واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین:
همیشه انتظار زیادی از یه مرد کامل هست. اما اگه بخوای از زبون یه زن توصیفش رو بشنوی این مطلب رو بخون.
مرد کامل یعنی کسی که با تمام وجودش مسئولیت زندگی رو قبول میکنه. نه مثل یه پسر 20 ساله باید مواظب باشی تو لجبازی نندازیش. لازم نیست ازش بیخودکی تعریف و تمجید کنی تا یه کم احساس مرد بودن بهش دست بده و احساس مسئولیت کنه.
مرد کامل نیازی به این همه تقلا نداره. خودش بیش از هرکسی متوجه همه چیز هست و نیازی به یاداوری نداره.
اما الان اگه ازم بپرسن که تو زندگیت چی رو تجربه کردی که با دنیا عوضش نمیکنی میگم سن ملاکی برای کامل بودن نیست. کامل شدن پروسه ایه که یکی از عواملش گذر زمانه و ممکنه این گذر زمان برا یکی بیشتر باشه و برای یکی دیگه کمتر. گاهی ادما یه بعدشون رشد میکنه و بعدای دیگشون ناقص میمونه. این طوری یه بدی مضاعف داره اونم اینه که اطرافیان تکلیفشون با این تیپ آدم معلوم نیست. چون گاهی یادشون میره این آدم هنوز این همه ناقصی داره.مرد کامل یعنی کسی که نیاز ها رو میفهمه میبینه و از هیچ کاری برای برطرف کردن اون نیاز دریغ نمیکنه. اینجوریه اکه احساس خوشبختی بهش دست میده. اما 20 سالهه میگه منم نیازهایی دارم. چرا به
نیازهای من بی توجهی میشه ؟ من یکی میدم یکی میگیرم.
میگه چطور این همه زنا داد تبغیض میزنن ولی اینجاها همیشه انتظار دارن ؟ اما مرد کامل میگه زن موجود ظریف و شکنندست. باید مراقب این تنگ بلور باشم که نشکنه. زن در کنار زیبایی های ذاتیش این ضعف رو داره.من هم از این ضعف خوشم میاد چون خدا یه چیزی رو در وجود من آفریده که همیشه دوست دارم حمایت گر باشم. دوست دارم از یکی مراقبت کنم و از این که تو این کار موفق باشم احساس یه قهرمان رو دارم. مرد کامل همه ی جوانب روحیه یه زن رو میشناسه. از خود زن بهتر درکش میکنه که الان به چی نیاز داره؟ الان چی کار کنم حالش بهتر میشه. میدونه اگه زن میخواد حرف بزنه فقط برای اینه که یکی از خصوصیات زن همینه که دلش میخواد یه گوش شنوا داشته باشه و بعد تایید بشه و بعد تموم. میدونه دیگه اون موضوع اهمیت چندانی نداره که بخاطرش پند و اندرز بده یا موضوع رو به چالش بکشه و یا در موردش نظر بده. میدونه که باید مشتاقانه به حرف زن گوش بده و وقتی که خیلی خیلی احساس کرد که نیازه این وسط چیزی بگه بعد تموم شدن حرف زن و تایید تمام و کمالش با یه اما و اگر بسیار محتاطانه حرفش رو هم بزنه. تازه اگه دید خیلی موضوع حیاتیه. چون میدونه زن غلیان احساس داره. ممکنه اون لحظه در مورد اون موضوع داره بد قضاوت میکنه اما وقتی این آتشفشان احساسش آروم بشه عقلش حکمفرما میشه. مرد کامل اینا رو میبینه درک میکنه و از این تفاوتهای آفرینش لذت میبره وبیشتر عاشق میشه. اما 20 سالهه میخواد سریع قضاوت کنه و در مقام یک پدر فهمیده و باشعور نصیحت کنه و موضوع خیلی براش ارزشمندتر از زن واحساس زنه.
مرد کامل همه ی نقطه ضعفهای زن رو میشناسه و به خاطر خودش هم که شده وبه خاطر اینکه این موجود پر از احساس وشکننده آسیب نبینه شش دنگ حواسش به این نقاط هست و همیشه اگه حتی خود زن موضوعیت بده به مسئله ،با احتیاط تمام از کنارش رد میشه. میگی یعنی چی؟ مثلا تصور کن یکی از این نقطه ضعفای زن اینه که باید ظاهرش همیشه مورد تایید باشه. علاوه بر اینکه همیشه تاییدش میکنه و همیشه میگه کاملترین و بهترینه وقتی یه روز خانم بیاد بگه به نظرت دماغ من نیاز به عمل داره یا نه نمیگه آره به نظرم بهتر میشی عمل کنی. چون این یه محکه از طرف زن و اصلا دوست نداره اینو بشنوه. دوست داره بشنوه به نظر من خیلی چهرت کامله و من خودم
خیلی دوستش دارم. اما اگه خودت خیلی دوست داری این کار بکنی من مانعت نمیشم. این در حالیه که واقعا مرد تو دلش این نیست و خیلی هم دوست داره زن عمل کنه ولی تو دلش میگه یه دماغ ارزش شکوندن دل عشقم رو نداره. من همینجوریم دوسش دارم. اما 20 سالهه میگه آره خیلی خوب میشه عمل کنی. خیلی عوض میشی. البته الانم
خوبیا ولی اینطوری بهتر میشی.اما نمیدونه که چه ترکی برداشت این تنگ بلور پر از احساس. هرچند هیچ واکنشی نمیبینه. .مرد کامل میدونه وقتی زن میگه ازت متنفرم. ازت بدم میاد نبایداین موضوع رو به خودش بگیره اینقدر پیچ و تاب بده که زن هم باورش بشه متنفره. خوب میدونه این یه قلیان احساسه. همه چیز من رو در بر نمیگیره داره میگه از این کارت متنفرم. هرچند ادبیاتش این نیست.اما ترجمش رو خوب میفهمه. یه جا میبینه لازمه در همین لحظه زن رو در آغوش بگیره و آرومش کنه چون زن ترسیده و شدیدا احساس بی پناهی میکنه. اما اینجوری میگه چه پناهی از من امن تر. از خودم هم به خودم پناه بیار که خودم خودم رو بخاطر این کارم از هر کسی بیشتر شماتت میکنم. از خودم به خودم گله بیار که خودم بیشترین تنبیه رو برا خودم ترتیب میدم. .گاهی احساس میکنه لازمه با فاصله واسته بگه دوستم نداری ولی من عاشقتم. چون میدونم تو به خاطر افرینشت همیشه سنگ محک به زندگیت میزنی و همیشه میخوای چک کنی ببینی هنوز هم معشوقه هست یا فقط داره کلفتی میکنه وبس.میدونه این کلمات کلمات زشتی نیست که به خاطرش زن و زندگی رو زیر سوال ببره. بخاطرش همیشه مدعی باشه. چون زن همه ی احساسش در لحظست و بخاطر یه موضوع جزئی ممکنه همه چیز رو زیر سوال ببره ولی لازمه که احساسش تخلیه شه بدون اینکه کوچکترین آسیب روحی به مرد کامل برسه و بدون اینکه بعدا زن رو سرزنش کنه.چون میدونه اینا واقعیت ماجرا نیست. اما 20 سالهه این حرفا تا عمق وجودش مثل میخ فرو میره و تحت تاثیر قضیه عمل میکنه و تو لک میره و بارها و بارها میگه هنوز یادم نرفته چی بهم گفتی. تو من رو رنجوندی و فردای قیامت هم باید جواب پس بدیو تو به خاطر شوهر آزاری جات قعر جهنمه.زن بیچاره که باز به خاطر احساستش اون لحظه باور میکنه که گناهکار بزرگیه یه ترک دیگه برمیداره.عمیق چون ایندفعه احساس میکنه خودش خودش رو نمیشناسه. چون اصلا قصد نداشته چنین لطمه ای بزنه ولی میبینه زده
و خودش هم نمیفهمه چرا این کاررو کرده؟!چون حقیقت ماجرا تو دلش و وجودش چیز دیگه ای بوده اما داره واکنشی فراتر از اون چیزی که حقشه میگیره و خودش باورش میشه که گناه عظیمی مرتکب شده.
مرد کامل میدونه که باید اولویت اول زندگیش زن باشه و بعد کار و موقعیت اجتماعی و آدمهای اطراف. 20 سالهه لازم داره تمام عالم و آدم تاییدش کنن و بعد نگاهی بندازه اون ته مها ببینه زن هم تاییدش ممیکنه یا نه. ولی تایید دیگران براش مهمتر و حیاتی تره. مرد کامل میگه گور بابای مردم. اونی که یه عمر میخوام کنارم بمونه وبهش احتیاج دارم تو سختیا کنارم باشه زنه. نه همکار. نه کارفرما.من اگه عالم و آدم رو از خودم برنجونم که زنم رو خوشحال کنم و راضی این کار رو میکنم. چون ارزش سرمایه گذاری رو داره. چون یه روز من مریض میشم. یه روز به مشکل بر میخورم. یه روز پیر میشم. کی میخواد بیاد تیمارم کنه؟ کی دستم رو میگیره؟ کارفرما که حاضره آجان
کشی کنه ولی حق خودش رو میگیره. همکار هم یه روز زنگ میزنه خدا بد نده و ایشاللا خدا شفا میده و بعدش تق گوشی رو میذاره. کیه که باید با تمام وجود لبریز از عشق باشه که کاری کنه آب تو دل مرد تکون نخوره؟
کیه که باید با دل زنده این کار رو بکنه نه ببینه حالا وقت انتقامه. کم نیستن دوروبرمون که اگر هم به ناچار کاری انجام میدن ولی با هزار غر و شکایت از زندگیه.چون این زن دیگه درخششی براش نمونده. خرد و خمیره. مات و بی رنگ. احساسش رو سرکوب کرده. دلش مرده. وحالا با تنی خسته از سیلی های روزگار فقط خودش رو کشون کشون تو زندگی زنده نگه میداره و 4 تا اسم مادر و مادر بزرگ و خواهر و همسر رو با خودش به یدک میکشه ولی هیچی ازشون نمیفهمه چون یاد گرفته زن نباشه. قربانی
باشه. گناهکار باشه. کلفت باشه. اما زن نباشه.
مرد کامل میگه من اگه به اندازه کافی حضور نداشته باشم تو زندگیم،اگه به اندازه کافی وقت نذارم واسه زنم حتما دل افسرده و خسته میشه. ممکنه اول زن پناه ببره به خانوادش ببینه اونا نمیتونن این خلا رو پر کنن بعد پناه ببره به دوستاش ببینه اونا هم نتونستن.بعد احساس میکنه به یه بچه نیاز داره تا این خلا رو پر کنه .ولی بازم فایده نداره. اونموقست که روحش از اون خونه میره ومرد خوب میدونه که از اون به بعد باید با یه جنازه ی متحرک زندگی کنه.مرده ای که فقط یه معجزه میتونه زندش کنه.مرد
کامل میدونه هم کمیت حضورش و هم کیفیت حضورش خیلی حیاتیه. مرد کامل میدونه این یه وظیفه غیر قابل انکاره .انجام ندادنش به هیچ وجه توجیه نداره.میگه من ازدواج کردم. قبل ازدواجم که کار میکردم. اما حالا که ازدواج کردم یه وظیفه به این وظایفم اضافه شده.وظیفه سیراب کردن زن و بچم از محبت،از توجه،از عشق.
مرد کامل اینا رو بی مننت انجام میده. چون میدونه وظیفشه وهیچ مننتی هم نداره. اگه وظیفه نمیپذیرفت که نباید ازدواج میکرد. حالا هم میتونه نپذیره ولی عواقبش رو باید بپذیره.اما 20 سالهه همه فکر وذکرش کاره. دیر میاد و همونی هم که میاد یا شاکی و گله مند از محیط کار میاد یا ساکت میشینه جلوی تلوزیون و از این کانال به اون کانال و هر برنامه مزخرف تلوزیون رو ترجیح میده به ابراز عشق و توجه به زن. بعد که اعتراض میشنوه میگه من خسته ام تو چه میفهمی بر سر یه مرد چی میگذره توی کار و چه مشکلاتی رو تحمل میکنه که حالا انتظار هم داری. میگه من از صبح تا بوق سگ جون میکنم به خاطر آسایش شما. به خاطر رفاه شما. اما نمیفهمه و براش هیچ جای درذهنش تعریف شده نیست که من وظیفمه نه تنها کار کنم بلکه موقعی که میام خونه اخلاق داشته باشم. توجه کنم به خانوادم. چون اینا غیر پول نیازهای دیگه ای هم دارن.با بی پولی خیلی کارا میشه کرد اما با بی محبتی نه. مرد 20 سالهه برای همه کاراش مننت میذاره و این درک رو نداره که همه ی مردای عالم میرن سر کار و من شق القمر نکردم.وقتی هنر کردم ،وقتی مرد کاملم که بتونم همه نیازهای زنم و خانوادم رو بفهمم و بهشون بها بدم.
مرد کامل با تمام وجود برای خانوادش کار میکنه و میدونه زن هم بخاطر همه ی فداکاریا و زحمتهای متقابلی که برای زندگی میکشه حق وحقوقی داره. اگه جامعش جامعه ی عقب افتاده ی قرون وسطی یی هست ولی خودش میفهمه این شرایط رو وخودش بدون نیاز به درخواست و التماس و تهدید هر چی مال و اموال داره با زن قسمت میکنه که بهش بفهمونه به اندازه ی من از این زندگی سهم داری.اگه به زبون میگم خونمون در عمل هم بهت ثابت میکنم که خونه مال هر دومونه . بخصوص که میدونم این وضعیت نابسمان قانونی که همه چیز رو بر علیه زن گذاشته این خیلی واجب تره تا زن از قبال من خیالش راحت باشه و دیگه نگران هیچی نباشه. اما 20 سالهه اهل حساب کتابه.
هرجور که خودش نفع مالی ببره احساس برنده رو داره. اما خبر نداره دل و به دست آوردنش خیلی قیمتی تر از این حرفاست. اگه زن رو سهیم ندونه تو زندگی به همون اندازه زن هم برای عشق و محبت مرد رو سهیمم نمیدونه. چون همیشه فکر میکنه هنوز این بی اعتمادی تو زندگی موج میزنه و زندگی بی اعتماد همیشه یه پایه نداره و هزار جور بی اعتمادی دیگه از کنارش در میاد. اونموقست که به جای اینکه سرش به زندگی باشه و عشقش بی دریغ باشه اون هم سرش به حساب و کتاب گرم میشه و برای همه چیز میخواد چرتکه بندازه.
و اما در مورد مهمترین و حیاتی ترین موضوع زندگی. چیزی که من اسمش رو میذارم نبض حیات زندگی. چیزی که اگه درست و به موقع بزنه خون تو شریان زندگی به حرکت می افته. اگه نه سلولاش میمیرن. دیگه رمقی واسه زندگی نمیمونه. میدونم میدونی منظورم دقیقا چیه.
مرد کامل خوب این نبض رو بلده تو دست بگیره. خوب میدونه چه کار میتونه بکنه که نشاط و زندگی رو به زن هدیه بده. لذت از یه مرد برای زن حس تعهد و مسئولیت میاره. چشم زن رو روی خیلی از کمبودها و نواقص میبنده.زنی که سکس درست وکاملی داره احساس خوشبختی میکنه. حسش پرشورتر و با انرژی تر میشه . دیرتر پیر میشه. دیرتر از پادرد و کمردرد میناله. دیرتر هیکلش خموده میشه. یه زن که سکس خوب داره رو به راحتی از برق چشماش میشه تشخیص داد.
مرد کامل وقتی لذت میبره که میبنیه زن لذت میبره. زن راضیه. مرد کامل برای این موضوع خیلی ارزش قائله وخیلی بها میده.
مرد کامل هروقت ببینه زن جایی رو کم میذاره به جای غرولند مطمئن میشه یه جای کار خودش میلنگه. مطمئن میشه این یه زنگ هشداره. این یعنی من ناراضیم. نه اینکه به عمد این کار رو بکنه. این خاصیت زنه که برای همه چیز همونقدر انرژی میگذاره که بهش انرژی میدن مرد کامل کنترل همه چیز رو داره و حواسش به همه چیز هست.
مرد کامل میدونه هرچقدر احترام و عشق و توجه و اعتماد به این زندگی بده همونقدر هم دریافت میکنه.
مرد کامل میگه من مراقب این تنگ بلور ظریف باشم تا از این ظرافتها خودم لذت کامل ببرم. اما 20 سالهه در عرض 2-3 سال همون زن ظریف و درخشان رو تبدیل میکنه به هیولا یا یه جنازه.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 423]