تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834965352
محمود درويش شاعر مبارز فلسطيني درگذشت
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: محمود درويش شاعر مبارز فلسطيني درگذشت
پس از سرودن آخرين شعر در بستر مرگ؛
«محمود درويش» شاعر مبارز فلسطيني درگذشت
خبرگزاري فارس: «محمود درويش» شاعر مبارز فلسطيني كه در بيمارستاني در شهر تكزاس آمريكا بستري بود ساعاتي پيش بر اثر حمله قلبي درگذشت.
http://media.farsnews.com/Media/8604/Images/jpg/A0313/A0313348.jpg به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه خبري الجزيره، «محمود درويش» كه براي انجام عمل قلب در بيمارستان هوستون تگزاس آمريكا تحت مراقبتهاي پزشكي بود پس از عمل قلب دچار حمله قلبي شد و درگذشت.
اين در حالي است كه وضعيت درويش پس از اين عمل جراحي خوب گزارش شده بود.
وي همچنين پس از اين عمل و در ساعات پاياني زندگي خود شعري را با عنوان «مرگي كه شكستش دادم!» در بستر مرگ سرود.
«محمود درويش» از سالها پيش از ناراحتي قلبي رنج ميكشيد و در طول عمر خود 2 مرتبه در سالهاي 1984 و 1998 مورد جراحي قلب قرار گرفت اما اين بار نتوانست بيمارستان را به سلامت پشتسر بگذارد.
«محمود درويش» سالها عليه جنايات رژيم صهيونيستي در فلسطين شعر سرود و به همين خاطر مجبور به ترك وطن شد.
اين شاعر مبارز فلسطيني سال 1941 در البروه روستاي شرقي عكا متولد شد. در سال 1948 پس از اشغال فلسطين به وسيله صهيونيستها آوارگي را تجربه كرد.
گنجشگهاي بيبال، برگهاي زيتون، عاشقي از فلسطين، تحت بيگانه و موقعيت محاصره، از كتابهاي اين شاعر است.
«محمود درويش» تاكنون جوايز متعددي را از آن خود كرده است.
در سالهاي گذشته نيز علاوه بر ترجمه آثار اين شاعر به زبان فارسي، بزرگداشتي نيز براي وي در خانه هنرمندان ايران برگزار شده بود.
شفيعي كدكني: درويش شعر خود را وقف نهضت مبارزه با اسرائيل كرد
خبرگزاري فارس: محمدرضا شفيعي كدكني ميگويد «محمود درويش يكي از بسيارها شاعر فلسطيني است كه شعر خود را وقف نهضت مبارزه با اسرائيل كردهاند.»
http://media.farsnews.com/Media/8608/Images/jpg/A0353/A0353168.jpg محمدرضا شفيعي كدكني حدود 30 سال پيش براي نخستين بار اشعاري را از محمود درويش به فارسي ترجمه كرد و اين شاعر عرب را به ايرانيها معرفي كرد.
وي پس از آن در كتاب «شعر معاصر عرب» نقد و تحليلي نيز بر اشعار درويش نوشت.
محمدرضا شفيعي كدكني در كتاب «شعر معاصر» عرب نوشته است «اگر عنصر ادبيات را در مبارزات ملتهاي جهان در عصر ما، عنصري قابل توجه و مؤثر بدانيم كه چنين است بايد بگوييم سهم قابل ملاحظهاي از خوني كه در شريان نهضت فلسطين در حركت است محصول شعرهاي يك عده شاعر جوان و انقلابي است كه در سراسر كشورهاي عربي با اين نهضت همدلي و همسرايي دارند و از ميان همه شاعران عرب اگر يك تن را براي نمونه بخواهيم انتخاب كنيم كه شعرش با نام فلسطين همواره تداعي ميشود محمود درويش است.»
به نوشته شفيعي كدكني، «محمود درويش يكي از بسيارها شاعر فلسطيني است كه شعر خود را وقف نهضت مبارزه با اسرائيل كردهاند.»
شفيعي كدكني ميگويد «اگر چه ملل خاورميانه همه در سرنوشتي عام با فلسطين شريكاند ولي ظلمي كه در اين سالهاي پس از جنگ جهاني دوم بر عرب فلسطين رفته است بر هيچ ملتي نرفته است؛ آوارگي و عذاب و شكنجه و هراس و دلهرهاي كه همواره آنان را در اين سالها تهديد كرده است، غارتها و قتل عامهاي اسرائيل كه از كفر قاسم و دير ياسين اسطورههايي براي تاريخ قتل عام بيگناهان ساخته است.»
به نوشته اين استاد دانشگاه تهران، «سال 1948سال تأسيس دولت غاصب يهود است كه ايادي استعمار آن را براي پاسداري منافعشان عليه خلقهاي منطقه كه از خواب قرون بيدار شده بودند به وجود آوردند.
شفيعي كدكني ميگويد «نسلي كه پس از اين سال در منطقه فلسطين و در پيرامون مسأله فلسطين شعر سروده است نسلي است كه بايد آن را نسل شكست و نسل حزن و نسل سرشكسته خواند.»
به نوشته وي، «محمود درويش 13 مارس 1941 در دهكدهاي از دهكدههاي فلسطين اشغالي به نام بروه متولد شد و اين بروه همان است كه ناصر خسرو، شاعر ايراني قرن پنجم آن را در 438 هجري قمري زيارت كرده است.»
شفيعي كدكني در كتاب «شعر معاصر عرب» مينويسد «محمود درويش در همين آوارگيها و حرمانها زيسته است و همواره كوشيده است كه وطن را فراموش نكند.»
به نوشته وي، «تحصيلات ابتدايي و تحصيلات او در همين شهرهاي اشغالي بوده و وي تا سال 1969 چندين بار در زندانهاي درازمدت اسرائيل به سر برده است و بسياري از زيباترين شعرهاي او محصول همين زندانهاست.»
شفيعي كدكني ميگويد «درويش در 1970 براي ادامه تحصيل سفري به مسكو كرد ولي در 1971 به قاهره بازگشت و در آنجا به كار پرداخت و تا اين زمان عضو فعال سازمان آزاديبخش فلسطين بوده است و تمام لحظههاي زندگياش وقف اين مبارزه.»
استاد دانشگاه تهران در كتاب خود مينويسد «يكي از مهمترين ويژگيهاي شعر درويش مسأله تحدي (به مبارزه طلبيدن) است كه در بيشتر كارهاي او ديده ميشود و اين تحدي در سه بعد اصلي قابل مشاهده است: بعد فردي و قهرماني، بعد قومي و بعد تاريخي ـ انساني.»
به نوشته وي، «نخستين ديوان او كه در سالهاي آخر دبيرستان آن را نشر داد «گنجشكهاي بيبال» است كه در 1960 نشر شده. سپس مجموعه دوم شعرهايش به نام «برگهاي زيتون» نشر شده است.»
شفيعي كدكني مينويسد «از ديگر آثار او «عاشقي از فلسطين» و «پايان شب» و «گنجشكها در جاليز ميميرند» است كه در آثار اخير به مراحل بيشتري از پختگي و كمال دست يافت.»
به نوشته استاد دانشگاه تهران، «او آثاري نيز به نثر دارد. از جمله «اندكي درباره وطن»، «يادداشتهاي حزن عادي» و «بدرود اي جنگ، بدرود اي صلح»
محمدرضا شفيعي كدكني ميگويد «در مجموعه اين آثار چه به نظم و چه به نثر چيزي جزء مسأله فلسطين نميتوان يافت و بي جا نيست اگر او را شاعر مقاومت فلسطين و شاعر سرزمينهاي اشغالي لقب دادهاند.»
محمود درویش و مغازله در اتاق CCU (سي سي يو)
در زندگی من ،کم نبوده اند لحظاتی که در آن،درهای جهان را بر خویش بسته دیده ام ،لحظاتی که حتی برای بیرون دادن بازدم خویش نیز مردد بوده ام و اگر نبود جبر حیات و ضعف من ،شاید در یکی از این لحظات ورم کرده برای همیشه چشمان خسته خود را می بستم و به مقطوع النسل شدن رنج های ناتمام زیستن تسخر می زدم .
در زندگی کم نیستند لحظاتی که به یکباره از جمع جدا می شوی ، از هیاهوشان و از نگاه های سربی و لبخند های تلخشان و جز احساسی کنگ اما آرامش بخش هیچ نمی بینی و هیچ نمی شنوی و همین کلمات ساده گاه زمزمه ای است که موزون و صیقلی به انتهای شعر ناقص زندگی می چسبد و برای لحظاتی، طعم خوش عروج و خلسه رهایی را به تو هبه می کند.
شعر همیشه برای من در حکم معجزه بوده است، چه که در عالم حیرانی ، شعر خود؛ «آیت» است نه نشانه ای بر کذب نبوت و روزنه ای است که نوار روشن و شیطنت آمیزی از رنگ سپید را بر اتاق تاریک تنهایی آدمیان تابانیده است وپیامی که مخاطب خویش را به رقص و وجد می خواند و نغمه ای که گوش های آزرده را به ضیافت احساس های ناب می خواند.
ما آدمیان چه تنهاییم وچه جگرخراش در پس چهر های آرام و رنگ های مرده و چین های موازی پیشانی مان برای این تنهایی مویه می کنیم.تنفس برای این روح سرکش چه تحقیر آمیز است ، زنگوله ای است که بر ردای پرنده ای تیزچنگ بندند یا نغمه ناجوری که نطفه بدیُمن اش را بر رحم سیم یک ساز ناجور منعقد کنند و پلک ،چه شیطنت ناگواری است بر چشمانی که ولع نگریستن به جانش افتاده و رهایش نمی کند.
این حرف ها چه بی معنی است وقتی همهمه های بد شگون آدمیان سرخوش و بدمست چنان بر روح و جان ات بنشیند که خورشید بر کشتی ابرهای عقیم آسمان و زنجیره ی بی معنای روز و شب های گاه، سرد و گاه، گرم ؛چنان به تکاپو بیفتد که موش بر نقاله مدور قفس!
امشب از آن شب هایی است که درد من ،نه زخمی است که خونابه اش مشربه خرمگسان شده باشد که تنگنایی است که فقط شعر، آرام اش می کند .زمزمه ای از دیگر سو، نغمه ای دیگر گونه،فارغ از سیاست، فارغ از منطق و خدایا تورا شکر که لذت چشیدن طعم این کلمات را در هجمه حرف های خوش صورت و دیر هضم، همچنان بر کام ام جاودانه کرده ای و خوب می دانی که ملالت زیستن و مرارت اختیار ،آنقدر تلخ است که وعده بهشت ،التیامش نمی دهد و شاید از همین رو باشد که شعر را آفریدی که «نقد»ی است موزون و گوشنواز تر از «نسیه» ای که چشمان سیاه دخترکان مرد ندیده بهشت بر ما ببخشند.
امشب شاعری دیگر بر خوان معانی دست نیافتنی بارگاه تو نشسته است ،شاعری که دردش تنهایی خود و ملت اش بود ،شاعری که به گفته خود هیچگاه بوسه بر دست قیصر و مغول نزد و هیچگاه حتی در وداع آخرینش از بوسه بر لبان سرخ الهه شعر و عشق غافل نماند.
http://gigaimage.com/images/29zp5kdiahs52b2dyf.jpg
محمود درویش (http://www.usatoday.com/news/world/2008-08-09-Palestinianpoet_N.htm?csp=34) ، شاعر نام آور عرب که از او به عنوان «شاعر ملی فلسطینیان» نام برده می شد، در پی یک عمل جراحی در سن 67 سالگی در تگزاس آمریکا، جهان را بدرود گفت .به نظر من عظمت کار درویش (http://www.aljazeera.net/NR/exeres/77FEB50A-E28A-4A45-A50C-5B330E0B7C95.htm) بیشتر از آن روست که درست زمانی که فلسطینیان یگانه راه احقاق حقوق خود را در عملیات هایی همچون گروگان گیری در المپیک مونیخ و نظایر آن می دیدند و ناخواسته باعث شده بودند که اعتراض مشروع شان به اشغال سرزمین فلسطین - به دلیل اینگونه اقدامات - چهره ای خشن بگیرد، دست به قلم برد تا به جهانیان وجه عمیق تر و انسانی تری از قیام و اعتراض ملت مظلومش را نشان دهد.درویش اکنون یک چهره جهانی (http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2008/08/080809_v-ha-darwish-arab-poet-dies.shtml) است و ملت فلسطین حمایت انسان های پاک و آزادیخواه سراسر جهان از حقوق حقه خویش را بیش از سیاستمداران ،مدیون قلم اوست زیرا این طبع نازک و روح بلند و خامه قلم این شاعر دلسوخته بود که بی اعتنا به گلوله و خون از عشق و آرزوهای ملتی گفت که تاکنون فرصت نیافته است، آلام خویش را آنگونه که شایسته است، برای مردم جهان بیان کند.خبرگزاری ها نوشته اند که درویش پس از آخرین عمل و در ساعات پاياني زندگي خود شعري را با عنوان «مرگي كه شكستاش دادم» در بستر مرگ سروده است من هنوز به آن شعر دسترسی پیدا نکرده ام اما بی مناسبت ندیدم که با ترجمه شعری از محمود درویش که بی مناسبت با احساس پاک او در آخرین لحظات هم نیست به این مرد بزرگ ادای دین کنم .
http://www.gigaimage.com/images/kliqcisng3kukbpcoa5.jpg
کاریکاتور خلاقانه شرق الاوسط:مرگ محمود درویش در عمل جراحی قلب باز!
متن عربی این شعر که اتاق CCUنام دارد این چنین آغاز می شود :
..تدور بی الریح حین تضیق بی الارض.لابد لی ان اطیرو ان الجم الریح،لکننی آدمی ...شعرت بملیون نای یمزق صدری.تصببت ثلجا و شاهدت قبری علی راحتی.تبعثرت فوق السریر تقیات.عبث قلیلا عن الوعی .مت و صحت قبیل الوفات القصیره:انی احبک،...
فکر می کنم آوردن متن عربی شعر برای خواننده فارسی زبان چندان مفید نباشد پس ترجمه شعر «اتاق سی سی یو» را می آورم و بر این نکته تاکید می کنم که در ترجمه این شعر سعی کرده ام تا حد امکان به مقصود شاعر نزدیک باشم و در عین حال به گونه ای ترجمه کنم که خواننده ایرانی قادر به ایجاد ارتباط با شاعر باشد:
http://www.middle-east-online.com/pictures/biga/_65600_z.jpg
اتاق CCU
آنگاه که زمین از دست من کلافه می شود
باد مرا در چرخه خود می گیرد
باید پرواز کنم و بر باد، افسار بندم اما من آدمی زاده ام
احساس کردم هزار نی ،سینه ام را می شکافد
یخ از سر و رویم می ریخت و من گور خود را بر کف دستانم دیدم
بر روی بستر ولو شدم
استفراغ کردم
چند زمانی از هوش رفتم
جان دادم و پیش از مرگ فریاد زدم:تو را دوست دارم!
آیا خوش داری که در آغوش تو به مرگ لبخند بزنم؟
و مُردم ..
به تمامی
و چه آرام است مرگ اگر گریه تو نبود!
چه آرام است مرگ اگر دستانت بر گرد گردنم حلقه نمی شد و مجبورم نمی کرد که دوباره برگردم
تو را پیش از رفتن دوست دارم
و پس از رفتن نیز ...
از معشوق پرسیدم : من گرفتار کدام قلب شدم؟
رخ بر سینه ام سایید و پرسش مرا با اشک خود محو کرد
ای دل!
چگونه به من دروغ گفتی؟و با ضجه من رم کردی؟
ای دل وقت بسیاراست، کمی طاقت بیار
طاقت بیار تا هدهدی از سرزمین بلقیس بیاید
نامه ها را فرستادیم
سی دریا و شصت ساحل را با هم پیمودیم
و هنوز وقت هست تا آواره تر از این چیزی که هستیم، شویم
ای توسن سرکش دل ،چگونه به سواری، دروغ گفتی که باد را یارای آزارش نیست
کمی آرام باش تا در این واپسین دقایق نیز باهم سر به سلامت بریم و به سجده رویم
کمی آرام گیر!
آرام گیر تا بفهمم این صدای توست یا صدای او که فریاد می زند:
مرا هم با خود ببر!
http://upload.parsimages.com/original/1218382337/36445.jpeg
ای توسن سرکش دل، چگونه به سواری، دروغ گفتی که باد را یارای آزارش نیست !
http://www.aftab.ir/news/2008/aug/13/images/8fdcacf096e09ebff65dc7012dc2d84c.jpg
23 مرداد ماه در حافظه تاریخی مسلمانان جهان روزی فراموش نشدنی است؛ امروز مصادف با دومین سالگرد پیروزی و مقاومت حزبالله لبنان در جنگ ۳۳ روزه مقابل رژیم صهیونیستی است و در تقویمها نیز به نام روز مقاومت اسلامی ثبت شده است.
در همین ارتباط، بخشهایی از دلنوشتههای منتشر نشده محمود درویش را پیرامون جنگ ۳۳ روزه با ترجمه مهدی فرطوسی میخوانید كه روز گذشته از سوی خبرگزاری فارس منتشر شد:
● فراتر از توهّم
روبهروی تلویزیون مینشینم، زیرا كار دیگری نمیتوانم بكنم. روبهروی تلویزیون، احساساتم را باز مییابم. میبینم كه چه بر من میگذرد و برایم رقم میخورد. دود از من برمیخیزد. دست بریده خویش را دراز میكنم تا دیگر اعضای از هم پاشیدهام را جمع كنم... چیزی نمییابم.
از شدت جذبهای كه در درد نهفته است، فرار نمیكنم. منم، من كه از هوا و زمین و دریا محاصره شدهام. واپسین پرواز از فرودگاه بیروت برمیخیزد و مرا در برابر تلویزیون مینشاند تا ادامه مرگ خویش را با میلیونها بیننده دیگر به نظاره بنشینم. هنگامی كه با دكارت به اندیشه درمیآیم، هیچ چیز ثابت نمیكند كه وجود دارم، بلكه اكنون كه در لبنان قربانی میشوم، هستم. وارد تلویزیون میشوم. من و هیولا. میدانم كه هیولا از من نیرومندتر است، در جنگ پرنده و هواپیما. من اما شاید بیش از آنچه باید، به قهرمانیهای مجازی خو گرفتهام. هیولا مرا بلعید و هضمم نكرد. چندین بار بیرون آمدم.
روح من كه از كالبد من و هیولا، باهم، چونان نوری بیرون جست و به كالبد دیگری درآمد كه سبكتر بود و نیرومندتر. اكنون نمیدانم كه كجایم: روبهروی تلویزیون یا درون آن. اما قلبم را میبینم كه چون میوه صنوبری، از كوهی لبنانی به غزه فرومیغلتد.
● دشمن
یك ماه پیش آنجا بودم و یك سال پیشتر نیز. همیشه آنجا بودهام. تو گویی هیچگاه جای دیگری نبودهام. سال ۸۲ از قرن گذشته، چیزی بر ما گذشت شبیه آنچه امروز میگذرد. محاصره شدیم، كشته شدیم و مقاومت كردیم در برابر آنچه از جهنم به ما عرضه شد. قربانیان شهدا به هم شبیه نیستند. هر كدام مشخصات ویژه خود را دارند. خطوط چهرههایشان باهم تفاوت دارد و هر كدام نامی دارند و سنی و چشمانی دارند كه شبیه دیگری نیست. این قاتلاناند كه به هم شبیهاند.
همه آنان یكی هستند كه به تعداد ماشینهای فولادی تقسیم شدهاند. كلیدی الكترونیكی را میفشارد. میكشد و پنهان میشود. ما را میبیند و ما او را نمیبینیم. نه از اینرو كه به اشباح میماند، بلكه به این خاطر كه نقابی است فولادی كه یك اندیشه را پشت خود پنهان میكند... نه مشخصاتی دارد و نه چهرهای و نه چشمانی و نه سنی و نه نامی. او... او خود چنین برگزیده است كه تنها یك نام داشته باشد؛ دشمن.
● خنه
امروز، یعنی روز ۲۶ ژوئیه، ۲۱ قربانی شهید در غزه، كه ۲ كودك شیرخوار نیز در میان آنان بودند، توانستند از موانع نظامی و سیمخاردارها بگذرند.... و به «اخبار» راه یابند! هیچ توضیحی درباره آنها داده نشد، زیرا كه درد، پیش از هر واژهای فرا رسید. نام آنها از فرط عادی بودن و سادگی اعلام نشد و پرچم پیروزی در برابر دوربینها به اهتزاز درنیامد، زیرا كه لنز دوربین پر از تصاویری بود كه هیجانانگیزتر بودند.
جنگ هیجان است؛ سریالی است كه در آن، قسمت جدید بر قسمت گذشته، پیروز میشود. هنگامی كه قتل هر روز رخ دهد، عادی میشود و قربانیان، تبدیل به اعداد میشوند. مرگ تبدیل میشود به روزمرگی و دیگر احساسات را برنمیانگیزد.
روزمرگی كسلكننده است و برنامههای كسلكننده، بیننده را از جلوی تلویزیون دور میكند و خبرنگاران را بیكار. هنگامی كه بینندهها كم شود، آگهیهای بازرگانی كم خواهد شد و صنعت تصاویر ورشكست میشود. تازه: لوكیشنهای غزه دیگر تكراری شدهاند و آن حس سابق را منتقل نمیكنند. آسمانی سربی رنگ بر فراز كوچههایی باریك در اردوگاههایی كه به دریا راه ندارند. هیچ كوهی آنجا نیست.
هیچ چشمانداز طبیعی زیبایی وجود ندارد كه بیننده را سرگرم كند. همه چیز عادی است. قتل عادی است، جسد عادی است و خیابانهای خاكستری اما آنچه امروز غیرعادی مینماید، این است كه ۲۱ نفر قربانی شهید شجاعانه و بدون هیچ راهنمایی توانستند به اخبار نفوذ كنند!
● قانا
بامداد امروز، سیام ژوئیه، حكومت اسرائیل به برتری نظامی قاطعی دست یافت! بر كودكان قانا پیروز شد و آنها را تكه تكه كرد. كودكان خوابیده بودند و رویای بازگشت به خانواده اصلیاشان را میدیدند و شاید رویای صلحی كوچك در این زمینِ كوچك، تا آرام آرام بزرگ شوند و اول پاییز به مدرسه بروند، و گهگاه از مدرسه فرار كنند و البته نه از ترس بمباران... بلكه از ملال درس جغرافی ولی بدون این كه متوجه شوند، كشته شدند، بیهیچ ترسی، بیهیچ فریادی. خواب بودند و خواب ماندند.
پس بگذار بیهیچ ترسی از سرزنش بگریم. قاتلانی كه از قانای اول بازمیگردند، از آن میهراسند كه ما از یاد ببریم. پس باز هم میكشند تا مبادا گمان بریم كه رویای كودكان ما برای رسیدن به صلح امكانپذیر است. این بار عذرخواهی نكردند، تا مبادا ما آنها را به برابری اخلاقی میان قاتل و مقتول متهم كنیم.
نه، نه، نمیتوانم با كسی صحبت كنم؛ تا از من نپرسد: چه مینویسی؟ «وصف» را هیچ اخلاقی نیست اگر زبان به شیوایی گرایش یابد، زیرا زبان حق ندارد كه تصویر را بازگوید... تصویری كه از فرط تراكم تكه پارههای فرشتگان كوچك، تنگ مینماید.
مگر یك عكس، گنجایش چند مسیح كوچك را دارد؟ هر كسی كه امروز بتواند شعری بسراید یا تابلویی رسم كند و رمانی بخواند یا گوش بدهد به موسیقی... گناهكار است. امروز، روز عید حكومتی است كه بر فرشتگان پیروز شد، و به ما یادآور شد كه آتشبس، تنها استراحت كوتاهی است میان دو كشتار!
روزنامه جام جم
http://www.aftab.ir/news/2008/aug/11/images/831bf6cc80f32e10b3ed2e8d6bbb9084.jpg
میدانهای اصلی شهر رامالله در كرانه باختری رود اردن مملو از جمعیت سوگوار است، آنها بر در و دیوار خانهها و مغازهها پارچههای سیاه نصب كردهاند و پرچمهای فلسطین را به حالت نیمهافراشته درآوردهاند؛ چرا كه فلسطین صدای خود را از دست داده است. محمود درویش دیگر از غم مردمش و اندوه سرزمینش نخواهد گفت.
محمود عباس، رئیس تشكیلات خودگردان فلسطین در تلویزیون ظاهر شد و گفت: نمیدانم چگونه دردی را كه بر قلب و روحم حس میكنم به زبان آورم تا به مردم فلسطین، امت عربی و اسلامی و همه دوستداران صلح و آزادی در جهان، درگذشت ستاره فلسطین و تكسوار میدانها و افتخار جوانانش را كه روح پاكش به خاستگاهش پیوست تسلیت گویم.
تشكیلات خودگردان در تمام سرزمینهای تحت حاكمیت خود ۳ روز عزای عمومی اعلام كرد و نمر حماد، معاون رئیس تشكیلات از آغاز رایزنیها برای خاكسپاری پیكر محمود درویش در سرزمین مادریاش خبر داد.
باید دید اسرائیل كه سالها از قلم و زبان درویش زخم خورده است، حاضر به همكاری برای انتقال پیكر چهره ملی شعر فلسطین خواهد بود؟
قرار است یك هواپیمای مخصوص، پیكر محمود درویش را از ایالات متحده به فلسطین منتقل كند. درویش كه برای انجام جراحی قلب به هیوستون آمریكا رفته بود، قبل از وخامت حالش، شعری با عنوان «مرگی كه شكستش دادم» نوشت. این آخرین شعر او بود؛ چراكه ساعاتی بعد، پس از ۶۷ سال زندگی كه اغلب آن در تبعید گذشت دارفانی را وداع گفت.
● درویش كه بود؟
وی سال ۱۹۴۱ در البروه در عكا متولد شد. پس از اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸ (زادگاهش) كه جزو خاك اسرائیل محسوب شد، درویش تمام عمر خود را وقف آن كرد كه این اشغالگری را به رسمیت نشناسد.
در سال ۱۹۷۰ نخست به شوروی سابق سپس به مصر مهاجرت كرد. چندی به زندان افتاد و سالها به فعالیتهای سیاسی از جمله عضویت در كمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین پرداخت. او همچنین رئیس اتحادیه نویسندگان فلسطین و از بنیانگذاران پارلمان جهانی نویسندگان بود.
محمود درویش، برجستهترین چهره ادبیات مقاومت فلسطین به شمار میآمد و در تمام دوران حیات ادبی و سیاسی، اشغالگران و حامیان بینالمللی آنها و سران عرب را هدف انتقادات تند خود قرار داد.
او با انتقاد از قرارداد سازش اسلو، آن را «چاهویل» میخواند و میگفت: اسرائیل پای قرارداد را امضا میكند، ولی به آن عمل نمیكند. اسرائیل كر است و گوش بر هر سخن درستی بسته است.
وی میگفت: دنیا اصلا وقت خودش را هدر نمیدهد تا ببیند ما انسانهای محاصره شده و محبوس در خاك خود، جانمان تا چه اندازه به لب رسیده است. جهان نسبت به فلسطینیان كینه و نفرت تولید میكند، اما اسرائیل را به هیچ چیزی متهم نمیكند، چرا كه از تهمت یهودستیزی میهراسد.
گنجشكهای بیبال، برگهای زیتون، عاشقی از فلسطین، دیواریه و موقعیت محاصره از جمله كتابهای شعر این شاعر جهانی فلسطین است كه در طول دهها سال جوایز ادبی مهمی چون لوتوس، دریای مدیترانه، زره انقلاب فلسطین، ابنسینا، لنین، مراكش، هلند و ... را از آن خود كرد.
● درویش از شاعران بزرگ جهان بود
دكتر علیرضا قزوه، شاعر و پژوهشگر ادبی كه با ادبیات معاصر عرب آشنایی دارد، محمود درویش را یكی از ۲۰ شاعر بزرگ جهان میداند و میگوید: ویژگی عمده شعر درویش، تلفیق كردن تغزل با حماسه است.
قزوه با اشاره به طنز تلخی كه در آثار درویش مستتر بود، میافزاید: درویش همیشه درصدد بود تا صدای مظلومیت مردم سرزمین خود را به گوش جهانیان برساند و از نفوذ و قدرتش در محافل فرهنگی جهان برای رسیدن به آرزوی بزرگش یعنی آزادی فلسطین استفاده میكرد.
به اعتقاد قزوه، شعرهای جدید درویش دارای نوعی صبغه فلسفی بود، اما اندوه و مظلومیت انسان فلسطینی در تمامی آثارش متبلور بود.
وی با اشاره به گرایشهای مختلف سیاسی درویش تاكید كرد: یكی از دلایل مطرح شدن درویش، حمایتی بود كه كمونیستها از شاعرانی چون او و یانیس ریستوس، شاعر یونانی كردند و آثار آنها را در شمارگان زیادی منتشر كردند. از سوی دیگر، درویش دوستی و الفتی عمیق با یاسر عرفات داشت، اما تجربههای مختلف سیاسی و فكری او همه وسیلهای برای رسیدن به آرمان آزادی فلسطین بود.
قزوه در پایان تاكید میكند: دنیای شعر یكی از شاعران مقاومت را از دست داد؛ شاعری كه در پی آن بود با نگاهی تغزلی در شعر مقاومت گرایش و سبكی جدید ایجاد كند.
● شاعر انسانگرا
دكتر صادق خورشا، عضو هیات علمی بخش عربی دانشگاه علامه طباطبایی و سرپرست گروه زبان فارسی دانشگاه ملك سعود ریاض نیز در خصوص ویژگیهای شعر محمود درویش به خبرنگار ما میگوید: شعر درویش بیش و پیش از هر چیز یك شعر انسانی است كه رنگ و بوی حزبی و طایفهای ندارد.
او با اشاره به اینكه شعر درویش را میتوان شعری صوفیانه، اما نه از جنس صوفیگریهای در خود فرو رفته دانست، گفت: او توانست طی چندین دهه حضور خود در شعر معاصر عرب، شعری انسانی همگام با طرحی فرهنگی را پی بریزد، چرا كه مشكل بیشتر شاعران عرب این است كه بینش فرهنگی جامعه خود را مطرح نمیكنند.
وی با مقایسهای میان شعر درویش و دیگر شاعران عرب گفت: گروهی از شاعران عرب كه آدونیس نیز از آن جمله است، درصدد بودند در شعر عرب به هنجارگریزی دست بزنند، اما از آنجا كه تحت تاثیر شعر و نظریات غرب بودند، نتوانستند نقشی در جهان عرب داشته باشند، ولی درویش با تمام گرایشهای سیاسیاش و اینكه تحتتاثیر جریان شعر آزاد و «قصیده علیه قصیده» بود، یك شاعر انسانگرا و تاثیرگذار در جهان عرب شناخته شد.
دكتر خورشا در مقایسه درویش با نزار قبانی نیز گفت: قبانی در دورهای، شاعری صرفا تغزلی بود و در پایان به سیاست گرایش پیدا كرد، او با زبانی «عوامدریافت» مشكلات انسان معاصر را بیان میكند، اما شعر درویش به سادگی شعر او نیست و زبانی اختصاصی دارد كه برای دریافت ان باید به كلیدهای شعری درویش دست یافت.
دكتر خورشا با اشاره به شعر معروف «ریتا و تفنگ» كه عشق نوجوانانه شاعر به دختری یهودی را بیان میكند، میگوید: شاید در نگاه اول به نظر آید كه درویش به دنبال سازگاری با اسرائیلیها بوده است، ولی در پایان متوجه میشویم كه شاعر در این اثر از عشقی كوچك به عشقی بزرگ منتقل میشود و بیان میكند كه عشق وطن، عشقی است كه تمام عشقها در قربانگاه آن به نیستی كشیده میشود.
روزنامه جام جم
پیكر «محمود درویش» شاعر مبارز و پرآوازه فلسطینی، با حضور دهها هزار هموطنش در شهر رامالله واقع در كرانه غربی رود اردن، تشیع و طی مراسم با شكوهی به خاك سپرده شد.
تابوت محمود درویش شاعر نامدار فلسطینی كه به پرچم فلسطین پیچیده شده بود، با حضور دهها هزار فلسطینی تشییع و در رامالله واقع در كرانه باختری رود اردن به خاك سپرده شد.
به گزارش خبرگزاریهای جهان، تشكیلات خودگردان پیش از این تپهای واقع در جنوب رامالله را كه مشرف به شهر قدس است و تنها چند كیلومتر از آن فاصله دارد را برای دفن محمود درویش انتخاب كرده بود.
این مكان در كنار خانه فرهنگی قرار دارد كه محمود درویش آخرین شب شعرهای خود را در آنجا اجرا میكرد.
تابوت محمود درویش بامداد امروز از آمریكا به فرودگاه «ماركا» در امان منتقل شد و از آنجا توسط یك فروند بالگرد نظامی اردن، به میدان مقاطعه، مقر محمود عباس رئیس تشكیلات خودگردان فلسطین در رامالله انتقال یافت.
پیش از انتقال پیكر این شاعر نامدار فلسطینی به رامالله در كرانه باختری رود اردن، آئین وداع با محمود درویش در فرودگاه نظامی «ماركا» در شرق امان برگزار شد.
در این مراسم یك عضو خاندان سلطنتی اردن و «نانسی باكر» وزیر فرهنگ اردن به نشانه احترام در این مراسم حضور داشت.
باكر ریاست هیئت اردنی را به نمایندگی از این كشور برای شركت در تشیع پیكر این شاعر فلسطینی در رام الله بر عهده دارد.
در مراسم امروز، چهرههای سیاسی ماننده محمود عباس رئیس تشكیلات خودگردان فلسطین، سلام فیاض نخست وزیر دولت انتصابی،سلیم الزعنون رئیس شورای ملی فلسطین،احمد الطیبی نماینده عربی اسرائیلی و یاسر عبدربه دبیركل كمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین و نیز شخصیتهای فرهنگی جهان عرب حضور داشتند.
محمود عباس طی سخنانی، محمود درویش را یك قهرمان خواند و گفت: «ما شاعری را وداع كردیم كه عاشق او بودیم. سواركار رشیدی كه از میدان شعر و ادب رخت برست تا در میان ما خورشیدی را به یادگار بگذارد كه هرگز غروب نخواهد كرد و چشمه آبی كه پایانی ندارد.»
محمود درویش نهم ماه اوت در سن ۶۷سالگی در پی عمل جراحی در قلب در یكی از بیمارستانهای تگزاس آمریكا درگذشت.
خبرگزاری فارس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2948]
-
گوناگون
پربازدیدترینها