واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: حسين (ع) امروز كجاست ، چه ميكند و چه ميگويد؟ سال ۴۱ هجرى قمرى معاويه با امام حسن(ع) پيمان صلح منعقد ميکند .
در متن پيمان صلح موارد زير مقرر گرديد:
1- معاويه طبق دستور قرآن و سيره پيامبر (ص) رفتار كند.
2- بعد از معاويه خلافت به امام حسن(ع) يا امام حسين(ع) برسد.
3- اهانت و سب اميرالمؤمنين (ع) ممنوع شود.
4-بيت المال مسلمين زيرنظر امام حسن(ع) مصرف شود.
5- معاويه متعهد مى شود كه مردم و شيعيان شام و عراق و حجاز در امان باشند.
معاويه كه هيچگاه قصد اجراى مفاد صلحنامه را نداشته است از همان ابتداء كليه مفاد قرارداد را بجز بند دو نقض ميكند و با برنامه ريزى بلندمدت جهت نقض اين بند نيز اقدام ميكند .
سا ل ۵۶ هجرى قمرى بر خلاف مفاد قرارداد، معاويه فرزند خود يزيد را به ولايتعهدى خويش برگزيد و از مردم با زور و فشار براى وى بيعت گرفت.
در تمام ۱۵ سال گذشته اهانت و سب اميرالمؤمنين (ع) نيز نه تنها منع نشد بلكه تا دوران عمربن عبدالعزيز(سال 99هـ.ق) ادامه يافت، و همواره كينه و دشمنى او با شيعيان ادامه داشت و به قتل عام شيعيان مى پرداخت.
زيادبن سميه كه روزى در صف ياران امام علي(ع) قرار داشت، در زمان خلافت معاويه حاكم و فرمانرواى كوفه و بصره شد و چون شيعيان را مى شناخت آنها را به دستور معاويه مورد تعقيب قرار داد و به شهادت رساند، به طورى كه احدى از شخصيت هاى معروف شيعه در عراق باقى نماند.
البته خود معاويه به خوبى مى دانست كه عملى شدن اين كار، مشكلات و موانع فراوانى دارد. راز دشوارى هاى اين كار را بايد از يك سو، شخصيت منفى و تبه كار يزيد دانست، چرا كه يزيد جوانى لاابالى، فاسق، هرزه، بى بندوبار، آلوده و در يك كلام، بى دين بود و افكار عمومى، به ويژه صحابه و مسلمانان برجسته اى كه هنوز در قيد حيات بودند و روش و منش رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را به ياد داشتند، به سادگى پذيراى چنين شخصى به عنوان خليفه مسلمانان نبودند. از سوى ديگر، بنا بر يكى از بندهاى صلح نامه، خلافت بعد از معاويه از آنِ حسن بن على(عليه السلام) و اگر براى ايشان اتفاقى افتاد، از آنِ حسين بن على(عليه السلام) بود و معاويه حق نداشت كسى را به عنوان جانشين بعد از خود، انتخاب كند،3 از اين رو تا امام مجتبى(عليه السلام) در قيد حيات بود، معاويه با مانع بزرگى در جهت انتخاب جانشين رو به رو بود. گذشته از اينها اصلا تا آن زمان، هيچ يك از خلفاى پيشين، فرزند خود را به عنوان جانشين انتخاب نكرده بود و اصولا خلافت، يك منصب موروثى نبود تا بعد از مرگ پدر، پسر بر جاى وى تكيه زند. معاويه كه به اين موانع و مشكلات واقف بود و مى دانست طرح چنين مسئله و پيشنهادى در بدو امر و بدون انجام مقدماتى، عدم پذيرش جامعه اسلامى و در نتيجه، تنش ها، چالش ها و پيامدهاى منفى و زيان بارى را براى حكومتش در پى خواهد داشت، در ابتدا از طرح آن به طور آشكار و گسترده، خوددارى كرد و ضمن صبر و انتظار تا زمانى كه شرايط لازم فراهم آيد، تدابيرى انديشيد و هر گونه ترفند و حيله اى كه ممكن و لازم بود به كار بست. انجام سفرها، نوشتن نامه ها، تطميع يا تهديد و ارعاب برخى افراد براى همراه كردن آن ها با خود، از جمله اقدامات اوست. به هر تقدير، شرايط لازم براى انجام چنين كارى در سال هاى آخر عمرمعاويه فراهم شد و او توانست جامعه اسلامى را آماده پذيراى اين امر كند.
15 رجب سال 60 هجرى قمرى با مرگ معاويه ، يزيد به جاى وى بر حكومت و خلافت جامعه مسلمين نشست و به تمام استانداران و فرمانداران خود نوشت كه از مسلمين بلاد و شهرها به هر طريق ممكن براى وى بيعت بگيرند. همچنين، نامهاى به پسر عموى خود وليد بن عتبه استاندار مدينه نوشت كه از مردم مدينه و به ويژه از سه شخصيت سرشناس، حسين بن على(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير براى وى بيعت بگيرد، لكن در مورد شخص حسين بن على(ع) سفارش بسيار نموده بود، كه براى ايشان كمترين مهلتى را روا مدار، اگر پذيرفت كه به مقصود رسيدهايم و گرنه سر او را از بدنش جدا كرده و براى من بفرست.
۲۸ رجب سال 60 هجرى قمرى وليد با فرستادن شخصي به نزد امام و ابن زبير آنها را بهدارالاماره خواسته، و فرمان يزيد را به آنان ابلاغ كرد. امام فرمود: اي وليد تو به بيعت گرفتن من در خفا اكتفاء نميكني؟ گفت: آريچنيناست. فرمود: فكرهايم را ميكنم و از مجلس خارج شد.
امامحسين(ع) پس از آنكه از مجلس وليد بيرون آمد تصميم گرفت كه مبارزه خود را با يزيد ادامه دهد ولى نه در مدينه بلكه به صورت يك حركت نظامى و فرهنگى از مدينه تا كربلا. با اين توصيف، براى جذب و هدايت نيرو جهت عمليات در مقصد مشخص يعنى كربلا، به همراه 82 نفر زنان، كودكان كم سن و سال، افراد سالمند و خانوادهاش پس از وداع با شهر پيامبر(ص) شب يكشنبه دو روز مانده به پايان ماه رجب (28 رجب) سال 60 هجرى مثل رشتهاى از نور در شب ظلمانى از مدينه به سوى محل مبارزه حركت نمود. ظاهراً حركت امام از مدينه به سوى مكه با سرعت انجام گرفته و در تاريخ از حوادث بين راه در اين سفر مطلب زيادى ثبت نشده است. حركت اصلى امام از مكه تا كربلا بوده و به طور مفصل مورد نظر مورخان واقع شده است.
3 شعبان سال 60 هجرى قمرى حضرت روز سوم به مكه رسيدند .
خبر امتناع حسين از بيعت با يزيد دهان به دهان ميگردد. سيل درخواستها و نامهها آغاز ميگردد . مردم كوفه كه هنوز خاطرات حكومت على (ع) را به ياد دارند از همه مصرترند كه امام به طرف كوفه بيايند، امام فرمود: من فرستادهخود را به طرف كوفه ميفرستم اگر گفت كه شما رأي داديد پس به طرف كوفه خواهم آمد.امام فرستادههاي خود را به طرف كوفه فرستاد بعد از مدتي مسلم براي امام نامه نوشتندكه هجده هزار نفر با شما بيعت ميكنند، پس امام تصميم گرفت به طرف كوفه بيايند،عدهاي با توجه به سوابق پيمان شكني كوفيان امام را از رفتن به كوفه منع كردند و بهماندن درمكه تشويق مينمودند. امام(ع) در جواب آنان فرمود: ناگزير به اين كار هستمچون اگر در مكه بمانم يزيد خونم را در اينجا ميريزد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 369]