واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: http://www.parsiteb.com/images/normall/ravan.jpg
چگونگی پیدایش روانکاوی
نظريات مربوط به ذهن ناهشيار و تاثير آنها بر ظهور روانکاوي
در اوايل قرن هجدهم لايب نيتز بر طرح نظريه موناد شناسي خود اقدام کرد که در آن درجات متفاوتي از وضوح يا هشياري که از ناهشياري کامل تا وضوح يا هشياري قطعي تغيير ميکند، عنوان کرد. يک قرن بعد يوهان فريدريچ هربارت ، فيلسوف و مربي آلماني ، مفهوم ناهشيار لايب نيتز را به مفهوم آستانه هشياري توسعه داد. گوستاو فخنر نيز در تدوين نظريهها درباره ناهشيار خدمت کرد. پيشنهاد او مبني بر اين که ذهن را ميتوان با يک قطعه يخ قياس کرد، تاثير بيشتري در انديشه فرويد بر جاي گذاشت.
فرويد در چند کتاب خود از عناصر سايکو فيزيک فخنر نقل قول کرده و بعضي مفاهيم عمده از جمله اصل لذت ، مفهوم انرژي رواني و اهميت پرخاشگري را از کارهاي فخنر اقتباس کرده است. بنابراين فرويد نخستين کسي نبود که ذهن ناهشيار انسان را کشف کرد و يا حتي بطور جدي آن را مورد بحث قرار داد. او اعتراف کرد که فيلسوفان پيش از وي بطور گستردهاي به آن پرداختهاند.
نظريات مربوط به آسيب شناسي رواني و تاثير آنها بر ظهور روانکاوي
در خلال قرن نوزدهم دو مکتب فکري عمده در آسيب شناسي رواني وجود داشت: تني و رواني. در مکتب تني اين عقيده وجود داشت که نابهنجاريهاي رفتاري علت بدني دارد. مکتب رواني به توجيه علل ذهني يا رواني اختلالات رفتاري متوسل ميشد. روي هم رفته مکتب تني بر روانپزشکي قرن نوزدهم مسلط بود و روانکاوي به عنوان جنبهاي از طغيان عليه اين جهت گيري تني بوجود آمد.
کاربرد هيپنوتيزم و تاثير آنها بر ظهور روانکاوي
پيش از آن که فرويد نشر عقايد خود را آغاز کند، اصطلاح روان درماني به گونه گستردهاي بکار ميرفت. در اين حيطه عمدتا تاکيد بر کاربرد هيپنوتيزم در فرآيند درمان اختلالات رواني بود. ژان شارکو و پير ژانه از جمله افرادي بودند که براي درمان بيماري هيستري از هيپنوتيزم استفاده ميکردند.
نظريه داروين و تاثير آن بر رونکاوي
داروين انديشههايي را مورد بحث قرار داد که بعدها فرويد آنها را به عنوان موضوعات اصلي در روانکاوي مطرح کرد. از جمله فرآيندهاي رواني ناهشيار و تعارضها ، اهميت روياها ، نمادگري نهفته نشانههاي عجيب رفتار. نظريههاي داروين همچنين انديشههاي فرويد را درباره رشد کودکي تحت تاثير قرار داد.
آغاز روانکاوي
فرويد سردمدار روانکاوي در سال 1856 در اتريش چشم به جهان گشود. وي پس از پايان تحصيلات پزشکي با اين که مايل بود تمام وقت خود را به مطالعه و تحقيق بگذراند، براي تامين معاش خود و خانوادهاش به ناچار پزشکي را پيشه خود ساخت. ولي در عين حال به مطالعه و تحقيق ميپرداخت و نتيجه تحقيقات خود را به رشته تحرير در ميآورد و منتشر ميساخت. فرويد چون علاقه ويژهاي به بررسي و درمان بيماريهاي عصبي داشت، براي تکميل اطلاعات خود در اين زمينه به پاريس رفت و يک سال با روانپزشک معروف فرانسوي ژان شارکو کار کرد و مانند او به وسيله خواب تلقيني به درمان بيماري هيستري پرداخت، ولي چيزي نگذشت که اين روش را کنار گذاشت و روش درماني ژوزف بروئر را که با گفتگوي با مريض ، هيستري را معالجه ميکرد، مناسبتر تشخيص داد و چندي با بروئر همکاري نمود.
در سال 1895 بروئر و فرويد کتاب پژوهشهايي درباره هيستري را منتشر کردند که اغلب نقطه آغاز رسمي روانکاوي تلقي ميشود. بعدها او کار تاريخي خودکاوي را به عنوان وسيلهاي براي درک بهتر خويش و بيمارانش در پيش گرفت و روشي را بکار برد، تحليل رويا نام نهاد. خودکاوي او تقريبا دو سال طول کشيد و سرانجام در کتاب تعبير روياها منتشر شد. فرويد در سالهاي بعد از 1900 عقايد جديد خود را تدوين کرد و به ترتيب آسيب شناسي رواني زندگي روزمره و سه مقاله درباره نظريه جنسيت را منتشر کرد و به تدريج عقايد وي مورد استقبال مجامع علمي قرار گرفت. با ايراد چند سخنراني به دريافت درجه دکتراي افتخاري در روان شناسي نايل شد.
روانکاوي بعد از تاسيس
تسلط انحصاري فرويد بر روانکاوي نوين ديري نپاييد. هنوز بيست سالي از بنيانگذاري اين جنبش نگذشته بود که توسط روانکاواني که در يک يا چند موضوع بنيادي با فرويد مخالف بودند، به گروههاي رقيب تجزيه شدند. فرويد واکنش مناسبي به اين مخالفان نشان نداد. وي همين که اين افراد از آموزشهاي او روي گرداندند، بدون توجه به روابط نزديک شخصي يا حرفهاي آنها ، همگي را بيرون انداخت و ديگر هرگز با آنان صحبت نکرد. اين گروه ، شامل کارل يونگ ، آلفرد آدلر ، کارن هورنامي گروه نوفرويديها را تشکيل ميدادند. آنها با وجود اين که از اصول و مقدمات اصلي انديشههاي فرويد جانبداري ميکردند، اما در طول سالها جنبههاي معيني از نظام فرويد را اصلاح کردند و بسط دادند.
افرادي نيز چون گوردون آلپورت ، هنري موراي و اريک اريکسون بعد از مرگ فرويد رويکردهاي خود را پرورش دادند. اينان کساني نبودند که با فرويد مخالفت کرده باشند و هرگز فرويدي سختآئين نيز نبودند، بلکه عقايد خود را از انديشههاي فرويد گرفتند، يا عقايد فرويد را بسط دادند و يا در مخالفت با آثار فرويد گام برداشتند.
ميراث امروزين روانکاوي
برخي از ديدگاههاي معاصر شباهت اندکي با ديدگاههاي فرويد دارند و به سختي ميتوان آنها را وابسته به روانکاوي دانست. گوناگوني و چندپارگي در روانکاوي چشمگير است و مکاتب فرعي آن خيلي بيشتر از ساير مکاتب مثلا رفتار گرايي است. تعداد و گوناگوني آنها بر اهميت اين رويکرد که يک قرن پيش توسط فرويد آغاز شد، صحه ميگذارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]