محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843819549
ایران (تاریخ باستان ، جشن ها ، پادشاهان ،سرود ها و.....) : مطالب جالب و خواندنی
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: وقتی این کلمه را میشنوی چه حسی پیدا میکنی؟ بنویس!
ایران
ای ایران ای مرز پرگُهر ای خاکت سرچشمهٔ هنر
دور از تو اندیشهٔ بَدان پاینده مانی تو جاودان
ای دشمن ار تو سنگ خارهای من آهنم جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون، شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما
سنگ کوهت درّ و گوهر است خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کِی برون کنم بَرگو بی مهرِ تو چون کنم
تا گردش جهان و دور آسمان بهپاست نورِ ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون، شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما
ایران ای خرّم بهشت من روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم جز مهرت در دل نپرورم
از آب و خاک و مهرِ تو سرشته شد گِلم مهر اگر برون رود گِلی شود دلم
مهر تو چون، شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو کِی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما
عشق من جایی که وقتی بهش نزدیک میشم بوشو حس میکنم.مادر ما
آلیس نوشته است:عشق من جایی که وقتی بهش نزدیک میشم بوشو حس میکنم.مادر ما
راست میگی آدم وقتی ازش دور میشه و 2باره بر میگرده یک حال غریبی پیدا میکنه.
من وقتی اسم کشورم را میشنوم از درون لرزه عجیبی را حس میکنم و اشک به چشمام میاد مخصوصا" وقتی سرود ایران را میشنوم.
ایرانم، خانه ام، مادرم ،پدرم دوستت دارم!
دوباره مي سازمت وطن
اگر چه با خشت جان خويش
ستون به سقف تو مي زنم،
اگر چه با استخوان خويش
دوباره مي بويم از تو گُل،
به ميل نسل جوان تو
دوباره مي شويم از تو خون،
به سيل اشك روان خويش
دوباره ، يك روز آشنا،
سياهي از خانه ميرود
به شعر خود رنگ مي زنم،
ز آبي آسمان خويش
اگر چه صد ساله مرده ام،
به گور خود خواهم ايستاد
كه بردَرَم قلب اهرمن،
ز نعره ي آنچنان خويش
كسي كه « عظم رميم» را
دوباره انشا كند به لطف
چو كوه مي بخشدم شكوه ،
به عرصه ي امتحان خويش
اگر چه پيرم ولي هنوز،
مجال تعليم اگر بُوَد،
جواني آغاز مي كنم
كنار نوباوگان خويش
حديث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز مي كنم
كه جان شود هر كلام دل،
چو برگشايم دهان خويش
هنوز در سينه آتشي،
بجاست كز تاب شعله اش
گمان ندارم به كاهشي،
ز گرمي دمان خويش
دوباره مي بخشي ام توان،
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره مي سازمت به جان،
اگر چه بيش از توان خويش
در این خاك زر خیز ایران زمین/نبودند جز مردمی پاك دین
همه دینشان مردی و داد بود/وزان كشور ازاد و اباد بود
نگفتند حرفی كه ناید به كار/نكشتند تخمی كه ناید به بار
چو مهر و وفا بود كیششان/گنه بود ازار كس پیششان
همه بنده پاك یزدان پاك/همه دل پر از مهر این اب و خاك
پدر در پدر اریایی نژاد/ز پشت فریدون نیكو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود/گدایی در این بوم و بر ننگ بود
كجا رفت ان دانش و هوش ما/كه شد مهر میهن فراموش ما
كه انداخت اتش در این بوستان/كز ان سوخت جان و دل دوستان
چه كردیم كین گونه گشتیم خوار/خرد را فكندیم زین سان ز كار
نبود این چنین گشور و دین ما/كجا رفت ایین دیرین ما
به یزدان كه این كشور اباد بود/همه جای مردان ازاد بود
در این كشور ازادگی ارز داشت/كشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود انكه بودی دبیر/گرامی بد انكس كه بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت/نه بیگانه جایی در این خانه داشت
اگر مایه زندگی بندگیست/دو صد بار مردن به از زندگیست
بیا تا بكوشیم و جنگ اوریم/برون سر از این بار ننگ اوریم
به یزدان كه هرگز جهان افرین/نه با بنده مهر ورزد نه كین
ز نیك و بدت هر چه اید به سر/ز خود بین و ز كرده خود شمر
از ان روز دشمن به ما چیره گشت/كه مارا روان و خرد تیره گشت
از ان روز این خانه ویرانه شد/كه نان اورش مرد بیگانه شد
چو ناكس به ده كدخدایی كند/كشاورز باید گدایی كند
چو دانش پژوهنده بیند زیان/كه بندد به دانش پژوهی میان
به یزدان كه ما گر خرد داشتیم/كجا این سرانجام بد داشتیم
بسوزد در اتش گرت جان و تن/به از بندگی كردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگیست/دو صد بار مردن به از زندگیست
بیا تا بكوشیم و جنگ اوریم/برون سر از این بار ننگ اوریم
بیاریم ان اب رفته به جوی/مگر زان بیابیم باز ابروی
شود مردمی كیش و ایین ما/نگیرد خرد خرده بر دین ما
ز فردوسی ام امد این گفته یاد/كه داد سخن را چو او كس نداد
چو ایران نباشد تن من مباد/بدین بوم و بر زنده یك تن مباد
سرشت من از میهن بود/من از میهن و میهن از من بود
نام قدیم شهرها ایران
Thursday, March 05, 2009 7:47 AM
اراک=عراقعجم*سلطان ابد
اصفهان=اسپانه*سپاهان
اندیمشک=صالح اباد
انزلی=بندرپهلوی
ارومیه=ارسباران
اهواز=ناصری
ایذه=مال امیر
ایرانشهر=بمپور
بابل=بارفروشان
بابلسر=مشهدسر
باخترانکرمانشاه
بندرامام=بندرشاهپور
بندرترکمن=بندرشاه
بندرعباس=گمبرون
بهشهر=اشرف
تنکابن=شهسوار
جیرفت=سبزواران
خرمشهر=محره
دامغان=صددروازه
دشتازدگان=سوسنگرد=دشت
میشان=هفاچیه
کرمان=کارمانیا
ری=راقس
زابل=نصرت آباد
زاهدان=دزداب
ساری=طوسان سیاه
سلمان=شاهپور
شادگان=فلاحیه
کاشمر=ترشیز
شهرکرد=دهکرد
فردوس=تون
گرگان=استراباد
مشهد=سناباد
قائم شهر=شاهی=علی اباد
قمشه=شهررضا
میانه=میانج
هشترود=آذران
همدان=هگمتانه
هویزه=خدیره
یزد=گت
اهر :ازانلار
نیشابور :شادیاخ
ابر کوه : ابرقوه
سبزوار : بیهق
ایران پارس
نگاهی به ارتش ایران در دوره هخامنشی
پیش گفتار
نیاکان آریایی ما در سده ۶
پیش از میلاد،به رهبری نابغه ای کم نظیر به نام "کوروش بزرگ" موفق شدند تا
امپراتوری ای را بنیاد نهند که برای مدتی بیش از دو سده،بخش عمده جهان
متمدن آن روزگار،از سرتاسر خاورمیانه و بخش های جنوب شرقی اروپا گرفته تا
شمال غربی شبه قاره هند تا شمال شرقی آفریقا را به تصرف خویش درآورده و به
بهترین و مترقی ترین صورت ممکن اداره و مدیریت نمایند.
این موفقیت ایرانیان باستان و افتخار ایرانیان کنونی را ما مدیون "ارتش هخامنشی" هستیم.این
ارتش پارسی-مادی تحت رهبری شاهنشاهان هخامنشی بود که با فتح کشورهایی
مانند بابل،فینیقیه،لیدی ،یونیا،مصر،... موفق شد پایه و بنیان امپراتوری
افتخارانگیز هخامنشی را پی افکند و سپس نیز آن را به مدت دویست و اندی سال
اداره نماید.
از
سوی دیگر،می بایست یادآور شوم که "ارتش" هر کشور،"بنیان" آن کشور
است.امنیت،رفاه،عزت و شرف هر ملت بستگی مستقیم به وضعیت ارتش و نیروهای
دفاعی آن ملت دارد و چه نکو "ساسان" گرامی این شعر زیبا و نغز را بر فراز تارنمایش گذاشته است که :
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
از
همین روی و به منظور مطالعه ارتش ایران هخامنشی،نقاط قوت و ضعف آن،کارآمدی
ها و ناکارآمدی هایش و دیگر مسائل مربوط به آن،بر آن شدم تا مقاله ای دانشمندانه
در این باره را به طور خلاصه با پارسی بازگردانده و سپس بر اساس اطلاعات و
تحلیل های خود،نکاتی را درباره محتوای آن یادآور شوم.این نکات عمدتا مربوط
می شود به بررسی تطبیقی موارد مشابه تاریخی و استنتاجهایی که بر این بنیان
صورت می گیرد.بر این باورم که برای تکمیل بحث،نظر و دیدگاه خوانندگان و
یاران گرامی بسیار سودمند است.
مقدمه
ارتش هخامنشی از لحاظ
قومی-فرهنگی،سازمانی آمیخته و مختلط بوده است.این ارتش شامل نیروهای منظم
آموزش دیده پیاده و سواره ایرانی،عمدتا مادی و پارسی بوده که با واحدهای
منتج از سربازگیری اجباری از ملل تحت فرمان ایران و نیز بکارگیری مزدوران
جنگی خارج از امپراتوری ترکیب می شده است.۱در
حالی که نیروهای دائمی منظم ارتش،مانند یگان های "گارد جاویدان"،به طور
همسانی با سازوبرگ رزمی مجهز بوده اند،نیروهای متحد و ائتلافی در خدمت
ارتش،تجهیزات خاص خویش را داشته و به شیوه ویژه خودشان می جنگیده اند.از
ویژگی های ارتش ایران هخامنشی،وجود انبوه سواره نظام سبک اسلحه
تیرانداز،زوبین اندازان،واحدهای ملازم نارزمی،همسران،همخوابه ها و بردگان
بوده است.
سازمان
ارتش ایران
هخامنشی،مانند دیگر ارتش های خاورمیانه ای و آسیایی در دوران های پیش و پس
از خود،بر اساس بنیادی دهدهی استوار بوده و کلیه واحدها و یگان های رزمی
در گروه های ده،صد و هزارتایی سازماندهی شده بودند.در این سامانه،برای هر
ده،صد،هزار و ده هزار نفر،یک افسر پاسخگو بوده است.نام و رده سازمانی این
نظام به این صورت بوده است:
1-تعداد نیروها:۱۰۰۰۰،نام یکان :بایواربام،عنوان فرماندهی یکان:بایوارپاتیش
2-1۰۰۰،هزارابام،هزاراپاتیش
3-۱۰۰،ستابام،ستاپاتیش
4-۱۰،دتابام،دتاپاتیش
فرماندهی:
شاهنشاهان
هخامنشی از کوروش بزرگ تا داریوش سوم،در بیشتر نبردها خود شخصا فرماندهی
کل نیروها را بر عهده داشته اند و گاهی نیز این فرماندهی را به ژنرال های
خود واگذار می کرده اند.فرماندهان ارتش ایران هخامنشی توسط شخص شاهنشاه و
از میان "ساتراپ" ها یا اشراف غالبا پارسی و مادی تبار که عموما
خویشاوندان شاه بودند به مناصب خود گماشته می شدند.
شایسته سالاری و نظام ترفیعی
"گزنوفون" در کتاب
"پرورش کوروش" خویش،یک نظام ترفیعی را در ارتش هخامنشی توصیف می کند که در
چهارچوب آن جنگجویان خود را بر اساس دلاوری و شجاعتشان از یکدیگر متمایز
می کرده اند.در این سیستم شایسته سالارانه،یک سرباز معمولی می توانست تا
رده "هزارپاتیشی"،یعنی فرماندهی ۱۰۰۰ نفر،ارتقا یابد.
گارد ده هزار نفره
جاویدان،نمونه ای از این فرآیند ترفیعی در ارتش ایران هخامنشی می
باشد."جاویدان"، عنوانی است که توسط یونانیان به این واحد رزمی داده شده
بود که شماره رزمندگان آن همیشه ثابت نگاه داشته شده و هر گونه خلائی
بوسیله نیروهای ترفیع داده شده از دیگر یکان ها پر می شد.از امتیازات این
یکان بسیار کارای ارتش هخامنشی،علاوه بر دریافت منظم حقوق،ویژگی اختیار به
همراه بردن زنان و همخوابگان به نبردگاه بوده است.
هرودوت،ضمن توصیف ارتش
مهاجم تحت رهبری خشایارشاه،درباره "نیزه داران" می نویسد که آنها از میان
بهترین و نجیب ترین مردان پارسی برگزیده می شدند.
این نظام پاداش دهی
برای شجاعت و مهارت محتملا نقص های خاص خود را نیز داشته است.علیرغم شهره
بودن ایرانیان برای قدرت و دلاوریشان در صحنه نبرد،گرایش آنان برای مورد
توجه واقع شدن از سوی شاه و یا فرمانده شان می توانسته باعث به وجود آمدن
بی نظمی هایی در ارتش نیرومند ایران زمین شده باشد."هرودوت"،همین مسئله را
حین توصیف نبرد "ماراتون" یادآور می شود که چگونه ایرانیان به صورت بی
قاعده جنگیده،گروه های رزمنده ده نفره یا کمتر با نادیده گرفتن سلسله
مراتب فرماندهی به سمت یونانیان یورش می برده اند.
پیاده های مزدور یونانی
با وجودی که استفاده از نیروهای مزدور بیشتر ویژگی دوران انتهایی امپراتوری هخامنشیان به شمار می آید اما حتی در اوایل سده ۵ پیش از میلاد نیز یونانیان در خدمت ارتش ایران بوده اند.عنوان "medizing" برای توصیف یونانیانی به کار می رفته که به زودی به نیروهای هوادار ایران و یا در خدمت ایران تبدیل می شده اند.medizing از واژه مادی/ Mede می آید که واژه ای عمومی برای توصیف مردمان پارسی-مادی از سوی یونانیان بوده است.
یونانیان "یونیایی"،از عملیات ارتش ایران بر ضد سکاها در سال ۵۱۲پیش از میلاد حمایت کردند و علیرغم شورش آنها بر ضد سلطه ایرانیان در سال ۴۹۹ پیش از میلاد که سرانجام پس از ۶ سال جنگ سرکوب شد،دوباره آنها را در سال ۴۹۰ پیش از میلاد در خدمت ارتش ایران در نبرد ماراتون،نبردی که معنایش پایان استقلال بقیه یونان نیز بود،می یابیم.
در سال ۴۷۹ پیش از میلاد،۱۳۰۰۰ نیروی پیاده نظام و ۵۰۰۰ سواره نظام یونانی برای ایرانیان در نبرد "پلاته" جنگیدند.
سکاها
سکاها یا اسکیت ها
تیراندازان و جنگجویان بسیار کارآمدی بوده و به عنوان مزدوران جنگی هم از
سوی ایرانیان و هم از سوی یونانیان به کار گرفته می شدند.هنگامی که
ایرانیان و یونانیان در "ماراتون" رودرروی یکدیگر قرار گرفتند،مزدوران
سکایی در خدمت آتنی ها از جنگیدن بر ضد برادران آسیایی شان،ایرانیان،
امتناع نموده و حتی گروهی از آنان در خلال نبرد تغییر موضع داده و به سپاه
ایران پیوستند۲
"داتیس"
فرمانده ایرانی،محتملا به توانایی های سکایان آگاه بوده که نیروهای آنان
را در مرکز سپاه،یعنی مکانی افتخارانگیز در هر ارتشی،جای داد.نکته جالب
دیگر اینکه پارسیان برای آموزش هنر تیراندازی به نیروهایشان از سکایان
بهره می برده اند.
شترها
علیرغم اینکه ایرانیان
اهمیت و ارزش چندانی برای این مسئله قائل نبوده اند،با این حال به نظر می
رسد که شترها دستکم در تعدادی از نبردهای آنان نقشی پراهمیت ایفا کرده
اند.برای نمونه،"عربها" ارتش خشایارشاه را در ۴۸۰ پیش از میلاد در هنگام یورش به یونان و محتملا کمبوجیه دوم را در خلال فتح مصر در ۵۲۵
پیش از میلاد با تیراندازان شترسوار حمایت کردند.مشهورترین بهره گیری
ایرانیان از شتر اما بازمیگردد به ارتش تحت رهبری "کوروش بزرگ" در خلال
تهاجم به "لیدی" که در آن نبرد از شترهایی که دو تیرانداز را بر پشت خود
حمل می کردند و حرکتشان برای ترساندن اسب های لیدیایی طراحی شده
بود،استفاده شد.۳
ارابه ها
ارابه در سراسر دوران
امپراتوری در نقش های متفاوتی مورد استفاده بوده اند.با اینحال استفاده
خود ایرانیان از این ابزار جنگی،بیشتر به ارابه فرماندهی محدود بوده
است.علیرغم کاهش ارزش رزمی،ارابه ها همچنان به عنوان نماد جاه و قدرت باقی
مانده بودند.برای نمونه افسران و ژنرال های ارتش،در کاربردهای افتخارآمیز
فرهنگی و نظامی،برای شکار و یا انتقال خود به نبردگاه از ارابه ها بهره می
برده اند.
همچنین خشایارشاه علاوه
بر سفر بر ارابه در خلال تهاجم به یونان،با خود ارابه مقدس
"اهورامزدا"،ارابه زرین مهری را که وقف خدایی بزرگ بوده نیز همراه داشته
است.برای این جنگ "هندیان" و "لیبیاییان" نیز هر یک نیرویی ارابه سوار را
اعزام داشته بودند.
واگن های جنگی
"گزنوفون"،برجک های جنگی متحرک کوروش بزرگ را همچون ماشینی با ۸دیرک که بر پشت ۸ گاو نر و برای حمل دژکوب ها استفاده می شده و با چرخ هایش از زمین ۲۷ پا ارتفاع داشته توصیف نموده است.این جنگ افزارها با تخته های چوبی بسیار قطور ساخته می شده اند.
بر اساس توصیف گزنوفون از نبرد "تومبرا" (Thumbra)،این
جنگ افزارها پشت نخستین خط نیروهای پیاده قرار داده شده بودند.در خلال
جنگ،پیادگان ارتش ایران از سوی مدافعین مصری به عقب رانده شدند تا اینکه
واگن های جنگی از راه رسیدند و ورق به سود ایرانیان برگشت.
نکته ها:
۱-نیروهای
مزدور هیچگاه نمی توانند همچون نیروهای وفادار داوطلب در صحنه نبرد مفید و
کارآمد واقع شوند.از این نیروها می بایست تنها در مواردی بهره گرفت که
نیازی به عناصر "پایداری" و "استقامت" نباشد.این نیروها تنها وقتی مفیدند
که جنگی غارتگرانه،تنبیهی و یا ایذایی مدنظر باشد.استفاده از مزدوران به
ویژه هنگام "دفاع"،سم مهلکی است که دستکم دو بار برای ما فاجعه آفریده است:
-در مقطع تهاجم مقدونیان ددمنش به رهبری "اسکندر گجسته"
-در مقطع یورش جانوران ترک-مغول به رهبری "چنگیز ملعون"
در خلال هر دوی این
رویدادهای جانگداز،نیروهای مزدور برای ما مسئله ساز شدند.در مورد
نخست،نیروهای مزدور یونانی تبار ارتش ایران،عمدتا به دلیل پیوندهای
قومی-زبانی با ارتش مقدونی اسکندر،یا دچار دودستگی و بی میلی برای جنگ
شدند و یا حتی به سپاه مهاجم پیوسته و کمر ارتش ایران را شکستند.در مورد
دوم نیز،لشکریان نیمه-مزدور ترک تبار ارتش خوارزمشاهی،باز به دلیل
پیوندهای قومی-زبانی با اردوی چنگیزی،به این لشکر جهنمی پیوسته و میلیون
ها توده ایرانی آسیای میانه و خراسان را در برابر اهریمنان تاتاری بی دفاع
گذاردند.
۲-این اقدام سکایان در جنگ ماراتون را می توان از دو زاویه نگریست:
-اینکه سکایان کاملا
دارای "شعور و خودآگاهی قومی" بوده اند.آنها علیرغم چادرنشینی و با وجودی
که چندی پیش مورد هجوم ارتش ایران واقع شده بودند،پیوندهای خونی خود را با
عموزادگان آریایی تبار خود از یاد نبرده و بر ضد همسایگان یونانی خود
شوریدند.بعدها گروهی از همین سکایان یعنی "پرنی ها"،با بیرون راندن
"سلوکیان" مقدونی تبار یونانی گرا،امکان استقلال دوباره میهن را فراهم
آورده و حتی برای کمابیش ۳۰۰
سال،جلوی تهاجمات و زیاده خواهی های "رومیان" را در اوج قدرتشان
گرفتند.داستان شورانگیز "یعقوب لیث" سکایی-سیستانی و آن دلاوری ها و میهن
پرستی هایش را نیز دیگر نیازی به بازگویی نمی بینم.
-اینکه بار دیگر قابل
اطمینان نبودن مزدوران روشن می شود.مشابه این اقدام را یونانیان آناتولی
به هنگام حمله اسکندر،ترکان آسیای میانه به هنگام تهاجم چنگیز و حتی ترکان
"کومان" به هنگام جنگ ترکان سلجوقی و یونانیان بیزانسی در نبرد سرنوشت ساز
"ملازگرد" انجام دادند.
۳-عرب ها در نبرد پرشکوه و افتخارانگیز "کارهه" در ۵۳ پیش از میلاد نیز به همین گونه در کنار ارتش ایران بودند.اصولا تا سده ۷میلادی
که "اسلام" اعراب را زیر یک پرچم گردآورد،این قوم در جنگ های ایران و
دشمنان یونانی-رومی عمدتا در جبهه ایران بوده و به عنوان متحد،موئتلف و یا
مزدور ایران به ایفای نقش می پرداخته است.سوگمندانه ظهور اسلام و آموزه
های آن،در مقطعی که ایران و روم شرقی در بدترین موقعیت خود قرار داشتند،به
اعراب این امکان را داد تا به حضور طولانی مدت خود در حاشیه های بی اهمیت
تاریخ پایان داده و به سروران خاورمیانه تبدیل شوند.
معنی سین های نوروز
اولین سین سنجد
سنجد نماد سنجیده عمل کردن است . سنجد را براین باور بر سفره میگذارند که
هرکس با خویشتن عهدکند که درآغاز سال هرکاری را سنجیده انجام دهد . سنجد
نشانه گرایش به عقل است . احترام به تفکر و ترویج و خردمندی . اولین چیزی
که خداوند آفرید عقل بود پس عقلانیت را ارج مینهیم و خردمندی را بزرگ .
دومین سین سیب
دومین سینی که برسفره مینهند سیب است که نماد سلامتی میباشد .
سومین سین سبزه
سبزه پس از سنجد و سیب بر سفره گذاشته میشود که نشانه خرّمی وشادابی
وخوش اخلاقی است . سبزی با خود شادابی نیکویی و زندگی را بهمراه می آورد .
من با خویشتن عهد میکنم که دراین سال شاد و خوش خلق وخوش اخلاق باشم . رنگ
سبز ارتعاش افکار ما را موزون نگه میدارد و به ما آرامش میدهد .
چهارمین سین سمنو
سمنو مظهر صبر و مقاومت وعضو عدالت و قدرت است .
پنجمین سین سیر
سیر به نشانه دست نگه داشتن از تجاوز به سفره هفت سین راه یافته تا
پای را از گلیم خویش بیرون ننهیم . سیر نماد مناعت طبع است یعنی انسان
باید همواره با قناعت برجهان بنگرد که انسان قانع از نفس کریحش برتر از
انسان قانع به دارندگی ثروت است . پس سیر که نشانه قناعت و یادآور امتناع
از تجاوز است را برسرسفره مینهیم تا انسانی عاقل سالم شاداب قوی و قانع
باشیم . سیر چشمی و چشم سیری از بزرگترین صفات انسان برتر میباشد .
ششمین سین سرکه
سرکه نماد پذیرش ناملایمات و نماد رضا و تسلیم است . واقف براین نکته
هستیم که زندگی پیوسته توام با رنج و مشقت و زحمت است و هیچ انسان متعهد و
بامسئولیتی نیست که بدون دغدغه بتواند به زندگی ادامه دهد . خداوند زمین
وآسمان و انسان را آسوده و بی غم نیافرید و سرکه گویای نکته ایست از تسلیم
دربرابر رخدادهای ناگوار زندگی .
و هفتمین سین سماق
آخرین سین سفره هفت سین سماق است . سماق نماد صبر و بردباری و تحمل
دیگران است . صبر به انسان میاموزد که درگذر زندگی خستگی را بایدخسته کند
وکام را بیابد
نوروزنامه
۱- اوایل به جای حاجی فیروز ، میر نوروزی می گفتند كه با همراهانش كه تار و تنبور می زدند ، در شهر می چرخید و می خواند :
حاجی فیروزه بله . . . سالی یه روزه بله . . .
۲- حاجی فیروز نزد مردم حرمت زیادی داشت و و را مظهر شادی و نشاط در سال جدید می دانستند .
۳-معمولاً همراه حاجی فیروز یك باز شكاری حركت می كرد و صاحب هر خانه ای كه
باز وارد آن می شد ، هدیه ای به حاجی فیروز می داد چرا كه ورود باز را
مایه بركت می دانستند .
۴- معروف است كه زرتشت ، در روز نوروز از سوی اهورا مزدا به پیامبری برگزیده شد .
۵- باورود اسلام به ایران ، پیامبر گرامی حضرت محمد «ص » با شنیدن شرح نوروز ،
آن را مغایر با دین و یكتاپرستی ندید و ایرانیان را برای برگزاری این جشن
آزاد گذاشت .
۶- روایت است كه روز عید غدیر خم برابر بوده با جشن نوروز در ایران .
۷-ابوریحان بیرونی ، دانشمند بزرگ ایرانی ، درباره تاریخچه نوروز گفته است :
ایرانیان قدیم به هنگام فروردگان ( فروردین ) در بالای بامها از بزرگان
پذیرایی می كردند و بوی خوش می پراكندند .
۸-هندی هایی كه ریشه آریایی دارند ، در روز نوروز جشنی به نام « پاتیارا »
برگزار می كنند كه شبیه این جشن را رومیان قدیم با نام « مانس » برگزار می
كردند .
۹- یكی از ارزشمندترین دستاوردهای نوروز ، كشف سال كبیسه توسط دانشمندان ایرانی
بود . « و كوت شمیدی » دانشمند و مورخ آلمانی این كشف ایرانیان را به دوره
داریوش دوم یعنی حدود 411 سال پیش از میلاد نسبت می دهد .
۱۰- بااستناد به نوروز ثابت می شود كه بنیانگزار سال خورشیدی ایرانیان بوده اند
، زیرا هنگامی كه سایر تمدنها سال قمری را معمول می دانستند ، ایرانیان یك
دور گردش زمین به دور خورشید را مبدا سال محسوب می كردند .
۱۱- از قدیم هر سال را به نام یك حیوان می نامیدند كه انتخاب حیوانها بر اساس نوبت به ترتیب زیر بود :
موش ،گاو ، پلنگ ، خرگوش ، نهنگ ، مار ، اسب ، گوسفند ، میمون ، مرغ ، سگ و خوك كه در نتیجه هر 12 سال یك بار نوبت یك حیوان می شد .
۱۲-برای فهرست اسامی حیوانات كه هر سال به نام یكی مهر می خورد ، شاعری به
نام « فرالاوی » شعر زیبایی گفته نخستین بار در كتاب « نصاب الصبیان »
ابونصر فراهانی چاپ شد :
موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار زین چهار چوبگذری نهنگ آید و مار
و آنگاه به اسب و گوسفند است حساب حمدونه و مرغ و سگ و خوك آخر كار
هفت سین نوروزی
۱- از زمان قدیم ، عدد هفت نزد ایرانیان حرمت داشته و علت انتخاب هفت سین در سفره سال نو به همین دلیل بوده است .
۲- اصیل ترین محتویات سفر هفت سین عبارتند از : سنجد ، سركه ، سیر ، سمنو ، سبزه ، سماق و سیب .
۳- پیش از این سفر هفت سین را خوانچه هفت سین می خواندند و آن را به هفت امشاسپندان یا هفت فرشته مقرب خداوند نسبت می دادند .
۴- بااستناد به گفته حكیم عمر خیام ، در دوران باستان بویژه در زمان ساسانیان ،
ایرانیان سفره هفت شین داشتند كه بعدها به هفت سین تغییر یافت . وی هفت
شین را این گونه معرفی كرده است :
شیر ، شنبلیله ، شیرینی ، شمع ، شیره خرما ، شله زرد و شربت .
۵- وبالاخره آنكه چه هفت سین و یا هفت شین ، مرسوم بوده كه پس از اعلام سال
تحویل ، ریش سفید یا بزرگتر خانه به هر كدام از اعضای خانواده به رسم بركت
ذره ای از هفت سین را می خوراند .
نوروز در شهرستانها
در
كشور ما نوروز با آداب و رسومی خاص جشن گرفته می شود و مردم ایران در
شهرها و روستاها با شیوه ای ویژه به استقبال سال نو می روند . آشنایی با
این رسوم خالی از لطف نیست . . .
۱-اهالی قدیم گیلان در شب سال نو در پختن سمنوی نذری رقابت می كردند زیرا
عقیده داشتند كه اهدای سمنو با خلوص نیت ، موجب افزایش صمیمیت در خانواده
می شود .
۲- درزاهدان مرسوم بود كه درست در لحظه تحویل سال ، كودك خردسالی كه از سوی
فامیل به عنوان خالص ترین فرد انتخاب می شد ، از خانه بیرون برود و در
بزند و بگوید : « اومدم قلبتونو صاف كنم ، دلاتونو پاك كنم . . . »
و سپس وارد خانه شود .
۳-اهالی دشت مغان به گونه ای دیگر نوروز را گرامی می داشتند . آنها سفره هفت
سین را در كنار رودخانه معروف شال بال رود پهن می كردند و هنگام برگشتن به
خانه پسرهای خانواده كوزه هایشان را از آب همان رودخانه پر می كردند و
دختران خانواده این آب را دور تا دور خانه می پاشیدند تا رفع شر شود .
۴-اهالی زابل در نخستین روز سال گیاهی به نام بوته چوبی را بر سر در منزل
خود آویزان می كردند تا زندگیشان در سراسر سال جدید سبز و خرم باشد . سر
سفره هفت سین هم حتماً كلوچه می خوردند .
۵- درآمل از حدود پانزده روز مانده به عید ، دسته های دو نفره ، نوروز خوان به
شهر می آمدند و جلو خانه ها می ایستادند و برای گرفتن عیدی از صاحبخانه می
خواندند :
باز بهاران آمده ، عید بزرگان آمده مژده بدین ای یاران ، نوروز سلطان آمده
۶- معروف است مردم تهران اولین بار به جای پارچه و تخم مرغ و اشیای دیگر به مهمانان به عنوان عیدی پول می دادند .
۷-نوعی شیرینی سنتی در كرمان تهیه می شود كه « كلمپه » نام دارد . اما نكته
خواندنی درباره این شیرینی آن است كه اهالی كرمان این شیرینی را در سال
قحطی ابداع كردند آن هم فقط برای اینكه می خواستند در نوروز آن سال كامشان
شیرین باشد .
۸-مردم میاندوآب نیز مراسم جالبی داشتند . اكثر مردم در خانه هایشان تصاویر
خورشید و ماه را نقاشی می كردند و در شب عید جوانان شال خود را به خانه
همسایه می انداختند تا صاحبخانه عیدی آنها را بدهد . بعد هم سنگی را به
نیت غرق شدن سختی ها در رودخانه شهر می انداختند .
۹- ایل قشقایی در روز اول سال در خانه گوسفند قربانی می كردند و هنگام تبریك سال نو می گفتند :
عیدی شریفنگ مبارك ( یعنی عید شریفت مبارك ) .
و پاسخ می شنیدند :
- ایزنگ مبارك ( یعنی رویت مبارك
قطعات تخت جمشید در سراسر دنیا
همانطور که می دانید چندی قبل نقش برجسته ای از تخت جمشید در حراج کریستی لندن
به قیمت یک میلیون و صد و هشتاد هزار و دویست و هشتاد و چهار دلار به فروش
رفت (سوم آبان سال 1386). ابعاد این نقش 24 در 31 سانتیمتر است و سر سرباز
هخامنشی را به همراه قسمتی از نیزه این سرباز نشان می دهد.
نقش برجسته سرباز هخامنشی
در معرفی این اثر گفته می شد که نقش سربازی است از کاخ خشایارشا در تخت
جمشید اما با آگاهی سازمان میراث فرهنگی ایران از این حراجی و بررسی
کارشناسان مشخص شد این حجاری مربوط به پلکان شرقی کاخ آپاداناست. به تصویر
زیر که به صورت رایانه ای محل قرارگیری این اثر را در جای صحیح خود در
پلکان شرقی نشان می دهد توجه کنید.
محل اصلی نقش برجسته در پلکان شرقی آپادانا
در ادامه این روند و با شکایت دولت ایران از حراج کریستی این اثر از فهرست
حراجی خارج شد و دارنده آن آقای دنیس برند و سازمان میراث فرهنگی ایران در
دادگاه عالی لندن در برابر هم صف آرایی کردند. اما یک پرسش؟ چرا دولت
ایران نسبت به آثار دیگری که در سراسر موزه های دنیا پراکنده است واکنشی
نشان نمی دهد؟ به یک دلیل ساده. بخش اعظمی از این آثار زمانی از ایران
خارج شده اند که کشور ما فاقد قانونی برای حفاظت و نگهداری آثار ملی و
باستانی بوده است و یا بدتر از آن چنین نفایسی با قراردادهای رسمی و رضایت
رسمی دولتمردان (به ویژه در زمان سلسله قاجار) به موزه ها و مجوعه های
خارجی راه یافته اند و با اینکه تعلق فرهنگی و تاریخی این آثار به ایران
مسلم و محرز است از نظر حقوقی نمی توان ادعا یا شکایتی را مطرح کرد. اما
موضوع این سرباز هخامنشی با نمونه های قبلی تفاوتی عمده داشت. این اثر
زمانی از ایران به سرقت رفته یا خارج شده است که به طور قطع کشور ما دارای
قانون عتیقیات بوده است. پلکان شرقی آپادانا در پی حفاریهای ارنست هرتسفلد
باستانشناس آلمانی در سال 1933 کشف شده و پیش از آن ایران قانونی برای
حراست و حفاظت از آثار ملی خود در سال 1929به تصویب رسانده بود. اما دریغ
که غرض ورزی های س*ی*ا*س*ی باعث شد که دادگاه عالی لندن مدارک ایران برای
اثبات مالکیت اثر را نپذیرد و سر سرباز هخامنشی به فروش برسد. بهانه اصلی
دادگاه این بود که چرا دولت وقت ایران در اکتبر 1974 که دنیس برند نقش
برجسته را در یک حراجی نیویورک خریده بود هیچ واکنشی از خود نشان نداده
است.به دنبال این خبر موجی از ناراحتی و اعتراض در میان دوستداران میراث
فرهنگی دیده شد. این موضوع انگیزه ای شد تا با یاری از اینترنت در موزه
های معروف دنیا گشتی بزنیم و دریابیم فروش سر این سرباز در قیاس با آنچه
که در زمان های گذشته روی داده چندان جلوه ای ندارد. ابتدا از موزه های
اروپایی شروع می کنیم. تمرکز من بر آثار سنگی تخت جمشید بوده و نه کل تمدن
هخامنشی.
نقش برجسته سرباز هخامنشی در موزه ارمیتاژ سن پترزبورگ روسیه-اهدایی دولت ایران به این موزه در سال 1935 میلادی
سر سرباز هخامنشی در موزه آرمیتاژ
نقوش سنگی تخت جمشید در موزه بریتانیا
۱-نقش برجسته دو مادی از پلکان شمالی آپادانا
نقش برجسته دو مادی از پلکان شمالی آپادانا
۲-نقش برجسته ارابه ران از پلکان شمالی آپادانا
انتقال از تخت جمشید در جولای سال ۱۸۱۱ توسط رابرت گوردون از اعضای هیات
س*ی*ا*س*ی سر گور اوزلی..سر اسبان این نقش توسط سر گور اوزلی به پسرش هدیه شد
که در سال ۱۹۸۵ موزه میهوی ژاپن آن را خریداری کرد که در جای خود نشان
داده خواهد شد
ارابه ران- انتقال از تخت جمشید در 1811 توسط رابرت گوردون
۳-نقش برجسته خدمتکار
۴-نقش برجسته سربازن جاویدان
۵-نقش برجسته اسفینکس
موزه میهو-ژاپن
نویسنده :در جستجوی خود موفق شدم دو حجاری از تخت جمشید در موزه میهوی ژاپن
بیابم.همانطور که گفتم یکی از این دو ادامه نقش ارابه ران در موزه
بریتانیاست که موزه میهو درسال ۱۹۸۵ آن را خریده است.
سر اسبان ارابه - موزه میهوی ژاپن
همانطور که گفتم این نقش ادامه حجاری ارابه رانی است که در موزه بریتانیا قرار دارد.
نقش خدمتکار از تخت جمشید موزه میهو (ژاپن)
قطعات تخت جمشید در موزه های ایالات متحده آمریکا
۱-موزه متروپولیتن نیویورک
نقش برجسته ملازمین به ابعاد ۶۴ در ۸۶ سانتیمتر، بنیاد هریس بریس بن دیک
نقش برجسته ملازمین، موزه متروپولیتن نیویورک
قطعات سنگی تخت جمشید در موزه بوستون
۱-نقش برجسته سرباز هخامنشی در موزه بوستون به ابعاد ۵۳ در ۴۶ سانتیمتر
۲ - نقش برجسته یک نجیب زاده مادی و دو هدیه آور به ابعاد ۴۵ در ۷۷ سانتیمتر
نقش برجسته یک نجیب زاده مادی و دو هدیه آور
۳ - نقش برجسته یک ملازم به ابعاد ۶۹ در ۳۲ سانتیمتر
نقش برجسته یک ملازم به ابعاد 69 در 32 سانتیمتر
قطعه سنگی دیگری از تخت جمشید در موزه بروکلین نیویورک
نقش برجسته نگهبان هخامنشی در موزه بروک
قطعه سنگی دیگری از تخت جمشید در موزه شهر دیترویت
نقش برجسته یک خدمتکار در موزه دیترویت
قطعات سنگی تخت جمشید در موزه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو
۱ - ردیفی از شیرهای غران تخت جمشید در موزه دانشگاه شیکاگو
۲ - سر ستونی از تحت جمشید در موزه دانشگاه شیکاگو
۳ - سر ستون ایوان شمالی کاخ صد ستون - اکنون در موزه دانشگاه شیکاگو
۴ - سر سنگی گاو نر از جبهه شرقی رواق شمالی کاخ صد ستون -موزه دانشگاه شیکاگو
اولین حمام تاریخ
شاید كمتر كسی بداند كه ایرانیها بیشتر از 3هزارسال پیش توی شهرهایشان حمام عمومی داشتهاند و احتمالا اولین حمام تاریخ را جمشید پادشاه پیشدادی ایران ساخته است.
جمعهها مخصوص آقایان بود و مابقی هفته در اختیار و قرق خانمها.
از یك ساعت قبل از اذان صبح كه بوق حمامی زده میشد تا دمدمای غروب وقت بود تا خلقالله وسایل حمامشان را بریزند توی بقچه و راه بیفتند طرف حمام عمومی محل كه آبی به تنشان بزنند.
با اینكه ظاهرا حمام را برای شستوشو و نظافت تن میساختند اما سازندگان و معماران حمام باید خیلی كاربردهای دیگر را هم در نظر میگرفتند؛ آن زمانها حمام محل تراشیدن موی سر، رنگ كردن ریش و حجامت هم بود. خیلی از دختر پسندیدنها، خواستگاریها و احتمالا مراسم حنابندان بعدی در حمام اتفاق میافتاد.
روز عروسی، خانواده عروس و داماد به حمام دعوت میشدند و در عزا، فك و فامیل نزدیك فرد از دنیا رفته در روز پنجم سوگواری، خانواده عزادار را به حمام میبردند و عزا را در میكردند.
این روزها نه كسی صدای بوق حمامی را میشنود و نه كسی توی كوچه با بقچه حمام و لپهای گل انداخته دیده میشود.
آریو برزن، ژنرال بزرگ تاریخ ایران...
تندیس این سردار ایرانی در ورودی شهر باشت در استان کهکیلویه و بویراحمد، نصب شده است...
آریو برزن یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران است که در برابر یورش اسکندر مقدونی به ایران زمین، دلیرانه از سرزمین خود پاسداری کرد و در این راه جان باخت و حماسه (دربندپارس) را از خود در تاریخ به یادگار گذاشت.«اسکندر مقدونی» در سال 331 پیش از میلاد پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان ( جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gaugamele ) و شکست پایانی ایران، بر بابل و شوش و استخر چیرگی یافت و برای دست یافتن به پارسه، پایتخت ایران روانه این شهر گردید. اسکندر برای فتح پارسه سپاهیان خود را به دو پاره بخش کرد: بخشی به فرماندهی (پارمن ین) از راه جلگه (رامهرمز و بهبهان کنونی) به سوی پارسه روان شد و خود اسکندر با سپاهیان سبک اسلحه راه کوهستان (کوه کهکیلویه کنونی) را در پیش گرفت و در تنگههای دربند پارس (تنگ تک آب کنونی) با مقاومت ایرانیان روبرو گردید. در جنگ دربندپارس، آخرین پاسداران ایران، با شماری اندک، به فرماندهی آریو برزن، در برابر سپاهیان پرشمار اسکندر دلاورانه دفاع کردند و سپاهیان مقدونی را ناچار به پس نشینی نمودند. با وجود آریابرزن و پاسداران تنگههای پارس، گذشتن سپاهیان اسکندر از این تنگههای کوهستانی امکانپذیر نبود. از این رو «اسکندر» به نقشه جنگی ایرانیان در جنگ ترموپیل و گذر از راههای سخت کوهستانی خود را به پشت نکهبانان ایرانی رساند و آنان را درمحاصره گرفت. آریو برزن با 40 سوار و 1200 پیاده و وارد کردن تلفات سنگین به دشمن، خط محاصره را شکست و برای یاری به پایتخت به سوی پارسه شتافت ولی سپاهیانی که به دستور«اسکندر» از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پیش از رسیدن او به پایتخت، به پارسه دست یافته بودند. آریو برزن با وجود واژگونی پایتخت و درحالی که سخت در تعقیب سپاهیان دشمن بود، به وارانه(برعکس) منطق جنگ، حاضر به تسلیم نشد و آنقدر در پیکار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او، همه یارانش از پای درافتادند و جنگ هنگامی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی زیر فرمان آریوبرزن به خاک افتاده بود.
تندیس این سردار ایرانی در ورودی شهر باشت در استان کهکیلویه و بویراحمد، نصب شده است.
براساس قصه های شاهنامه، فریدون پسر فرانک، یکی از پادشاهان ایران بود. او کسی است که بعد از شکست دادن ضحاک ماردوش جانشین او شد.
کابوس ضحاک درباره فریدون
پدر فریدون که آبتین نام داشت، از نژاد طهمورث دیوبند بود. قبل از این که فریدون به دنیا بیاید، ضحاک که پادشاهی ستمگر و ناپاک بود در خواب دید که جوانی با گرزی فولادی به شکل سر گاو به سر او کوبید. بعد این جوان با دو جوان دیگر او را به کوه دماوند بردند. ضحاک همه دانایان و ستاره شناسان و عالمان دینی را جمع کرد و از آنها تعبیر خوابش را پرسید.
یکی از کسانی که از بقیه شجاع تر بود گفت: "کسی به نام فریدون به دنیا می آید که با گرزی فولادی به شکل گاو به جنگ تو می آید. گرز را بر سرت می کوبد. چون تو دایه او که گاوی به نام پرمایه است را می کشی. به همین دلیل او هم گرزش را به شکل سر گاو درست می کند. این پسر هنوز زاده نشده. ولی وقتی مرد می شود به دنبال تاج و تخت پادشاهی می آید. تو را می بندد و از کاخ به بیرون می برد".
ضحاک با شنیدن این حرف ها از تخت پایین افتاد و بیهوش شد. وقتی به هوش آمد، نشانی فریدون را به همه جا فرستاد تا او را پیدا کنند.
زندگی فریدون تا سن جوانی
مدتی طولانی گذشت. فریدون به دنیا آمد. پدرش که نامش آبتین بود را مأموران ضحاک کشتند. مادر فریدون که زنی دانا به نام فرانک بود با کشته شدن آبتین فریدون را برداشت و گریان به دشتی رفت. او پیش نگهبان دشت گریه کرد و از خواست که از فریدون مانند پدر مراقبت کند و از گاوی به نام پرمایه که در دشت بود به بچه اش شیر دهد. مرد هم قبول کرد. فرانک بچه شیرخوارش را به نگهبان داد. فریدون با خوردن شیر پرمایه که در آن دشت بود زندگی می کرد. پرمایه سه سال به فریدون شیر داد.
بعد از سه سال وقتی فرانک فهمید که ضحاک دنبال فریدون می گردد به سرعت به دشت آمد و به نگهبان دشت گفت که باید فریدون را به کوه البرز ببرم. در آن کوه مرد مؤمنی زندگی می کرد. فرانک به او گفت که این فرزند من روزی رییس گروهی می شود. تاج ضحاک را از او می گیرد و بر او پیروز می شود و از مرد خواست که مانند پدر از او مراقبت کند. مرد هم تقاضای فرانک را قبول کرد.
در همان زمان جاسوسان ضحاک جای فریدون را پیدا کردند و به ضحاک خبر دادند. ضحاک هم فوری با دلی پر از کینه به صحرایی که فریدون در آن بود رفت. اما او را پیدا نکرد. چون فریدون به کوه رفته بود. ضحاک هم پرمایه را کشت و خانه ای را که فریدون در آن زندگی می کرد آتش زد و هیچ چیز از آن خانه برجای نماند.
فریدون به جنگ ضحاک می رود
فریدون تا سن 16 سالگی در کوه البرز بود و بعد از کوه پایین آمد و پیش مادرش رفت. فریدون از مادرش درباره پدرش پرسید. مادرش جواب داد:"نام پدر تو آبتین بود که از نژاد طهمورث دیوبند بود. چون ضحاک دنبالت می گشت، من پنهانت کردم. پدرت آبتین هم فدای تو شد. او را که مردی جوان بود کشتند و از مغز سر او خورش درست کردند و به مارهایی که بر دوش ضحاک است دادند تا بخورند. من هم تو را برداشتم و فرار کردم. به بیشه ای رفتم که هیچ کس فکرش را هم نمی کرد. گاوی را دیدم. تو از شیر این گاو که نامش پرمایه بود خوردی. اما یکی جای تو را به ضحاک خبر داد. من هم تو را برداشتم و از بیشه بردم
زبان ایرانی کهن
از زبانهای ایرانی کهن به دو زبان فارسی باستان و اوستائی به وسیله مدارک کتبی آشنائی داریم:
فارسی باستان : این زبان که فرس قدیم وفرس هخامنشی نیز خوانده شده ، زبان
رسمی آریاییان دردورۀ هخامنشیان بود ، وآن با سنسکریت واوستایی خویشاوندی
نزدیک دارد . مهمترین مدارکی که از زبان فارسی باستان در دست است ، کتیبه
های شاهنشاهان هخامنشی است که قدیم ترین آنها متعلق به « اریارمنه » پدر
جد داریوش بزرگ ( حدود 610 ـ 580 قبل از میلاد ) [ یعنی دوهزارو شش صدو
هفده سال قبل از امروز ] و تازه ترین آنها از ارد شیر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 457]
-
گوناگون
پربازدیدترینها