واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > انتظامی، حسین - انتخابات آینده ریاست جمهوری، به احتمال زیاد دو مرحله ای خواهد بود. انتخابات نهم البته مثل سایر پدیده های بدیعی که از خود به جا گذاشت باب دومرحله ای شدن رقابت ها را نیز باز کرد و به همین خاطر پیش ینی می شود لااقل در انتخابات آتی هم در بر همان پاشنه بچرخد . تعداد نامزدها و دومرحله ای شدن انتخابات با یکدیگر نسبتی دیالکتیکی یافتهاند . معلوم نیست آیا تعدد نامزدها باعث دو مرحله ای شدن انتخابات میشود یا پیشبینی دو مرحلهای شدن ، نامزدها را به آزمون بخت خویش مشتاق کرده و از اینرو خاستگاهها و ستادهای مرکزی آنان را درمجاب و منصرف کردن نامزدهای متعدد ناتوان ساخته است . اصولگرایان و اصلاحطلبان همچنان دو قطب اصلی انتخابات پیش رویند و اگر چه در دور اول ، فضای دو قطبی حاکم نیست اما سر انجام و صرف نظر از طیف بندیهای داخلی، رقابت دوقطبی رخ خواهد نمود. نامزدهای مطرح اصولگرایان عبارتند از آقایان احمدی نژاد، پورمحمدی، قالیباف و جهرمی و نامزدهای مطرح اصلاحطلبان نیز عبارتند از آقایان خاتمی، کروبی، میرحسین موسوی و عارف. هرچند برخی از این چهرهها هنوز اظهار نظر رسمی نکردهاند؛ و برخی از آنان قطعا همزمان با سایر همفکران خود نامزد نخواهندشد. در این میان از شخصیتهای دیگری نظیر آقایان روحانی، ولایتی، حداد عادل، نجفی، احمد توکلی، عبدالله نوری، محمد هاشمی، طهماسب مظاهری و دیگران نیز سخن گفته میشود ولی هنوز سیگنال جدیای مبنی بر حضور آنان مشاهده نشده است. اگرچه در جریان اصولگرایی شخصیتهایی نظیر آقایان ناطق نوری و لاریجانی نیز وجود دارند که احتمال اجماع روی آنها وجود دارد و از قضا جریان مقابل نیز آنان را به آقای احمدی نژاد ترجیح میدهد اما هر یک بنا به دلیلی ( و چه بسا به دلیل مشابه !) از ورود به صحنه انتخابات پرهیز دارند . آقای ناطق نوری ترجیح میدهد در نقش یک ریش سفید ، کلینیک سیاسی خود را به ثمر برساند و دولتساز و مجلسساز باشد و آقای لاریجانی با زیرکی خاص خود، پیام را گرفته است و بر اهمیت نقش مجلس تاکید دارد . عدهای از اصولگرایان نیز از این اتفاق خرسندند؛ نه ضرورتا از این جهت که مدعیان جدی، عرصه را بر رئیس دولت نهم تنگ نمیکنند بلکه از این حیث که تشتت قریب به فروپاشی که در بهار 1384 جبهه اصولگرایان را گرفته بود دوباره تکرار نمی شود زیرا لاریجانی به جایگاه موثر قبلی خود باز می گردد و ائتلاف را سامان می دهد . شاید دلیل واگرایی اصولگرایان در آن بازی ، خالی ماندن پست هماهنگکننده بود ، چرا که لاریجانی در میدانهای قبلی، بازیکنی گلساز شناخته میشد که همگان تشخیص و حکمیت او را قبول داشتند. به احتمال زیاد و با وجود همه شعارهایی که داده میشود ،حضور هرجناح با نامزد واحد ممکن نخواهد شد زیرا:1) اختلاف جدی و بعضا ریشهای در بین اعضای هر دو جبهه مانع از ائتلاف ابتدایی و داوطلبانه میشود و صرفا اتحاد اضطراری ، چارهساز است.2) درحال حاضر اعتدالیون هر دو جناح به یکدیگر نزدیکترند تا به سر افراطی جناح خود. این میل گریز از مرکز، احتمال ایجاد ائتلاف جدید را ممکن می سازد ( هرچند احتمال ضعیف و ائتلاف موقت) 3) هریک از نامزدها این حق را به خود میدهد که «چرا ، من نه ؟» 4) وضعیت رقیب و تشتت حاکم بر آن، امکان چیدمان باز را به اردوگاه مقابل میدهد و هر جناح در حالتی انفعالی به انتظار اقدام جبهه مقابل نشسته است. بعضی گمان میکنند درصورت حضور آقای خاتمی و گردآمدن اصلاحطلبان حول او ، انتخابات یک مرحلهای خواهد شد . اما باید دانست که انتخابات آینده تنها در صورتی یک مرحلهای میشود که فقط دو نامزد اصلی داشته باشد. منظور از نامزد اصلی، کسی است که پشتیبانی رسمی و تقریبا اجماعی گروههای حاضر در هر جبهه را داشته باشد. به عبارت دیگر حتی اگر نامزد دیگری هم داشته باشیم خود میداند که نقش تزئینی و به اصطلاح سالادی دارد و نهایتا دو - سه تشکل کمبنیه، غیرموثر، نامشهور و بعضا یکشبه حامی او خواهند بود. بدیهی است در این وضعیت، دو گانه رقابتی از همان اول اتفاق میافتد و کارکرد مرحله دوم به مرحله اول منتقل میشود. به عبارت دیگر، آرایش باز یا بسته هر جناح بصورت کامل تابع استراتژی رقیب است. چنانچه هر یک ازجناح ها (و در اینجا اصلاحطلبان) به وحدت برسند، جناح مقابل نیز مجبور به کنار گذاشتن اختلافات درونی میشود. بنابراین حضور نامزدهای مطرحی نظیر آقایان خاتمی و موسوی بدون شک تشتت احتمالی اصولگرایان را به وحدت میرساند؛ وحدتی که به احتمال زیاد، آقای احمدی نژاد بدون پرداختن هزینه به نامزدهای انصرافی، آن را نمایندگی خواهد کرد.از نقطهنظر حساب احتمالات، تعداد وضعیتهای پیشرو در حالتی که بین 2 تا 10 نامزد حضور یابند برای مرحله اول به ترتیب 1 ،3 ،6 ،10، 15، 21، 28، 36، 45 وضعیت خواهد بود که برای دو مرحله ، این اعداد ضربدر2 می شوند. اما رقابت اصلی و دور دوم به احتمال زیاد ، بین اصولگرایان و اصلاحطلبان است ( نه هر یک از آنها با خود) و لذا تعداد حالتهای ممکن برای مرحله اول به « تعداد نامزدهای اصولگرا ضربدر تعداد نامزدهای اصلاح طلب» کاهش مییابد.حالتهای یادشده البته مبتنی بر احتمال است، احتمالی که وقوع بعضی از آنها در دنیای واقعیت، نزدیک به صفر است. لذا در یادداشت حاضر به 3 گزینه مهمتر اشاره می شود : 1) احمدی نژاد - خاتمیاین گزینه تاکنون بیشترین بحث را به خود اختصاص داده است. حضور آقای خاتمی قطعا به شادابی انتخابات مدد میرساند و احتمال بالای تغییر دولت را به تصویر میکشد. اما هنوز معلوم نیست همه گروههای جبهه دوم خرداد، به احترام آقای خاتمی کنار بکشند؛ زیرا برخی اظهارات داخل جبهه، از این ماجرا حکایت دارد. اتکای آقای خاتمی به بیدارکردن آرای خاموش است و اگر نفس او نتواند این آرا را بیدار کند و یا صاحبان این آرا از او ناامید شده باشند شکست سنگینی متوجه اصلاحطلبان می شود زیرا آنان نامدارترین سردار خود را روانه پیکار کردهاند؛ ضمن آنکه آقای خاتمی نیز شخصا جایگاه اسطورهای خود را از دست میدهد. آقای خاتمی تجربه آقای هاشمی را نیز در خاطره دارد؛ حضور دوباره رئیسجمهور قدیمی و ناکامی در رقابت. همین تجربه میتواند در تزلزل تصمیمگیری موثر باشد. 2- احمدی نژاد - کروبی این دوگانه ، رقابت جذابی خواهد بود زیرا هر دو نامزد تقریبا با گفتمان تودهای و متکی بر ارقام عینی اقتصاد خانواده سخن میگویند. اگرچه شکست آقای کروبی در انتخابات نهم یک نقطه ضعف برای ورود به رقابت جدید محسوب میشود ولی آرای قابل توجه او در انتخابات قبل و لطیفههای پیدا و پنهان رقابت گذشته تا حدی ترمیمکننده دانسته می شود. آقای کروبی شاید تنها نامزدی باشد که میتواند در رقابت نهایی، تقریبا شبیه آقای احمدی نژاد و با همان صراحت سخن بگوید و پاسخ تکهای احتمالی رئیس دولت نهم را بدهد. او فاقد واهمهای است که اکثر رقبای آقای احمدی نژاد دارند که به هر دلیل حاضر نیستند، یا شان خود و نظام نمیدانند و یا نمیتوانند گفتمان تهاجمی و تا حدی بیپروا را انتخاب کنند. 3 - احمدی نژاد - موسوی آقای میرحسین موسوی شاید تنها نامزد اصلاحطلبان باشد که امکان یارگیری از داخل اصولگرایان را دارد. نفس اعلام نامزدی او ممکن است جبهه متحد اصولگریان را دچار سردرگمی سازد و بخشی از بدنه اصولگریان را به خود جذب کند. ضمن آن که برای بخشی از هواداران جوان آقای خاتمی که رئیس جمهوری سابق را متهم به قصور در تحقق مطالباتشان میکنند از پارادوکس «آشنا، ولی ناشناخته » بهره میگیرد.او برای بیست سی درصد رایدهندگان که سالهای میانی عمر را میگذرانند همچنان رئیس دولتی خاطرهانگیز است که آنها به هرحال نسبت به آن نوستالژی دارند. همچنین برای کل جامعه ایرانی، نامی غیر آشنا نیست که جاانداختن او ناممکن باشد و البته همه وجوه او نیز بر عکس آقایان خاتمی، احمدی نژاد و کروبی کاملا آشکار نیست. به عبارت بهتر، او از منافع آشنایی و ناشناسی به صورت توامان برخوردار است بدون آن که آسیبهای هر یک، وی را تهدید کند. البته بخش رادیکال دوم خرداد نسبت به آقای موسوی صرفا درحد تعارف بسنده میکند و عملا از حضور او هراسان است چرا که او را فاقد برخی باورهای مبنایی خود میداند و در مقابل برخی دیدگاههای اصولگرایانه وی (آمریکا و کلا سیاست خارجی، اقتصاد عدالت محور، انرژی هسته ای و ... ) موضع دارد. آقای موسوی نیز مثل آقای خاتمی چنانچه بیاید و با اقبال مواجه نشود جایگاه اسطورهای و تاریخی خود را از دست میدهد ولی مجموعا شانس بالاتری دارد که میتواند اصولگرایان را، اگر فقط روی آقای احمدی نژاد فکر کردهاند دچار چالش کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]