تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803926018




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پيامبر اسلام(ص) و شيوه گذر از جامعه جاهلى به جامعه اسلامى 6


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: مشركان، مبارزه خود با پيامبر اسلام(ص) و مسلمانان را، از رويارويى با قرآن شروع كردند و آن را شعر، سحر، إساطير الاولين و...(65) ناميدند تا اين كه قرآن تهديد به تحدى كرد و فرمود: اگر چنين است، شما هم سوره اى مثل سوره هاى قرآن بياوريد.
پس از ناكام ماندن مبارزه با قرآن، مبارزه با پيامبر(ص) را آغاز كردند، ابتدا سازش هاى سياسى و اقتصادى و عبادى را پيشنهاد كردند كه هيچ كدام پذيرفته نشد (لاإعبدما تعبدون و لا إنتم عابدون ما إعبد) تا اين كه دست به آزار و اذيت پيامبر(ص) زدند و حتى به قتل آن حضرت همت گماردند كه پيامبر با هجرت، خود را از اين توطئه رهانيد. يهوديان نيز از پيمان شكنى و توطئه براى قتل پيامبر(ص) كوتاهى نكردند و در مواردى مثل جنگ احزاب، با مشركان هم دست شدند.
منافقين هم در هر فرصتى از درون، جامعه اسلامى مدينه النبى را مورد هجمه خويش قرار دادند و در جهت اهداف خويش به هر اقدامى دست يازيدند.
با همه دشمنى ها و توطئه ها، پيامبر(ص) و مسلمانان پيروز شدند. البته مسائل مختلفى در پيروزى و گسترش اسلام نقش داشت و نمى توان از نقش معجزات و به ويژه قرآن، خصوصيات شخص پيامبر(ص) از قبيل: خودى بودن، شرافت نسبى، گذشته نيكو، اخلاق نيكو، تلاش فوق العاده، لياقت و كاردانى، ايمان قاطع، شناخت درست شرايط زمانى و مكانى و سياسى و اجتماعى، و نيز نقش ساير مسلمانان به ويژه خديجه و ابوطالب و على و حمزه و جعفر و... هم چنين نقش خلاهاى حقوقى، اخلاقى، سياسى، اعتقادى و موقعيت مكه و فطرى بودن دين اسلام و محتواى آن و نقش خصلت هاى مثبت موجود در ميان اعراب از قبيل: عادت داشتن به زندگى سخت و شجاعت و مهمان نوازى و تعهد در مقابل بيعت و تعصب و رقابت صرف نظر كرد. اما نقش اصلى در اين تغيير و تحولات، مربوط به تغييرى است كه در محتواى فكرى و باطنى انسان ها اتفاق افتاده است. انقلاب فكرى و محتوايى سبب مى شود تا تمامى ارزش ها، شناخت ها، دانش ها، باورها، ايستارها، نگرش ها، گرايش ها و حتى احساسات و در مجموع فرهنگ يك جامعه تغيير كند و به دنبال آن، زمينه اقدامات ديگرى مانند مشاركت افراد در اقدامات نظامى و اقتصادى به منظور پيشرفت آرزوها و خواست هاى دينى، فراهم گردد.
بنابراين مى توان چنين نتيجه گرفت كه در دوره سيزده ساله مكه، تمامى اقدامات متوجه مسائل فرهنگى و معنوى است; به تعبير ديگر، در اين دوره محور فعاليت ها (فردسازى) است، چنان كه در دوره مدينه محور فعاليت ها (جامعه سازى) است. البته در همين دوره مسائل نظامى نظير جنگ بدر، احد و احزاب و ساير برخوردهاى نظامى پيش آمد، اما هيچ يك از اين نبردها به منظور تحميل دين بر ديگران صورت نگرفت، بلكه جنبه دفاعى داشت، چنان كه در قرآن نيز بر اين امر تإكيد شده است كه براى برپايى قسط، خداوند در درون جامعه اسلامى كتاب و ميزان را به عنوان ابزار دست پيامبر(ص) قرار داده است، اما از آن جا كه نظام اسلامى نظر به نوع روابط موظف است از كيان اسلام دفاع كند، نيروى نظامى (حديد) نيز در كنار ابزارهاى فوق پيش بينى شده است(66) و بر همين اساس است كه خداوند دستور مى دهد: آن چنان بايد قوى و آماده باشيد كه دشمن جرئت حمله به شما را نداشته باشد. (67)
به اين ترتيب پيامبر اسلام(ص) موفق شد با استفاده از شيوه ها و ابزارهاى فرهنگى، نبوت و رهبرى الهى را به جاى شيخ قبيله، دين اسلام و ارزش هاى اسلامى را به جاى ارزش هاى جاهلى، توحيد را به جاى شرك، مسئوليت پذيرى را به جاى مسئوليت گريزى، عقيده به معاد را به جاى عقيده به آينده پوچ و عبث، كار و توليد و مالكيت و غنا و وسيله بودن ثروت براى كسب خير را به جاى دزدى و غصب و تنبلى و غارت و فقر و هدف بودن ثروت، فضايل اخلاقى را به جاى رذايل اخلاقى، كمك به نيازمندان و آزاد كردن بردگان را به جاى به بيگارى كشاندن انسان هاى مستضعف و برده كردن آن ها، حكومت جهانى را به جاى حكومت قبيله اى، منافع اسلامى و انسانى را به جاى منافع قبيله اى، اعتماد را به جاى بى اعتمادى، مسابقه در خيرات را به جاى مسابقه در شرور، ايثار و عدل و انصاف را به جاى غارت و ظلم، و تلاش براى دستيابى به آينده بهتر را به جاى ركود و تلاش براى حفظ وضع موجود، قرار داد:(68)
هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين;(69) او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان بر انگيخت كه آياتش را بر آن ها مى خواند و آن ها را تزكيه مى كند و به آنان كتاب(قرآن) و حكمت مىآموزد و مسلما پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
در يك تعبير جامع اين پيامبر موظف است تمامى غل و زنجيرهاى مادى و معنوى را از دست و پا و ذهن بشر بگشايد و او را به عنوان انسان خلاق، مبتكر و مختار به سوى خدا دعوت نمايد.(70)
پيامبر(ص) درراه رسيدن به اين اهداف و آرمان ها فقط از ابزار مشروع استفاده نمود، چرا كه غدر و خيانت، تجاوز و اعمال زور در سيره پيامبران(عليهم السلام) هيچ جايگاهى ندارد، از اين رو در آياتى از قرآن بر عدالت و پرهيز از تجاوز و از حد گذشتن تإكيد شده است; نظير:
و قاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم و لاتعتدوا;(71) با آن ها كه با شما مى جنگند، شما هم در راه خدا بجنگيد، منتها از حد تجاوز نكنيد.
يا إيها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهدإ بالقسط و لا يجرمنكم شنآن قوم على إن لاتعدلوا اعدلوا هو إقرب للتقوى;(72) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد. دشمنى با گروهى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند. عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديك تر است.
حتى خداوند، در جهت تإكيد بر مسائل اخلاقى و الهى، به پيامبر(ص) دستور مى دهد كه به بت ها و خدايان دروغين، كه مورد پرستش مشركين است ناسزا نگوييد:
و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم;(73) آنچه را جز خدا مى پرستند، فحش ندهيد، مبادا آن ها از روى نادانى و ظلم خدا را دشنام دهند.
پيامبر(ص) زنان را نيز وارد صحنه كرد و به هنگام بيعت، با زنان نيز بيعت نمود. در قرآن از زنان نمونه اى همچون آسيه، مريم و هاجر، و از عقل و خرد بلقيس و ايمان آوردن او به حضرت سليمان ياد شده است.(74) پيامبر(ص) در عصرى كه مردم فرزند دختر داشتن را ننگ و عار مى دانستند و از شنيدن خبر صاحب دختر شدن چهره در هم مى كشيدند، از دخترش به بهترين وجه ياد مى كند، او را احترام مى كند، لقب (ام ابيها) به او مى دهد و در قرآن هم سوره كوثر در ثناى او مىآيد و او را خير كثير معرفى مى كند.
هر چند پس از رحلت پيامبر(ص) در اين حركت انحراف ايجاد شد، اما اين انحراف آن قدر نبود كه بتواند در كاخ رفيعى كه پيامبر(ص) بنيادگذارده بود خللى اساسى وارد كند.
پيامبر اسلام(ص) فرهنگ و تمدنى تإسيس كرد كه تا امروز به حركت خودش ادامه مى دهد. اين فرهنگ گرچه در برخى از برهه ها با ركود و زوال و انحطاط مواجه بوده است، اما به دليل وجود قرآن كه منبع لايزال وحى الهى است هميشه استعداد حيات و بالندگى آن محفوظ است.
عظمت كارى كه پيامبر(ص) كرده و ميزان تغيير و تحولاتى كه به وجود آورده است، وقتى روشن تر مى شود كه از بعد سياسى، عصر پيامبر(ص) را با چند سال بعد مقايسه كنيم; زمانى كه جامعه در برخى جهات به ارزش هاى جاهلى برگشت.
ابوالاعلى مودودى در مقايسه عصر پيامبر(ص) با زمان پايان حكومت امويان، تغييراتى را برمى شمرد كه فقط در روش حكومت دارى اسلامى صورت گرفته است، اين تغييرات عبارت اند از:
1 ـ تغيير در قانون تعيين امام و خليفه به اين صورت كه سلطنت اموى جانشين خلافت شد (و حتى در قرائت شيعى مى توان گفت خلافت به جاى امامت آمد).
2 ـ دگرگونى در روش زندگى خلفا و حاكمان.
3 ـ تغيير در كيفيت مصرف بيت المال.
4 ـ پايان آزادى ابراز عقيده; ديگر كسى نمى توانست با استفاده از اصل امر به معروف و نهى از منكر به حاكمان اندرز دهد، چرا كه همچون امام حسين(ع) جانش را از دست مى داد.
5 ـ پايان آزادى قضات و نهادهاى قضايى; نهادهاى قضايى در جهت خواست سلاطين اموى و سپس عباسى حركت مى كردند و توان محاكمه شخص حاكم را نداشتند از اين رو راه براى هرگونه تخلف و ظلمى باز بود.
6 ـ خاتمه حكومت شورايى و حاكميت استبداد; ديگر در امور حكومت با خردمندان و اهل حل و عقل و نخبگان جامعه اسلامى مشورت نمى شد.
7 ـ ظهور و غلبه تعصب هاى نژادى و قومى به جاى ارزش هاى اسلامى.
8 ـ نابودى اصل برترى قانون.(75)
4) نتيجه گيرى
طبق ديدگاه (وبر) پيامبر اسلام(ص) با ايجاد تغيير در باورهاى اعراب، تمدن جديدى را پايه گذارى كرد و براساس نظريه سيدمحمدباقر صدر، آرمان ها و ايدهآل ها در جامعه جاهلى از نوع اول يعنى رضايت به وضع موجود بود كه پيامبر اسلام(ص) از طريق آوردن يك دين جديد به نام اسلام و به كمك (وحى) آن آرمان ها را تغيير داد. القاى اين دين به مردم از طريق اصل دعوت و با استفاده از شيوه هاى حكمت، موعظه و جدال نيكو بود نه به روش هاى اقتصادى، نظامى و سياسى. پيامبر(ص) كسى را تطميع نكرد تا اسلام آورد. بازور و شمشير كسى را به پذيرش دين جديد وادار نكرد. وعده جانشينى يا اعطاى پست و مقام به كسى نداد تا يار و ياور او گردد، بلكه صريحا چنين تقاضاهايى را رد و نفى كرد و اعلام داشت: (لا اكراه فى الدين). بر همين اساس است كه در دين اسلام اگر عملى از روى اكراه انجام شود هيچ اثرى بر آن مترتب نمى شود. دين امرى اختيارى است و در صورتى كه اختيارى پذيرفته شود ارزشمند است.
تغيير در محتواى باطنى اعراب سبب شد تا آن ها متوجه (الله) يعنى (ايدهآل مطلق) گردند و در اين هنگام بود كه با ابراز نارضايتى از وضعيت موجود، در كنار پيامبر(ص)، براى رسيدن به وضع مطلوب تلاش نمودند; تلاشى عمومى و همگانى كه به قدرتمند شدن مسلمانان منجر شد و به دنبال آن، به دعوت اهل يثرب به آن جا رفتند و نظام اسلامى(مدينه) را تشكيل دادند و با ابزارهاى مشروع از اين نظام در مقابل دشمنان دفاع كردند و به اين ترتيب تمدن عظيم اسلامى پايه ريزى شد.
در حال حاضر هم احياى فرهنگ اسلامى و ساختن تمدن جديد اسلامى كه با عصر و زمان جديد نيز متناسب باشد، در گرو اقدامات و تلاش هاى فكرى و فرهنگى است و همين توليد فكر، انديشه و دانايى است كه زمينه ساز توليدات مادى خواهد شد.
توسعه حقيقى آن است كه انسان ها توسعه پيدا كرده باشند. اگر انسان ها به توسعه و تعالى برسند، خود به وظايفشان عمل خواهند كرد و نيازى به بسيارى از نهادهاى اجتماعى نيست. در يك جامعه تعالى يافته اسلامى، كمبود نيروى انتظامى (و نه نظامى) علامت توسعه و تعالى است، چون انسان ها به خاطر كنترل درونى (تقوا) خود تخلف نمى كنند. اما در يك جامع توسعه يافته، از نظر مادى، افزايش نيروهاى انتظامى علامت توسعه است، چون انسان ها وقتى به كنترل هاى درونى مجهز نيستند، طبيعى است كه بايد از بيرون كنترل شوند.
اين است كه در اولين نداى قرآنى علم و دين با هم مطرح شده اند: (اقرإ باسم ربك الذى خلق); هم فرموده است بخوان (رويكرد به علم و دانش) و هم فرموده است اين خواندن بايد با نام خدا باشد و جهت گيرى الهى داشته باشد (رويكرد به دين). در (قولوا لا اله الا الله تفلحوا) نيز رويكرد به علم و دين توإم گشته است; چه هم فرموده: بگوييد جز خداى يكتا، خدايى نيست و هم فلسفه اين امر; يعنى به ارمغان آوردن فلاح و رستگارى را تبيين كرده است. به اين ترتيب در اولين پيام ها، بيناد تمدن سازى; يعنى رويكرد به علم و دين مورد توجه قرار گرفته است. اين دو همچون دو بالند كه با يكى امكان پرواز به سوى تمدن سازى را نخواهيم داشت. دين بدون علم و آگاهى خرافه آلود خواهد گشت و علم بدون دين حجاب اكبر! پيامبر(ص) به تفكر و تعقل و آن گاه به تعبد مبتنى بر تعقل دعوت كرد. در جامعه جاهلى به جاى علم، خرافه; به جاى خدا، بت; و به جاى عقل، جهل به كرسى اقتدار تكيه مى زند و پيامبر(ص) آمده است تا زنجيرهاى خرافه و خدايان دروغين و جهل و فقر را از پاى آدميان باز كند.
به هر حال، از نظر فرهنگ اسلامى، توسعه و تعالى امورى نسبى اند و پيشرفت بيشتر در گرو تلاش بيشتر است. فيلسوف جهان اسلام ابن باجه اندلسى مى گويد:
از خصوصيات مدينه كامله[ جامعه توسعه يافته] نبود فن طب و قضا است. از آن جا كه مردم مدينه به امور بهداشتى و تغذيه صحيح آگاه اند[ مجهز به علم و دانش هستند] و در عمل نيز رعايت مى كنند، به طب و طبيب نياز ندارند و چون درستى موجب اتحاد كليه ساكنان اين شهر مى شود و هيچ گونه مشاجره اى ميان آن ها وجود ندارد به قضاوت و قاضى نياز ندارند. در مدينه كامل هر شخصى اين امكان را دارد كه به بالاترين مدارجى كه توان آن را دارد برسد. كليه آرا در اين شهر درست است و هيچ رإى خطا در آن راه ندارد، اعمالى كه در آن صورت مى گيرد بدون قيد و شرط پسنديده است[چون به منبع لايزال وحى الهى متصل اند].(76)
روشن است كشورهايى كه اصطلاحا امروزه به آن ها (توسعه يافته) گفته مى شود با آن چه ابن باجه گفته است، خيلى فاصله دارند و به نظر مى رسد آموزش علم و دين، كليد توسعه و تعالى است. آيه الله مطهرى رابطه علم و ايمان را چنين بيان مى كند:
علم به ما روشنايى و توانايى مى بخشد و ايمان عشق و اميد و گرمى; علم ابزار مى سازد و ايمان مقصد; علم سرعت مى دهد و ايمان جهت; علم توانستن است و ايمان خوب خواستن; علم مى نماياند كه چه هست و ايمان الهام مى بخشد كه چه بايد كرد؟ علم انقلاب برون است و ايمان انقلاب درون; علم جهان را آدمى مى كند و ايمان روان را رون آدميت مى سازد; علم وجود انسان را به صورت افقى گسترش مى دهد و ايمان به شكل عمودى بالا مى برد; علم طبيعت ساز است و ايمان نيروى متصل; علم زيبايى انديشه است و ايمان زيبايى احساس. هم علم به انسان امنيت مى بخشد و هم ايمان، علم امنيت برونى مى دهد و ايمان امنيت درونى; علم در مقابل هجوم بيمارىها، سيل ها، زلزله ها، طوفان ها ايمنى مى دهد و ايمان در مقابل اضطراب ها، تنهايى ها، احساس بى پناهى ها، پوچ انگارىها، علم جهان را با انسان سازگار مى كند و ايمان انسان را با خودش. (77)
بنابراين:
1 ـ توسعه هر چه باشد نوعى تحول و دگرگونى در سطح فرد و جامعه است.
2 ـ هيچ تحولى، انسانى و كار ساز وكارآمد نخواهد بود مگر آن كه انسان ها آگاهانه و مختارانه در فرايند آن دگرگونى شركت داشته باشند.
3 ـ شرط حضور فعال و آگاهانه و مختارانه انسان در فرايند پيشرفت و تحول، وجود انديشه و تفكر و ايمان پايدار و جدى در سطح فرد و جامعه است.
4 ـ پيش شرط وجود انديشه و تفكر و ايمان پايدار در جامعه، رويكرد جدى همه اعضاى جامعه و يا لااقل اكثر آن به علم و دين است; دين عالمانه و علم مومنانه.
در اين صورت است كه قواعد توسعه و تعالى در دستان ما خواهد بود; قواعدى كه اگر به آن ها عمل كنيم به محاسن دنيا و آخرت خواهيم رسيد; چيزى كه دستور خداى كريم است و عمل پيامبر(ص) :
ربنا آتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه وقنا عذاب النار.(78)
پاورقيها: 1. درباره نظريات و تئورىهاى مربوط به توسعه و توسعه نيافتگى ر.ك: يوسف نراقى، توسعه و كشورهاى توسعه نيافته (مطالعه تحليلى از جنبه هاى نظرى ـ تاريخى توسعه نيافتگى)، (چاپ دوم: تهران شركت سهامى انتشار،، 1373) و احمد ساعى، درآمدى بر شناخت مسائل اقتصادى ـ سياسى جهان سوم (سياست، قدرت و نابرابرى)، (تهران، نشر قومس، 1374).
2. عباس حاج فتحعلى ها، توسعه تكنولوژى (تهران، انتشارات دانشگاه، علامه طباطبايى، 1372). ص 9 به نقل از: مايكل تودارو، توسعه اقتصادى در جهان سوم، ترجمه غلامعلى فرجادى، (سازمان برنامه و بودجه، 1363).
3. همان، ص 10 به نقل از: على اسدى، (توسعه برجاده تكنولوژى مى تازد)، مجله تدبير، شماره 3، مرداد 1369.
4. محمود سريع القلم، (اصول ثابت توسعه)، مجله اطلاعات سياسى اقتصادى، شماره 20، فروردين و ارديبهشت 1369.
5. همان، (نظريه انسجام درونى) مجله نامه فرهنگ، شماره 13، ص 101 و 108.
6. عبدالعلى قوام، سياستهاى مقايسه اى (تهران: انتشارات سمت، 1373) ص 106-107.
7. همايون الهى، امپرياليسم و عقب ماندگى (تهران، نشر قومس،10. رعد (13) آيه 11.
8. ماكس وبر، اخلاق پروتستان و روح سرمايه دارى، ترجمه عبدالمعبود انصارى (چاپ دوم: تهران سمت، 1371).
9. سيدمحمدباقر صدر، سنت هاى تاريخ در قرآن (تفسير موضوعى)، ترجمه دكتر سيدجمال موسوى اصفهانى (قم، انتشارات جامعه مدرسين، بى تا).
11. مائده(5) آيه 104.
12. يونس(10) آيه 78 و ر.ك: زخرف (43) آيه ;22 بقره (2) آيه 170 و هود (11) آيه 62.
13. قصص (28) آيه 38.
14. غافر (40) آيه 29.
15. سيدمحمدباقر صدر، همان، ص 219.
16. همان، ص 223-226.
17. انشقاق (84) آيه 6.
18. سيدمحمدباقر صدر، همان، ص 200-236.
19. همان، ص 240-246.
20. درباره جاهليت ر.ك: قرآن كريم; نهج البلاغه، كتاب هاى لغت، مانند لسان العرب، المنجد و المفردات;
21. ر.ك: رسول جعفريان، تاريخ سياسى اسلام (سيره رسول خدا(ص)، (تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، 1373) ج1، ص 73.
22. نظير: آل عمران(3) آيه ;144 احزاب (33) آيه 33 و محمد (47) آيه 25.
23. بهإالدين خرمشاهى، دائره المعارف تشيع، ج 5، ذيل واژه جاهليت، ص 284 به نقل از: معجم إحاديث الامام المهدى، ج 1، ص 44.
24. همان، به نقل از: محمدبن يعقوب كلينى، كافى، ج 8، ص 296.
25. همان، به نقل از: علامه شعرانى، نثر طوبى، ص 69.
26. رسول جعفريان، همان، ص 74.
27. بهإ الدين خرمشاهى، همان، ص 281.
28. همان، ص ;281 از جمله وى به آيه 63 سوره فرقان استناد كرده است.
29. اصل حديث چنين است: (انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق) (نهج الفصاحه ، ترجمه ابوالقاسم پاينده (انتشارات جاويدان، 1360) ص 191، حديث 944).
30. نهج الفصاحه، ص 278، حديث 1319.
31. امير سلمانى رحيمى، (كلامى در معنى واژه جاهليت)، مجله كيهان فرهنگى، سال 1376، شماره 138، ص 17 به نقل از: عمر فروخ، تاريخ الادب العربى، ج 1، ص 73.
32. همان به نقل از: شوقى ضيف، تاريخ الادب العربى (عصر جاهلى)، ترجمه عليرضا ذكاوتى (تهران، انتشارات اميركبير، 1364) ص 46. تفصيل ادله مذكور را در مقاله محققانه اميرسلمانى رحيمى بخوانيد.
33. رسول جعفريان، همان، ص 75 به نقل از: جواد على، المفصل، ج 1، ص 40.
34. همان به نقل از: بلاشر، تاريخ الادب العربى، ج 1، ص 47.
35. آل عمران(3) آيه 154.
36. مائده(5) آيه 50.
37. احزاب (33) آيه 33.
38. فتح (48) آيه26.
39. زمر(39) آيه 3.
40. جاثيه(45) آيه 24.
41. انعام (6) آيه 100 و صافات(37) آيه 158.
42. انعام (6) آيات 100 و ;101 نحل (16) آيه 57 و نجم (53) آيات 21 به بعد.
43. نجم (53) آيات 18 و 19.
44. نوح (71) آيه 23.
45. بقره(2) آيه 173 و مائده(5) آيه 3.
46. بقره (2) آيه 200.
47. همان، آيه 197.
48. نسإ (4) آيه 11.
49. انعام (6) آيات 137 و ;151 اسرإ (17) آيه 31 و تكوير(81) آيه 8.
50. بقره(2) آيه 229 و براى اطلاع از موارد ديگرى از احكام جاهلى ر.ك: بهإالدين خرمشاهى، همان.
51. آل عمران (3) آيه 103.
52. غلامحسين زرگرى نژاد، تاريخ صدر اسلام (عصر نبوت)، (تهران، انتشارات سمت، 1378) ص 172 به نقل از: تفسير الطبرى، ج 4، ص 25.
53. نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيدجعفر شهيدى، بخشى از خطبه 26.
54. قريش(106) آيات 3 و 4.
55 .سيدعلى خامنه اى، درسهائى از نهج البلاغه (بى جا، انتشارات سيدجمال، بى تا)، ص 52-75.
56. ر.ك: ابونصر فارابى، السياسه المدينه، تحقيق فوزى مترى نجار (بيروت، دارالمشرق، بى تا) ص 101. عبارت وى چنين است: (فان كل رئاسه جاهليه اما إن يكون القصدبها التمكن من الضرورى و اما اليسار و اما التمتع باللذات و اما الكرامه و الذكر و المديح و اما الغلبه و اما الحريه.)
57. مائده(5) آيه 90.
58. انعام (6) آيه 140.
59. نحل (16) آيه 125.
60. بقره (2) آيه 48.
61. لقمان (31) آيه 18.
62. اسرإ (17) آيه 34.
63. آل عمران (3) آيه 134.
64. همان، آيه 16.
65. (هذا سحر مبين) (احقاف(46) آيه 7) ; (و يقولوا إئنا لتاركوا الهتنا لشاعر مجنون) (صافات (37) آيه
66. در قرآن كريم آمده است: (و لقد إرسلنا رسلنا بالبينات و إنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و إنزلنا الحديد فيه بإس شديد و منافع للناس و ليعلم الله من ينصره و رسله بالغيب ان الله قوى عزيز); (حديد (57) آيه 25).
67. دستور الهى در اين زمينه چنين است: (و إعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوا الله و عدوكم)(انفال (8) آيه 60).
68. براى مطالعه حوادث تاريخ اسلام ر.ك: ابن هشام، السيره النبويه (بيروت، دارالمعرفه); بلاذرى، فتوح البلدان (بيروت، 1978 م.); همان، انساب الاشراف (بيروت، 1400 ق) و مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر (بيروت، دارالاندلس).
69. جمعه (62) آيه 2.
1367) و با استفاده از تقريرات درس
70. اعراف (7) آيه ;157 (... ليضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم).
71. بقره (2) آيه 190.
72. مائده (5) آيه 8.
73. انعام (6) آيه 108.
74. ر.ك: نحل (16) آيات 24-;44 قصص (28) آيات 7-13 و 23 ـ 27 (درباره دختران شعيب و موسى); آل عمران (3) آيات 37-39 (در باره مريم، زكريا و مائده بهشتى) و ممتحنه (60) آيه 12 (درباره بيعت پيامبر(ص) و زنان).
75. ر.ك: سيداحمد موثقى، جنبشهاى اسلامى معاصر (تهران، سمت، 1374) ص 20-23 به نقل از: ابوالاعلى مودودى، خلافيت و ملوكيت، ترجمه خليل احمد حامدى (پاوه، انتشارات بيات، 1405ق) ص 187 ـ 209.
76. ابن باجه اندلسى، تدبير المتوحد، تحقيق معن زياده(بيروت، دارالفكر الاسلاميه، 1398 ق) ص 43 و 44.
77. مرتضى مطهرى، مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (انتشارات صدرا) ص 21.
78. بقره (2) آيه 201.
منبع:تاريخ اسلام ،شماره 1، خرداد ماه 1379






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن