پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850250007
موسیقی از منظر فلسفی، روانی و فقهی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: موسیقی از منظر فلسفی، روانی و فقهی
در مورد موسيقي صحبتها و نوشتههاي بسياري وجود دارد و هر يك از منظري به موسيقي نگريستهاند؛ نگاه فقهي، نگاه فلسفي و ديگري رواني. گاهي نگاه به مسئلهي موسيقي فرهنگي بوده و گاهي هم سياسي. گاهي هم به كاربردهاي موسيقي توجه شده است. اما به جرأت ميتوان گفت اولاً موسيقي هيچگاه از تمام جهات بالا كه مطمئناً هر يك در ديگري موثر است مورد بررسي قرار نگرفته و دوماً اگر مثلاً از منظر فقهي بررسي شده با نگاهي عام و كامل نبوده و يا زبان آن گنگ بوده و يا در تحقيقات روانشناختي فقط يك جنبه و يك اثر آن مورد بررسي قرار گرفته است. همين امر باعث شده است طرفداران و مخالفان هر يك با در نظر گرفتن يك جنبه مثبت يا منفي از آن، در دفاع يا ردش برآيند.
با توجه به گسترش موسيقي در تمام ساحات زندگي و اينكه يك فرد در فضاي حاضر جامعه خواسته يا ناخواسته در معرض آن قرار دارد و حداقل آهنگها و ملوديهاي مختلف و متفاوت به گوشش برخورد ميكند و همچنين استفاده از موسيقي براي مقاصد اقتصادي، فرهنگي و سياسي و از ديگر منظر حساسيت شرع نسبت به آن فارغ از حليت يا تحريم؛ آن ضرورت توجه بيش از بيش به اين امر را مشخص ميسازد و آن هم نه از يك جنبه كه از تمام جهات در يك تحقيق جامع و چند جانبه.
مقاله حاظر در پي شناساندن جنبههاي مختلف موسيقي به جامعه دانشجوئي كشور است؛ به خصوص افرادي كه دغدغههاي فرهنگي دارند و يا خود با موضوع موسيقي درگير هستند. در اين مقاله قصدمان اين نبوده كه مقايسه تطبيقي در مورد نظرات مختلف داشته باشيم. بلكه نظرات مختلف در حد توان دانشجوييمان مطالعه شده است و سعي كرديم نظري را كه با توجه به استدلال ذهني به حق نزديكتر ميدانيم را بيان كنيم. مطمئن هستيم كه امكان خطا در نظرات وجود دارد و لذا از تمامي صاحبنظران و دوستان دانشجو كه اين مقاله را مطالعه ميكنند تقاضا داريم نظرات خود را ارائه فرمايند تا به وجود آمدن زمينه مباحثه و تظارب افكار ديدگاهها و نظراتمان ارتقا يابد إن شاء ا... .
موسيقي از چه جنسي است؟ و با كدام ساحت از وجود انساني ارتباط دارد؟
موسيقي با دستگاه شنواي سروكار ندارد! موسيقي حتي با مغز انسان نيز سروكار ندارد! «موسيقي با حقيقتي سروكار دارد كه تمامي موجوديت آدمي، سعادت و شقايت دنيوي گذرا و اخروي جاودان خود را از آنِ او ميداند و آن "نفس" يا "روح" يا "شخصيت جاوداني" او است.»
اصليترين دليل براي اهمييت پرداختن به موسيقي مطلب فوق است؛ يعني ارتباط و اثرگذاري موسيقي به روح و نفس انسان. موسيقي از هر نوعش و به هر مقدار و شكلش (صدا، آهنگ، صدا با آهنگ و...) تأثير مستقيم و فوقالعاده بر روح آدمي دارد.
مخصوصاً تأثير آن بر روح و نفسهاي ضعيف و كوچك فوقالعاده زياد است. و لازم به تكرار نيست كه، حقيقت روح و نفس به عنوان اصليترين ساحت وجودي انسان است و اين حقيقت است كه در سعادت و شقاوت اخروي و حتي دنيوي مؤثر است. حتماً به اين موضوع توجه داريم كه تمام خُلقيات و رفتارهاي آدمي از نفس و روح تأثير پذيرند: غضب، خشم، *****، محبت، دوستي، عشق به محبوب، راستي، خودخواهي و... اين امر نشان ميدهد تا تكليف موسيقي را با روح و نفس مشخص نكردهايم نبايد پرونده آن را بسته بدانيم.
و مطلب ديگري كه در مورد موسيقي مهم است؛ بيمحتوا بودن آن است بدين معنا كه موسيقي از ذات خود چيزي ندارد كه به فرد شنونده بدهد. كار موسيقي تحريك احساسات و حالاتي است كه در خود شنونده وجود دارد. مثلاً يك شخص در خود حالت غم و اندوه را دارد و يا حالت رزم و حماسي را دارد و با شنيدن يك موسيقي اندوهآور و يا مارش نظامي اين احساسات در او به هيجان ميآيد.
موسيقي فقط شكل دارد و بيمحتوا بودن آن يعني اينكه موسيقي نميتواند حالت و احساس جديدي را در شنونده ايجاد كند مثلا اگر فرد احساسي نسبت به وجود يك شي نداشته باشد با موسيقي به هيچوجه نميتوان اين احساس را در او ايجاد كرد.
حقيقت موسيقي چيست؟ موسيقي چه كار ميكند؟
تحقيقهاي بسيار فراواني در اين زمينه صورت گرفته است. چه در رابطه با انسانها و چه در رابطه با حيوانات و گياهان و هر كدام هم خواستگاه خاص خود را داشتهاند يا روانشناختي بودهاند و يا اقتصادي. شايد جاي تعجب باشد كه موسيقي امروزه به عنوان يك ابزار سياسي و اقتصادي در حال استفاده است!
فارغ از اينكه بسياري از تحقيقات صورت گرفته يك جانبه بودند و فقط يك جنبه از تأثير موسيقي را بررسي ميكردهاند؛ اشكالات فراوان انگيزهاي به اين تحقيقات وارد است.
مثلا تحقيقاتي كه از منظر روانشناختي انجام شده است و موضوع آن انسان بوده است به هيچوجه قابل اعتنا نيست. اولاً به همان اندازه كه نتايج تحقيقات مفيد بودن موسيقي براي روح و روان انسان را تائيد كردهاند به همان ميزان نيز تحقيقات وجود دارد كه اثبات ميكند كه موسيقي اثرات مخربي بر ذهن و روح انسان دارد.
آنچه در مورد موسيقي درماني و تاثيرات موسيقي بر روح ميتوان گفت اين است كه تمام آثار مثبتي كه براي موسيقي گفته شده در حد مسكن بوده و به هيچوجه جنبهي درماني نداشته است. تاكنون شنيده نشده كه گفته شود بيماريهاي رواني با موسيقي درمان شده است؛ بلكه آنچه در تحقيقات گفته شده، تسكين است. نكتهي ديگر اينكه در همين حين آثار (مخرب) ديگرِ موسيقي به هيچوجه مورد تحقيق قرار نگرفته است و به اصطلاح تحقيقات بسته نبوده است. يك پزشك خوب و آگاه اگر به بيمار خود دارو تجويز ميكند اولاً زماني پزشك و دارو را خوب ميدانيم كه درمان درد كند و فقط تسكين نباشد و دوماً اثرات سوء ديگري نداشته باشد كه خود باعث ايجاد مرضها و دردهاي ديگر شود. در مورد موسيقي هر دو عيب موجود است هم براي بيماريها جنبهي تسكين دارد و هم آثار سوء ديگر آن در نظر گرفته نميشود.
اما اگر حتي بپذيريم كه بنا بر ضرورت براي تسكين از موسيقي استفاده شود؛ اين يك استثنا است و نميتواند موسيقي را براي عامهي مردم توصيه كند چون تمام مردم بيمار رواني نيستند!
و اما نكتهاي كه شايد در اين بحث به آن اشاره شود اين است كه با توجه به فشارهاي سنگين زندگي مادي و ماشيني و درگيري فراوان انسان در عصر حاضر همهي انسانها به يك نوع از بيماريهاي رواني و استرس دچار هستند و براي آرامش و تسكين آنها و بهبود زندگي به ناچار بايد موسيقي را در سطح عام اجتماع براي كاهش برخوردها و نزاعها تجويز كرد.
حداقل دو جواب براي اين نكته متصور است كه قبل از مطرح كردن پاسخها لازم است يك بحث ديگر را مطرح كنيم:
و آن اين است كه موسيقي چه ميكند؟
موسيقي به اقرار بزرگان، فلاسفه، عرفا و دينداران انسان را از خود بيخود ميكند. موسيقي نوعي افيون است. همانگونه كه گفته شد موسيقي حداكثر تسكين كننده است. موسيقي حقيقت و عقل را در انسان ميكاهد و آنها را به فضاي ابهام ميبرد. باعث ميشود درك ما از واقعيت و حقيقت سطحي، سبك و كم اثر باشد. حتي شايد خيانتي بيش از اين ميكند؛ اينكه حقيقت را با ابهام درميآميزد و آن را به عنوان حقيقت در ذهن جاي ميدهد. همچون ترياك و مواد افيون كم كم باعث ميشود اختيار از انسان سلب شود و زمينه تزلزل در تصميمگيري عقلائي را فراهم ميكند. انسان تشنه را با تمام ولع و حرث به لب چشمه ميبرد و حتي در وصف آب بسيار براي او ميگويد اما با تمام قدرت از نوشيدن آب جلوگيري ميكند . سراب را به جاي چشمهي حقيقتي به تشنه نشان ميدهد و او را به دويدن به سوي چشمه خيالي ترغيب ميكند.
حقيقتي با موسيقي دريافت نميشود و موسيقي حقيقتي را به دست ذهن و روح انسان تشنه نميدهد و فقط وصف آن را ميكند؛ و چون مخدر است و تأثير آن آني و فقط در حين شنيدن موسيقي است حركتي را نه تنها در جهت كسب حقيقت باعث نميشود كه با توجه به تسكين دهنده و مخدر بودن و كاستن هوشياري از حركت جلوگيري ميكند.
اما جواب سؤال اين است كه اين امر از بدبختيهاي بزرگ نسل حاضر است كه به جاي اينكه به دنبال درمان مسئله باشد خواستار پاك كردن صورت مسئله است. با پناه بردن به موسيقي هيچ دردي درمان نميشود؛ موسيقي هوشياري از بشر حاضر را ميگيرد تا درد را نفهمد و اينچنين بزرگترين خيانت را به او ميكند. بشر حاضر با فراموشي درد ديگر به دنبال درمان و حل موضوع نميرود چون ديگر با تخدير و توهم موسيقي اصلاً آن درد را نميبيند و نميفهمد.
بشر بايد به فكر حل مسئله باشد بايد بگردد و ببينند كه چه چيزي باعث به وجود آمدن اين بيماريهاي رواني شده؛ چه چيزي اين فشار رواني را به او وارد ميكند؛ آن را درمان كند، از آن دوري كند و علت آن را ريشه كن كند. با مويسقي ديگر درد را حس نميكند كه بخواهد برايش درمان پيدا كند. با افزايش اين فشارها هر روز بايد موسيقي ديگر نوازيد تا دردي ديگر تسكين پيدا كند و اين دور باطل ميرود تا مسخ شدن و نابودي انسان. آنجا كه ديگر موسيقي نميتواند تسكين دهد و فرد بايد خود را از زندگي محو كند.
و جواب دوم اين است كه مگر الان موسيقي در همه جا حضور ندارد؟ مگر در دنياي غرب از همه نوع موسيقي استفاده نميشود ؟ آيا حقيقتاً چيزي از فشارهاي رواني و بيماريهاي رواني كاسته شده است يا بر عكس هر روز بر تعداد و انواع بيماريهاي رواني افزوده ميشود.
موسيقي براي حل اين سؤال و مشكل دروغ و خيانتي بزرگ است.
اما از منظر اقتصادي خيانتي ديگر صورت ميگيرد. در تحقيقات حرف از اين است كه كارگران در با پخش موسيقي مثلاً در 8 ساعت به اندازهي 16 ساعت كار ميكنند و يا در گاوداريها با پخش موسيقي شيردهي گاوها بيشتر شده است. اين تحقيقات كاملاً درست است و ما هم به نتايج آن صحه ميگذاريم! اما اين همهي حقيقت نيست؛ حقيقت اين است كه خيانتي ديگر توسط بنگاههاي سرمايهداري صورت ميپذيرد و بردهداري نوين بدون متوجه شدن و اعتراض و حتي با رضايت بردهها در حال انجام است.
حقيقت اين است ظرفيت جسمي موجودات زنده محدود است. انسان يك ظرفيت محدود براي كار دارد. عمر محدود دارد و توان محدود. وقتي عَمل و كاري را كه بايد در طول 60 سال انجام دهد اگر اين كار را در مدت 30 سال انجام دهد؛ خيلي زود به فرسودگي دچار ميگردد و در 30 سال باقي مانده ديگر بهروري ندارد. در تحقيقات حرف از اين نزده شده است كه كارگران چند سال در اين وضعيت توانستند كار كنند. وقتي از سر كار به منزل ميرفتن چه وضعيتي داشتند؛ و يا از خشك شدن شير گاوها بعد از مدتي حرف نزدند.
بله سرمايهداران غرب و شرق با استفاده از موسيقي خيانتي بزرگ به بشيريت، انسانيت و موجودات زنده ميكنند و حيات آنها را به خطر مياندازند. جالب اينجاست كه در اين منطق كسي كه كار ميكند حق حيات دارد و بعد از فرسودگي كارگران، و خشك شدن شير گاوها چه بلايي بر سر آنها خواهد آمد، سرانجام تلخي است كه از آن حرفي به ميان نيست. حتي با نگاههاي مادي نيز آنكه از اين قضيه سود ميبرد بار ديگر سرمايهداران هستند، چون كارگري كه كار 16 ساعت را در هشت ساعت انجام ميدهد به هيچ وجه دستمزد بيشتري دريافت نميكند و گاوها هم علوفه و تغذيه بيشتري!
باقي تحقيقات در مورد تأثيرات موسيقي به همين منوال و در همين حد خائنانه است.
ما معتقديم اثرگذاري موسيقي بر روح و نفس بسيار زياد است و حتي معتقديم در پارهاي از موارد اثر مثبت (حداكثر) تسكيني و هيجاني دارد. اما بايد ديد تأثيرات منفي آن چيست و در ديدگاه برآيندي كدام يك غلبه ميكند اثر مثبت و يا اثرات منفي؟ ديدگاه قرآن نيز در مورد تحريم شراب و قمار همين گونهاست: صراحتاً بيان ميكند در آنها منافعي هست و البته ضررهايي نيز دارند كه ضررهايشان بيشتر از سودشان است.
در مورد موسيقي با نگاه علمي و فلسفي و روانشناختي (حداقل در اين بررسي) به اين نتيجه رسيدهايم كه سودهايي دارد (حداكثر تسكيني) اما ضررهايش بيشتر است. موسيقي را ميتوان در حد ضرورت براي بعضي موارد خاص و آن هم در مدتي محدود تجويز كرد.
در اين قسمت حرفهاي فراواني وجود دارد كه ديگر مجال پرداختن به آنها در اين مقاله نيست از جمله: مقايسه مناظر طبيعي، شعر و نقاشي و خط زيباي با موسيقي؟ آيا موسيقي روحاني وجود دارد؟ آيا فراگيري موسيقي در طول تاريخ دليل شايستگي آن است؟ آيا موسيقي باعث تلطيف روح انسان ميشود؟ آيا با موسيقي ميتوان حقيقتي را شهود كرد؟ آيا تسكين اضطراب و مواردي از بيماريهاي رواني با موسيقي اثبات شده است؟ آيا بزرگاني همچون مولوي و عطار و... موسيقي را تجويز كردهاند؟
موسيقي از منظر دين و حركت به سمت حقيقت هستي؛
دين به عنوان حقيقتي فرا انساني و منبعث از منبعي الهي و برتر، كه تكوين تمامي قوانين هستي به دست اوست و عالِم و آگاه به تمام روابط و تأثيرات است در مورد موسيقي نظر دارد. هر چند از منظر ديني هم تحقيقات كافي در اين زمينه صورت نگرفته است؛ اما آنچه كاملاً مشخص است اين است كه موسيقي به دو نوع حلال و حرام تقسيم شده است كه حقيقتاً مرز اين تقسيمبندي بسيار مشكوك و قابل احتياط است؛ همچنين به خاطر ذات موسيقي كه تمايل بسيار به حركت در بخش حرام (به گواهي تاريخ و نگاه فلسفي به ذات موسيقي) دارد اين مرز بسيار حساستر ميگردد. اين تقسيمبندي و اين مرز مشكوك دغدغه بسيار فراواني را براي دينداران به وجود آورده است.
اما اين مسئله از نگاه دايره احكام است. اما بايد توجه داشت كه يك انسان موحد براي رسيدن به محبوب و سير الي الله در دنيا تلاش ميكند و كسي كه ميخواهد انسان كامل باشد و بشود؛ از بسياري از مكروهها بايد دوري گزيند. لهو و لغوي در اعمال خود نداشته باشد. حقيقت اين است كه موسيقي كوچكترين كمكي به سير الي ا... نميكند و احتمالاً مانع نيز هست. براي دينداراني كه دغدغه دين دارند و دين را براي دنيا نميخواهند و كمال مطلوب انساني آرزوي آنهاست، موسيقي در زندگيشان و طي طريقشان بعيد نيست كه آثار مخرب داشته باشد.
با نواختن و موسيقي نرمش و آرامش كاذب ايجاد ميشود. تمام تلاش دين، بيداري انسان و قوهي عاقلهي اوست، ميخواهد انسان را از فضاي ابهامات و خيالات به واقعيات و حقيقت ببرد، اما موسيقي انسان را به بيخودي، خماري و توهم ميبرد و و از اين جهت در تقابل با دين قرار ميگيرد.
حتي فلاسفه غربي هم به صراحت اين مطلب را گفتهاند «عيبي كه موسيقي دارد اين است كه ما را به طور كامل از واقعيات بركنار نميكند.»
مولوي در نقد و مذمت بيخودي ميگويد:
جمله عالم ز اختيار و هست خود/ ميگريزند در سر سرمست خود
تا دمي از هوشياري وارهند/ ننگ خُمر و بنگ بر خود مينهند
جمله دانسته كه اين هستي فخ است/ ذكر و فكر و اختياري دوزخ است
ميگريزند از خودي در بيخودي/ يا به مستي يا به شغل اي مهتدي
نفسي را زان نيستي وا ميكشي/ زانكه بي فرمان شد انر بيهُشي
نيستي بايد كه آنِ حق بود/ تا كه بيند اندر آن حسن احد.
آري تمام تلاش دين در هوشياري بشر است و بشر عاصي نيز دوستدار بيهوشي و موسيقي نيز يكي از مخدرها و وسيلههاي بيهوشي.
بدينصورت تكليف موسيقي از هر نوعِ آن براي موحدان مشخص است. ضمن اينكه تاريخ نميتواند نمونهاي از زندگي ائمه (ع) را نقل كند كه در آن براي تربيت انساني و سير الي ا... و يا حتي درمان بيماريهاي انساني و يا در زندگي روزمره خود و براي تفريح و رفع خستگي از موسيقي استفاده كرده باشند و مطمئناً شخص موحد خواستار اين است كه پا جاي پاي ائمه (ع) بگذارد و ميداند كه براي رستگاري در دنيا و آخرت بايد از اين الگو بهره ببرد.
اكثر مراجع –با توجه به تحقيق ما- راجع به موسيقي اين نظر را دارند كه موسيقي لهوي و تحريك كننده و آنچه مناسب مجالس لهو و لعب باشد و غنا باشد حرام است. تنها آيت الله صافي گلپايگاني معتقدند كه موسيقي و ترويج و تأسيس مراكز براي تعليم آن حرام است. البته تشخيص موضوع يعني لهو، لغو و غنا بودن را به تشخيص عُرف منوط كردهاند. هر چند تعابير «مجالس لهو و لعب» و «غنا» تعريف شدهاند اما به نظر ميرسد در اين زمينه بايد با توجه به شرايط روز تعريفهاي جامع و مانعتري ارائه گردد.
(موسيقى مطرب و لهوى آن است كه به سبب ويژگيهائى كه دارد انسان را از ياد خداوند متعال وفضائل اخلاقى دور نموده و به سمت بىبندوبارى و گناه سوق دهد و مرجع تشخيصِ موضوععُرف است. غنا عبارت است از صداى انسان در صورتى كه با ترجيع و طرب همراه بوده و مناسب مجالسلهو و گناه باشد.)
موسيقي، اجتماع و حكومت؛
در اين قسمت بيشترِ توجه به اين است كه مسئولان و دست اندركاران فرهنگي و اجرايي چه برخوردي با موسيقي داشته باشند. هر چند ميتوان گفت تا يك موضوع از جهات مختلف علمي، فلسفي و فقهي به طور كامل بررسي نشده باشد و اثرات آن موضوع شناخته نشده باشد نميتوان حكم حتمي نسبت به آن در عرصهي اجتماع داد، مخصوصاً اينكه نظرات مختلف فقهي در مورد موضوع وجود داشته باشد.
در اينگونه موارد نظر حاكم شارع يعني ولايت فقيه است كه براي دستگاههاي اجرايي و فرهنگي و برنامهريزان فرهنگي و اجتماعي شرط است. اما آن چيزي كه به نظر ميرسد اين است كه دستاندكاران فرهنگي و اجرايي كشور در برحهاي از زمان نخواستهاند تا به آنچه مطرح شده است جامع عمل بپوشند! به بهانهي تهاجم فرهنگي و مقابله با آن، در داخل كشور امكان و زمينههاي توليد، توزيع و گسترش همان موسيقيهاي حرام را با بودجه بيتالمال فراهم كردند و با ترويج انواع موسيقي حرام، از قبيل سنتي ،پاپ، ايراني، غربي و... فضاي ايماني جامعه را مورد هدف قرار دادند و زمينه توجه به موسيقيهايي بسيار زشتتر و مهيجتر را در جوانان فراهم كرده و باعث ترويج بيبندوباري شدند!
اما آنچه را در مورد موسيقي و اجتماع بايد گفت اين است كه به طور كلي ترويج موسيقي و آلات آن با اهداف نظام اسلامي منافات دارد. هر حكومت ضامن تأمين سلامتِ فكري، فرهنگي، معنوي، اقتصادي و اجتماعي ملت خويش است و در يك حكومت ديني تمام تلاش حكومت بايد اين باشد تا فضاي دينداري را براي ملت آسان كند به همين دليل توجه به مسائل اقتصادي و ايجاد عدالت اقتصادي و گسترش ثروت نيز از وظايف حكومت ديني است.
هر عامل و پديدهاي كه بر روي دينداري مردم تأثير داشته باشد بايد توسط حكومت كنترل شود و براي آن برنامهريزي صورت گيرد. اقتصاد طبق احاديث صريحِ دين اسلام بر دينداري مردم موثر است، پس بايد توسط حكومت كنترل شود و براي آن برنامهريزي شود تا جامعه مسلمين از نظر اقتصادي نيز سرآمد باشد. همچنين بايد امنيت رواني و دينداري در جامعه توسط حكومت تظمين شود.
موسيقي به عنوان يكي از ابزارهاي موثر در دينداري مردم بايد مورد توجه حكومت باشد تا با برخورد مناسب با انواع آن بتواند آثار سوء يا مثبت آن را كنترل كند تا فضاي ايماني در جامعه اسلامي خدشهدار نگردد. چيزي كه باز در اين مقام ميتوان گفت اين است كه آموزش موسيقي و ترويج آن براي نوجوانان و جوانان با اهداف نظام جمهوري اسلامي سازگار نيست.
اما اين سوال هنوز هست كه آيا ميتوان موسيقياي داشت كه با شنيدن آن به ياد خدا افتاد؟ آيا موسيقي متعالي وجود دارد؟ آيا موسيقياي كه جنبهي تخديري نداشته باشد و حقيقت را مُشتبه و سبك نكند وجود دارد؟
اين سؤالها از اينجا ناشي ميشود كه هدف در اين عالَم و در اين دنيا ياد خدا و ذكر خدا و توجه به ذات اقدس اله است و انسان براي كمال و رسيدن به اين مطلوب در دنيا در حال حركت است؛ هر آنچه در اين دنيا انسان را از ياد خدا غافل كند از حرامها و زشتيهاست و بايد از آن دوري جُست و آنچه انسان را به ياد خدا بيندازد مطلوب و مفيد است.
در بررسيهاي حاضر با احتياط ميشود گفت موسيقي تاكنون هرچه بوده انسان را به نوعي از ياد خدا غافل كرده است. سؤال اين جاست كه آيا نوعي از موسيقي هست كه انسان را به ياد خدا اندازد و يا زمينههاي توجه به اين ذات مقدس را فراهم سازد؟
موسيقي، ذوق، شادي و طرب؛
شايد گفته شود:
اُشتر به شعر عرب در حالت است و طرب گر ذوق نيست تو را كژ طبع جانوري.
جواب اين است كه، شتر به شعر عرب و آواز خواني و موسيقي به وجد ميآيد و در طرب ميافتد! اي انسان تو چرا خود را با حيوان مقايسه ميكني و ميخواهي به درجه حيوانيت تنزل كني و با موسيقي به وجد و شادي و طرب درآيي!
هيهات! هيهات از اين انسان كه مطلوب او خور و خواب و ***** حيواني است؛ و براي آن استدلال و شعرسراي و قصيدهسراي و حتي فلسفهبافي ميكند. حيوان بودن و شدن كه فلسفه و استدلال و شعر نميخواهد.
عباس بیات
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-