محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828721582
حس دو گانه یا واقعیتهایی که ازشون فرار میکنم : چه كنم؟
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: من حدودا 5ساله ازدواج کردم. من 28 و شوهرم 35 سالشه. تو مفهوم خیلی چیزا سردرگمم و نمیدونم مشکل از منه یا ایشون!
عشق یعنی چی؟ یعنی طرفت شب با علاقه تو بغلت می خوابه ولی وقتی مریضی ازت فرار کنه؟
یعنی سعی کنه به هر نحوی خوشحالت کنه ولی با مننت هاش کچلت کنه؟
اعتماد یعنی چی؟ همیشه روزهای غیر تعطیل تا 11 شب بیرون از خونه ست و کوچکترین فکر نابجایی در موردش نمیکنم اما کافیه یک روز تعطیل یک ساعت ازخونه بره بیرون و هزار تا بهونه هم داشته باشه. اما تا برگرده دلم هزار راه میره.
حس وظیفه شناسی یعنی چی؟ اگه زنگ بزنه جواب ندم از نگرانی میخواد سکته کنه. راه میفته دنبالم که من کجام و چرا جواب نمیدم. زمین و زمان رو هم خبر دار میکنه. اما وقتی که یه روز یک بار پیش اومد حالم خیلی بد بود و زنگ زدم که دارم میمیرم و حتی پشت تلفن به زور حرف میزدم و نفس نفس میزدم ،بعد چند دقیقه زنگ زدم دیدم هنوز راه نیفتاده و داره به کاراش میرسه.
حس قدر دانی یعنی چی؟ یعنی سر شام تا دلتون بخواد ایراد میگیره چه ایرادهای بنی اسرائیلیییی! اما برای تشکر حتما دستم رو با احترام میبوسه!
نزدیکی یعنی چی؟ اگه صبح تا شب تو بغل هم باشیم خسته نمیشیم و از بودن کنار هم لذت میبریم ولی به شرطی که یک کلمه باهم حرف نزنیم چون فوری دعوامون میشه.
من هیچ وقت نمیتونم باهاش حرف بزنم و درد ودل کنم. اصلا حرف من رو نمی فهمه و فوری عین بابابزرگا شروع میکنه به نصیحت کردن یا از حرفام برعلیه خودم استفاده میکنه.
به من بگین اینها طبیعین؟ به من بگین وقتی میگین شوهرم فداکاره یعنی هیچ جنبه ی عکسش تو رفتارشون نیست؟
یعنی خصوصیت ها نسبین؟ یا خصوصیت ها بسته به شرایط خاص عوض میشن؟
من خیلی گیجم و اصلا تکلیفم با خودم روشن نیست. نمی تونم پیش بینی کنم رفتارش رو. یا نمیتونم ازش انتظاری داشته باشم.
میدونم میتونین کمکم کنین. چون همتون تو همسر داری خبره این.
ممنون میشم دوستای خوبم.
چرا بیشتر شوهرا مثل همن؟
کم و بیش حرفاتو درک کردم با تمام وجود اما تا حالا چاره ای پیدا نکردم
دوست عزیز، من قبول ندارم که می گن همه مردها مثل هم هستند. هر فردی با خصوصیات ذاتی خودش به دنیا اومده و به یاد داشته باش که همه مردم معصوم و بدون اشکال نیستند.
اگه بخوای با این دید موشکافانه و با این حساسیت به زندگیت نگاه کنی ، زندگی برای خودت مشکل می شه. زندگی یک روز شادی داره و یک روز غم. به قول قدیمیها یک سیب رو به هوا پرتاب می کنی صد تا چرخ می زنه تا به زمین می افته. تو خودت هر روز واسه شوهرت یک جور هستی؟؟ نه!!!! یک روز بی حالی و یک روز شاد.
زندگی رو هر جور بگیری همونجوری می گذره. آسون بگیر تا آسون بگذره. زیاد حساس نباش، قرار نیست راجع به هر موضوعی که به نظر شما حساسه و شوهرتون بی خیال، میز کنفرانس و گفتمان تشکیل بدید . خیلی حرفها و حرکات رو باید درک کنی.
دوست عزیز، هیچ ویژگی ای تو آدمها ۱۰۰ درصد نیست.مثلا وقتی میگن یکی منطقیه یعنی درصد دخالتِ منطق و احساسش تو تصمیم گیری ۶۰-۴۰ یا ۷۰-۳۰ِ ، اصلا اگر قرار بود تو هر ویژگیِ شخصیتی ته رنج بود که بی معنی میشد. خودت رو ببین...همیشه مهربونی؟؟ همیشه صبوری؟؟ همیشه با گذاشتی؟؟ هیچ کس اینجوری نمیتونه باشه. از آدمها نمیشه اینجوری توقع داشت چون ۱۰۰۰ تا عامل بیرونی روی رفتارشون تاثیر میذاره. تو زندگیِ مشترک یکی از مهمترین چیزا اینه که ضعفهای همسرت رو بپذیری.اگر بخوای کمکش کنی که این ضعفها رو نداشته باشه باید اول وجود این ضعفها رو بپذیری و بتونی همسرت رو با همه خوبیها و بعدی هاش دوست داشته باشی.همونجوری که اون از شما انتظار بی نقص بودن رو نباید داشته باشه.
البته با چیزای که شما گفتی به نظر من مشکل اصلی شما اینه که نمیتونین باهم صحبت کنید و گفتگوهاتون منجر به مشاجره میشه.که این اصلا خوب نیست. اوایل زندگی مشترک این مساله طبیعیه ولی با گذشته زمان که طرفین همدیگرو میشناسند میپذیرند و دوست میدارند این مساله باید کمتر بشه علاوه بر این یادگیری فنون گفتگو و مذاکره هم به حل این مشکل کمک میکنه. اکثر این مشکلاتی که شما گفتی رو با صحبت کردن با طرفِ مقابلت میتونی حل کنی
در اين كه كل مردها عين هم هستند حرفي نيست ولي خوب به نسبت نوع شخصيت و تربيت و محيط خانواده واجتماعي كه توي اون بزرگ شدن و باورهايي كه دارن تفاوتهايي هم دارن
بيشتر مردهاي ايراني از اين كه دوست داشتن همسرشون رو به زبون بيارن ابا دارن (البته غير از روزهاي اول ازدواج)
از زحمات همسران تشكر مي كنن ولي ايرادهاي بني اسراييلي هم ميگيرن براي اين كه ثابت كنن مردن
بايد از فعاليت هاي ثانيه به ثانيه همسران اطلاع داشته باشن ولي خودشون سين جيم نشن كه ساعت هاي متمادي رو كجا بودن چون مردن و قابل اعتماد
همشه بايد زير منت مرد ايراني باشي حتي اگه كار كني و درآمد داشته باشي چون اونه كه به قول يكي از دوستان شما رو از ترشيدگي نجات داده
البته همه اينا نسبيه و در همه موارد ديده نميشه ولي بدون شك وجود داره شايد هم بروز داده نميشه
حتي روشنفكر ترين مردهاي ايراني فكر مي كنن از زنها برترن
من خودم به شخصه خيلي از اين مشكلات رو ندارم ولي هميشه همسرم از غذاها ايراد مي گيره حتي اگه شده يه ايراد كوچولو
در صورتي كه همه فاميل از دستپختم تعريف مي كنن و خودش در جايي كه من نباشم كلي پز ميده
بهترين و گرون ترين كادو ها رو برام ميخره ولي بدون مناسبت براي همين معمولا در روز زن خبري از كادو نيست . روز تولد كه به نظرش مسخره است كه آدم پير شدنش رو جشن بگيره
و....
پس دوست عزيز زياد هم به اين مسائل فكر نكن . ما نمي تونيم شخصيت شوهرهامون رو عوض كنيم فقط ممكنه يه مقدار اين خصوصيات رو در جهت بهتر شدن شرايط خودمون تغيير بديم . من پذيرفتم كه همسر من همينه كه هست و بايد همينجوري دوستش داشته باشم و باهاش زندگي كنم تا حالا هم مشكلي نداشتم. وقتي اين همه از غذا ايراد مي گيره مادرش دعواش مي كنه . خواهراش بهش تذكر ميدن و اين باعث شده كه تا حدودي بهتر بشه . وقتي در بعضي موارد كه رفتارش درست نيست سكوت مي كنم و گذشت پيشه مي كنم خودش كم كم متوجه اشتباهش ميشه . الان كه سالها از ازدواج ما ميگذره خيلي بهتر شده و دارم ايمان ميارم كه صبر كردن نتيجه داره
rozgol نوشته است:
من حدودا 5ساله ازدواج کردم. من 28 و شوهرم 35 سالشه. تو مفهوم خیلی چیزا سردرگمم و نمیدونم مشکل از منه یا ایشون!
عشق یعنی چی؟ یعنی طرفت شب با علاقه تو بغلت می خوابه ولی وقتی مریضی ازت فرار کنه؟
یعنی سعی کنه به هر نحوی خوشحالت کنه ولی با مننت هاش کچلت کنه؟
اعتماد یعنی چی؟ همیشه روزهای غیر تعطیل تا 11 شب بیرون از خونه ست و کوچکترین فکر نابجایی در موردش نمیکنم اما کافیه یک روز تعطیل یک ساعت ازخونه بره بیرون و هزار تا بهونه هم داشته باشه. اما تا برگرده دلم هزار راه میره.
حس وظیفه شناسی یعنی چی؟ اگه زنگ بزنه جواب ندم از نگرانی میخواد سکته کنه. راه میفته دنبالم که من کجام و چرا جواب نمیدم. زمین و زمان رو هم خبر دار میکنه. اما وقتی که یه روز یک بار پیش اومد حالم خیلی بد بود و زنگ زدم که دارم میمیرم و حتی پشت تلفن به زور حرف میزدم و نفس نفس میزدم ،بعد چند دقیقه زنگ زدم دیدم هنوز راه نیفتاده و داره به کاراش میرسه.
حس قدر دانی یعنی چی؟ یعنی سر شام تا دلتون بخواد ایراد میگیره چه ایرادهای بنی اسرائیلیییی! اما برای تشکر حتما دستم رو با احترام میبوسه!
نزدیکی یعنی چی؟ اگه صبح تا شب تو بغل هم باشیم خسته نمیشیم و از بودن کنار هم لذت میبریم ولی به شرطی که یک کلمه باهم حرف نزنیم چون فوری دعوامون میشه.
من هیچ وقت نمیتونم باهاش حرف بزنم و درد ودل کنم. اصلا حرف من رو نمی فهمه و فوری عین بابابزرگا شروع میکنه به نصیحت کردن یا از حرفام برعلیه خودم استفاده میکنه.
به من بگین اینها طبیعین؟ به من بگین وقتی میگین شوهرم فداکاره یعنی هیچ جنبه ی عکسش تو رفتارشون نیست؟
یعنی خصوصیت ها نسبین؟ یا خصوصیت ها بسته به شرایط خاص عوض میشن؟
من خیلی گیجم و اصلا تکلیفم با خودم روشن نیست. نمی تونم پیش بینی کنم رفتارش رو. یا نمیتونم ازش انتظاری داشته باشم.
میدونم میتونین کمکم کنین. چون همتون تو همسر داری خبره این.
ممنون میشم دوستای خوبم.
وای
شوهر منم بیشتر اخلاقاش اینجوریه
من بعضی وقتا فکر میکنم خیلی سنگدله
مثلا به مدت 45 روز از من میخواد دور بشه یکبار بهم گفته دلم برات تنگ میشه اما من 100 بار گفتم انگار نه انگار
متاسفم که مسایلی برات پیش اومده که ناراحتت کرده اما خوشحالم که دنبال راه حلی
عمر زندگی مشترک من به اندازه تو نیست پس تجربه ام هم کمتره اما اندازه همون کوچولو تجربه ام میگم.
همه ی ما چه زن چه مرد آدم های منحصر به فردی هستیم و با بقیه فرق داریم از هر نظر اما خصوصیات مشترکی هم با هم جنس هامون داریم. بهتره سعی کنی این خصوصیات مشترک بین مردها رو بیشتر بشناسی هم خیالت راحت میشه که فقط شوهر خودت نیست که بعضی اخلاقا رو داره هم میفهمی تو هر شرایطی چجوری رفتار کنی تا بهترین نتیجه رو بگیری.
از بین مشکلاتی که گفتی من یکیشو دارم یعنی داشتم. همیشه موقع درد و دل کردن باهاش برمیگشت نصیحتم میکرد یا راه حل نشونم میداد یا به قول خودت مقصرم میشدم. کار به جایی رسید دیگه هیچی بهش نمیگفتم که خودشم فهمیده بود شاکی شد چرا با من حرف نمی زنی دیگه بهم اعتماد نداری و... گفتم دوست دارم وقتی باهات درد و دل میکنم فقط گوش بدی دنبال راه حل نیستم فقط یه شنونده خوب میخوام تو چشام نگاه کن و تا آخر حرفامو با دقت گوش کن همین هر وقتم ازت راهنمایی بخوام خودم میگم. دیگه تموم شد این مشکلم کامل حل شد.
دو تا دلیل داشت
1.(جایی خوندم که) مردا همیشه دنبال راهنمایی کردن و راه حل دادنن و اصلا نمی دونن منظور زن از درد و دل کردن فقط تخلیه شدنه.
2. رک و راست باید خواستتو نیازتو بهش بگی اون از دید خودش به مسیله نگاه میکنه و نظر میده و نمیتونه فکر طرف مقابلشو بخونه. (تو هر مسیله ای نه فقط این مورد)
و یه چیز دیگه دوست من اگه تا حالا راههایی رو که رفتی و جواب نگرفتی پس تکرارشون نکن دایم به فکر روش جدید باش تا بالاخره قلق شوهرت تو دستت بیاد. با بعضی اخلاقا هم باید ساخت و سخت نگرفت و البته صبور بود زمان خیلی کمک میکنه.
pardis_h نوشته است:
چرا بیشتر شوهرا مثل همن؟
کم و بیش حرفاتو درک کردم با تمام وجود اما تا حالا چاره ای پیدا نکردم
امیدوارم اینجا حل بشه موضوع برامون پردیس جون. شاید هم زیادی مته به خشخاش میزاریم. شاید یه جای کارمون ایراد داره!
[quote="ato"]
دوست عزیز، من قبول ندارم که می گن همه مردها مثل هم هستند. هر فردی با خصوصیات ذاتی خودش به دنیا اومده و به یاد داشته باش که همه مردم معصوم و بدون اشکال نیستند.
اگه بخوای با این دید موشکافانه و با این حساسیت به زندگیت نگاه کنی ، زندگی برای خودت مشکل می شه. زندگی یک روز شادی داره و یک روز غم. به قول قدیمیها یک سیب رو به هوا پرتاب می کنی صد تا چرخ می زنه تا به زمین می افته. تو خودت هر روز واسه شوهرت یک جور هستی؟؟ نه!!!! یک روز بی حالی و یک روز شاد.
زندگی رو هر جور بگیری همونجوری می گذره. آسون بگیر تا آسون بگذره. زیاد حساس نباش، قرار نیست راجع به هر موضوعی که به نظر شما حساسه و شوهرتون بی خیال، میز کنفرانس و گفتمان تشکیل بدید . خیلی حرفها و حرکات رو باید درک کنی.
[/qu
کاملا درست میگی . شاید زیادی توقع دارم. اما وقتی یه بحثی پیش میاد که خانم ها میان میگن همسرم فلان ویژگی مثبت رو داره دوست دارم بدونم این ویژگی مثبت در این آدم 100% وجود داره یا نه، خانم چند درصد از خوبی خودشه و میتونه اینقدر قشنگ یه آدم رو با تمام خصوصیات مثبت ببینه و در واقع خوش بین باشه. گاهی با خودم میگم شاید من بدبینم.
منم فکر میکنم یه جای کار خودمون ایراد داره....
ashpazi-in-love نوشته است:
دوست عزیز، هیچ ویژگی ای تو آدمها ۱۰۰ درصد نیست.مثلا وقتی میگن یکی منطقیه یعنی درصد دخالتِ منطق و احساسش تو تصمیم گیری ۶۰-۴۰ یا ۷۰-۳۰ِ ، اصلا اگر قرار بود تو هر ویژگیِ شخصیتی ته رنج بود که بی معنی میشد. خودت رو ببین...همیشه مهربونی؟؟ همیشه صبوری؟؟ همیشه با گذاشتی؟؟ هیچ کس اینجوری نمیتونه باشه. از آدمها نمیشه اینجوری توقع داشت چون ۱۰۰۰ تا عامل بیرونی روی رفتارشون تاثیر میذاره. تو زندگیِ مشترک یکی از مهمترین چیزا اینه که ضعفهای همسرت رو بپذیری.اگر بخوای کمکش کنی که این ضعفها رو نداشته باشه باید اول وجود این ضعفها رو بپذیری و بتونی همسرت رو با همه خوبیها و بعدی هاش دوست داشته باشی.همونجوری که اون از شما انتظار بی نقص بودن رو نباید داشته باشه.
البته با چیزای که شما گفتی به نظر من مشکل اصلی شما اینه که نمیتونین باهم صحبت کنید و گفتگوهاتون منجر به مشاجره میشه.که این اصلا خوب نیست. اوایل زندگی مشترک این مساله طبیعیه ولی با گذشته زمان که طرفین همدیگرو میشناسند میپذیرند و دوست میدارند این مساله باید کمتر بشه علاوه بر این یادگیری فنون گفتگو و مذاکره هم به حل این مشکل کمک میکنه. اکثر این مشکلاتی که شما گفتی رو با صحبت کردن با طرفِ مقابلت میتونی حل کنی
درسته. حرفاتون به دلم نشست. منم کامل نیستم ولی ادعایی هم ندارم. ایشون خیلی خصوصیاتی داره که 100% هست. مثلا اینکه بهم آزادی داده و برای هییییچ کاری نیازی به اجازه ندارم. اینکه دست ودل بازه و یا اینکه اصلا رفیق باز نیست .شاید هم به قول شما اینا نقطه ضعفه که در کنار نقطه قوتها باید بپذیرم. اما نباید باعث بشه من به دوست داشتنش شک کنم. بعد اینا موردهایی نیست که یه بار پیش بیاد و بگم شاید تحت شرایط خاص بوده. مثلا فکر کن وقتی حالم بد بود و تو اورژانس بیمارستان بودم برای 3دقیقه نیومد بالا سرم بایسته. مرتب با موبایلش کاراش رو روبراه میکرد. پرستار اونجا شاکی شد. گفت آقا به فکر خانمت نیستی . اینقدر نرو بیرون. شاید کارت داشته باشیم. حتی صداش کردم بیا دستم رو بگیر. گفتم بودنت خیلی حالم رو بهتر میکنه ولی باز موبایلش زنگ زد و بدو بدو رفت بیرون. خیلی دلم میخواد یه بار به کارش بگه به خاطر زنم الان وقت ندارم. بهش همین رو گفتم گفت عزیزم مسئله سر یه قرون دو زار نیست. یه روز بد مثل امروز میگزره و یادمون میره ولی اگه این پروژه رو بگیرم سودش میشه فلان. اما من میگم تاثیری که تو تو دل و ذهنم می ذاری چی؟ زندگی وقتی خوبه که اول دل خوش باشه. میگه تو زیادی حساسی. نمیدونم. شاید واقعا باشم. اگه هستم بهم بگین.
آخه اینا با محبت های ظاهریش جور در نمیاد. حالا یکی بود که کلا بلد نبود توقع ازش کمتر بود.
شوهر منم به کارش خیلی بیشتر از من اهمیت میده
دائما هم تلفن کاری داره
کار خانمها ایراد نداره مردا باید یه تفکیکی بین کار و زندگیشون قائل بشن اینم به خاطر فشار جامعه رو مردهاس که نان آور خانه هستند
ziba_K نوشته است:
در اين كه كل مردها عين هم هستند حرفي نيست ولي خوب به نسبت نوع شخصيت و تربيت و محيط خانواده واجتماعي كه توي اون بزرگ شدن و باورهايي كه دارن تفاوتهايي هم دارن
بيشتر مردهاي ايراني از اين كه دوست داشتن همسرشون رو به زبون بيارن ابا دارن (البته غير از روزهاي اول ازدواج)
از زحمات همسران تشكر مي كنن ولي ايرادهاي بني اسراييلي هم ميگيرن براي اين كه ثابت كنن مردن
بايد از فعاليت هاي ثانيه به ثانيه همسران اطلاع داشته باشن ولي خودشون سين جيم نشن كه ساعت هاي متمادي رو كجا بودن چون مردن و قابل اعتماد
همشه بايد زير منت مرد ايراني باشي حتي اگه كار كني و درآمد داشته باشي چون اونه كه به قول يكي از دوستان شما رو از ترشيدگي نجات داده
البته همه اينا نسبيه و در همه موارد ديده نميشه ولي بدون شك وجود داره شايد هم بروز داده نميشه
حتي روشنفكر ترين مردهاي ايراني فكر مي كنن از زنها برترن
من خودم به شخصه خيلي از اين مشكلات رو ندارم ولي هميشه همسرم از غذاها ايراد مي گيره حتي اگه شده يه ايراد كوچولو
در صورتي كه همه فاميل از دستپختم تعريف مي كنن و خودش در جايي كه من نباشم كلي پز ميده
بهترين و گرون ترين كادو ها رو برام ميخره ولي بدون مناسبت براي همين معمولا در روز زن خبري از كادو نيست . روز تولد كه به نظرش مسخره است كه آدم پير شدنش رو جشن بگيره
و....
پس دوست عزيز زياد هم به اين مسائل فكر نكن . ما نمي تونيم شخصيت شوهرهامون رو عوض كنيم فقط ممكنه يه مقدار اين خصوصيات رو در جهت بهتر شدن شرايط خودمون تغيير بديم . من پذيرفتم كه همسر من همينه كه هست و بايد همينجوري دوستش داشته باشم و باهاش زندگي كنم تا حالا هم مشكلي نداشتم. وقتي اين همه از غذا ايراد مي گيره مادرش دعواش مي كنه . خواهراش بهش تذكر ميدن و اين باعث شده كه تا حدودي بهتر بشه . وقتي در بعضي موارد كه رفتارش درست نيست سكوت مي كنم و گذشت پيشه مي كنم خودش كم كم متوجه اشتباهش ميشه . الان كه سالها از ازدواج ما ميگذره خيلي بهتر شده و دارم ايمان ميارم كه صبر كردن نتيجه داره
زیبا جون ممنون از راهنماییت. خوشبحال شوهرت که اینقدر شما گلی. اما من صبرم کمه. احتمالا پر توقع هم هستم. خیلی چیزها رو هم پذیرفتم ولی باید عشق و محبت رو بگبرم تا بتونم عشق بدم. خیلی فداکار نیستم. اما تو زندگیم وقتی به بن بست میخورم سکوت میکنم و شاید ظاهرا فکر کنه من گذشتم ولی دل چرکین میشم. هر کاری هم میکنم مسائل گذشته رو واسه خودم یاداوری نکنم نمیتونم. تا تقی به توقی میخوره داغ دلم تازه میشه. خدا میدونه چقدر پول دادم و پیش مشاور و روانکاو و ... رفتم. ولی چه فایده. یکی میگه تو حالت بده فرداش میگه شوهرت خود شیفتست. یکی دیگه می گه تو شخصیت دو قطبی داری و یکی دیگه گفت اختلال شخصیت مرزی داری. اما هر چی مقاله در مورد اینا خوندم دیدم من این جوری نیسنم به خدا. خودم فکر میکنم تو رابطه باید به بلوغ فکری برسم. باید تجربم رو بیشتر کنم. باید ببینم چقدر از خواسته هام منطقیه و چقدرشون کودکانست. حتما با استفاده از تجربه ی شما من به نتیجه ی بهتری میرسم.
جینگول نوشته است:
شوهر منم به کارش خیلی بیشتر از من اهمیت میده
دائما هم تلفن کاری داره
کار خانمها ایراد نداره مردا باید یه تفکیکی بین کار و زندگیشون قائل بشن اینم به خاطر فشار جامعه رو مردهاس که نان آور خانه هستند
آره عزیزم ولی شوهرم عشق اولش کاره.اگه یه دنیا پولم داشته باشه من میدونم ذره ای از کارش کم نمیکنه. 3سال شهرستان کار میکرد و من ازش دور بودم. وقتی روز زنگ میزدم میگفت عزیزم کار دارم شب بهت زنگ میزنم. شب اگه هر کی 10 -11 شب هم زنگ میزد کارش داشت تلفن من رو نیمه کاره میذاشت تا به تلفن کاریش برسه. خیلی وقتا نشستم رک ولی محترمانه و با محبت باهاش در این موارد حرف زدم ولی فایده ای نداره. همش میخواد خودش رو توجیه کنه. تازه آخرش هم میگه تو قدر منو نمیدونی. کلا منطق مخصوص به خودش رو داره. خودش رو خیلی قبول داره.
ستا ره جون مشاور بهش گفت که تو برای زنت یه بابایی تا شوهر. اونهم یه بابای بداخلاق. گفت زنت تو خودش نتهاست و این اصلا به نفع تو نیست. اما حرف مشاور هم نتونست تاثیری روش بذاره. کلا اینکه بتونم تغییری توش ایجاد کنم رو تقریبا غیر ممکن میدونم. میخوام دید خودم رو به مسئله عوض کنم. میخوام خودم رو تغییر بدم. اما دوست ندارم تو توهم زندگی کنم و سر خودم رو شیره بمالم .شمایی که از زندگیت راضی هستی آیا اگراین مسائل رو هم داشتی مشکلی نداشتی؟ شاید به نظرتون اصلا اینا مشکل به حساب نمیاد. دلم میخواد بدونم چقدر خواسته هام منطقیه؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]
-
گوناگون
پربازدیدترینها