واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: در تبيين ذوقي گوشههايي از مناجات افتتاح صبابه لطف بگو آن غزال رعنا را
جام جم آنلاين: اللهم المم به شعثنا و اشعب به صدعنا، ارتق به فتقنا و كثر به قلتنا، و اعزز به ذلتنا و اغن به عائلنا، واقض به عن مغرمنا، و اجبر به فقرنا، و سد به خلتنا.
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را/ كه سر به كوه و بيابان تو دادهاي ما را/ شكر فروش كه عمرش دراز باد چرا/ تفقدي نكند طوطي شكرخا را.
امام، امت را، چونان بند تسبيح است، نگاهدارنده. بار الها! حجت تو بر زمين رمز اتحاد انسان است. با آمدن او سپاه حق سرافراز خواهد شد.
او چون خورشيدي است كه نورش بر هر كه بتابد و ببارد او را شيفته` خود خواهد كرد. او دواي دردهاست. از رنج بيشماري كه كشيدهايم، او آگاه است. صاحب سر توست. ظهور آن موعود را برسان، اينك كه جهان با هزار دجال روبهروست و هر لحظه آتشي عظيم در دلها به پاست.
بار الها! پراكندگيمان را به واسطه` او از ميان ببر.
خدايا، به وسيله او گسيختگي ما را ببند كه بيتو آبها در سرگرداني بسترها و شب در غيبت ستارگان پريشاناند. بياو رنگ آسمان تيره ميشود.
كمي ما را بسيار گردان كه تمام گنجينهها در دست اوست.
عائله و خانمان را بي نياز گردان. خال لب او نياز هستيمان است كه طواف عشق بر گرد آن است.
آنچه از عشق بايد به جا ميآورديم و نياوردهايم به بزرگواري او بر ما ببخش.
فقر ما را جبران كن. در حالت توفاني و سرگرداني و پريشاني... خلل ما را به او مسدود كن.
بگو تا بيايد و سايههاي سرگردانمان را به سوي افق تجلي بكشاند.
نگاهمان را نگران عشق سازد.
و يسر به عسرنا، و بيض به وجوهنا، و فك به اسرنا، و انجح به طلبتنا، و انجزبه مواعيدنا و استجب به دعوتنا و اعطن به سولنا و بلغنا به من الدنيا و الاخره آمالنا و اعطنا به فوق رغبتنا... .
خداوندا!
در انحناي لحظههاي سخت و در كشاكش غبارآلود زمان ايستادهايم. مشعل فروزان هدايت را كه در پس پرده غيبت نهان نمودهاي، بيرون آر و برق غيرتش را چنان بيفروز كه جهان برهم زند و جانهاي مشتاق را جاني دوباره بخشد.
خداوندا!
اگر او بيايد، تمام سختيها آسان ميشود. او گنجينهاي است عظيم و بيكرانه.
خداوندا!
به نور رويش كه گستره آن، جهاني را جان بخشد، سياهي قلبهامان را روشن و حجابهاي بيشمار را از مقابلمان كنار زن و از اسارت شيطان و هواهاي نفساني در امانمان بدار.
از كيمياي مهر تو زر گشت روي من/ آري به يمن لطف شما خاك زر شود.
مهربانا!
او وعده زنده ماندن دلهاست. اگر او نيايد گلها رويشي نخواهند داشت. مهر او را به عشق تو در دل نهادهايم، اگر عشقمان را قبول كني. اگر او بيايد لحظاتمان رنگ و بوي تو را خواهد داد. اگر رنگي از خون در رگهايمان مانده باشد.
مهربانا! بگذار قدم بر صفحه دلهامان بگذارد. به واسطه او دعاهايمان را كه در محبس سينههاي تاريك مانده، به اجابت رسان.
از هر كرانه تير دعا كردهام روان/ باشد كز آن ميانه يكي كارگر شود.
آرزوهاي دنيا و آخرتمان را به اجابت برسان كه همه در آرزوي اوييم و نظري از او كه مرهمي است بر سوخته
بيسر و سامان.
بارالها! آنچه خود ميداني فوق رغبت ما، بر ما از آن بتابان.
يا خير المسوولين و اوسع المعطين اشف به صدورنا و اذهب به غيظ قلوبنا، و اهدنا به لمااختلف فيه من الحق باذنك انك تهدي من تشاء الي صراط مستقيم.
اي بهترين درخواستشدگان! و اي گشودهدستترين بخشندگان! اي خداوندگار رحمت و اي منتهاي حكمت! پروانهها را بنگر، بيآتشند و در فراق ميسوزند. اين سوختن بسيار دردناكتر از آن است كه در وصال نور، هستيشان خاكستر شود. حجابهاي بسيار سينهها را فرا گرفتهاند.
خداوندا، آن كشتيبان نجات را بر سرزمين دلها فرود آر و با آمدنش سينههاي عاشقان را بهبود بخش.
عقدههاي ناگشوده اسرار را كه در فراز قرنها دوري در دلهاي مشتاق مانده است همان اسرار سر به مهري كه دل تاكنون به كسي نگفته است بگذار تا با آمدنش بگشايد.
بگذار دل در برابرش بنشيند چون ذرهاي در مقابل خورشيد و كاهي در برابر كوهي و از بيداد توفانهاي پاييزي سخن بگويد.
بگذار مهديعج بيايد و انسان اسرار پنهان خويش را بازگو كند.
زنجيرهاي اسارت را از زبان دل بركند و با كرشمه زيباي او جنوني بينهايت را به سماع عارفانه در ميان شعلههاي اشتياق پيوند زند.
بگذار بيايد و قلههاي سر به فلك كشيده با تمام بزرگيشان خاك پاي او شوند. بگذار بيايد و انسان را از كوچههاي سرگرداني خلاص كند. خانه نوراني فاطمهس را به انسان بنماياند و حق را كه در آن اختلاف شده است، ظاهر سازد و دشمنان آل ياسين را در همان كوچه خونين به مجازات رساند. كوچه تنگ و دلسنگ و صداي سيلي چه اينكه صداي ناجوانمردانه سيلي هنوز هم به گوش ميرسد. بگذار تا بيايد و حرمت عشق را باز ستاند و دلها در بيقراريش آسماني شوند.
سيد اميرحسين اصغري
چهارشنبه 30 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]