واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: فيلم هايي همچون «روز موش خرما» ديگر تقريباً در كتابخانه فيلم درماني استاندارد شده اند. «پتي نولان» مي گويد: «ما مي توانيم روزها و هفته ها و سال ها را به گونه يي تكراري و يكنواخت سپري سازيم يا اينكه به گونه يي قاطع در راستاي پديد آوردن يك دگرگوني بزرگ در زندگي روزمره و انجام كارهايي متفاوت حركت كنيم.»
فيلم «مردمان معمولي» كه در آن پسري نوجوان با احساس گناه دست و پنجه نرم مي كند و پس از مرگ برادرش، دست به كوشش هاي نافرجام براي خودكشي مي زند، نگاه عاطفي ژرفي را به خانواده هايي كه با مرگ و از دست رفتن اعضايشان روبه رو بوده اند، برمي انگيزد.
«پتي نولان» مي گويد: «فيلم «جادوگر اوز» به گونه يي ژرف بر او به عنوان يك كودك اثر گذاشت. او به مرد حلبي آبادي كه نشان از پدر الكلي اش داشت، نزديك شد. پدري كه نمي انديشيد دلي براي نشان دادن عشق دارد.»پتي نولان مي گويد: «من همواره شيفته پيوستن به مرداني همچون مرد حلبي آبادي بودم تا به درون دل آنها دست يابم و كنجكاوي كنم. به عنوان يك دختر كوچك بر من در جايگاه يك راه اميدبخش اثر گذاشت.»
برژيت ولز، يك زوج درمانگر و خانواده درمانگر در اوكلند است كه «گروه سينمادرماني» را به پيش برده است. او تماشاي فيلم هاي سينمايي را به عنوان تكليف خانگي براي اعضاي گروه درماني قرار مي دهد تا در جلسه هاي «گروه درماني سينمابنياد» خود، روان درماني گروه را بر پايه رخدادها و نماهاي فيلم انجام دهد.
برخي درمانگران استوارانه چنين مي انديشند كه فيلم ها به آساني امكان رهايي هيجاني سالم را براي همگان پديد مي آورند. ولز به پژوهش هاي پزشكي اشاره مي كند كه نشان مي دهند خنديدن مي تواند توان سامانه ايمني بدن را افزايش بخشيده و اندازه هورمون هاي استرس را كاهش دهد. در حالي كه گريه و مويه كردن پيام رسان هاي لئوسين - انكفالين را آزاد مي كند كه بهبود و تسكين دهنده درد هستند. گريه اندازه پرولاكتين را نيز افزايش مي دهد كه هورموني است كه طي استرس آزاد مي شود و افزايش آن سبب پديد آمدن مشكلات و اختلالات جنسي و زناشويي مي شود. پس پيدا و هويداست كه آدمي تا اندازه ممكن بايد از گريه بگريزد و به خنده و خوشي و شادماني رو آورد.
شايد اين پيام پاياني فيلم نوستالژيك «فاني و الكساندر» برگمان نيز باشد: پاياني كه با جشن و شادماني خانوادگي پس از پشت سر گذاشتن رنج ها و دردها صورت مي گيرد. اين فيلم مي تواند براي همه كساني كه در دوره يي كوتاه و گذرا يا طولاني و چندساله درگير و گرفتار رخدادهاي ناگوار هستند، نويدبخش اين واقعيت بارها آزموده باشد كه: «پايان شب سيه، سپيد است.» هرچند رخدادهاي فيلم به ظاهر بيش از اندازه وابسته و پيوسته به فضا و فرهنگ سوئد و اروپاي قطبي - شمال غربي است، اما در كار باليني فيلم درماني من، تماشاي اين فيلم براي دردمندان ايراني بسيار سودمند و اثرگذار بوده است. اميدواري و خستگي ناپذيري گوهر سترگ و يگانه يي است كه آدمي را در برابر دشوارترين و ناگوارترين رخدادها پاسداري كرده و زنده نگاه مي دارد. به باور من، فيلم ماندگار و آموزنده «فاني و الكساندر» يكي از بهترين فيلم ها براي فيلم درماني دردمندان و گرفتاران است.
آيا هنگام آن فرا نرسيده است كه چنين پژوهش هاي پزشكي مد نظر مديران بخش سريال و سرگرمي صدا و سيماي ما ايرانيان قرار گيرد و اين سريال هاي پراشك و ناله و گريه و مويه به نمايش ها و سريال هاي شاد و خنده آفرين دگرگون شود. جاي افسوس و شگفتي فراوان دارد كه برخي در اجتماع ما خنده و خوشي را مايه ابتذال و از دست رفتن شايستگي و كمال آدميان دانسته و گريه و اندوه را سرچشمه رشد و سازندگي و بالندگي مي شناسانند،
اي كاش روانپزشكان و روانشناسان در پژوهش هايي نقش ويرانگر رواني - اجتماعي پخش سريال هاي گريه و اندوه برانگيز را آشكارا نشان مي دادند و البته اين همه در حالي است كه طرحواره جمعي كهن ما ايرانيان در قد و قواره ضرب المثل در پيش چشم و ذهن مان است كه «خنده بر هر درد بي درمان دواست»،
آيا در آستانه پايان دهه نخست هزاره سوم، هنوز هنگام دگرگوني پندارها و كردارهايمان فرا نرسيده است؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]