محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854541537
انجمن خوشنویسان یا مثلهم نویسان؟
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تجسمی - گفتوگو با عین الدین صادق زاده، هنرمند خوشنویس. عین الدین صادق زاده متولد 27 بهمن 1344 در دهکده بهنمیر از شهرستان بابلسر در سال 1350 به تهران آمد و خوشنویسی را به طور جدی از سال 1364 و در خدمت استاد امیرخانی شروع کرد. او لیسانس گرافیک را در سال1373 و فوق لیسانس تصویرسازی را در سال 1380 از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران گرفت. وی مدرس انجمن خوشنویسان ایران عضو هیئت علمی و مدرس دانشکده های هنری تهران است. از آثار منتشر شدهاش می توان به مجموعه ندای عشق ، مجموعه درگلستان و زلف آشفته و پوستر و کارتهای نفیس هنری اشاره کرد.علاوه براین صادقزاده نمایشگاههای متعددی در داخل و خارج از کشور داشته که میتوان به نمایشگاه پکن، لندن، لسآنجلس، نیویورک و مسکو اشاره کرد. خیلیها دوست دارند بدانند شما از کجا شروع کردید و مسیر پیشرفتتان از کجا بود؟ خوشنویسی را از سال 63 به صورت شبانه روزی شروع کردم. در سال 64 بود که خدمت استاد امیرخانی رسیدم و با ایشان خوشنویسی را به صورت خیلی حرفهای شروع کردم یادم هست آن روزها دهتا 16،15 ساعت حداقل می نوشتم و میانگین روزهایی بود که کل شبانه روز را می نوشتم . اگر دست خودم بود خواب خوراک را نیز رها میکردم. همزمان با حضوردر کلاس استاد رشتهگرافیک را در دانشگاه میآموختم بخش خوشنویسی به شکل کلاسیکش اوایل برای من جذاب بود. البته خود خوشنویسی یک جور ذکر است . یک جور خلسهای در آن هست که آدم را دچار می کند. وقتی مینشینید و می نویسید از بیرون که نگاه میکنید کسی را که دارد مینویسد. ب،ب،الف،الف خیلی خسته کننده و تکرارش ملال آور است. ولی وقتی کسی را که می نویسد از بیرون نگاه کنید که صدها ب مینویسد همه اینها یک جور است یک حس را باید ایجاد کند ولی در درون آن هنرمند هر لحظهاش تکرار میشود مثل اینکه شما ذکری را که میگویید مثلا سبحان الله ، سبحان الله هر لحظه به هم وصل میشود یک فضای زیبایی را خلق میکند. این یک ذکر است حالا به یک شکل خاص خودش و هر لحظهاش از سرانگشتان شما میخواهد خارج بشود، از ناخدا آگاه ذهن شما با گنجینه درونتان آمیخته می شود سپس از سرانگشتان بیرون میآید. به این جهت لحظات متفاوت را تکرار میکند. هرلحظه شما یک الف متفاوت مینویسید که با الف قبلی فرق میکند. از ظاهر قصه که با آن مواجه میشویم نه، اما از درون کسی که نویسنده است و درگیر آن هست متفاوت است. این اتفاق از چه زمانی برای شما به وجود آمد؟این حس از اول درون من بود آنقدر اشتیاق داشتم وقتی شما 15،16 ساعت یا 20 ساعت یک روز تمام می نویسید الف، الف و خسته نمیشوید حتما یک حس درونی است . این یک نیاز درونی بود که شما در خوشنویسی به دنبال ارضای آن بودید؟من فکر میکنم خوشنویسی با رشتههای دیگر متفاوت است چون برای آموزش طراحی می توانید بروید کلاس، حالا یکی مساعدتر است زودتر یاد میگیرد و یکی دیرتر. ولی خوشنویسی درونی است یعنی این حوصله و این صبر و این متانت که دائما تکرار کنید و بنشینید و برای خودتان یک خلوتی ایجاد کنید و بنویسید ب،ب، ن،ن و یا یک روز دوهزار بار بنویسید باید حتما درونی باشد اگر نباشد اصلا وحشتناک است . با توجه به نظرات شما چه عواملی بر شما بیشتر تاثیر گذاشت و استاد امیرخانی چه نقشی داشتند؟منش و سلوک استاد امیرخانی به شدت بر من تاثیر گذاشت . اصلا خوشنویسها افراد درون گرایی هستند این که میگویم کلیت است شاید شما خلاف آن را هم پیدا کنید ولی عمدتا اینگونه هستند. با شعر و شاعری سروکار دارند با یک درونگرایی و معنویت درونی خاص. وقتی استادهایم را نگاه میکردم میدیدم این روحیه و این معنویت درون آنها وجود داشت. منظور شما این است آنها از این راه به نیازهای درونی خود پاسخ می دهند؟بله دقیقا شما فکر کنید مثلا عصبی هستید خوشحالید ، ناراحتید، غمگین هستید آنجا ارضا می شوید به طور مثال وقتی کسی دلاش گرفته دوست دارد با کسی حرف بزند درد و دل کند و به آرامش برسد. ما وقتی مشغول نوشتن خط میشویم خوشحال هستیم خط می نویسیم و هر وقت هم ناراحت هستیم خط مینویسیم . اینها در روحیه انسان تاثیر میگذارد. شما خوشنویسی را چگونه می بینید و به چند بخش تقسیم میکنید؟من خوشنویسی را اینگونه میبینیم و به دو بخش تقسیم میکنم . یک بخش آموزشی تعلیمی و کاربردی آن است که شما فقط یاد میگیرید این بخش کلاسیک را که من به آن میگویم فن و مانند هر هنر دیگری در این بخش شما یاد میگیرید و کار میکنید. تکرار مکرر است یعنی شما آموختههای دیگران را چیزهایی که دیگران و قدما به ما دادهاند، استادان پیشین که بر روی آن کار کردهاند تکرار میکنید تا به آن مهارت برسید . حالا به این مهارت رسیدیم چه میشود شما نگاه کنید مثلا خوشنویسی یک نوع فونت است این فونت در دوره صفوی به اوج رسید از لحاظ طراحی فونت، طراحی بصری فونت به اوج رسید میرعماد آن را به اوج خود رساند. در دوره قاجار کلهر و دیگران این کار را کردهاند من میخواهم بگویم این فونت طراحی شده، از قبل طراحی شده الان که شما این کار را می کنید مثلا من میروم نزد استاد. استاد این فونت را به اوج رسانده و دارد کار میکند شما آن فونت را یاد میگیرید و تکرارش میکنید تا به آن مهارت برسید نه اینکه آن فونت را طراحی کنید. این فونت توسط اساتید بزرگ از قدیم تا بحال طراحی شده شما فکر کنید از 500،450 سال پیش که میرعماد آن را به اوج رساند، از قرن هشتم که میرعلی تبریزی که تا الان که میشود 600 سال است این فونت دارد طراحی میشود و فقط جزئیاتش تغییر پیدا میکند. دیگر به اوج رسیده است . امروز وظیفه ما چیست؟ ما میآییم بر روی این فونت کار میکنیم و تکرارش میکنیم تا آن را حفظ کنیم این بخش میشود حفظ هنرهای سنتی، حفظ سنت، اینجا شما کاری نکردید درست است که یک ابتکار است اندکی خلق میکنید یک تنوعی در آن به وجود میآورید ولی کار خلاقه به صورت هنرمندانه نکردهاید . تا اینجا من به آن میگویم فن آن بخش من را ارضا نمیکرد من کار میکردم ولی به این نیت که خود کار را ارائه کنم و من را ارضا بکند این اتفاق نمیافتاد. میخواستم یک پدیده دیگری بوجود بیاورم. این را در پرانتز بگویم که ما برای اینکه کار خلاقه و هنرمندانه انجام دهیم . باید بخش کلاسیک و فنی را به اوج برسانیم و الا به آن بخش خلاقیت نخواهم رسید فکر کنید زیربنا آن بخش کلاسیک است شما در آن به اوج می رسید و از آن باید عبور کنید مثلا اگر بگوییم نیاز به این پایه نداریم اشتباه است و من به آن قائل نیستم. و چیزهایی که شما در جامعه می بینید به اسم کارهای مدرن اینها عقبهای ندارند لغزنده هستند من میگویم این بخش را کار می کنیم و منکر آن نیستم باید کار بکنیم خوب هم کار کنیم. یعنی چه؟ بایدعقبه را محکم کرد تا اساس وساختار را قوی کنیم ولی همه هم و غممان این نیست و فقط این نباید ما را ارضا کند و این نباید ما را ارضا کند از اینجا به بعد بخش فنی را رد میکنیم و به بخش خلاقه میرسیم با تکیه بر پشتوانه فنی ما به هنر یا آرت میرسیم این نظر شخصی من است. یعنی تا زمانی که نزد استادان میروید مانند استادان کار می کنید مثل او می شوید دارید آن هنر را حفظ می کنید خودتان هنرمند نیستید صاحب فن هستید . استاد کار هستید در این بخش مثلا خود استاد امیرخانی هست دیگر برای چه شما بنویسید شما می نویسید که بروید فراتر از او روید چون شما در امروز هستی آدم این روزگار هستی روزگاری که از استاد امیرخانی یک نسل جلوتری. از نسل آن آدم ها جلوتری با درگیری ها و اقتضائات و نیازهای جوان امروز آشنایی و دچار آن هستی. نیازهای جهان امروز با فردا کاملا متفاوت هست همچنان که حس من و شما متفاوت هست و حس آدمی که در دوره قاجار بود با حسی که انسان امروز به سر می برد خیلی فرق میکند . ما که نمی توانیم براساس آن سنت پیش برویم. آن را حفظ می کنیم و به آن قائل هستیم و دلبستگی داریم. فن شریفی است و به قول حافظ عشق می ورزم و امید که این فن شریف چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود این بخش با روزگار ما سازگار نیست. و به عنوان هنر شناخته نمیشود از این فن به هنر میرسیم. حالا به طور مشخص چه شد که به این سبک(نقاشی - خط) رسیدید؟من عرض کردم که آن بخش کلاسیک خوشنویسی دیگر جوابگوی نیازهای من نبود و وارد فضای جدیدی شدم همه چیزی که به دنبالاش بودم که یک به یک نگاه جدیدی برسم که متفاوت باشد از خوشنویسی و خوشنویسی هم باشد این اتفاق زمانی میافتد که شما خوشنویسی را به اوج برسانید سپس وارد عرصه جدید بشوید حالا آن عرصه اولین چیزی را که نیاز دارد آن شعور هنری است که شما سواد گرافیکی و سواد نقاشی نیاز دارید من اسم این بخش را نه می گذارم نقاشی خط نه خط نقاشی نه خطاشی هیچ کدام فرق نم کند از نظر من باید خوشنویس صاحب یک نگاه هنرمندانه و نقاشی می شود تا بتواند به یک فضای جدید و پنجره جدید دست پیدا کند وقتی به آن رسید خودش را دارد تجربه می کند او شکوفا می شود آرتیستی که متریالش خط است،خوشنویسی است یکی اسمش را می گذارد نقاشی خط که من خیلی به آن قائل نیستم . مهم این است که شما به آن پنجره و شعور برسید. شما چه وقت به این شعور دست پیدا کردید؟من از اول دغدغهام این بود الان هم من بخش کلاسیک را مرتب کار میکنم و دائما در تجربه فضای نو هستم وقتی شما وارد فضای نو می شوید آن انتهایی ندارد که شما بگوئید من تا وارد فضای نو میشوید آن انتهایی ندارد که شما بگوئید من تا این سطح رفتم و تمام شد دائما کار میکنید و یک حالت زاینده دارد هر لحظه خوتان را کشف میکنید برداشت شما از فضای هنری جامعه به چه صورت است؟فضای هنری تا چند سال قبل بسته و درونی بود منظورم هنر بطور کلی است. جهان هنر ما را نمی شناخت فقط یک کلیتی داشتند. اما امروز فرق می کند و من بخش عمده فضای موجود را ناشی از زحمات آقای سمیع آذر مدیر سابق موزه هنرهای معاصر بودند. ایشان ما را با معرفی به حراجهایی به نامی مانند کریستیز به جهان وصل کرد و هنر ایرانی را به جهان معرفی کرد امروز هنرمند درجه اول که تاثیرگذار است. امروز به نظرمن فضای هنری خیلی خوب است وقتی شما فضای نو را تجربه می کنید فضای مدرن را باید تجربه کرد. حرفهای نو و اتفاقات و اشتباهات نویی هم به وجود می آید اینها همه طبیعی است و ما باید حواسمان باشد که سره را از ناسره تشخیص دهیم. در فضاهای نو هستند آنهایی که اصالت دارند و از پایه قویی برخوردارند بعد بر اساس ان جلو می روند اما در این مسری شاید یک سری افراد نسنجیده کاری داشته باشند این دیگر هوشیاری جامعه است. براین اساس شما برای جامعه چه نقشی قائل هستید؟مشکل شما به عنوان هنرمند این است که به یک سطح و شعور هنری می رسید مثلا به پله پنجم اما جامعه در پله اول است بعضیها میگویند هنرمند باید پایین بیایند این حرف غلط است وظیفه هنرمند مانند وظیفه روشنفکراست او باید به سمت جلو حرکت کند و این جامعه است که باید به طرفش میل پیدا کند و خودش را به او برساند. مسؤلیت این امر بر عهده کیست؟خود هنرمندها باید کار و تلاش کنند و جامعه را آشنا بکنند دانشگاهیان و مدسین بخشهایی که با هنر سروکار دارند، گالریها وظیفه مهمی برعهده دارند. متاسفانه عهده آنها به بخش تجاری هنر توجه می کنند و کمتر به بخش فرهنگی و در هنر به جامعه نقش ایفا میکنند. بخش عمده مسؤلیت گالری داران،هنرمندها، مجامع هنری، دانشگاهها و بخشهای مدیریتی فرهنگی هنری جامعه به نظر من اینها توأمان باید با هم عمل کنند تا جامعه را به سطح هنرمند برسانند . وقتی این اتفاق افتاد چه میشود دو واقعه خیلی خوب به وجود میآید یکی اینکه جامعه دارای سطح فرهنگی و هنری بالا می شود به نیازهای جدیدی میرسد هر دو گروه به درک متقابل میرسند و همدیگر را حمایت میکنند این خیلی خوب میشود. دوم اینکه با پخش هنر نازل را نخواهیم داشت و سره از ناسره مشخص میشود جامعه و مردم هنر را میفهمند و دیگر نمیشود هر کاری را به عنوان کار هنری به مردم تحمیل کرد. حالا من دربخش اموزش و پرورش میبینیم که هنوز خوشنویسی غلط کار میشود نقاشی کودکان دارد غلط کار میشود خوب حتی شما میبینید بخش فرهنگی یک دولت هنوز توجه این مطلب نیست. این معضل مربوط به این دولت نیست مجموعه و نگاه کلی را عرض میکنم. دید آموزشی ما بیمار است هنوز به این شناخت نرسیدهایم که شیوه درست نقاشی کودک چیست که با بچهها کار کنیم. هنوز در تبلیغات تلویزیون میبینیم که میگویند فلان ابزار آماده که بچهها بتوانند نقاشی کنند این غلط است. ما قرار نیست که بچهها را نقاش بار بیاوریم نقاشی کودک وظیفهاش این است که ذهن بچه را خلاق و شکوفا کند این اتفاق هرگز توسط برنامههای آموزشی و در کشور ما صورت نمیگیرد در برنامههای تلویزیونی و نه مراکز آموزشی .زمانی که جامعه سطح هنرش را بیاورد بالا دیگر با این معضل برخود نمیکنیم. با این توضیحات شما در مجموع به آینده خوشبین هستید؟بله من فضا را خوب می بینم اما بیشتر تلاش کنیم روند و به جلو ما بسیار کند پیش میرود و اگر میخواهیم به این روند سرعت ببخشیم به نکتهای که اشاره کردم باید توجه بیشتری شود و دانشمندان به مدد هنرمندان بیایند. وضعیت آموزش هنر در مدارس اشاره کردید نظرتان در مورد دانشگاه چیست؟ما معلمان هنر پرورش میدهیم اما کمتر ب فکر پرورش هنرمند هستیم فضا به گونهای است که فقط میخواهیم یک سری دستورالعمل هایی که وجود دارد اجرا کنیم و کاری نداریم چه اتفاقی میافتد پس این فضایی که برای شما پدید آمد در بیرون از دانشگاه بود؟دقیقا یک زمانی هست که میگوئیم که در یک گروه دانشگاهی 5 نفر دانشجو هستند که هر برخوردی که با آنها داشته باشیم آنها هنرمند هستند . هنر در سرشت آنهاست در هر زمینه شغلی هم اگر کار کنند هنرمند هستند آنها راه خودشان را پیدا میکنند. اما منظور من کسانی است که حس هنری در آنها ضعیفتر است و نیاز به کمک و پرورش دارند این اتفاق در دانشگاه باید بیافتد که معمولا رخ نمیدهد و آنها سرخورده میشوند. من فردی را دیدیم مستعد هم بود ولی وقتی رفت دانشگاه آن مقدار علاقه را هم از دست داد وقتی علت را از او جویا شدم در جواب گفت فهمیدم همه اینها الکی و اتلاف وقت بود فاجعه اینجاست. نظر شما این است که دانشگاه بالعکس عمل میکند؟ما فقط به دنبال کمیت هستیم کیفیت برای ما مهم نیست و من قائل به این هستم اکثر هنرمندان خارج از دانشگاه رشد می کنند . ما می بینیم که سالی دو هزار نفر دانشجوی گرافیک تربیت می شود اما چند نفر اینها به کار می آیند کیفیت اینها چگونه است همه شبیه هم همه تکرار مکررات است . اگر کامپیوتر را از انها بگیرید دیگر نمیتوانید کار کنید پس هنرمند را کجا باید پیدا کنیم. در این زمینه آیا مطالعه ای در شیوه آموزش کشورهای پیشرفته داشته اید؟بله آنها خیلی موفق هستند پژوهش کردم و دیدم که آنها در امریکا و اروپا آمده اند که هنرمند پرورش دهند من معلم وظیفه دارم به عنوان هنرمند درس بدهم تا این فرد هنرمند شود هر کاری که می خواهد بکند . کلاس بیاید نیاید آنها قائل به کلیتی هم هستند اما هم و غم آنها هنرمند شدن اوست من در اینجا جنین دغدغهای را می بینم. دانشجو فقط میآید مدرک بگیرد استاد هم به دنبال حقوق. همه اتفاقی میافتد به جز کار اصلی. انجمن خوشنویسان را چگونه ارزیابی می کنید؟آن چیزی که برای ما معضل شده آموزش خوشنویسی توسط انجمن خوشنویسان است که من به آن انجمن مثل هم نویسان میگویم این انجمن بیشتر خوشنویس تربیت میکند تا هنرمند. در دوران استاد امیرخانی وضعیت خوبی بود به همینش هم بسنده میکردند که اینها خوشنویس تربیت می کنند. اما الان متاسفانه دچار حواشی شده و وظیفه اصلیاش را تعطیل کرده است. محصولش هم وضعیت اسف بار کنونی انجمن است و به نظر من بیخاصیتترین انجمن هنری این مملکت است. به نظر من کارهای آنها هیچ فایدهای ندارد همه اعضا درگیر حرف و حدیث هستند چند نفری که دورهم جمع میشوند بجای اینکه همدیگر را نقد کنند فقط حرف میزنند به همین دلیل میگویم در انجا اتفاق هنری نمیافتد. آنها دچار یک حالت واپسگرایی شدهاند در آنجا نقادی و بحث نمیشود اگر نقدی هم شود همراه با سوگیری و شخصی است. این انجمن اصلا حرفهای نیست و به نظر من وظیفه خودش را انجام نمیدهد نه نقد درستی و نه خوشنویس و نه هنرمند تربیت میکند. با این وضعیت دیگر در انجمن هم فعالیتی ندارید؟تا سه سال پیش در انجمن درس میدادم و مدرس انجمن بودم و آن فضا من را آزار میداد و به خاطر زدوبندهای انجمن و باندبازیها آنجا را رها کردم. اوایل کار که وارد انجمن شدید چنین فضایی وجود داشت؟اشاره کردم ابتدا چنین فضایی نبود لااقل خوشنویس تربیت میکرد اما حالا در انجمن آن اتفاق نمیافتد حالا آمار میدهند که دو هزار نفر ممتاز گرفتند به چه دردی میخورد این تعداد را تربیت میکنیم که چه اتفاقی بیافتد. الان آن بخش کار فنی را هم می توان با نرمافزارهای موجود انجام داد. ما باید خوشنویسی را به عنوان پایه برای رسیدن به فضای خلاقه بدانیم. بازگردیم به خودتان درباره فضای جدیدی که خلق کردید توضیح بیشتری دهید یک نوع کنجکاوی درونی بود وقتی آدم دغدغه دارد و ذهناش دائما درگیر میشود به دنبال تجربه کارهای مختلف میرود من کار قیر را برای اولین بار پیدا کردم درفضای خط قبل از این کسی با خط این کار را نکرده بود.در نقاشی اتفاقاتی در این زمینه افتاده و من میخواستم ان را در خط تجربه کنم و به یک فضای جدید رسیدم البته دوره فوق لیسانس با آقای پاشایی و ممیز نقاشی صومیه را تجربه کردم از آنجا رسیدم به فضای قیر و جدیدا دارم با اکرولیک، رنگ روغن رنگ ماشین را تجربه کنم دائما در حال تجربه کردن خودش را پیدا میکند مهم این است که در این فضا قرار بگیرد با آن پایه کلاسیک. جایگاه خودتان را چگونه میبینید؟من یک جوری دارم ساختار شکنی میکنم من میگویم سالها به خوشنویسی توجه شد به حروف توجه نشد به کلمات توجه شد به تک تک حروف توجه نشد. به بخشهایی از حروف توجه نشد شما وقتی که یک خوشنویسی میکنید سطر را مینویسید وقتی که یک سطر را می نویسید درگیر شعر هستید شعر مینویسید درگیر کلمات میشوید کلمه عشق یا محبت همه جذاب و خاطرهانگیز است ولی خود حروف، الف، ب، چه قابلیت بصری و تصویری میتواند داشته باشد . ما از این غافل بودیم. من میخواهم ساختار شکنی کنم به بخشهایی از حروف می پردازم. کلمه عشق که کلمهای است که برای خاطره انگیز است اما برای کسی که معنی کلمه عشق را نمیفهمد بدلیل اینکه زبان فارسی نمیداند جذاب نیست . ولی به عنوان عنصر میتواند جذاب باشد این بخشهایی است که من میخواهم نشان دهم . آیا در ابداع شیوه کاریتان از اساتیدی چون استاد احصایی الگو گرفتید؟نه کارهای ایشان را میدیدم و کارهای ایشان را خیلی دوست دارم و آن را بسیار بدیع و درجه یک میدانم.من یک چیز کلی بگویم که من از کسی تاثیر نگرفتم ما در همه حال از همه چیز تاثیر میگیریم. حالا کسی که کار هنری میکند یا نقاشی خط کار میکند طبیعی است که تاثیر میگیرد مهم این است که این تاثیر گرفتن منجر به کپی کاری نشود و تقلید صرف صورت نگیرد. در نگاه جدیدم همه تاثیر داشتند اما استاد نصرا... افجه ای خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی مدیون ایشان هستم کارهای آقای علی رسولی و احصایی را فقط میدیدم در کجا خدمت استاد افجهای بودید؟در دانشگاه و در دوره لیسانس کار خوتان را در سطح جهانی می دانید؟کارهای من در حراج کریستسز رفته و الان هم یک کاری برای آنجا دارم در کشورهای آمریکا و کانادا و اکثر کشورهای عربی نمایشگاه داشتم و پارسال هم در روسیه و همه نمایشگاههایم مورد اقبال قرار گرفت. در آخر الان مشغول به چه کاری هستید آیا شاگردانی هم در زمینه شیوه جدیدتان دارید ؟الان که در دانشگاه مشعول به تدریس هستم و بقیهاش را هم کار میکنم . چندتایی شاگرد دارم که شرایط خوب و امیدوارانهای دارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 769]
صفحات پیشنهادی
انجمن خوشنویسان یا مثلهم نویسان؟
انجمن خوشنویسان یا مثلهم نویسان؟ فرهنگ > تجسمی - گفتوگو با عین الدین صادق زاده، هنرمند خوشنویس. عین الدین صادق زاده متولد 27 بهمن 1344 در دهکده بهنمیر از ...
انجمن خوشنویسان یا مثلهم نویسان؟ فرهنگ > تجسمی - گفتوگو با عین الدین صادق زاده، هنرمند خوشنویس. عین الدین صادق زاده متولد 27 بهمن 1344 در دهکده بهنمیر از ...
مجموعه ای از فونت های زیبای فارسی
انجمن خوشنویسان یا مثلهم نویسان؟ وی مدرس انجمن خوشنویسان ایران عضو هیئت علمی و مدرس دانشکده های هنری تهران است. از آثار منتشر شدهاش می توان به مجموعه ندای عشق ...
انجمن خوشنویسان یا مثلهم نویسان؟ وی مدرس انجمن خوشنویسان ایران عضو هیئت علمی و مدرس دانشکده های هنری تهران است. از آثار منتشر شدهاش می توان به مجموعه ندای عشق ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها