تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833960678
دشمنان ملت ( Public Enemies )
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
عنوان فارسی: دشمنان ملت ( Public Enemies )
محصول سال: 2009 ( اولین عرضه در July 1 )
ژانر: اکشن ، درام ، جنایی ، گنگستری ، مهیج
به کارگردانی: Michael Mann
فیلم نامه: نوشتهی Michael Mann ، Ronan Bennett ، Ann Biderman ، Bryan Burrough
با هنرمندی:
Johnny Depp در نقش John Dillinger
Christian Bale در نقش Melvin Purvis
Marion Cotillard در نقش Billie Frechette
Channing Tatum در نقش Pretty Boy Floyd
David Wenham در نقش Harry “Pete” Pierpont
Stephen Graham در نقش “Baby Face” Nelson
Giovanni Ribisi در نقش Alvin Karpis
آهنگساز: Teese Gohl
محصول کشور: USA
زبان: English
تصویر: رنگی
صدا: SDDS ، DTS ، Dolby Digital
رده بندی سنی: R افراد زیر ۱۷ سال با همراهی والدین تماشا کنند.
زمان فیلم: 143 دقیقه
خلاصه داستان:
قصه فیلم از سال 1933 آغاز می شود. جائی كه گانگستر معروف جان دلینجر در دوران ركود همراه با دوستانش اقدام به سرقت های آنچنانی از دولت می نماید؛ ولی هیچگاه گیر نمی افتد. این روند اورا به قهرمانی بی همتا در میان مردم تبدیل می کند. جان دلینجر در میان مردم و بخصوص نسل جوان به الهه ایی تبدیل شده است؛ از همین رو دولت چهار نفر از زبده ترین نفراتش را برای از بین بردن او بسیج می کند. تعقیب وگریزی مرگبار كه تا آخرین لحظه دستیابی به وی را غیرممكن می سازد.
نقد فیلم:
جدیدترین ساخته مایكل مان كه از هم اكنون بوی اسكار آن بلند شده است فیلمی است كه از روی كتابی مشهور به همین نام اقتباس شده است. مایكل مان آدم جالبی است. ساخته های او همه حول محور جنایت، سرقت، اخاذی و نیروهای خیر و شر كه در دو محور دزد و پلیس جمع شده اند می چرخد. فیلم جدید او هم از این قاعده مستثنی نمی باشد.
بازی درخشان وتحسین برانگیز جانی دپ در نقش دلینجر از هم اكنون وی را نامزد اسكار كرده است. بازیگری كه هر كاراكتری را به نحو احسن خلق می كند، حتی اگر چارلی كارخانه شكلات سازی باشد. بی شك دوست داشتنی ترین كاراكتر او خلق شخصیت كاپیتان جك اسپارو در سه گانه دزدان دریایی كارائیب است. در مقابل وی كریستین بیل قراردارد. بتمن سینما. كسی كه می رود تا نقشهای سنگین تر وبسیار مهمتری را ایفاء كند. بار عاطفی داستان و نقش دوست دختر دلینجر برعهده ماریون كوتیارد است. وی دوسال پیش برای بازی در فیلم زندگی شیرین و اجرای نقش خواننده معروف فرانسه ادیت پیاف برنده جایزه اسكار شد.
فیلم دشمنان ملت همانند دیگر آثار مایكل مان حول رویارویی دو شخصیتی می باشد كه هر دو در خصوص تخصص خود از تبحر بالایی برخوردارند.دزد و پلیس های فیلمهای وی همگی باشعور، باكلاس و برخوردار از ضریب هوشی هستند، چیزی كه در سایر فیلم ها شاهد آن نیستیم. مثال بارز وروشن آن شخصیتهای آل پاچینو ورابرت ردفورد در فیلم التهاب بود. انتظار می رود یكبار دیگر با فیلمی همانند التهاب روبه روشویم. هر چند پایانی مثل بانی و كلاید داشته باشد.
تحلیل فیلم:
هر كس فیلم «دزد» ( Thief ) به سال 1981 و «مخمصه» ( Heat ) به سال 1995 را از مایكل مان دیده باشد به درستی می داند كه او فیلمسازی مسلط و متبحر در ساخت یك فیلم دزدی ( Heist Movie ) است. بنابراین هیچ تردیدی نباید داشت كه چرا این نویسنده - كارگردان سراغ بزرگترین قصه سارق بانك یعنی «جان دلینجر» رفته است. قصهای كه به دهه 1930 برمی گردد و زمانی كه اكثریت آمریكاییها گرفتار یأس و نومیدی بودند و دلینجر توانست گیج كننده ترین جرم و جنایت را در آن دوره صورت دهد. شاید به همین خاطر هم بود كه به شكل یك قهرمان ملی محلی درآمد. جسارت او آن چیزی بود كه برای بیشتر آدمها در حقیقت نوعی رویا تلقی میشد: دستبرد به بانكها و دستیابی به ثروتی كه در آن روزگار برای یك كارگر یا آدم عادی امری محال به نظر می رسید.
مایكل مان خودش در شیكاگو بزرگ شد و در واقع جایی كه دلینجر سرقتهای عمده بانك را در آنجا انجام داد. فكر و ایده ساختن فیلمی در این باره سالها برای او به طول انجامید. مان با خنده میگوید: "بیوگراف تیاتر ـ جایی كه دلینجر از پا درآمد ـ برای من خاطرهانگیز بود زیرا با همسرم در همان محل قرار می گذاشتیم، تقریبا حدود 30 سال پیش." بازگشت به دهه 70 مقارن با زمانی است كه مایكل مان فیلمنامه ای در خصوص اولین روزهای اف بی آی نگاشت، همان موقع كه گنگسترهایی چون دلینجر تحت تعقیب بودند. او میافزاید: "هیچ خبری نشد و كسی فیلمنامه را نپسندید اما فكر ساخت چنین موضوعی در ذهن من سالها باقی ماند." عنوان آن فیلمنامه «دشمن جامعه» ( Public Enemy ) بود.
جانی دپ هم سالهای سال دلش می خواست نقش این دزد افسانهای را بازی كند. پدربزرگ او هم جزو كسانی بود كه در دوران ممنوعیت مشروبات الكلی در جادههای كنتاكی از دست پلیسها می گریخت. برای او هم گنگسترهایی مثل دلینجر یك جور یاغی ایدهآل محسوب می شد. دپ میگوید: "ممكن است خیلیها با من مخالف باشند ولی او در زندگی واقعیاش یك رابینهود بود." شاید به این خاطر كه دلینجر از ثروتمندان می دزدید و به فقرا می رساند. بنابراین وقتی مان بازی در نقش دلینجر را به او پیشنهاد داد، نیازی به تفكر و تصمیم گیری نداشت.
فیلم مایكل مان ظاهرا بیوگرافی آن گنگستر و سرقتها و جنایات اوست با یك ستاره بزرگ خوشچهره و محبوب در قالبش و مسلسل دستی تامسون كه از او در نخستین روزهای اف بی آی دشمن شماره یك جامعه را میساخت، لیكن بیشتر داستان به رابطه با دشمن و رقیبش میپردازد. از جمله كریستین بیل به نقش «ملوین پرویس» كه مامور پسر طلایی جی. ادگار هوور - رئیس افبیآی - بود. بیل میگوید: "او برای سازمان حكم كلارك گیبل را داشت. با وجودی كه در آن سوی قانون و نقطه مقابل دلینجر جای داشت معهذا از لحاظی به یكدیگر شباهت داشتند. پرویس در زمان خودش صاحب بهترین اتومبیل بود و هر روز به همراه شوفر به سر كار می رفت. امروز او به مثابه كسی كه بیش از هر مامور دیگری در تاریخ بیشترین دشمنان جامعه را از بین برده، معروف است."
شكی نیست كه در بین انبوه آثار تخیلی و پر از حقههای سینما و مافوق قهرمانان، دپ و بیل در حقیقت جلوه های ویژه ی فیلمند. مایكل مان با فیلمهایش ( از «آخرین موهاكها» گرفته تا «نفوذی» ) نشان داده است كه میتواند بازیگرش را وا دارد عمیقا به درون شخصیت محوله نفوذ كند. هنگامی دپ با چمدانی واقعی كه دلینجر طی یكی از فرارهایش جا گذاشته مواجهه میشود، مان میگوید بازیگر همچون كودكی كه در یك مغازه شیرینی فروشی است عكسالعمل نشان می دهد. او حتی از لباسهای اصلی دلینجر هم در فیلم بهره گرفته است. همچنین مایكل مان در مورد كریستین بیل معتقد است: "24 ساعت در روز و 7 روز در هفته درون شخصیت محوله زندگی میكند."
به او فیلمهای خبری دوران قدیم را نشان داده و حتی به دیدار پسر پرویس در كارولینای جنوبی رفته است. بیل میگوید: "نمیدانم لازم بوده یا نه اما وقتی در آنجاست پس نمی شود نادیده گرفت." با این حال، رویارویی دپ و بیل آنقدرها وجود ندارد. بیل میگوید: "ما فقط چند صحنه كوتاه با یكدیگریم. در واقع شاید یكی. جانی به صورت سایه روشنی است كه من به او شلیك میكنم." فقط یك صحنه؟ مانند همان صحنه رابرت دونیرو و آل پاچینو در فیلم «مخمصه»؟ بیل اضافه میكند: "خب، اشتباه نكنید. فیلم درباره دلینجر است. من مكمل هستم. بنابراین تصور دیگری نداشته باشید." اگر به هر جهت ما دپ و بیل را آنگونه كه میخواهیم در برابر هم نمیبینیم، ولی یكی از صحنههای مطلوب را با آن دو شاهدیم؛ وقتی واقعه ناگوار حمله افبیآی به سال 1934 به مسافرخانه «لیتل بوهیمیا» در شمال ویسكانسین، دوبارهسازی شده است. مایكل مان با مهارت همیشگی در فضای اصلی نشان می دهد كه چگونه دلینجر از دست پرویس و مردانش میگریزد. حتی اینك كه ماهها از ساخت آن میگذرد، كریستین بیل به یاد میآورد: "من گلولههای بسیاری به درون جنگل و در نیمههای شب شلیك كردم، باور كنید هنوز مزه و طعم فلز و آهن را در دهانم حس میكنم."
درباره ی کارگردان و بازیگران فیلم:
■ آیا مایکل مان یک نابغه است؟
افرادی پیدا میشوند که مدعیاند مایکل مان یک نابغه است و همچنین وی را در میان فیلمسازان شاغل در آمریکا مستعدترین و توانمندترین سازنده لحظات ناب سینمایی میدانند. عمدتا به همین دلیل است که بسیاری از شیفتگان سینما چشم انتظار «دشمنان ملت» هستند. تماشای فیلمی از مایکل مان آنهم فیلمی در قالب سنتی نوآر که وی در آن سررشته دارد درست مانند نظاره عظمت و وقار سبکی استادانه در رسانه سینماست که رفته رفته سبک در آن رنگ میبازد. تماشای فیلمی از مایکل مان به تماشای فرد آستر می ماند که در فیلمی مشغول هنرنمایی است؛ یا به تماشای یوهان کرایوف در حالی که نتیجه یک بازی چرند فوتبال را تغییر میدهد. اینها صحنههایی هستند که میتوان بارها و بارها از تماشایشان لذت برد. آن صحنهای از «مخمصه» را به یاد بیاورید که پلیس ( آل پاچینو ) میفهمد وقتش رسیده تا به ملاقات رهبر گنگسترها ( رابرت دنیرو ) برود و با نقشهای که کشیده وی را در لسآنجلس به دام بیندازد.
◄ مایکل مان کارگردان فیلم
تاریکی شب لس آنجلس را فرا گرفته است ( احتمالا زمان و مکان محبوب مان ). وینسنت در نقش پلیس از مجوز و ابزار لازم برخوردار است تا با کمک یک هلیکوپتر در بزرگراهی که شخصیت شرور فیلم، نیل، در آن رانندگی میکند فرود بیاید. اما وی به سمت یک ماشین تغییر مسیر میدهد و کمی بعد نیل را در میان ترافیک پیدا میکند. وینسنت نیل را مجبور به پارک کردن می کند و هر دو قبول میکنند به اتفاق هم یک فنجان قهوه بنوشند. به کافی شاپ برش می خورد؛ دو مرد پشت یک میز؛ برشهای متقاطع به وسیله مدیوم شاتهایی که حرف زدن آن دو را پوشش میدهد. به عبارت دیگر هرگز کاملا مشخص نمیشود که این دو نفر در زمان واحد کنار هم حضور دارند. آندو صحبت میکنند و به ما - به شما - بستگی دارد تا تصمیم بگیرید آنچه میشنوید سرشار از نبوغ و یا مملو از مهملات است. نه گفتوگوهای آن دو فاقد حس و حال عاشقانه است و نه بازی چهره به چهره پاچینو و دنیرو چیزی غیر از آنچه انتظارش را داریم است. حرفهایی هم که از دهانشان خارج میشود چیزی جز این نیست که: دزدها و پلیسها شبیه هم هستند، کارشان را باید انجام بدهند، کار خطرناک و تحمیلیشان را، اسلحه و ماشین دارند و معمولا به یکدیگر احترام میگذارند.
اما این چیزها در نهایت به مساله مرگ و زندگی ختم میشود. به همین دلیل است که آن دو ( بازیگران و نقشهایشان ) سر تعظیم در برابر یکدیگر فرود میآورند و ما هم باید خیلی خشک مغز باشیم تا تحت تاثیر فریبندگی، رفاقت و حرفهای معمولی اما مدهوش کنندهای که آن دو به زبان میآورند قرار نگیریم. بگذارید یک چیز را به یادتان بیاورم: دزدها و پلیسها شبیه هم نیستند. نمیخواهم تقدیرگرایی مندرسی که بر اساس آن برخی از پلیسها فاسد هستند و برخی از دزدها شریف را به چالش بکشم. چه بسا که همینطور باشد. اما تفاوت در نحوه نگرش آنها به جامعه و آرمانهایشان نباید تحت تاثیر تشابهات زودگذر و سطحی قرار بگیرد. اگر در زندگیتان از جنایتکاران زخم خورده باشید میدانید که میان آنها و پلیسها تفاوت وجود دارد. بگذریم از اینکه سینما میتواند آنان را به شکل دو نوع سامورایی به تصویر بکشد که در جدالی تماشایی به جان هم افتادهاند؛ بگذریم از اینکه مایکل مان با تجاهلی خود خواسته آنان را کنار هم قرار میدهد.
با این حال مایکل مان 66 ساله بهترین پیرپسر فیلمساز در جهان است. وی دانشگاه را در ویسکانسین و در مدرسه سینمایی لندن تجربه کرد و در محصولات پلیسی/جنایی تلویزیون خوش درخشید: مان تهیه کننده اجرایی سریال «میامی وایس» بود و گام مهمی در سبک و سبکپردازی خشونتهای خیابانی برداشت.
◄ پوستر فیلم جاده ای به سوی تباهی ( Road to Perdition ) به کارگردانی سام مندز ( Sam Mendes ) و شباهت آن با فیلم دشمنان ملت
وی تغییر مسیر هم داشته است: «آخرین بازمانده موهیکانها» ( شاید بیعیب و نقصترین فیلمی که مان در آن از طرحی از مد افتاده در زمینه قهرمانها و شرورها استفاده می کند ) و «افشاگر» ( روایتی هوشمندانه از سرمایه سالاری و مصالحه میان شرکتهای بزرگ و رسانه ). اما مان هرگز از مواجهه کلاسیک قانون و بینظمی و اثبات این نکته که انسانهای جانب خیر و شر هیچ تفاوتی با هم ندارند فاصله نگرفته است: «سارق»، «شکارچی انسان»، «مخمصه»، «همدست/ شریک جرم»، «میامی وایس» و «دشمنان مردم». وی تنها یک فیلم دارد – علی – که از پایه و اساس علاقهای به آن ندارم. با این حال در همه فیلمهای وی صحنههایی وجود دارد که میتوانم بارها و بارها به تماشایشان بنشینم. به علاوه حفظ شور و قدرت در مسیر «سارق» تا «میامی وایس» و نرفتن به سمت ادا و اطوار و اعمال ابلهانه حتما کار سختی بوده است.
البته مان در ژانری فیلم میسازد که به فروش نیاز دارد و به همین دلیل در فیلمهایش تا حد زیادی از سطح شعور جوانان فراتر نمیرود. با توجه به تمام این اوصاف وی را نه یک نابغه بلکه یک استاد میدانم و عدم توازن در کیفیت فیلمهایش و سطح شعور آنها را تا حد زیادی به وضعیت کنونی سینما ربط میدهم. بگذارید مطلبم را اینطور تمام کنم که: شاید مایکل مان در 66 سالگی باید به فکر فیلمی درباره سالخوردگی باشد ( بسیاری از شخصیتهای فیلمهای وی جوانمرگ شدهاند )؛ همچنین فیلمی که زنان هم در آن سهمی از نورپردازی پرزرق و برق داشته باشند.
◄ مایکل مان کارگردان در کنار کریستین بیل بازیگر فیلم
■ درباره کریستین بیل
همزمان با فرا رسیدن زمان نمایش «دشمنان مردم» به کارگردانی مایکل مان صاحبنظران سینمایی میتوانند با یک نتیجه گیری معقول ادعا کنند این فیلم میتواند بالاخره جایزه اسکار را نصیب جانی دپ کند. چرا که نه؟ دپ 46 ساله است، نقش تماشایی جان دیلینجر را بازی میکند و سالهاست ( تا حدی با کمرویی ) پشت در آکادمی اسکار مانده است. اما نباید فراموش کرد کریستین بیل هم ایفاگر نقش ملوین پرویس است که در نهایت دیلینجر را گیر میاندازد. به علاوه اگر بازسازی «سه و ده دقیقه به یوما» را به خاطر داشته باشید این فخرفروشیهای بن فاستر و راسل کرو نبود که در ذهن ماند بلکه بازیهای تصنعی و بیحس و حال آن دو تحتالشعاع نگاه خیره آرام اما گیرای بیل قرار گرفت که به عنوان آدمی معمولی در انتظار لحظه مرگش به سر میبرد.
این روزها بیل همه جا دیده میشود: وی چند هفته پیش ایفاگر نقش جان کانر در «رستگاری ترمیناتور» بود و نقش بروس وین در «بتمن شروع میکند» و «شوالیه تاریک» را هم بازی کرد. شاید خود بیل هم در «شوالیه تاریک» تصور کرده است هیث لجر حضور پرفروغی داشته است، اما نباید فراموش کرد بیل در این فیلم جذابترین و افسرده ترین بروس وین مجموعه فیلمهای بتمن را به ما ارزانی داشت. کریستین بیل بازیگری به تمام معنا در سینماست.
با خواندن این جمله هول نکنید! بیل22 سال پیش یکی از بهترین بازیهای سینمایی را در نقش یک کودک ( پسرک رمان جی. جی. بالاد ) و داجر خوش دست اردوگاه پناهندگان ژاپنی در فیلم «امپراتوری خورشید» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ ارائه داد؛ فیلمی که برای من کماکان بهترین فیلم اسپیلبرگ است. بازی بیل در «سه و ده دقیقه به یوما» برایم یادآور بازی وی در «امپراتوریخورشید» است. پسرکی که وی نقشش را بازی میکند بیپدر و مادر و بی کس و کار است و هر روز در معرض مرگ قرار دارد و با رویای قهرمانی و افتخار دست و پنجه نرم میکند. بیل تحت تاثیر موسیقی ای که میشنوند قرار میگیرد و در صحنههای مشترک با جان مالکوویچ و جو پانتولیانو حضور قابل قبولی دارد. در کنار میراندا ریچاردسن هم اجمالا جنسیت و مادری را تجربه می کند تا جایی که مردد میماند وی را ستایش کند و یا از خود براند. احتمالا جانی دپ در نقش دیلینجر با شنیدن این چیزها کمی گرفتار ترس میشود.
پس کریستین بیل هم یک اسکار بدهکار است چرا که هیچکس وی را برای بازی در «امپراتوری خورشید» نامزد جایزه اسکار هم نکرد. وی بچه ای اهلهاورفولد در پمبروکشایر بود؛ همان پسرک «هنری پنجم» کنت برانا و همینطور جیم هاوکینزی که در «جزیره گنج» کنار چارلتون هستون در نقش لانگ جان سیلور میایستاد. وی جوانک فیلمهای «شاهزاده ژاتلند»، «تصویری از یک بانو»، «زنان کوچک» و «مأمور مخفی» هم بود. وی حتی نقش عیسی را در سریال «مریم؛ مادر عیسی» بازی کرد. بازی کردن در نقش عیسی همیشه یک گام مثبت در حرفه بازیگری محسوب نمیشود، اما بیل با نقش پاتریک بیتمن در فیلم «روانی آمریکایی» یکی از خونسردترین هیولاهای مدرن را به نمایش گذاشت و موقعیت خود را ارتقا بخشید. «روانی آمریکایی» فیلم فوقالعادهای نبود و برعکس پروژهای محسوب میشد که سازندگانش احتمالا با ترس و هراس به سمتش رفتهاند. اما توانایی بیل در تزریق ابهامی هولناک به عبارت «برش تمیز» همزمان مرعوبکننده و متقاعدکننده بود. وی با چهره یک جوان خوش قیافه که نابودی و هراس را هم در خود جای میداد سزاوار موقعیت بهتری بود. بیل در آن فیلم بیشک همان بچهکمپ پناهندگان فیلم «امپراتوری خورشید» را در بزرگسالی به یاد میآورد.
«روانی آمریکایی» 9 سال پیش ساخته شد و بیل از آن زمان تاکنون صبر پیشه کرد و تمرینات سختی را از سر گذراند. وی به مسیرهای غیر منتظرهای کشیده شد و از نقشهای ستارهای باز ماند، اما همواره در مسیر پیشرفت گام برداشت: «ماندولین کاپیتان کورلی»، «لارل کنیون»، «ماشینیست»، «جهان جدید»، «سپیده دم نجات» ورنر هرتزوگ و «پرستیژ». در عوض وی خود را در قالب یک بازیگر شخصیت محور نمایاند و نشان داد که آدم برای اثبات تواناییهای خودش تا 35 سالگی که سن کنونی وی است هم وقت دارد. اگر من جای جانی دپ بودم نگران میشدم. فارغ از تمام این حرفها مگر نمیدانید دپ قرار است در «دشمنان مردم» چه کار کند؟ وی قرار است بنابر یک عادت قدیمی سینمایی به سمت تان شلیک کند و پوزخند بزند. غافل از اینکه آدمکشهایی که مانند کریستین بیل در سایه قانون جای گرفتهاند اغلب شمایلهای تاریک تر و جذاب تری به شمار می روند چراکه آنها آدمکشی را وظیفه خود میدانند.
حاشیه های فیلم:
▬ اعتصاب نویسندگان این امکان را به مایکل مان داد که با جانی دپ و ماریون کوتیارد که به ترتیب برای بازی در فیلمهای میرا نایر و راب مارشال قرارداد بازی داشتند و پروژههایشان متوقف شده بود کار کند.
▬ ابتدا و در سال 2004 که پروژه به جریان افتاده بود قرار بود نقش اصلی را لئوناردو دی کاپریو بازی کند.
▬ جانی دپ در جایی از فیلم می گوید که ما برای دزدیدن پول بانک آمدهایم نه پول تو. این جمله متعلق به فیلم «مخمصه» از همین کارگردان است که توسط رابرت دنیرو ادا می شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 869]
-
گوناگون
پربازدیدترینها