واضح آرشیو وب فارسی:فارس: انديشه - عقلگرايي؛ شناسنامه ابنسينا
انديشه - عقلگرايي؛ شناسنامه ابنسينا
يحيي يثربي،استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي، در گفتوگو با مهر، به مناسبت زادروز اينسينا پيرامون نكات ويژه انديشه او گفت: از دوران باستان هميشه عقلگرايي با مكتبهاي عرفاني و عقلگريز تهديد ميشده است و بعد از ارسطو هم عقلگرايي تضعيف شد و انديشه يوناني تحت تاثير ميراث فلوطين يعني انديشههاي نوافلاطوني قرار گرفت. من به لحاظ بنيادي با عرفان مخالف نيستم اما اينكه عرفان تمام حجم ذهني جامعه را اشغال كند مضر ميدانم. يثربي در ادامه اظهار داشت: فلاسفه اسلامي در سايه اسلام كه بسيار به عقل تأكيد داشت به سمت عقلانيت رفتند و كندي و فارابي و ابنسينا و ابنرشد و معتزله در اين راه قدم برداشتند و اهميت اين فلاسفه از آنجا مشخص ميشود كه خود غربيها تمدن جديد را مديون ابنسينا و ابنرشد ميدانند. غرب در قرون وسطي غرق در مكتبهاي عقلگريز بود و با آثار ابنسينا و ابنرشد به روشنانديشي و خردورزي بازگشتند. راسل هم ميگويد ابنرشد در جهان اسلام نقطه پايان عقلگرايي بود اما در غرب نقطه آغاز بود. عقلگرايي ابنسينا اهميت بسيار بالايي دارد اما متأسفانه در جامعه ما به اين مسئله توجه نميشود. ما بايد جامعه را به خردورزي عادت بدهيم. نويسنده كتاب «فلسفه مشاء» خاطرنشان كرد: ابنسينا نگران گرايشهاي غيرعقلاني بود، اين مسئله نشان ميدهد كه در زمان او گرايشهاي عقلستيز پيدا شده بودند. او در آخر كتاب سفسطه ميگويد عدهاي پيدا شدهاند كه افلاطون را مهم ميدانند و اين خيلي عجيب است. اگر انديشه افلاطون همان است كه در آثارش وجود دارد، او چيز خاصي از نظر عقلي ندارد. ابنسينا معتقد است اينكه افلاطون همه چيز را با مثل توجيه كند عقلاني نيست. ابنسينا براي گرايش مردم به افلاطون ميگويد شايد ملاك مردم اين است كه هركسي كه قديميتر است را مهمتر بدانند اما نسلهاي بعدي چون پختهترند اهميت بيشتري دارند. نويسنده كتاب «قلندر و قلعه» درباره توجه ابنسينا به عرفان و اشراق گفت: اين پرداختن او به عرفان به اين معنا نيست كه رويكردش عرفاني باشد. در آن زمان انديشمندان حالت دايرةالمعارفي داشتند، يعني اگر كسي كتاب ابنسينا را باز ميكرد و ميديد درباره مسئلهاي اظهارنظر نكرده است از اهميت ابنسينا كاسته ميشد. براي همين او درباره بسياري مسائل نوشته است تا نشان دهد درباره آنها دانش دارد و دانش داشتن نسبت به چيزي به معناي پذيرفتن آن نيست. سهروردي نيز درباره كتاب حكمت مشرقيه ابنسينا ميگويد از منظر مشائي نوشته شده است. تحليل ابنسينا از عرفان در نمط نهم اشارات نيز كاملا فلسفي است. يثربي در ادامه گفت: مشائي بودن ابنسينا به اين معنا نيست كه فقط انديشههاي ارسطو را بيان كرده باشد و از خود چيزي نداشته باشد. ابنسينا بسياري مسائل را كه قبلا در فلسفه مشاء وجود نداشتند به آن اضافه كرد. او با الهام از اسلام و قرآن بسيار نوآوري كرده است. مسئله آفرينش كه فلاسفه مشاء مسلمان مطرح ميكنند قبلا در انديشه يوناني وجود نداشته است. نويسنده كتاب «عيار نقد» درباره تفاوت انديشه ابنسينا با ملاصدرا گفت: تفاوت ابنسينا با ملاصدرا دقيقا در همان چيزي است كه او از آن ميترسيد، يعني غلبه گرايشهاي افلاطوني و عرفاني. غزالي ضربههاي بسياري به عقلگرايي وارد كرد. سهروردي هم كم كم حساب خود را از مشاء جدا كرد. زماني كه سهروردي افلاطون و بايزيد و جنيد و هرمس را به ارسطو و ابنسينا ترجيح ميدهد كار او را به نوعي ميتوان در ادامه روند غزالي دانست، منتهي به شكلي ديگر. ابنرشد بسيار تلاش كرد كه با اين روند مقابله كند و عقلگرايي ابنسينا را مجددا احيا كند اما موفق نشد. ما ابنرشد را نشناختيم اما اروپاييها آثار او را ترجمه كردند. ابنرشديها در اروپا مانند كانتيها عظمت داشتند و اين نشاندهنده غناي فكري يك انديشمند است كه جريان فكري ايجاد كند. گرايش به عرفان در ملاصدرا حالت فلسفي پيدا كرد و سهروردي در قياس با ملاصدرا باز رگههاي مشائي داشت. ملاصدرا مباحث وحدت وجود و اصالت وجود را كه در اصل عرفاني است مبناي فلسفه خود قرار داد و تركيبي ايجاد كرد كه در آن غلبه با عرفان است. به طور كلي خط غيرمشائي با ملاصدرا انسجام پيدا كرد و اين مسئله بارزترين تفاوت او با ابنسينا است.
وي در پايان پيرامون نامگذاري روز ابنسينا به روز پزشك اظهار داشت: اينكه بزرگداشت ابنسينا به نام روز پزشك است نشاندهنده شخصيت چندبعدي ابنسينا است، اما بايد به اين مسئله توجه كرد كه ما به جاي تجليل به تحليل نياز داريم. اگر آثار او نقد و بررسي شوند بسيار بهتر از اين است كه هر سال بزرگداشتهاي تكراري برگزار كنيم. ما هنوز آثار ابنسينا را به صورت تصحيحشده منتشر نكردهايم و اين بسيار جاي تاسف دارد.
سه شنبه 5 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]