تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشان منافق سه چیز است: 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در اما...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818901006




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خطبه امام حسين(ع) در برابر علماى اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: [B]
خطبه امام حسين(ع) در برابر علماى اسلام و صحابى معروف پيامبر(ص) که در منا ايراد گرديد.
امام حسين(ع) هميشه در پى فرصت بود تا مسلمانان به ويژه عالمان و آگاهان را برانگيخته، بيدار كند و آنان را نسبت به فرمانروايى «يزيد» هشدار دهد.
سليم‌بن‌قيس مي‌گويد، يك سال قبل از مرگ معاويه، حسين‌بن‌علي(ع) با عبدالله‌ابن عبّاس و عبدالله‌بن جعفر به حج رفتند، امام حسين(ع) مردان و زنان و ياران بني‌هاشم و آن عده از انصار را كه او و خاندانش را مي‌شناختند جمع كرد. سپس چند نفر را فرستاد و فرمود:
همة كسانى را كه امسال از اصحاب پيامبر(ص) معروف به صلاح و عبادت‌اند به حج آمده‌اند، نزد من جمع كنيد.
در پى اين دعوت بيش از هفتصد نفر كه بيشتر آنان از تابعين و حدود دويسـت نفـر از اصحـاب پيامبر(ص) بودند، در «منا» در خيمة آن حضرت گرد آمدند. امام در ميان آنان براى ايراد خطبه برخاست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
اما بعد، اين شخص طغيانگر (معاويه) دربارة ما و شيعيان ما اعمالى را روا داشت كه ديديد و فهميديد و شاهد بوديد. مي‌خواهم مطلبى را از شما بپرسم، اگر راست گفتم مرا تصديق كنيد و اگر دروغ گفتم مرا تكذيب كنيد. و بي‌تفاوت نمانيد.
شمار را سوگند مي‌دهم به حقّ خدا بر شما و حقّ رسول خدا(ص) و خويشاوندى من كه با پيامبر شما دارم، چون از اينجا (به ديار خود) رفتيد، اين گفتار مرا عنوان كنيد و همة شما در ديار خود از قبايلتان ـ آنان را كه به آنها اطمينان داريد ـ دعوت كنيد.1
آنگاه حضرت(ع) ضمن اين گفتار، هيچ آية قرآنى را كه خداوند در شأن آنان نازل كرده بود نگذاشت مگر اينكه آن را خواند و تفسير فرمود و نيز هر چه رسول خدا(ص) دربارة پدر و برادر و مادر خود و خاندانش فرموده بود نقل كرد، و در همة آنها اصحاب پيامبر (ص) مي‌گفتند:
آرى، به خدا اين سخنان را شنيديم و شهادت مي‌دهيم.
و تابعين مي‌گفتند:
به خدا سوگند اين سخنان را كسانى از صحابه كه آنها را به راستگويى و امانت مي‌شناسيم براى ما نقل كردند.
حضرت(ع) فرمود:
شما را به خدا قسم مي‌دهم كه اين سخنان را براى هر كس كه به او و دينش اطمينان داريد، نقل كنيد.
سليم مي‌گويد: از جمله سخنان امام حسين(ع) كه دربارة آن، آنان را سوگند داد و يادآور شد، اين بود كه فرمود:
شما را به خدا سوگند مي‌دهم آيا مي‌دانيد كه علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) برادر رسول خدا(ص) بود، هنگامى كه پيامبر(ص) بين اصحابش برادرى پديد آورد، بين او و خودش برادرى برقرار كرد و فرمود: تو برادر مؤمن منى و من برادر تو هستم در دنيا و آخرت؟!
گفتند: آرى به خدا. آنگاه فرمود:
شما را به خدا سوگند مي‌دهم، آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) محل مسجد و منازل خود را خريد و ساختمان كرد، سپس در آنجا ده اتاق ساخت، نه اتاق براى خودش و يك اتاق كه در وسط واقع شده بود براى پدرم، سپس درهايى كه به مسجد راه داشت جز درب اتاق پدرم همه را بست. پس در اين باره عده‌اى به سخن آمدند و پيامبر(ص) فرمود:
من از طرف خودم درب منازل شما را بسته و درب منزل علي(ع) را باز نگذاشتم، بلكه خداوند مرا به بستن درهاى منازل شما و گشودن درب منزل علي(ع) فرمان داد، بعد پيامبر(ص) همه مردم بجز علي(ع) را از خوابيدن در مسجد نهى فرمود، در مسجد و منزل او و در منزل رسول خدا(ص) جنابت رخ مي‌داد از اين رو در همانجا براى پيامبر(ص) و علي(ع) فرزندانى متولد شدند؟!
گفتند: آرى به خدا. و فرمود:
آيا مي‌دانيد كه عمربن‌خطاب علاقه داشت تا روزنه‌اى به اندازه چشمش از منزل خود به مسجد باز كند ولى پيامبر(ص) اجازه نداد، سپس سخن راند و فرمود: خداوند به من فرمان داده تا مسجدى پاك بسازم كه جز من و برادرم و فرزندانش در آن سكونت نكنند؟!
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند مي‌دهم آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) روز غدير خم علي(ع) را به ولايت نصب كرد و فرمود: بايد حاضران به غايبان برسانند؟
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند مي‌دهم آيا مي‌دانيد رسول خدا(ص) در جنگ تبوك به علي(ع) فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسايى و تو پس از من زمامدار هر مؤمني؟
گفتند: آرى به خدا. و فرمود:
شما را به خدا سوگند، آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) هنگامى كه نصاراى نجران را براى مباهله فراخواند جز علي(ع) و همسرش فاطمه(س) و دو فرزند او حسن و حسين(ع) را نياورد.
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
شما را به خدا قسم مي‌دهم، آيا مي‌دانيد پيامبر(ص) در روز خيبر پرچم را به دست علي‌(ع) داد و فرمود:
پرچم را به دست كسى مي‌دهم كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او نيز خدا و رسولش را دوست دارد، آنكه پي‌درپى (بر دشمن) يورش مي‌برد و فرار نمي‌كند و خداوند خيبر را به دست وى فتح كند؟
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه پيامبر(ص) او را براى ابلاغ آيات برائت فرستاد و فرمود: از سوى من كسى (پيام را) نمي‌رساند مگر خودم يا كسى كه از من باشد؟
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) بين او و جعفر و زيد داورى كرده فرمود: اى على، تو از منى و من از توام پس از من پيشواى هر مؤمني.
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه او هر روز با رسول خدا(ص) خلوتى داشت و هر شب بر منزل پيامبر(ص) داخل مي‌شد هرگاه مي‌پرسيد، پيامبر پاسخش مي‌گفت و هرگاه سكوت مي‌كرد، پيامبر(ص) خود آغاز سخن مي‌كرد؟
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد رسول خدا(ص) او را بر جعفر و حمزه برترى داد، آن هنگام كه به فاطمه(س) فرمود: تو را به بهترين خاندانم ـ كه اسلامش از همه پيش‌تر، و بردباريش از همه بزرگ‌تر و دانشش از همه بيشتر است ـ تزويج كردم؟
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) فرمود: من سرور همة فرزندان آدمم، و برادرم (ع) سرور همه عرب، فاطمه(س) سرور همه زنان اهل بهشت و دو فرزندم حسن و حسين(ع) دو سروران جوانان بهشتند؟
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) به علي(ع) دستور داد تا او را غسل دهد و خبر داد كه جبرئيل در غسل به او كمك خواهد كرد.
گفتند: آرى به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) در آخرين لحظات خطبه‌اى كه براى مردم خواند فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانبها مي‌گذارم: كتاب خدا و عترتم، دامن آن دو را بگيريد تا هرگز گمراه نشويد.
گفتند: آرى به خدا.
امام حسين(ع) هيچ مطلبى را كه خدا در قرآن در شأن علي‌بن‌ابي‌طالب و خاندانش نازل كرد يا بر زبان پيامبرش جارى ساخته بود ـ نگذاشت مگر كه آنان را پيرامون آن قسم داد و صحابه پيامبر(ص) مي‌گفتند: آرى به خدا شنيديم و تابعين مي‌گفتند: اين سخنان را كسى كه به او اطمينان داريم فلانى و فلانى براى ما نقل كرده است.
سپس امام حسين(ع) آنان را قسم داد كه آيا شنيده‌اند پيامبر(ص) فرموده:
كسى كه گمان دارد مرا دوست دارد و علي(ع) را دشمن، دروغ مي‌گويد. مرا دوست ندارد كسى كه على را دشمن دارد.
شخصى از پيامبر پرسيد: چطور؟
فرمود: زيرا علي(ع) از من است و من از اويم، هر كه او را دوست دارد مرا دوست داشته و هر كه مرا دوست دارد خدا را دوست داشته است. هر كه علي(ع) را دشمن دارد مرا دشمن دارد و هر كه مرا دشمن دارد خدا را دشمن داشته است؟
گفتند: آرى به خدا، شنيديم.
سخن امام حسين(ع) در امر به معروف و نهى از منكر
اى مردم از آنچه خدا به آن اولياى خود را پند داده پند گيريد، مانند بدگويى او از دانشمندان يهود آنجا كه مي‌فرمايد:
«چرا دانشمندان الهى، آنان را از گفتار گناهشان باز نمي‌دارند؟» و مي‌فرمايد: «از ميان بني‌اسرائيل آنان كه كفر ورزيدند لعن شدند» تا مي‌فرمايد:
«چه بد بود آنچه مي‌كردند.»
و بدين سان خداوند آنان را نكوهش كرد، چون آنان از ستمگر ميان خود كارهاى زشت و فساد مي‌ديدند و نهيشان نمي‌كردند به طمع آنچه از آنها به ايشان مي‌رسيد و از بيم آنچه از آن مي‌ترسيدند، با اينكه خدا مي‌فرمايد:
از مردم نترسيد و از من بترسيد.1
و مي‌فرمايد:
مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند، به كارهاى پسنديده وا مي‌دارند و از كارهاى ناپسند باز مي‌دارند.2
خدا از امر به معروف و نهى از منكر به عنوان تكليف واجبى از خود، آغاز كرده است، زيرا مي‌دانسته كه اگر اين فرضيه ادا شود و برپا گردد، همة فرايض از آسان و دشوار برپا شوند، چه امر به معروف و نهى از منكر دعوت به اسلام است همراه ردّ مظالم و مخالفت با ظالم و تقسيم بيت‌المال و غنايم، و گرفتن زكات از جاى خود و صرف آن در مورد بسزاى خود.
سپس شما اى گروه نيرومند! دسته‌اى هستيد كه به دانش و نيكى و خيرخواهى معروفيد، و به وسيلة خدا در دل مردم مهابتى داريد كه شرافتمند از حساب مي‌برد و ناتوان شما را گرامى مي‌دارد و آنان كه هم درجه شمايند و بر آنها حق نعمتى نداريد، شما را بر خود پيش مي‌دارند، شما واسطة حوايجى هستيد كه از خواستارانشان دريغ مي‌دارند و به هيبت پادشاهان و ارجمندى بزرگان در ميان راه، گام برمي‌داريد. آيا همه اينها از آن رو نيست كه به شما اميدوارند كه به حقّ خدا قيام كنيد؟ اگر چه از بيشتر حقوق خداوندى كوتاهى كرده‌ايد از اين رو حق امامان را سبك شمرده، حقوق ضعيفان را تباه ساخته‌ايد و به پندار خود حقّ خود را گرفته‌ايد. شما در اين راه نه مالى خرج كرديد و نه جانى را براى خدا كه آن را آفريده به مخاطره انداختيد و نه براى رضاى خدا با عشيره‌اى درافتاديد، آيا شما به درگاه خدا بهشت و همنشينى پيامبران و امان از عذاب او را آرزو داريد؟
اى آرزومندان به درگاه خدا! من مي‌ترسم كيفرى از كيفرهاى او بر شما فرود آيد، زيرا شما از كرامت خدا به منزلتى دست يافته‌ايد كه بدان بر ديگرى برترى داريد و كسى را كه به وسيلة خدا (بر شما) شناسانده مي‌شود گرامى نمي‌داريد با اينكه خود به خاطر خدا در ميان مردم احترام داريد، شما مي‌بينيد كه پيمان‌هاى خدا شكسته شده و نگران نمي‌شويد با اينكه براى يك نقض پيمان پدران خود به هراس مي‌افتيد. مي‌بينيد كه پيمان رسول خدا(ص) خوار و ناچيز شده و كورها و لال‌ها و از كار افتاده‌ها در شهرها رها شده‌اند و رحم نمي‌كنيد، و در خور مسئوليت خود كار نمي‌كنيد و به كسانى كه در آن راه تلاش مي‌كنند وقعى نمي‌نهيد و خود به چاپلوسى و سازش با ظالمان آسوده‌ايد. همه اينها همان جلوگيرى و بازداشتن دسته‌جمعى است كه خداوند را بدان فرمان داده و شما از آن غافليد. مصيبت بر شما از همة مردم بزرگ‌تر است، زيرا در حفظ منزلت علما مغلوب شديد، كاش (در حفظ آن) تلاش مي‌كرديد.
اين براى آن است كه زمام امور و گذرگاه احكام (يعنى پست‌هاى كليدي) به دست عالمان به خداست كه بر حلال و حرام خدا امين‌اند و از شما اين منزلت را ربودند و آن از شما ربوده نشد مگر به واسطة تفرّق شما از حقّ و اختلاف شما در سنت پيامبر(ص) با اينكه دليل روشن بر آن داشتيد. و اگر بر آزارها شكيبا بوديد و در راه خدا هزينه‌ها (و تعهدها) را تحمل مي‌كرديد، زمام امور خدا بر شما در مي‌آمد و از جانب شما به جريان مي‌افتاد و به شما برمي‌گشت، ولى شما ظالمان را در جاى خود نشانديد و امور خدا را به آنان سپرديد تا به شبهه كار كنند و در ***** و دلخواه خود راه روند فرار شما از مرگ و خوش بودن شما به زندگى دنيا كه از شما جدا خواهد شد آنان را بر اين منزلت چيره كرده بدين‌سان ضعيفان را به دست آنان سپرديد كه برخى را برده و مقهور خود ساخته و برخى را ناتوان و مغلوب زندگى روزمره كردند، در امور مملكت به رأى خود تصرف مي‌كنند و با هوسرانى خويش ننگ و خوارى پديد مي‌آورند به سبب پيروى از اشرار و گستاخى بر خداى جبار!
در هر شهرى خطيبى سخنور بر منبر دارند كه به سود آنان سخن مي‌گويد، سرتاسر كشور اسلامى بي‌پناه مانده و دستشان در همه جاى آن باز است و مردم بردگان آنهايند كه هيچ دست برخورد كننده‌اى را از خود نرانند.
آنها كه برخى زورگو معاندند و برخى بر ناتوان سلطه‌گر و تندخويند، فرمانروايانى كه نه خدا شناسند و نه معاد.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه ديار اسلامى در اختيار فريبكارى نابكار و ماليات بگيرى ستمگر و فرمانرواى بي‌رحم بر مؤمنان است، پس خدا در آنچه ما كشمكش داريم حاكم است و در آنچه اختلاف داريم داورى مي‌كند.
خدايا! تو مي‌دانى كه آنچه از ما سرزد، براى رقابت در فرمانروايى و نيز دسترسى به مال بي‌ارزش دنيا نبود، بلكه از آن روست كه نشانه‌هاى آيين تو را بنمايانيم و سروسامان بخشى را در سرزمين‌هايت آشكار سازيم تا بندگان ستمديدة تو آسوده گردند و به فرايض و سنن و احكام تو عمل كنند. و شما (اى مردم!) اگر ما را (در اين راه مقدس) يارى نرسانيد و در خدمت ما نباشيد، ستمگران (بيش از پيش) بر شما نيرو گيرند و در خاموش كردن نور پيامبر شما بكوشند. خدا ما را بس است و بر او توكل داريم و به سوى او بازمي‌گرديم و سرانجام به سوى اوست.
پي‌نوشت‌ها:
٭ برگرفته ازکتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)
1. سورة مائده (5)، آية 44.
2. سورة توبه (9)، آية 71.
[/B]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن