محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832992604
چی کار کنم با غرورش؟!!! : مشکلات بزرگ در عین حال کوچک
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: منا هستم متولد اردیبهشت 66،مجرد-شاید خیلی ها باورشون نشه که تا حالا با هیچ پسری دوست نبودم!
توی دوران تحصیل و دانشگاه،همین قدر که دوستامو میدیدم که چطوری اذیت میشن برام کافی بود که نخوام با کسی دوست شم!
حساسم-اصلأ اهل غرور و این حرفا نیستم-بیشتر وقتها به ندای دلم گوش میدم و کاری رو که فکر میکنم قلب و روحمو آروم میکنه انجام میدم،گاهی به بهای شکستن غرورم...
پسرای زیادی بودن که منو واسه دوستی میخواستن اما من،هیچوقت بخودم اجازه اینکارو ندادم!
یه بار پسری که ازش خوشم میومد توی دانشگاه پا پیش گذاشت ولی وقتی جوابشو ندادم رفت که رفت...
توی سالهای آخر دانشگام از طرف پسر داییم که 1سال ازم کوچکتره تحقیر شدم! منو میخواست.میگفت واسه ازدواج ولی وقتی با جواب منفی روبرو شد حرفایی زد که دلمو آتیش زدو حالا و بعد از گذشت 3سال،هنوز با یادآوریش گریه میکنم!
بهم گفت میخواستم امتحانت کنم...گفت تو فکر میکردی خیلی دوست دارم ولی دلم پیش کس دیگه ایه!
درسته بهش رو ندادم و جواب – دادم ولی هرچی باشه یه دخترم.احساس دارم و اون بدجوری دلمو شکست!
توی این3سال بخاطر خانواده نخواستم رفتارم طوری باشه که کسی بویی ببره اما حالا که همه چی تموم شده تازه اونوگذاشتم کنار! واسه همیشه! نه حرفی نه اسمسی نه دیداری ونه هیچی!
من بخاطر اینکه کسی ازم ناراحت نشه بارها مشکلات رو به جون خریدم و دم نزدم.اما آدما...چرا اینجورین؟!چرا اینجور وقتها فکر میکنن حتمآ از سنگی و دل نداری و هر بلایی که میخوان،سرت میارن؟!!
داداش دوستم توی تابستون ازم خواستگاری کرد و بهش جواب – دادم.بارها زنگ زد و برنداشتم.بارها اسمس عاشقانه داد و منو منزجر کرد تا اینکه هفته ی پیش از یه خط جدید اس داد! توی این3ماه خبری ازش نبود و منم راحت زندگی میکردم.اومد با یه عالم حرفهای عاشقانه اما دوباره غیبش زد و گوشیش خاموش شد!
نمیدونم چرا اینطوری با احساساتم بازی میشه...میخوام تنها باشم و درست وقتی دارم راحت،زندگیمو میکنم یکی پیدا میشه و ...
مورد آخر بدجور آتیشم زد.بطور موقت،جایی مشغول کار بودم.1ماه مداوم،1نگاهو حس میکردم.بارها چشمامون تو چشم هم قفل شد!از لحاظ ظاهری ازش خوشم میومد! بارها دیدم منتظر یه فرصته که پا پیش بذاره و من،انقدر دور و برم شلوغ بود که هیچوقت این فرصتو پیدا نکرد!
3روز مونده بود به روز آخری که اونجا بودیم! توی راهرو از کنار هم رد شدیم.طبق معمول،یه لیوان چای دستش بود.با همکارم رفتم حیاط که کمی هوا بخورم.حالم بد بود.مامانم عفونت کلیه پیدا کرده بود.بابام به تماسهام جواب نمیداد و نگران بودم.روز اول سرماخوردگیم بود و بدجور سرفه میکردم...
تا اومدم بشینم اومد.سلام کرد و از اینکه آیا منو قبلأ جایی دیده یا نه سؤال کرد.حرفش برام خنده دار بود چون اگر آشنا بودم مدتها قبل میبایست این سؤالو میکرد.همکارم که کلأ با پسرا راحت و رک حرف میزد شروع کرد باهاش صحبت کردن.انگار نه انگار که اون با من حرف میزد و بهتر بود که تنهامون بذاره! قشنگ و متین،حرف میزد و ازش بیشتر خوشم اومد!
اسممو نپرسید و مطمئن شدم که میدونه.تحصیلات و آدرسمو پرسید.پرسید متأهلم یا نه؟ و من با خنده گفتم بهم میاد باشم و خودشم با خنده گفت: نه! شماره مو خواست و جواب – دادم.خواست شماره بده که نگرفتم.فکر کردم گرفتن شماره یعنی اهل دوستی بودن و من نمیخواستم در موردم اینطور فکر کنه.گفت قصدش خیره و زبون من،قفل شده بود که بگم این راه و رسم خواستگاری نیست! قفل شده بود که خیلی از حرفارو بزنم و فقط و فقط سرفه کردم! بعد از رفتنم به همکارم گفت که شمارمو براش میذارم.میدونم اهل دوستی نیست.از رفتارش معلومه ولی من برای ازدواج میخوامش! ولی فرصت نشد شماره رو برام بذاره چون همکارای مردم،کنار میز بودن!
شاید باید همون روزایی که نگاهشو حس کردم میرفتم بیرون تا میومد و به دور از مزاحم و مریضی باهم حرف میزدیم.شاید همون شب باید پا پیش میذاشتم و ازش عذر میخواستم بخاطر سرفه ای مکررم.شاید...
فردای اون روز نیومد.پس فرداش وقتی چشم تو چشم شدیم بهش سلام کردم که با سردی جوابمو داد! و زودم رفت...
من موندم و اعصابی داغون و دلی خرد شده! مگه نمیگفت دوسم داره و چهره م براش جذابه و از رفتارم خوشش میاد...پس چرا آخرین فرصتو از دست داد و راحت از کنارم گذشت؟!!!
داشتم داغون میشدم.ازش خوشم میومد و شاید ازم رنجیده بود.از دوستم خواستم شمارشو برام گیر بیاره و همون شب توی مسیر برگشت به خونه بهش اس دادم و عذر خواستم و گفتم قصدم فقط عذرخواهیه و از اون دخترایی نیستم که دنبال شماره ی پسری باشم و...
فرداش 2-3بار زنگ زد و جواب ندادم و از اون روز به بعد،توی این1ماه دیگه زنگ نزد!
هفته ای1بار یادم میفته و در حد سلام و احوالپرسی اس میده و وقتی جوابشو میدم یا سؤالی میپرسم با تأخیر جواب میده و یا اصلأ جواب نمیده!
دیشب خیلی گریه کردم و از خدا خواستم فکرشو از سرم بیرون کنه.خواستم کاری کنه نه منتظر اس هاش باشم و نه جوابشو بدم.گله کردم که چرا همیشه این اتفاقا واسه من میفته!
اگه واقعأ دوسم داره چرا این کارهارو میکنه؟ اگه نداره چرا 1ماه تموم با نگاهش آزارم داد و اون شب پا پیش گذاشت؟
من باید چیکار کنم با غرور مغرورهایی که سر راه من بی غرور،قرار میگیرن؟!
عزیزم این چیزی که میگی غرور نیست،این درخواستهای سطحی و بدون عمق افرادی هست که سرراهت قرار گرفتن.مطمئنا اگه پسری واقعا قصد پاکی داشته باشه و علاقه اش واقعی باشه پای خواسته اش میمونه و رفتارهای درست تو که به دنبال روابط سطحی نیستی هیچوقت باعث دلسرد شدن اون پسر نمیشه و برعکس باید قدر و ارزش تو رو هم بیشتر بشناسه.رویه تو درست هست عزیزم و خودت و ارزشها و غرورت رو آسون از دست نده.مطمئن باش کسی که لایقت باشه و ارزش تو رو بدونه پای تو می ایسته.البته این به معنی این نیست که جوری برخورد کنی که هیچکس بهت نزدیک نشه،باید بذاری فرصتها پیش بیاد و تو جوری برخورد کنی که بتونی بررسی کنی که آیا این همون فرصتی هست که متعلق به تو هست یا نه.این نظر من بود عزیزم.موفق باشی
به نظر من اگه كسي واقعا يكي ديگه رو بخواد به صورت كاملا جدي اقدام مي كنه و پا پيش ميزاره
بعضي ها عادت كردن كه به هر كي رسيدن يه سلامي بدن و عليكي بشنون . شما هم بايد حساسيت رو كم كني و اينقدر به اين مسائل فكر نكني. ايشون ميتونستن از همكاراي ديگه شما شماره منزلتون رو بپرسن و به صورت جدي اقدام كنن. پس زياد هم مصر نبوده و يه روز تاخير در تماس شما باعث اين موضوع نبوده
در ضمن اگه كسي واقعا خواهان باشه با يه جواب منفي از ميدون به در نميره و اينقدر اصرار مي كنه تا جواب مثبت رو بگيره
خدا رو شكر كن كه جووني و اونقدر موقعيت هاي خوب در انتظارته كه ديگه ناراحتي براي اين موارد كوچيك محلي از اعراب نداره و نبايد خودتو ناراحت كني
تا الان كه مثل خانوم ها رفتار كردي و بازيچه دست بعضي از اين پسراي بي تربيت نشدي، پس مطمئنا موقعيت هاي مناسب برات پيش مياد كه بدون دغدغه فكر كني و تصميم درست بگيري و انشاءالله خوشبخت بشي
نظر منم همینه اگه واقعا کسی کسی رو بخواد از راه منطقی وارد میشه شمام خیلی حساسیت نشون نده عزیزم .
شما اول نوشته هاتون گفتین که به هیچ پسری اجازه ندادین وارد زندگیتون بشه.
این نظر شخصی منه البته اما فکر میکنم دلیل آسیب پذیر بودن شما هم همینه. اینکه شما تفکرتون این بوده که اینطوری خیلی خوبه و آسیب نمیبینین خوب این نظر شماس و محترم منتها اگر قرار باشه آسیبی بهتون بخوره که خوب الانم خورده.
رابطه با جنس مخالف بد نیست. نه هر رابطه ای البته. رابطه ای که ازش درس بگیرین. رابطه ای که توش یاد بگیرین محکم و قوی باشین.
من به چشم دارم میبینم که دیگه دوره ی این حرفا و تفکرا گذشته. شما هرچقدر خودتو دورتر کنی از این قضایا، بیشتر آسیب پذیرتر میشی.
عین کسی که همیشه توی گرمای شومینه و زیر پتو بوده و هی نسکافه گرم خورده و از بیرون برف و بارون رو تماشا کرده بعد یهو میره زیر برف. نه میدونه که چقدر باید خودشو بپوشونه که سرما نخوره نه میدونه چطور باید زیر برف راه بره و با چه کفشی.
منظورم این نیست که آدم وارد هر رابطه ای بشه و به هر رابطه ای تن بده. نه اصلا و ابدا.
منظورم اینه که دوست پسر هم میتونه مثل یه دوست دختر باشه.
آدم ازش یاد بگیره. به شرطی که درست انتخاب کنه. میتونه خیلی عاقلانه و با درایت رفتار کنه.
خوب این رفتارای این آقایون که شما باهاشون برخورد داشتین کاملا طبیعی بوده و برای همه ماها کم و بیش اتفاق افتاده. اینکه شما بگین «نمیدونم چرا اینطوری با احساساتم بازی میشه... » به نظرم از همین اشتباه شما نشات میگیره.
فکر کنم بهتره زاویه دیدتون رو عوض کنین. فقط شما نیستی که از این دست اتفاقا براتون پیش اومده. اونهام آدمای مغروری نبودن. اصلا. این برداشت شما بوده. این شما بودی که بی تجربه بودی و سریع وابسته شدی.
چون هنوز آبدیده نشدی.
اگر بخوای به همین رویه ادامه بدی توی زندگی مشترکت هم به مشکل برمیخوری.
احتمالا به شدت به همسرت وابسته خواهی بود. دقیقا نخواهی دونست که در چه موقعیتی باید چه رفتاری نشون بدی چون چیز کمی از مردا میدونی و الا آخر..
ببخشید گلم ولی فکر میکنم بیشتر باید روی خودتون کار کنید. این نظر منه ، طرز برخوردتون صحیح نیست . چطور انتظار دارید کسی که جواب تلفنشو نمیدید با شما گرم صحبت کنه؟؟
ازم ناراحت نشو من خودن مثل شما بودم وقتی 24-25 سالم بود اصلا تجربه دوست پسر را نداشتم و ... دقیقا مثل شما فکر میکردم ولی وقتی تو جامعه اومدم و الان که چنرید ساله شاغلم متوجه شدم خودم ایراد داشتم نه بقیه .
به نظر من دوست پسر بد نیست به شما دیدی میده از جنس مخالفتون ، میتونید متوجه خیلی چیزا بشید . راستش الان که تجربه دوست پسر را دارم میبینم موفق ترم. چون متوجه ایرادهای خودم میشم
من هم با مستانه جون موافقم عزیزم . من خودم قبلا خیلی خشک بودم انتظارات زیاد داشتم و... ولی الان که دوست پسر دارم میبینم که من اشتباه کردم و اخلاقم 180 درجه فرق کرده . الان میدونم چی مهمه چی نیست ، تو داری از یه جنس مخالف حرف میزنی یعنی یه دنیای دیگه باید لمسش کنی
من همیشه به دوستام میگم اگه دختری داشته باشم وقتی عقلش به خوب و بد برسه حتما میذارم دوست پسر داشته ولی مراقبش هستم.
عزیزم بهتره تو رابطه دوستی شکست بخوری تا تو زندگیت. پس الان تجربه کن
به نظرم آدمای اطرافت غرور نداشن!!!!! تو بی تجربه هستی . من خودم تو تجربیات اولم خیلی ناموفق بودم ولی الان خیلی موفقم ، جون متوجه اختلاف نظریات خانمها و آقایون شدم.
ببخشید صریح صحبت کردم شاید چون میخوام کمکت کنم ولی نداشتن دوست پسر هنر نیست عزیزم . خودتو اصلاح کن
ممنون از همه تون دوستای گلم که با حرفاتون،هرکدوم به نوعی خواستید کمکم کنید.راستش فکر نمیکردم الان که بیام اینجا 5تا راهنمایی داشته باشم! واقعأ خوشحالم کردید…گفتم شاید از بس طولانی نوشتم هرکی بیاد اینجا حوصلش سر بره و کمکی نکنه…بازم ممنون
شی شی جون،عزیزم! راستش تمام حرفات،حرفایی بود که میدونستم.اینکه نوشتی "مطمئنا اگه پسری واقعا قصد پاکی داشته باشه و علاقه اش واقعی باشه پای خواسته اش میمونه و رفتارهای درست تو که به دنبال روابط سطحی نیستی هیچوقت باعث دلسرد شدن اون پسر نمیشه و برعکس باید قدر و ارزش تو رو هم بیشتر بشناسه.رویه تو درست هست عزیزم و خودت و ارزشها و غرورت رو آسون از دست نده" خودمم میدونم
مشکلم اینه که گاهی از تنهایی به ستوم میام،افسرده میشم و داغون واسه همینم شاید چشم به راه همین آدمام و منتظر حتی یه اس از طرفشون!
اینو میدونم و مطمئنم که خدا یکی که لایقم باشه و طبق خواسته م با دختری دوست نبوده باشه رو سر راهم برای ازدواج قرار میده ولی راستش گاهی نگران زمانشم...حس میکنم همینجوری هم زمان از دست رفته زیاد دارم و واسه همین،غیر از دیدگاهم که باعث میشه دوستی دو جنس مخالف رو نپسندم (البته توی ایران و با این شرایط) حس میکنم با سنی که دارم این کارها اونم واسه بار اول،خنده داره! چون دیگه یه دختر 17-18ساله نیستم که بخوام عشقو توی خیابون،گدایی کنم!
زیبا جان موافقم که "ايشون ميتونستن از همكاراي ديگه شما شماره منزلتون رو بپرسن و به صورت جدي اقدام كنن. پس زياد هم مصر نبوده و يه روز تاخير در تماس شما باعث اين موضوع نبوده" اما وقتی یاد نگاه ها و حرفا و رفتارش میفتم...فکرم میره یه جاهای دیگه! شاید به خطا...
پریسا جونم از شما هم ممنونم بابت راهنمایی و حرف قشنگت
مستانه جان،مثالی که زدی خیلی قشنگ بود.نمیدونم شاید حق با شما و نازنین جونه اما بهم حق بدید که توی این سن و سال،دیگه نخوام سابقه ی دوست پسر نداشتنمو از دست بدم و با کسی دوست شم...
رفتار من،طوری بوده که همه فهمیدن اهل دوستی نیستم گرچه از لحاظ ظاهری طوریم که گاهی دخترخاله های خودم با شک و تردید ازم راجع به دوست پسر داشتنم میپرسن! نمیگم بد میگردم ولی مرتبم و لباسهای شیک میپوشم و آرایش میکنم و موهامم بیرونه ولی ته دلم...نمیتونم با این مسأله کنار بیام و جالبه این شک و تردیدهای گاه و بیگاه دخترهارو هیچکدوم از پسرا در موردم ندارن! انگار پسرا توی شناخت دخترا موفق ترن!
منتظر راهنمایی های بیشتر شما عزیزان و آشنایی بیشتر باهاتونم-بوس-مرسی
ببین مونا جان
امیدوارم انقدر خوشبین نباشی که فکر کنی خدا حتمننننن و حتمن یه پسر آفتاب مهتاب ندیده میذاره جلوت.
ممکنه این اتفاق بیفته و ممکن هم هست نیفته.
حالا
اگر فکر میکنی پسر آفتاب مهتاب ندیده و پسری که دوست دختر نداشته میاد وباهات ازدواج میکنه و خیلی بهم میخورین
به سختی در اشتباهی
پسری که دوست دختر نداشته هیچ تجربه ای از زنا نداره. توی این دوره که اصلن نیاز زن و مرد با 5 سال پیش هم فرق داره یه مردی که چیزی از نیزا زن نمیدونه مطمئن باش زندگی باهاش هیچ شادی در پی نخواهد داشت.
مردی که عاقلانه و جوانمردانه دوست دختر داشته خیلی بهتر میتونه زندگی مشترکش رو هدایت کنه تا مردی که دانسته هاش از زن ها صفر-ه.
در حالت دوم با مردی که دوست دختر داشته و آفتاب و مهتاب دیده... خوبه. بهتره. فقط اینکه چون دخترای مختلف رو تجربه کرده بودن با زنی که هیچ چیزی رو تجربه نکرده زندگی رو سخت میکنه.
من نمیگم الان بیا و برو دوس پسر پیدا کن
نه
میگم دوست خوب داشته باش
رابطه ی عاقلانه و دوستانه.
در ضمن امروز اینجا خلوته یکم. زیاد نگران نباش که کسی کمکت نکرده.
مستانه جون چطوری چیکار کردی ؟؟؟ روبراهی دوست جون ؟
مونا جان گاهی اوقات برای بعضی ها بیشتر اوقات ارتباط با جنس مخالف نیازه
آدم احساس تنهایی میکنه اگه نباشه انگار کسی نمیبینتش انگار وجود نداری و تحمل دیده نشدن خیلی سخته
اما دوستم مواظب باش این حس نیاز یا تنهایی تو را به دام ارتباطاتی که طرف صلاحیت نداره نندازه که گاهی اوقات رهایی از دست چنین دوستیها و ارتباطاتی خیالی سخت و دشوار زیاد خودتو ناراحت نکن و هر دست دوستی که به سمتت دراز میشه را نگیر
دوست عزيزم اسير احساسات نباش و اون آقا را فراموش كن شايد ظاهر و حركاتش باعث شده كه شما يادش ميفتي اما برو دو ركعت نماز بخون و خدا را شكر كن تا اين سن با كسي دوست نبودي و هيچ نامحرمي بهت دست نزده وبه شوهر آينده ات خيانت نكردي.توهين به آنهايي كه دوست پسر دارن نشه اما من هر چي دختر در جامعه باهاش برخورد كردم و شنيدم كه دوست پسر داشته همهشون پسر ببهش دست زده و به خيال اينكه تجربه شون كم كم زياد ميشه اما وقتي به زندگي خود ميروند يا ياد دوست پسر قبلي خود ميفتند يا از زندگي خود راضي نيستند( من بااستثنا ها كاري ندارم) مگه تجربه فقط ارتباط داشتن با نامحرمه ميشه در قالب همكاري دراداره يا دانشگاه رابطه سالم داشت اما دوست نبود.و بدان همون پسر هم آخر هم ميرود دختري مثل شما ميگيرد.پسري هم كه دوست دختراي مختلف داشته باشه بعد از ازدواج هم باز سرو گوشش ميجونبد دوستاي عزيزم من با استثنات كاري ندارم با اكثريت كار دارم . دختر سنگين و باحيا و زبروزرنگي باش مطمئن باش اگر فكر ميكني در آينده فرد خوبي قسمتت ميشه بدون ميشه و با قانون جذب جذبش كن و هر كسي سر راهت مياد بدون يك آزمايشي است از طرف خدا و سعي كن در اين آزمايش سر بلند بيرون بياي و در ضمن برو كتابهايي در رابطه با جنس مخالف و چگونگي برخورد با مردها رابخون تا اطلاعاتت هم زياد بشه موفق باشي دوست عزيزم
وای ناز گل جون...مرسی عزیزم
حرفات آبی بود روی آتیش دلم! مستانه جون،من امیدوارم و سعی خودمو میکنم امیدوار هم بمونم...از چشم خدا که پنهون نیست...پنهون نیست شرایطی که میتونستم کاری کنم و ازم خواستن و انجام ندادم...پنهون نیست که چقدر عاجزانه ازش تقاضا میکنم به قول شما یه پسر آفتاب مهتاب ندیده بیاد توی زندگیم!
به نظرم یه رابطه ی کاملأ دوستانه توی ایران به سختی پیدا میشه.دختر میاد و تمام وجود و قلب و احساسشو در اختیار پسر میذاره و فقط ازش صداقت میخواد و مهربونی و اینکه با احساسش بازی نشه ولی توی بیشتر مواقع،با احساساتش بازی میشه و گاهی حتی لکه ی ننگی روش باقی میمونه!
واسه ی من بازی با احساسم میتونه حتی جوابهای با تأخیر و یا جواب ندادن ها به یه اسمس ساده باشه!
کلأ از انتظار بدم میاد و ابنجور وقتها دیوونه میشم بخاطر دیده نشدنم و اینکه طرف میخواد حرصمو دربیاره و یا اینکه براش ذره ای اهمیت ندارم!
دوستامو دیدم که همه با اینجور مشکلات،درگیر بودن و اذیت شدن! واحدهای پاس نشده و اعصاب خرد،کمترین مسائلیه که براشون پیش اومد و من،حداقل به دور از این مشکلات و وابستگی ها درسمو به موقع تموم کردم!
ممنون مستانه جون که بازم بهم سر زدی...آره بدجور خلوته و منم چشم به راهم! ولی بازم واسه روز اول،خوب بوده ها!!!
مستانه کمی از خودت و رابطه هات برام میگی؟از سن و تحصیلاتت؟(البته اگه فضولی نباشه و اگه دوست داری)
Zazacool با این حرفت موافقم: "بیشتر اوقات ارتباط با جنس مخالف نیازه
آدم احساس تنهایی میکنه اگه نباشه انگار کسی نمیبینتش انگار وجود نداری و تحمل دیده نشدن خیلی سخته"
منم همین وقت هارو گفتم که منو میبره توی فکر و فقط گریه کردن توی حموم و زیر دوش و توی تخت،موقع خوابه که آرومم میکنه! وقتی که با خدا حرف میزنم و گاهی هم ازش طلبکارم!
دیده شدن؟!...هرموقع میرم بیرون یا جایی دیده میشم و گاهی این آرومم میکنه اما خیلی وقتها و خیلی روزها توی زندگیم هست که بدجور تنهام...فشار اینکه نتونستم کار مناسبی پیدا کنم گاهی به شکلهای بدی خودشو توی زندگیم نشون میده...افسرده و بد اخلاق میشم و اونوقته که با خودم میگم:کاش یکی بود که باهاش حرف میزدم و آرومم میکرد.یکی بود که منو شده 2قدم واسه هواخوری میبرد بیرون.یکی بود که وقتی شعرهای قشنگ پیدا میکنم براش بفرستم.یکی که درکم کنه و شعرهایی که میگم رو بخونه...
خیلی از روزها هست که به این یکی ها احتیاج دارم...
حتی نمیدونم از ازدواج خوشم میاد یا نه! بیشتر به فکر روزهای قشنگ نامزدیشم! همینقدر که میتونی طرفتو با خودت همه جا ببری و به همه نشون بدی و نیازی به پنهون کاری نباشه خوبه.میتونی کنارش باشی بی هیچ حرف و حدیثی.بدون ترس از اینکه باهاش دیده شی یا اینکه بخواد ازت سوءاستفاده کنه و کسی باخبر از این رابطه نباشه...
مستانه جون،اینم نظر منه و با نازگل موافقم.آمار نشون داده ازدواج دوستها باهم دوام زیادی نداره و از طرفی پسر هرچی که باشه و هرکاری که کرده باشه میره دنبال یه دختر به قول شما و جامعه آفتاب مهتاب ندیده!
جامعه ی ما اینه.انگار هیچ اشکالی نداره پسر،قبل از ازدواج چیکار کنه ولی اگه طرف دختر باشه...همون پسر اگه بفهمه همسرش قبل از ازدواج با کسی دوست بوده دنیا براش سیاه میشه چون میدونه توی این دوستی ها امثال خودش دنبال چی هستن! حالا بعضی ها هم اسمشو الکی میذارن "تعصب و غیرت"!!!!!!
من یه پسردایی دارم(دادش اونی که گفتم) مدام در حال شعار دادن بود که حتی دین و مذهب و ایمان و حجاب و هرجور کثافت کاری قبل از ازدواج برام مهم نیست و گذشته ی هرکی به خودش مربوطه و مهم بعد از ازدواجه!
مطمئن بودم همش چرندیاته!
2بار عاشق شد.یه بار توی یونی که طرف یه دختر چادری بود که یه تار موشم بیرون نبود ولی تا خواست بره جلو فهمید نامزد داره!
یه بارم این اواخر که کار به چندین بار خواستگاری کشید.طرف مانتوییه ولی محجبه!
پسرای جامعه ی ما اینن و پسر دایی من نمونه ی کوچکی از اوناست!
مونا
من به نظر تو و بقیه دوستانی که نظرشون مخالف من احترام میذارم. و نمیگم که حرف من درسته.
ببین عزیزم
ازدواج موفق و زندگی روبراه به اینکه تو یا من دوست پسر داشته بودیم یا نه ربطی نداره..
اینکه بگیم دست پسری خورده به من قبل از شوهرم یا نه یه مبحث دیگه س کلن که خوب خیلی مبسوطه و اینجا نمیشه راجع بهش گفت.
منظور من رابطه ی سالم بود.
یه رابطه ای که روح تو رو بتراشه. رابطه ای که تو رو بپرورونه.
نه اینکه تو خودتو واگذار کنی. نه.
اینکه شوهر آینده ت آدم خوبی باشه یا نه... باهم بسازید یا نه فقط و فقط و فقط منوط به اینه که تو و همسر آینده ت کاملن از زیر و بم نیازای هم خبر داشته باشین.
این از من که چندماهه ازدواج کردم به تو.
آبجی جان
بنظرم اگه واقعا خیلی سختته که بخوای با پسری اصطلاحا "دوست" باشی لزومی نداره الان بخوای به خودت فشار بیاری . سعی کن روابط معقولی با همکارها و اطرافیان مذکرت داشته باشی . بدون اینکه بخوای این فکر رو توی ذهنشون بندازی که هدفت دوستیه . حداقل از این روابط معقول می تونی یه خورده اعتماد به نفست رو در زمینه ارتباط با جنس مخالف بالاتر ببری .
در حال حاضر فکر می کنی کاملا اعتماد به نفس داری و همه چیز روبراهه . اما نیست . چرا ؟
چون زود دل می بندی و امیدوار می شی . چرا از کسی که - یک ماهه چشم توی چشمت بوده و فقط روز آخر محبت کرده و خواسته یه تیری توی تاریکی بندازه بلکه بتونه ارتباطش رو ( به هر منظوری) با تو ادامه بده و بعد هم مایوس شده - انتظار داری که ارتباط مجدد بخواد با تو داشته باشه ؟ به عبارتی چرا اونقدر با یه حرف زدن با طرف و بعدش ادامه ندادن موضوع به هم می ریزی و دلت می شکنه و چشمت پر اشک می شه ؟ اونقدر باید با مردم ارتباط داشته باشی و همه رو سبک و سنگین کنی و دل نبندی تا بلاخره یکی رو مطابق میلت گیر بیاری.
حالا این بنده خدا نه به دار و نه به بار . بلکه فقط یه بار پا پیش گذاشته که اونم نیت اصلیش معلوم نیست صد در صد . اونوقت شما همون رو کردی مایه عذاب خودت که چرا یه بار زنگ زد و دیگه تحویل نگرفت . خب نگیره . اصولا کسی که قصدش غیر ازدواح چیز دیگه ای بوده مسلم بدون که دیگه دنبال این قضیه هم نمیاد و فکرشو هم نمی کنه . اونوقت فرداش که به سردی جوابت رو داد چرا دلت شکست ؟
مردم این دوره زمانه هزار تا تیر توی تاریکی می ندازن که یکیش بگیره . اونوقت تو همه اون هزار تا تیر رو می خوای بکنی خنجر و خودت با دست خودت بزنی توی قلبت ؟ که چرا یکی یه بار پیشنهاد داد و دیگه دنبالش نگرفت ؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1494]
-
گوناگون
پربازدیدترینها