دارد كه يكي از وظايف روزنامه نگار كاهش آسيب است. از اين منظر بازنمايي افغان ها در رسانه هاي ايران به كمك كليشه هاي منفي آنها نظير تجربه غرب درباره مهاجران تنها به بي اعتمادي ميان مردم و مهاجران دامن مي زند كه اين بي اعتمادي به صورت بالقوه مي تواند امكان تعارض را افزايش دهد و اين رويكرد بر خلاف اصول اخلاقي حرفه روزنامه نگاري است. دكتر افخمي در اين باره تاكيد مي كند از نظر حرفه اي خبرنگار حق ندارد قوميت و مليت مجرم و حتي محله و شهر او را در خبر اعلام كند زيرا كليشه اي در ذهن ها درباره بقيه افراد
هم محلي و همشهري او شكل مي گيرد.
يکشنبه 10 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]