پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851277131
علي(ع) مظهر عدالت و حريت
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: سخن گفتن و نوشتن در بارهى على (ع) سخت دشوار است؛ زيرا اقيانوس فضايل بزرگى چون او را كه جامعالاضدادش خواندهاند، نتوان با بياني الكن و بضاعتى مزجات، تشريح كرد و به قول ابن ابيالحديد معتزلي« چه بگويم در بارهى بزرگمردى كه هر فضيلت به او باز ميگردد و هر فرقه به او پايان ميپذيرد و هر طايفه او را به خود مى كشد. او سالار همهى فضايل و سرچشمهى آن و يگانه مرد و پيشتاز عرصهى آنها است. رطل گران همهى فضيلتها او راست و هر كس پس از او در هر فضيلتي، درخششى پيدا كرده است، از او پرتو گرفته است و از او پيروي كرده و در راه او گام نهاده است كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم ولي به مصداق سخن مولوي: «آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگى بايد چشيد» ميخواهم رشحاتى از سيرهى عملى آن حضرت را تقديم علاقهمندان آن حضرت كنم تا انشاءالله تذكرى براى خودم و شيفتگان آن حضرت باشد، شايد كه رفتار آن حضرت را راهنماى عمل خود در زندگى قرار دهيم.قبل از شروع در بحث، ميلاد مسعود مولاى متقيان اميرالمؤمنين علي(ع) را به تمامى شيفتگان فضائل انسانى و مسلمانان جهان به ويژه شيعيان آن حضرت كه افتخار پيروى از آن رادمرد تاريخ بشرى را دارند، تبريك عرض ميكنم و از درگاه حضرت احديت مسألت دارم كه به همهى ما توفيق اهتداى به هدايتهاى آن حضرت را عنايت فرمايد. گوشههايي از فضائل و سيره عملى آن حضرت بدين شرح است: 1. عبادت علي(ع) يكي از مهمترين ويژگيهاى علي(ع) عبادت اوست و به جرأت ميتوان گفت كه علي(ع) بعد از رسول خدا عابدترين مرد تاريخ است و هيچ كس در نماز شب و خواندن نافله و ادعيه و روزهدارى و … به پاى او نميرسد. شدت علاقه و محافظت او بر نماز به حدى بود كه در شب هرير(شبى در جنگ صفين كه صداهاى مجروحين به مانند زوزهها به گوش ميرسيد)، فرمان داد كه براى او قطعه چرمى ميان دو صف گستردند و بر آن نماز گزارد. در حالى كه تيرها از چپ و راست و از كنار گوشهاى او ميگذشت و در مقابلش بر زمين فرو ميافتاد، هيچ ترسى به دل راه نداد و تا نماز خويش را آنچنان كه ميخواست به پايان نبرده بود، از جاى خويش برنخاست. پيشانى علي(ع) از كثرت سجده همچون زانوى شتر پينه بسته بود. خضوع و خشوع او در پيشگاه حضرتحق بيمانند است، اخلاص او را در عبادت و عمل فقط در رسول خدا(ص) ميتوان يافت. خود حضرت در اين زمينه ميفرمايد: «گروهى خدا را به اميد پاداش، پرستش كنند و اين عبادت سوداگران است و گروهى خدا را از روى ترس پرستند و اين عبادت بردگان است و گروهى ديگر خدا را براي سپاس و شكر و اين كه شايستهى عبادت است، پرستند و اين عبادت آزادگان است. از امام سجاد(ع) كه خود آيتى در عبادت بود، پرسيدند: «عبادت تو در قبال جد بزرگوارت على (ع) به چه پايه و ميزان است؟»، فرمود: «عبادت من در قبال جدّم، چون عبادت او در مقابل عبادت رسول خدا(ص) است. شيعيان راستين آن حضرت بايد اين عمل علي(ع) را سرمشق و الگوي خويش قرار دهند و بدانند كه آن شجاعتها و رشادتها و ايثارهاي علي(ع) ناشى از اتصال او به بارگاه ربوبى بود، آن خضوعها و خشوعها در پيشگاه حضرتحق بود كه از علي(ع) چهرهى يك انسان كامل و مافوق را براى جهانيان به يادگار گذاشت. شيعيان راستين علي(ع) بايد بدانند كه بدون عبادت خالصانهي خداوند از هيچ راهى به هيچ جا نميتوان رسيد. و اگر علي(ع) در ميدان جهاد با دشمن، آنچنان ميرزمد و در عرصهي حكومت و زمامدارى آنچنان ميدرخشد، به خاطر خاكسارى او در آستان ذات اقدس الهى است. 2. زهد انقلابى علي(ع) تمامي زاهدان جهان در مقابل زهد و بيرغبتى علي(ع) به دنيا و زخارف آن، زانو بر زمين زدهاند. خوراك و پوشاك و مسكن او از همهي مردم سادهتر بود، عبدالله بن ابيرافع ميگويد: «يك روز عيد به حضورش رفتم، انبانى سر به مهر آورد و در آن نان جوين بسيار خشكى بود و همان را خورد. من گفتم: «اى اميرالمؤمنين، چرا اين انبان را مهر ميكني؟» فرمود: «بيم آن دارم كه اين دو پسرم، چربى يا روغن زيتونى بر آن بمالند»! علي (ع) نان جوى را ميخورد كه همسرش به دست خود آن را آسياب كرده بود و در بسيارى از اوقات، خود او به جاى همسرش كار آسياي جو را انجام ميداد. در پوشاك نيز از همه مردم ساده تربود، هارون بن عنتره از پدر خود روايت كرده است كه: «در فصل زمستان در خورنق به ملاقات علي(ع) رفتم، بر دوش خود قطيفهي كهنهاى داشت كه او را از سرما حفظ نميكرد، گفتم: اى اميرالمؤمنين، خداوند در بيتالمال براى تو و اهل و بيت تو سهمى قرار داده است و تو با خود چنين ميكني! فرمود: به خدا قسم من از مال شما چيزى بر نميگيرم و اين هم قطيفهاى است كه از مدينه با خود آوردهام. در زمينهى مسكن نيز معروف است كه علي(ع) خشتى بر خشتي نگذاشت و از سكونت در قصر ابيض (كاخ سفيد) كه در كوفه براى او آماده كرده بودند خوددارى كرد. ابن اثير روايت كرده است كه: «علي(ع) با دختر پيامبر ازدواج كرد در حاليكه زيرانداز و رختخواب آنها فقط پوست يك گوسفند بود كه شبها برآن ميخوابيدند و روزها در آن به شتر آبكش خود علوفه ميدادند. اما لازم به ذكر است كه زهد علي (ع) از نوع زهدهاى منفى زاهدمآبان نيست، بلكه زهدى مثبت است كه بايد آن را زهد انقلابى ناميد؛ زهدى كه امروزه در ميان صادقترين انقلابيون در حال مبارزهى جهان مطرح است، يعنى زهدى كه با آن آدمى هر چه كمتر به دنيا و زخارف آن وابسته باشد، به نان و نمكى اكتفا كردن تا اين كه نيروي انقلابى در طريق تأمين عدالت، دغدغهى از دست دادن هيچ چيز را نداشته باشد. زهد على (ع) به ويژه در دوران خلافتش به خاطر درد مردم و مشاركت در مشكلات آنان بود. خود حضرت ميفرمايد: «و اگر بخواهم ميتوانم از عسل مصفا و مغز گندم و جامهى نيكو بهره گيرم، ولى هيهات كه هوس بر من چيره شود و مرا به خوردن غذاهاى خوب وا دارد، و حال اين كه شايد در حجاز و يمامه كسانى باشند كه به قرص نانى دست نيابند و شكمى سير نكنند، آيا من شبها را به سيرى سپرى كنم و در اطراف من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تفتيده باشند؟ آيا به همين قانع باشم كه به من اميرالمؤمنين و پيشواي مسلمانان گويند و من در سختيهاى مردم با آنان شريك نباشم؟» و نيز ميفرمايد: «خداوند بر پيشوايان عادل واجب كرده است كه زندگى خود را منطبق با فقيرترين اقشار جامعه سازند تا فقر فقيران بر آنان فشار وارد نياورد. 3. عدالت اقتصادى عدالت را با على (ع) پيوندى وثيق است و ميتوان گفت كه علي يعنى عدالت و عدالت يعنى علي. علي(ع) مي فرمود: «اگر حكومت، حكومت اسلامى باشد، به احدى ظلم نميشود حتي غير مسلمان و زندگى هيچ كس با محروميت و كمبود نميگذرد حتى غير مسلمان». علي(ع) در قبال درخواست مهاجران و انصاري كه به دليل مجاهدات و خدمات خودشان به اسلام، طالب امتيازات ويژهي مالى و پستهاى حكومتى بودند فرمود: « اين مال، مال خدا است و شما همه بندگان خداييد و من در كتاب خدا نظر كردم و نديدم كه كسى را بر كسى امتيازى داده باشد». داستان او با برادرش عقيل معروف است، على (ع) برادر خود عقيل را كه ميخواست اندك تصرفى در مال مردم كند، رد كرد با اينكه ميديد كه برادرش به شدت فقير است و ليكن فقر عقيل و عاطفهى برادري نيز نتوانست على (ع) را وادار كند كه به اندازه سر سوزنى از جادهى عدالت خارج شود و حتى تهديد عقيل كه در صورت امتناع على (ع) به معاويه خواهد پيوست، نيز نتوانست اندك تأثيرى در على (ع) داشته باشد. عدالت على (ع) به گونهاى است كه حتى زبير پسر عمهى علي (ع) و صحابى رسول خدا و برادرش عقيل نيز به علت زيادهخواهي نميتوانند آن را تحمل كنند تا چه رسد به عبدالرحمنبنعوفها و معاويهها و عمروبن عاصها و … آنان كه در مقابل علي(ع) قرار گرفتند اكثراً از افزونطلبهايي بودند كه براى رسيدن به حطام دنيوى در مقابل آن حضرت قرارگرفتند؛ زيرا ميديدند كه على (ع) حاضر نيست هيچگونه امتيازى را به نزديكترين خويشاوندان خود بدهد تا چه رسد به ديگران! يكى از موارد عجيبى كه از آن امام همام صادر شده است، برخوردى است كه با ميثم تمار شيعهي مخلص و صحابى عزيز خود داشته است؛ روزى مشاهده كرد كه او يك طبق خرما دارد كه آنها را به دو قسمت خوب و بد تقسيم كرده است و به قيمتهاي جداگانه ميفروشد، علي(ع) با خشم آن دو قسمت را با هم مخلوط كرد و فرمود: «چرا بندگان خدا را در غذايشان به خوب و بد تقسيم ميكني؟ همه را با هم مخلوط كن و با يك قيمت ميانگين بفروش! 5. عدالت قضايى علي(ع) يكى از عوامل مهم برقرارى عدالت همه جانبه در جامعه را عدالت قضايى ميدانست، لذا همواره نسبت به اصلاح ساختار قضايي جامعهى اسلامي، عنايت ويژه داشت. علي(ع) به مالك اشتر سفارش ميكرد كه كسانى را به منصب خطير قضا منصوب كند كه «دانش قضاوت دارند، حليم و بردبارند و اهل ورع و پارسايى ميباشند و اهل طمع و قرار گرفتن در تنگناى رابطه و توصيه و اهل ترس از اجراي حق و عدالت نيستند، زود قضاوت نميكنند و از مراجعهى مردم به آنان خسته نميشوند و براى كشف حقيقت بسيار پر حوصلهاند و به هنگام روشن شدن حقيقت اهل قاطعيت هستند». همچنين سفارش ميكرد كه بايد بر احكامى كه قاضيان صادر ميكنند نظارت شود تا از هر گونه لغزش سهوى و عمدى آنان جلوگيرى شود. و در اين راستا، خود علي(ع) يكى از شخصيتهاى بسيار برجسته، مشهور، دانشمند و شيعهى بصره، يعنى «ابوالاسود دئلي» را به منصب قضاوت منصوب كرد. سپس اندكى نگذشته بود كه او را عليرغم كمبود نيروى انسانى كافى از اين سمت عزل كرد. ابوالاسود پرسيد،: « چرا مرا عزل كردي، من كه نه جنايتي كردهام و نه خيانتى مرتكب شدهام!». فرمود درست است، و ليكن يك روز ديدم كه به هنگام سخن گفتن با مراجعهكنندهى به دادگاه، صدايت را از صداى او كمى بلندتر كردهاي»! علي(ع) هرگز برخورد تند و خشونتآميز را توسط قاضيان و كارگزاران حكومت با متهمان جايز نميدانست و هرگونه اعترافى توسط متهمان را خارج از روال قضايي مردود ميدانست. روزى در خصوص زنى كه خليفهى دوم دستور رجم( سنگسار) او را صادر كرده بود، به خليفه گفت: « او را ترساندهايد؟»، گفت: « آري». فرمود: « آيا از رسول خدا (ص) نشنيديد كه فرمود:« هر كس پس از دستگيرى به گناهى اعتراف كند، حد بر او جاري نمى شود. همانا هر كس دستگير يا زندانى شود، يا مورد تهديد قرار گيرد، و اقرارى كند، اقرارش هيچ ارزش قضايي ندارد». خليفه، آن زن را آزاد كرد و گفت:« زنان عالم عاجزند كه فرزندي چون عليبنابيطالب، بزايند. و بعد گفت: «لولا على لهلك عمر؛ اگر على نبود به تحقيق عمر هلاك ميشد. 6. مساوات در برابر قانون علي(ع) در اجراى قانون بين خود و تودهى مردم فرقى نميگذاشت، يكى از مظاهر عدالت علي(ع) برابر دانستن خود در برابر قانون با آحاد مردم تحت حكومت خويش بود. علي(ع) زمانى كه زره خويش را در نزد يك مرد مسيحى ديد، با اينكه خليفهى جهان اسلام بود، ذرهاى از مرز عدالت خارج نشد، بلكه سعيكرد كه از طريق قانون به حق خويش برسد. او را به نزد شريح قاضى برد، وقتى كه در برابر قاضى قرار گرفتند، على (ع) فرمود: «اين زره من است و من آن را نه فروختهام و نه به كسى بخشيدهام». قاضى از مرد مسيحى پرسيد: «در بارهى ادعاى پيشواى مسلمانان چه ميگويي؟»، مرد مسيحى گفت: «اين زره از آن من است و البته من امير مسلمانان را دروغگو نميدانم». قاضى از على (ع) پرسيد: «آيا شما گواه و دليلى داريد كه اين زره مال شماست؟»، علي (ع) خنديد و فرمود: «شريح راست گفت، من شاهدى ندارم». شريح حكم كرد كه زره از آن مرد مسيحى است. مرد مسيحى آن را گرفت و به راه افتاد، ولى چند قدمى بيشتر نرفته بود كه برگشت و گفت: «من شهادت ميدهم كه اينگونه داوريها از داوريهاي پيامبران است، امير مسلمانان مرا به نزد قاضى ميآورد و قاضى بر ضد او حكم ميكند! سپس گفت: به خدا اين زره از آن تو است و من در ادعاى خويش دروغگو بودهام…» و پس از مدتها مردم ديدند كه اين مرد مسيحى مسلمان و از با وفاترين سربازان و بهترين ياران على شده و در ماجراى نهروان در كنار على (ع) با خوارج ميجنگد. عدالت و مساوات در برابر قانون اين است كه علي (ع) نشان داده است. با اينكه اميرمسلمين است، حاضر نيست براى احقاق حق مسلم خويش حتى در مقابل مردى كه از اقليتهاي مذهبى و غير مسلمان است، ذرهاى از موازين قانوني تخطى كند و از حكم قاضى بر ضد خويش نيز اظهار مسرت ميكند، زيرا قاضى بر اساس عدالت و موازين قانونى حكم كرده است و اين درس بزرگى است براى شيعيان آن حضرت كه نبايد در نظام اسلامى هيچكس حتى براى رسيدن به حق مسلم خويش از طرق غير قانونى و ظالمانه استفاده كند. 7. انسان دوستى علي(ع) علي(ع) در عهدنامهى خويش به مالك اشتر، فرمود: «… اى مالك، قلبت را مالامال از مهربانى و محبت و لطف نسبت به رعيت گردان و مانند جانوري شكارى مباش كه خوردنشان را غنيمت شماري، كه مردم، دو دستهاند؛ دستهاى برادر دينى تو هستند و دستهى ديگر همانند تو در آفرينش. گناهى از آنان سر ميزند، يا علتهايي بر آنان عارض ميشود، يا خواسته و ناخواسته، خطايى از آنان سر ميزند، به خطايشان منگر و از گناهانشان درگذر، چنانكه دوست ميدارى خداوند از تو در گذرد و گناهانت را عفو فرمايد. انسان دوستى علي(ع) از دايرهى مسلمانان فراتر ميرود و شامل غير مسلمانان نيز ميشود، لذا به حاكمش مينويسد كه: «حقوق اقليتهاى مذهبى را رعايت كن، حتى مجال نده كه آنها حقشان را از تو مطالبه كنند، تو به سراغشان برو و حقشان را بده. در تجاوزات سپاهيان معاويه به مرزهاى حكومت على (ع)، زينتها و جواهرات يك زن يهودى كه در ذمهى حكومت علي(ع) بود به غارت ميرود، علي(ع) به مسجد ميآيد و ميفرمايد: «شنيدهام كه مهاجمان به خانههاى مسلمانان و كسانى كه در پناه اسلاماند در آمده و گردنبند و گوشواره و خلخال زنى معاهده (زنى يهودي را كه در پناه حكومت اسلام زندگى ميكند)، به غارت بردهاند …، غارتگران نه زخمى برداشته و نه خونى از آنان ريخته شده است و به شهرهاى خويش برگشتهاند، اگر مرد مسلمانى از غم چنين حادثهاى بميرد، جاى سرزنش نيست، بلكه در نظر من شايسته است. علي(ع) حاضر نيست كه بر يك زن يهودى نيز در قلمرو حكومت او ظلم شود و خود را مسؤول احقاق حق او ميداند. در كتاب وسايلالشيعه ج 11 ص 49 آمده است: « اميرالمومنين (ع)، روزى كارگرى مسيحى را ديد كه از كار افتاده بود و گدايى مى كرد، اين وضع را نتوانست تحمل كند زيرا آن را ضد جامعه و حكومت اسلامى ميدانست كه كسى از روى نياز دست گدايى به سوى مردم دراز كند، لذا پرسيد: «اين چيست؟!» گفتند: «يا اميرالمؤمنين، مردى نصرانى است. فرمود: «از او كار كشيديد تا اين كه پير و ناتوان شد، حال به او چيزى نميدهيد؟ خرج او را از بيت المال بدهيد». و براى او از بيتالمال حقوق ماهانه تعيين كرد. علي(ع) در تأمين نيازهاى مردم، مذهب و عقيدهى آنان را ملاك قرار نميداد و آنان را گزينش نميكرد، بلكه انسانيت را ملاك ميدانست. على (ع) كه در رأس جامعهى اسلامى قرار داشت به بهاى سير كردن شكمهاى گرسنه، آزادى عقيده را از آنان سلب نميكرد. مسلمانان و شيعيان آن حضرت بايد اين رفتار انساندوستانه و رعايت كرامت انسانى را سر مشق خويش قرار دهند. مباد كه در جامعهي اسلامى ما ثروتمندان و قدرتمندان و حاكمان، رفتارى بدتر از بردگان را با تهيدستان داشته باشند و نياز آنان را به عنوان وسيلهاي براى تحميل خواستههاى نامشروع خود بر آنان سازند. 8. سادگى و پرهيز از تجمل در كتاب المعيار والموازنهى عبدالله اسكافى معتزلى آمده است: «علي(ع) وقتى به شهر انبار وارد شد، دهقانان( بزرگان) انبار همراه ديگر كشاورزان در حالي كه ماديانهايى را يدك ميكشيدند به استقبال او آمدند. آنان براى اميرالمؤمنين و يارانش خوراك و براى مركبهايشان علوفه آورده بودند و همين كه مقابل اميرالمؤمنين(ع) رسيدند به پاس احترام او از اسبهاي خويش پياده شدند و شروع به دويدن پيشاپيش او كردند. علي(ع) از آنان پرسيد: «اين چهار پايان كه همراه خود آوردهايد و اين كارى كه انجام ميدهيد چيست؟»، گفتند: «اين كارى كه انجام ميدهيم كارى است كه براي بزرگداشت اميران خود انجام ميدهيم، و اين ماديانها را هم به عنوان هديه براى شما آوردهايم و براى تو و مسلمانان خوراكى فراهم ساختهايم و براى چهار پايان شما علوفه آوردهايم». اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «اما اين كارى كه ميپنداريد براى بزرگداشت اميران انجام ميدهيد، كارى است كه به خدا سوگند اميران را سودي نميبخشد و فقط خويشتن را با اين كار به سختى مياندازيد و خوار ميكنيد. اين كار را تكرار نكنيد. اما اين چهار پايانى را كه آوردهايد، اگر دوست داشته باشيد از شما ميپذيرم، ولى از خراج (ماليات) شما حساب ميكنيم و آنچه از خوراك و علوفه هم كه فراهم آوردهايد، ما خوش نداريم چيزي از اموال شما را بدون پرداخت بهاى آن بخوريم و يا بگيريم». آنان گفتند: «ما را ميان عربها دوستان و آشنايانى است، آيا ما را از اينكه هديه دهيم و آنان را از پذيرش هديه ما منع ميفرمايي؟»، فرمود: «همهي عربها دوستان و آشنايان شمايند. هيچ يك از عربها از ديگري سزاوارتر نيست، شما را هم از اينكه به پاس آشنايى هديه دهيد و هيچ يك از مسلمان را از اينكه هديهاي بپذيرد، منع نميكنم، اما اگر كسى چيزى را به زور از شما گرفت، ما را آگاه كنيد». گفتند: «اى اميرالمؤمنين، خوش ميداريم كه هديه و بزرگداشت ما را قبول فرمايي». فرمود: «خدا پدرتان را بيامرزد. ما از شما توانگرتريم». بخشى از اين داستان در نهج البلاغه، كلمات قصار شمارهى 36، آمده است. اين رفتار على (ع) بهترين الگو و سرمشق براى مردم و مسؤولان جوامع اسلامي است كه دقت كنند و ببينند كه على (ع) حاضر نيست مردم به عنوان تجليل از بزرگى چون او خود را به مشقت اندازند و حتى آنان را از دادن هديه به زمامداران و مسؤولان منع ميكند و حال اينكه آن مردم، هدايا را از مال خويش تهيه و با رضايت خاطر تقديم ميكردند، تا چه رسد به اينكه مسؤولى براى مقام مافوق خويش از بيتالمال مسلمين مايه بگذارد، كه قطعاً موجب خشم علي(ع) و برخورد قاطعانهى او با آنگونه افراد به خاطر تجاوز به بيت المال مسلمين ميشد». والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته. 9. آزادى بيان از منظر علي(ع) ارسطو كه قرنهاى متمادي، سيطرهى فكرى بر جوامع بشري داشت، معتقد بود كه انسانها از نظر خلقت و آفرينش با هم متفاوتاند و ميگفت: « همهى آدميزادگان به همان اندازه فرق دارند كه تن از روان يا آدمى از دد. و چنين است حال همهى كسانى كه وظيفهاي جز كار بدنى ندارند و از كار بدني، سودى بهتر به مردمان نرسانند. اينگونه كسان طبعاً بندهاند و صلاح ايشان همچون ديگر چيزهاى فرمانپذيرى كه برشمرديم، در فرمان بردن است… به حكم قوانين طبيعت، برخى از آدميان آزاده و گروهي ديگر بندهاند و بندگى برايشان هم سودمند است و هم روا». (سياست ارسطو، ترجمهى دكتر حميد عنايت، ص11-12). اما علي(ع) برخلاف ارسطو معتقد بود كه همهى انسانها آزاد آفريده شدهاند و ميفرمود: « و لا تكن عبد غيرك، و قد جعلك الله حرا؛ بندهي ديگرى مباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است». علي(ع) برقرارى عدالت را نيز فقط در سايهى برقرارى آزادي ممكن ميداند و هرگز اجازه نميدهد كه آزاديهاى مشروع مردم توسط صاحبان قدرت مورد تهديد و تحديد قرار گيرد. فلذا از رسول خدا (ص) روايت ميكند كه بارها فرمود: « جامعهاى كه ضعيفان، در آن جامعه، نتوانند حق خويش را بدون لكنت زبان و با فرياد رسا از زورمندان بگيرند، هرگز رستگار نخواهدشد و هيچ ارزشى نخواهد داشت». البته علي(ع) در خصوص ضرورت رعايت آزادى مردم فقط شعار نميداد بلكه واقعاً به آن معتقد بود و بدان عمل ميكرد. 10. رفتار علي(ع) با مخالفان خود علي (ع) با مخالفان خويش به گونهاى رفتار ميكرد كه دموكراسي و ليبراليسم معاصر در مقابل او شرمنده است. با اينكه مخالفان او اعم از قاسطين و ناكثين و مارقين، شرمآورترين رفتارها را با او داشتند، على (ع) جوانمردانهترين برخوردها را با آنان داشت. در مصاف با قاسطين در جنگ صفين هنگامى كه از ياران خود شنيد كه به مردم شام(معاويه)، دشنام ميدهند كه چرا راه مكر و خيانت را در پيش گرفتهاند، به آنها فرمود: «من دوست ندارم كه شما ناسزاگو باشيد… به جاى ناسزاگويى و فحاشى بگوييد: خداوندا، خون ما و خون آنان را حفظ كن، ميان ما و آنان را اصلاح كن، آنان را از گمراهى و ضلالت برهان تا كسى كه حق را نشناخته، بشناسد و آن كس كه به ظلم و تجاوز پناه برده و آلوده شده است، بازگردد! وقتي كه در مقابل سپاهيان معاويه قرار گرفتند، معاويه و يارانش آبهاى منطقه را در محاصرهى خويش گرفته بودند و نگذاشتند كه علي(ع) و يارانش از آب استفاده كنند، مذاكرات مسالمتآميز نيز فايدهاي نبخشيد تا اينكه علي(ع) دستور حمله داد و با يك حمله آب را از آنان گرفتند، ولى با اينكه سپاهيانش خواستار مقابله به مثل بودند، حاضر نشد كه همانند سپاهيان شام رفتار كند و اجازه داد كه آنان از آب استفاده كنند، در صورتى كه اگر آب را به روى آنها ميبست، پيروزى او قطعى بود و آنان از ترس مرگ از تشنگى مجبور به تسليم ميشدند. و اما در مورد ناكثين(پيمانشكنان)؛ على (ع) يكبار دستور داد دو نفر از ياران خود را به خاطر بدگويى به عايشه و اهانت به او صد تازيانه بزنند، در حاليكه عايشه، جنگ جمل را به قصد براندازى حكومت على (ع) به راه انداخته بود! همچنين، وقتي كه على (ع) بر سپاهيان عايشه پيروز شد به نزد او آمد و با احترامى خاص با او برخورد و او را توديع كرد و خود نيز در ركاب او مقدارى از راه را رفت تا بدرقهاش كند و گروهى را به عنوان خادم و محافظ همراه او فرستاد و توصيه كرد كه او را با كمال احترام به مدينه برسانند. مقدارى از راه كه طى شد، عايشه شروع به بدگويي از علي(ع) كرد و گفت: «على با اين مردان و سربازانى كه همراه من كرده، احترام مرا از بين برده و هتك حرمت كرده است»، ولي هنگامى كه به مدينه رسيدند، سربازان محافظ عايشه، عمامههاي خود را از سر بر داشتند و به عايشه گفتند: «ما نيز همه زن بوديم. امام (ع) در جنگ جمل بعد از پيروزى بر كشتهى دشمنان خود نماز گزارد و براى آنان طلب مغفرت كرد! هنگامي كه سرسختترين دشمنان خود يعنى عبداللهبنزيبر و مروانبن حكم و سعيدبن عاص را اسير كرد، با اينكه آنان، كوچكترين اميدى به زنده ماندن خويش نداشتند، على (ع) آنان را مورد عفو قرار داد و در حق آنان نيكى و خوشرفتارى كرد و فرمود: «كسي مزاحم آنان نشود». رفتار دوستانهى على (ع) با طلحه و زبير در جنگ جمل چه قبل از جنگ و چه بعد از پيروزى على (ع) بينظير است. وقتى كه بر سر جنازهي طلحه رسيد، در حالى كه به شدت ميگريست فرمود: «اى ابامحمد، بر من سخت گران است كه تو را در زير ستارگان آسمان كشته ببينم، اى كاش خداوند بيست سال پيش از اين جان مرا گرفته بود. و اما در مورد مارقين (خوارج)، آنان در مسجدى كه على (ع) به عنوان خليفهى مسلمين نماز ميگزارد، حاضر ميشدند و به هنگام سخنرانى آن حضرت شعار ميدادند. متلك ميگفتند، مسخره و فحاشى ميكردند و ميكوشيدند كه سخنرانى او را بر هم زنند و نماز جماعت او را به هم بريزند و حتى نسبت كفر و خروج از دين به او ميدادند و …، ولى على (ع) به هيچ يك از آنان آزار نميرساند و در حق آنان اهانتى روا نميداشت و آزادي آنان را محدود نميكرد و صراحتا ميگفت كه ما آنان را مسلمان ميدانيم و از نسبت «منافق» كه برخى از ياران آن حضرت به آنها ميدادند، منع ميكرد. حتى حقوق آنان را هم از بيتالمال قطع نكرد و هنگامي كه به دست يكى از آنان ضربت خورد و مجروح شد، در بستر احتضار فرمود: «اى پسران عبدالمطلب، نبينم كه در خون مسلمان فرو رويد و بگوييد كه اميرمؤمنان را كشتهاند! بدانيد جز كشندهى من نبايد كسى به خون من كشته شود، بنگريد اگر من از اين ضربت او مردم او را تنها يك ضربت بزنيد و دست و پا و ديگر اندام او مرا مبريد(او را مثله نكنيد) كه من از رسول خدا شنيدم كه ميفرمود: بپرهيزيد از بريدن اندام مرده(مثله كردن او) هر چند، سگ هار باشد». علي(ع) در خصوص رعايت حقوق قاتل خويش به اين اندازه اكتفا نكرد و در لحظات آخر حيات خود فرمود: «… اگر ماندم در خون خود مرا اختيار است و اگر مردم، مرگ مرا وعدهگاه ديدار است. اگر[قاتل خويش را] ببخشم، موجب نزديكي من است به خداى بارى و اگر شما [او را] ببخشيد براى شما نيكوكاري، پس[او را] ببخشيد، آيا دوست نداريد كه خداوند شما را ببخشد؟»! و در جايى ديگر در بارهى خوارج ميفرمايد: «پس از من خوارج را نكشيد، زيرا كسى كه حق را جويد و دچار اشتباه شود، مانند آن كس نيست كه باطل را خواهد و بدان هم دست يابد. علي(ع) در اين كلام جاودانهى خويش به پيروان خود آموخته است كه با حقجويان، ولو اينكه دچار خطا شوند و بر ضد حكومت حقى چون حكومت على نيز در حد براندازى اقدام كنند بايد به شيوهي مسالمتآميز رفتار شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-