تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به جرّاح مدائنى فرمودند: آيا به تو بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، سهي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817190424




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كتاب انديشه - تاملي بر امكان‌هاي گذر از نيهيليسم


واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: كتاب انديشه - تاملي بر امكان‌هاي گذر از نيهيليسم


كتاب انديشه - تاملي بر امكان‌هاي گذر از نيهيليسم

امين حامي‌خواه:به تازگي نشر علم دو كتاب از بيژن عبدالكريمي، يكي ترجمه (با عنوان «هايدگر») و ديگري تاليف (‌با عنوان «ما و جهان نيچه‌اي») روانه بازار كرده است. «كتاب ما و جهان نيچه‌اي» مجموعه هفت مقاله عبدالكريمي است كه به مباحثي همچون بحران روشنفكري ايراني در دوره پست‌مدرن، روحانيت شيعه و جهان معاصر، گذر از تئولوژي به اُنتولوژي، جهان بي‌متافيزيك، تأملي‌ بر ميراث فكري‌ و فرهنگي‌ شريعتي‌ در عصر حاضر، روشنفكري‌ ديني‌ و جهان نيچه‌اي‌، امكان دين و گذر از سوبژ كتيويسم، بحران معنا در جهان معاصر كنوني‌ و اضمحلال سياست اختصاص يافته است. همه مطالب مذكور حول محور واحدِ تأملاتي پيرامون جهان معاصر كنوني، تحولات سريع و شتابان آن و وضعيت ما در جهاني است كه نگارنده از آن به «جهان نيچه‌اي» تعبير كرده است. آنچه در زير مي‌آيد بررسي انتقادي پاره‌اي از مباحث مطروحه در اين كتاب است:

پاسخ‌هاي كليت‌گرا و انتزاعي به مسائل پيچيده و جان‌فرساي انسان امروزي اغلب به بازتوليد متافيزيك كهن در ايدئولوژي‌هاي سركوب‌گر سياسي انجاميده است. طرح دقيق، متالمانه، و توام با وسواس فلسفي پرسش، اساسي‌تر و حياتي‌تر از ارائه پاسخ‌هاي كلي وايدئولوژيك است. مجموعه مقالاتي كه تحت عنوان كتاب «ما وجهان نيچه‌اي» گرد آمده‌اند بيشتر در پي طرح‌افكني پرسش‌هاي اساسي و بنيادين درباره بحران معنا در جهان نيهيليستي پيرامون و درون انسان امروزي برآمده‌اند. اين مقاله مي‌كوشد تا با برجسته ساختن و تداوم بخشيدن به ايده‌هاي كليدي مضامين مطرح شده در مقالات به برقراري ديالوگ با پرسش‌هاي آن بپردازد. خصلت مقاله‌وار بودن كتاب به گشودن ايده‌هاي نو و در ضمن به نوعي مخاطره فلسفي مي‌انجامد. چرا كه طرح پرسش‌هاي بنيادين به منزله قرارگرفتن شوريده‌سرانه و بي‌قرار در آستانه حقيقت است، و از سويي اعتراف به در راه بودن فيلسوف و نشانگر محدوديت‌هاي فلسفي اوست. طبيعي است كه در برابر چنين نوشتار‌هايي مقالات ايدئولوژيك قرار دارندكه با تحميل ناخودآگاه بن‌بست‌هاي فكري خويش، مخاطب را به پذيرش مفاهيم خود وادار مي‌كنند. مضامين مطرح‌شده در مقالات «ما وجهان نيچه‌اي» سرشتي يگانه دارند. بحران معنا، امكان گذر ازمتافيزيك و در نتيجه بررسي امكان گذر از تئولوژي، لوژيسيسم و تفكر اُنتيك به ساحت اُنتولوژي براي رهايي از بن‌بست روح‌فرساي نيهيليسم مضامين اساسي مقالات را تشكيل مي‌دهند. بحران معنا زاييده نگريستن به حقيقت در امور غايي و نوعي فرجام‌گرايي فلسفي است كه در اواخر قرن نوزدهم و در سوژه تاريخي هگلي به اوج خود رسيد. نقد راديكال نيچه، فرويد و ماركس از سوژه هگلي به گذر از سوژه به زبان انجاميد و مسئله معنا در ارتباط با زبان مطرح شد. نسبت زبان با معنا به پرسش‌هاي اساسي در فلسفه‌هاي تحليلي و قاره‌اي انجاميد. فيلسوفان تحليلي مشكلات فلسفي را ناشي از گره‌ها و سوتفاهم‌هاي زباني مي‌دانستند. بنابراين حقيقت در برابر زبان و به تبعيت از آن در برابر معنا قرار گرفت كه به تعبير ويتگنشتاين در تراكتاتوس بايد در برابر آن خاموش ماند. حقيقت در آراي نيچه و به تبع آن فوكو، دلوز، بودريار و ليوتار به اسارت منظرگرايي (‌perspectivism‌) و سامانه قدرت درآمد و وجهي پولورال يافت. بنابراين بحران حقيقت همان بحران معنا است. حال كه ديگر ساختار اتوريته‌وار و يگانه‌گون متافيزيك براي مرجعيت بخشيدن به هويت آدمي از دست رفته است اين پرسش مطرح مي‌شود كه مي‌توان رخداد حقيقت را در گذر از امر تئولوژيك كه از هرگونه سامانه معنابخش تهي گشته و به بازي‌هاي متن و حاشيه متن در انديشه دريدايي و نشانه‌هاي دلالتي بارت مبدل شده است دوباره طرح‌افكني كرد؟ آيا معنا اساسا مي‌تواند از سامانه سنت‌هاي تئولوژيك خود چون شريعت و متافيزيك بدر‌آيد و ساحتي نو بنا كند؟
دغدغه مولف ناظر به چنين پرسش‌هايي است و مي‌كوشد بر ضرورت گذراز تئولوژي به اُنتولوژي تاكيد كند. اما دشواري بحث در طرح چيستي امر غير‌تئولوژيك است. چرا كه امر غير‌تئولوژيك با گسستن از شريعت ضرورتا بايد از اسارت گفتمان سكولار هم بگريزد تا در سوبژكتيويسم كه نتيجه متافيزيك است گرفتار نشود. از سويي مولف در آينده فلسفي خود بايد بكوشد تا مرزهاي امر غير‌تئولوژيك را از امور ظاهرا غير‌تئولوژيك كاملا مشخص كند. چرا كه يكي از محصولات سرمايه‌داري متاخر ارائه معنويتي فاقد شريعت براي پيراستن و سهل كردن دين و براي تداوم كاذب ايده رستگاري در متروپليتن خويش است. انواع عرفان‌گرايي‌هاي پست‌مدرن چون يوگا، بوسكاليو، كاستاندا و اوشو نشانگر از دست‌رفتن كاركردهاي بنيادين معنا در زمانه ماست. بايد پرسش از معنا به جاي روي آوردن به ساختار مفهوم يك پديده از خود آن پديده و واقعيت وجودي‌اش پرده افكند. براي در‌گذشتن از غايت‌انگاري سوبژكتيويسم و بي‌معنايي نيهيليسم بايد شرايط تحقق اُنتولوژي ايضاح شود. درگير شدن در ساحت انتولوژي و نگريستن به تاريخ به عنوان جلوه‌گاه رخداد حقيقت مي‌تواند گفتمان‌هاي مختلف فكري را از سطح منازعات ايدئولوژيك به اينكه يكديگر را به صورت ساحت‌هاي وجودي و تمدني بنگرند ارتقا دهد. مولف در مقاله تامل‌بر‌انگيز خود (روحانيت شيعه وجهان معاصر) درصدد برقراري ديالوگ بين روشنفكران و روحانيت به عنوان دو واقعيت انتولوژيك و تمدني است، و در نقد هر دو به باقي ماندن در قلمرو متافيزيك اشاره مي‌كند. برون‌رفت روشنفكران از ساحت سوبژكتيويسم و روحانيت از تئولوژي، به فهم تاريخي تازه‌اي منجر خواهد شد كه تاكنون انديشه ايراني فاقد آن بوده است.
اما آيا براي رهايي از امر تئولوژيك كه به تاريخ‌سازي از امر قدسي مي‌پردازد و نظام ايماني‌اش رخدادهاي تاريخي‌اش را تعيين مي‌كند مي‌توان به فرا‌‌تاريخ پناه برد؟ آيا مي‌توان پس از ظهور انديشه هگلي تاكنون از فرا‌تاريخ سخن گفت؟ مولف در اين‌باره مي‌نويسد: «ما آنات و كثرات حوادث تاريخي را درك مي‌كنيم اما همچنين در كنار آنها وجود يك جريان، يك به هم پيوستگي، يك وحدت، يك زمان بي‌زمان، يك زمان متراكم، يعني يك فرا‌تاريخ را نيز تجربه و درك مي‌كنيم.» (ص 83)
مولف در ادامه مي‌كوشد با اشاره به سلسله تجلي اسماء الهي و يافتن مناط وحدت امر فرا‌تاريخي را توضيح دهد. البته صرفا نمي‌توان تجربه عرفاني را تنها به اين دليل كه واكنشي تاريخي در برابر شريعت بوده و به تجلي دوره‌اي امر قدسي اشاره مي‌كند غير تئولوژيك دانست. از سويي تفكر انتولوژيك، پديدار‌شناسي هرمنوتيكي را با به دست آوردن فهمي تاريخي آغاز مي‌كند تا به هستي‌شناسي بنيادين دست يابد، در صورتي كه تجربه عرفاني به فهم تاريخي از كنش‌هاي خود نمي‌رسد و فرآيند هرمنوتيكي در آن وجود ندارد تا با گذر از آن به نوعي هستي‌شناسي بنيادين دست يابد. بسته بودن باب تفكر در عرفان به دليل فقدان فهم تاريخي از نتايج كنش‌هاي خود است. البته تقابل تاريخ و فرا‌تاريخ را بهتر است ابتدا در سنت هايدگري اروپايي جست‌وجو كنيم. هايدگر از سويي بر تاريخ‌مندي دازاين تكيه مي‌كند و اينكه دازاين در وضعيت ويژه تاريخي است و از واقع‌بودگي هرمنوتيكي او سخن مي‌گويد، و از سوي ديگر بر هستي‌شناسي بنيادين كه تنها دازاين در ساحت آن قرار مي‌گيرد تاكيد مي‌كند. اما اگر دازاين در وضعيت خاص هرمنوتيكي خود است و تاريخ را بر اساس وضعيت تاريخي خود مي‌فهمد چگونه به هستي‌شناسي بنيادين دست مي‌يابد؟ اين پرسشي است كه گادامر نيز در «حقيقت و روش» با آن درگير است. اگر هرمنوتيك رويكردي تاريخي است خاص يك تمدن خاص پس مسئله امتزاج افق‌ها و فهم به مثابه رخداد چگونه مي‌تواند در هستي‌شناسي جهانشمول و فرا‌تاريخي قرارگيرد؟ تجربه تاريخي چگونه با امر فرا‌تاريخي مرتبط مي‌شود؟ هايدگر در اداي سهمي به فلسفه بر موضع هستي تاكيد مي‌كند و كنش معنا‌آفريني دازاين را منوط به چرخش در موضع هستي مي‌داند. موجودات در كدام موضع هستي مي‌توانند حاضر باشند؟ اين به رهايي دازاين از موضع تاريخي منجر نمي‌شود بلكه او را در آستانه امر جهانشمول و فرا‌تاريخي قرار مي‌دهد و حقيقت در ساحت‌ها و چرخش‌هاي گوناگون هستي است كه فرا‌روي دازاين قرار مي‌گيرد. عظمت هايدگر در اين است كه با طرح هرمنوتيك انضمامي و هستي‌شناسي بنيادين و مضامين وابسته به آن نگرش فلسفي را درگير پروسه‌اي جدي كرد. پروسه‌اي كه از گادامر تا لاكان و ريكور درگير تشريح مضامين وابسته به آنند. به عنوان مثال اينكه در جهان بودن دازاين و تقرر آن در ساحت تكنولوژي او را از ساحت حيواني متمايز مي‌كند كه در محيط به سر مي‌برد، ژاك لاكان را در گير خود ساخت. عرصه نمادين در تعريف لاكاني متشكل از تكنولوژي و زبان است. لاكان تلاش مي‌كند تا با گشودگي دازاين از طريق زبان به سوي هستي ديالوگي را برقرار كرده و عناصر مخدوش زباني را در آن برجسته سازد تا به تمايز امر واقعي و امر نمادين تاكيد كند. اين پروسه تا آن جا ادامه مي‌يابد كه ژيژك از آن به درگير بودن دائمي نگرش فلسفي با هايدگر اشاره مي‌كند.
و اما در ادامه بايد به نقد مولف به جريان روشنفكري ديني در مقاله «روشنفكري ديني و جهان نيچه‌اي» اشاره شود كه نقدي است از منظر انتولوژيك و با تاكيد بر اين مسئله كه جريان روشنفكري ديني نتوانسته است خود را از سوبژكتيويسم رها كرده و نيهيليسم را دريابد. مولف برچيستي امكان قدسيت متن تاكيد مي‌كند و مي‌پرسد «آيا اساسا قدسي بودن يك متن ممكن است؟» (ص159 ) او از سايكولوژيك بودن روشنفكري ديني به عنوان تلقي سوبژكتيو نام مي‌برد و ساحت انتولوژيك را به عنوان ماواي وجود‌شناختي جديدي بر روشنفكران ديني عرضه مي‌دارد. در ادامه بايد به ايده درخشاني كه ارتباط جدي با طرح ساحت انتولوژيك و به تبع آن پارادائم غير‌تئولوژيك دارد اشاره كنم و آن اضمحلال سياست در جهان كنوني ماست. بزرگ‌كردن اقتصاد و فرهنگ و سياست‌زدايي از ويژگي‌هاي ليبراليسم معاصر است. در بسط و برقراري ديالوگ بيشتر با ايده‌هاي مولف مي‌توان گفت كه سياست قدرت، ديگر سياست در مفهوم اساسي آن نيست بلكه شكل ديگري از مديريت و مهندسي اجتماعي است. ليبراليسم دوران روشنگري ديگر ماهيت خود را از دست داده است. ليبراليسم موجود، تجارت و گردش سرمايه در شركت‌هاي چند‌مليتي است كه دموكراسي را از بين برده است. حقوق بشر نيز مفهومي است كه بيشنر ضامن لذت‌بردن‌هاي ليبرال است تا حقوق واقعي آناني كه صدايشان هيچ‌گاه شنيده نمي‌شود. بي‌ترديد طرح ايده‌هاي نو در هيات پرسش‌هايي بنيادين درباره وضعيتي كه مذاب‌هاي نيهيليستي خويش را از سر مي‌گذراند ـ و داستايوفسكي آن را عصر از دست رفتن ايمان مي‌نامد و نيچه آن را حاصل جست‌وجوي ارزش‌هاي غايي مي‌داند كه به بن‌بست رسيده است ـ در ترسيم وضعيت تاريخي كارگشا خواهد بود.
آيا ايمان غير‌تئولوژيك توام با شك تاريخي خواهد بود؟ آيا خواهيم توانست از معناهاي گسسته عصر خود بگسليم و به جاي در اختيار داشتن صرف آگاهي اين بار با شجاعت و بدون ترس به تعبير نيچه در مغاك حقيقت بنگريم؟

ما و جهان نيجه‌اي
نويسنده: بيژن عبدالكريمي
نشر علم 1387
شمارگان: 1650 نسخه
قيمت: 4550تومان
 چهارشنبه 6 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن