واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: چرا ايران در بحران گرجستان ميانجي نميشود؟
كاوه افراسيابي، استاد سابق علوم سياسي دانشگاه تهران كه هماكنون در كمبريج تدريس ميكند، مدير و موسس سازمان غيردولتي «صلح جهاني بين اديان» و نيز مشاور سابق برنامه «گفتگوي تمدنها»ي سازمان ملل است، كه مقالات او در «آسيا تايمز» و نيز نشريه «كرونيكل» سازمان ملل منتشر ميشود. او نويسنده كتاب «پس از آيتالله خميني: جهتگيريهاي تازه در سياست خارجي ايران»، «اسلام و بوم شناسي»، و «برنامه هسته اي ايران» است. او هم چنين مقالات متعددي منتشر كرده و فصول متعددي براي كتاب هاي گوناگون نوشتهاست، كه از جمله آنها ميتوان به مقالهاي با عنوان «سياست خارجي ايران بعد از 11 سپتامبر» اشاره كرد كه در نشريه «World Affairs» منتشر شد. آنچه در پي ميآيد متن كامل آخرين مقاله افراسيابي است كه شنبه، 26 امرداماه در «آسيا تايمز» منتشر شدهاست.
آفتاب- سرويس بينالملل: گرجستان يكي از كشورهاي مجاور ايران است. نزديكي جغرافيايي از يك سو و مسائل مهم سياسي و ژئواستراتژيك از سوي ديگر، باعث شده كه تهران نبرد فعلي روسيه و گرجستان را دقيق زير نظر بگيرد. ايران تحت تهديد نظامي از سوي آمريكا و اسراييل قرار دارد؛ اين دو حالا به دليل جنگ روسيه و گرجستان خود را در اين زمينه كمتر از قبل محدود ميبينند.
تا حالا، تهران موضع رسمي خود را در قبال جنگ روسيه و گرجستان ابراز نكرده. تنها اقدام تهران در اين زمينه گفتگوي تلفني «منوچهر متكي» وزير امور خارجه ايران با «سرگئي لاوروف» همتاي روسي او بوده كه در آن متكي گفته كه خواسته ايران، پايان سريع اين جنگ به خاطر «صلح و ثبات در منطقه» است. روزنامههاي تهران هم همين رفتار را در پيش گرفتهاند و از تحليلهاي عميق بحران و اظهار نظر در اين زمينه خودداري كردهاند. رسانههاي دولتي هم اخبار را به گونهاي پوشش دادهاند كه اعتراض مسكو را برنيانگيزد.
پشت سكوت رسمي ايران، تركيبي از عوامل گوناگون نهفته است. اين عوامل شامل اشتراك ايران با مسكو در مخالفت با گسترش سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) تا حساسيت ايران نسبت به نگرانيهاي روسيه در امنيت داخلي اين كشور است. در زمينه عامل اول، تهران و مسكو اين بحران را شكستي بزرگ براي «گسترش ناتو به شرق» در سايه جانبداري گستاخانه دولت تفليس از غرب ميدانند. عامل دوم هم با برنامههاي آمريكا براي استقرار سپر موشكي در شرق اروپا پررنگتر ميگردد.
بحران قفقاز به روابط روسيه و آمريكا آسيبي جدي رسانده است. اين نبرد شوراي امنيت سازمان ملل را گيج كرده و باعث شده ادبيات جنگ سرد بين دو ابرقدرت نظامي رواج يابد. اين بحران همچنين توجه همه دنيا را از مساله هستهاي ايران منحرف كرده است و حتي شايد ديپلماسي شش كشور در قبال ايران را به شكست برساند. اين شش كشور آمريكا، انگليس، روسيه، فرانسه، چين و آلمان هستند كه بر سر غنيسازي اورانيوم در ايران مذاكره ميكنند.
البته بسياري از مسائل بسته به وسعت و مدت درگيري در گرجستان است. و البته، از آن طرف حتي اين امكان هم وجود دارد كه مسكو كه مصمم به بهبود چهره مخدوش خود است، تلاش خود را در ساير جبههها دو برابر كند تا وضعيت خود را در جهان بهبود بخشد. تصويري كه از روسيه شكل گرفته، كشوري قوي است كه همسايگان كوچك خود را تحت فشار ميگذارد و تماميت ارضي آنها را به هم ميزند. روسها اين خطر را حس ميكنند كه ممكن است آمريكا آنها را از گروه هشت كنار بگذارد.
تا جايي كه به ايران مربوط ميشود، بحران گرجستان تنها در قفقاز جنوبي منحصر نميگردد و تأثيرات وسيعتري در منطقه، از جمله در آسياي ميانه و منطقه درياي خزر خواهد داشت. اين اثرات هم مثبت خواهند بود و هم منفي. از يك سو نظاميگري روسيه در منطقه افزايش مييابد و از سوي ديگر، ايران ميتواند روابط با روسيه را استحكام بخشد. بخت اين كشور براي عضويت در پيمان همكاري شانگهاي هم افزايش مييابد، گروهي كه روسيه و چين در آن قدرت اصلي را در اختيار دارند.
با اين حال، شايد ضررهاي بلندمدت براي ايران بيشتر از سودهاي كوتاهمدت باشد. تهران تجاوز روسيه به تماميت ارضي گرجستان را مورد انتقاد شديد قرار نداده و اين شايد اشتباه آنها باشد. ايران و گرجستان ارتباطات تاريخي قوي دارند. گرجستان براي چهارصد سال تحت حاكميت ايران بود تا آن كه شكست تحقيرآميز قاجار به دست روسيه تزاري در اوايل قرن 19 اتفاق افتاد. اين جنگ به انعقاد عهدنامههاي گلستان در سال 1813 و تركمانچاي در سال 1828 انجاميد. تحت اين عهدنامهها، نزديك به يكسوم قلمرو ايران به روسيه تسليم شد. گرجستان و ارمنستان هم در زمره سرزمينهاي
” ايران به جاي اين كه نقشي فعال ايفا كند، ديپلماسي ساكتي را در پيش گرفته و به شكلي غيرفعال ناظر جريان است. اين تصوير ايران را به عنوان قدرتي منطقهاي مخدوش خواهد كرد. راه چاره، مداخله به عنوان ميانجي با حفظ اصول و معيارهاي سياست خارجي ايران است... “
واگذار شده بودند.
ايران از آن هنگام هميشه نگران مقاصد امپراطوري روسيه بوده است. همين اواخر، هفت سال پيش بود كه اجلاسي در جهت تقسيم درياي خزر برگزار شد كه شكست خورد. در آن هنگام، «ولاديمير پوتين» رييس جمهور وقت روسيه يك مانور دريايي عظيم در درياي خزر انجام داد تا جوابي سخت به ايران بدهد.
اگر احياناً پوتين - كه حالا نخستوزير روسيه است - در «جنگ كوچك مجلل» خود در قفقاز جنوبي پيروز گردد، همسايههاي روسيه در شرق بايد منتظر نمونههاي ديگري از گسترش قدرت روسيه باشند. اين چشمانداز هم ايران را به خود جلب ميكند و هم اين كشور را نگران ميكند. به همين دليل تصميمگيران در تهران سياستهاي ضد و نقيضي خواهند داشت.
از يك سو، هر قدر هم كه رابطه فعلي ايران و روسيه گرم و دوستانه باشد، اما قدرت همسايه بزرگتر و گسترش روزافزون قواي نظامي اين كشور در محاسبات امنيت ملي ايران تأثير ميگذارد. اين شايد نظر آنهايي را تقويت كند كه به دنبال استراتژي دفاع هستهاي هستند.
از سوي ديگر، سرگئي لاوروف وزير امور خارجه روسيه گفته است: «دنيا ميتواند تماميت ارضي گرجستان را فراموش كند». بدون ترديد، چنين اظهار نظري درباره گرجستان براي تهران مقبول نيست، آن هم در حالي كه ايران اخيراً بستهاي پيشنهادي با تمركز روي همكاري بينالمللي ارائه داده است.
مشق قدرت روسيه به مقدار بسيار زيادي شبيه اقدامات غيرقانوني آمريكا بعد از 11 سپتامبر است كه منجر به اشغال افغانستان و عراق شد. صرف نظر از شكايات به حق روسيه از نيتها و اقدامات آمريكا و ناتو، ايران نميتواند با يك معيار رفتار آمريكا را بسنجد و با معياري ديگر، رفتار روسيه را.
تهران بايد در سياست خارجي خود ثبات نشان دهد وگرنه منزلت بينالمللي اين كشور و موقعيت فعلياش در منطقه آسيب خواهد ديد؛ هر قدر هم كه كرملين از موضع شجاعانه و اصولي ايران درباره بحران مجاور اين كشور ناخشنود شود.
در حالي كه ايران در دوران رياست جمهوري «محمد خاتمي» قصد داشت نقش ميانجي را در بحران چچن بازي كند، حالا غيبت آشكار رفتارهاي مشابه اين كشور در بحران گرجستان به چشم ميآيد. متأسفانه اوضاع به اين منوال است، وگرنه ايران ميتواند به عنوان كشور ثالث نقشي موثر در ميانجيگري داشته باشد.
ميانجي شدن در كشمكشهاي بينالمللي احتياج به مذاكرات با مهارت بالا و تسهيل گفت و گو ميان طرفهاي درگير دارد. در اين مورد خاص، ايران
” بحران گرجستان تنها در قفقاز جنوبي منحصر نميگردد و تأثيرات وسيعتري در منطقه، از جمله در آسياي ميانه و منطقه درياي خزر خواهد داشت. اين اثرات هم مثبت خواهند بود و هم منفي... “
ميتواند از بيطرفي و مجاورت خود به طرفهاي درگير بهره ببرد و نقش يك ميانجي موفق را بازي كند. ايران در اين كار در كنار ساير نيروهاي موثر، مثل سازمان ملل و OSCE (سازمان امنيت و همكاري اروپا) قرار خواهد گرفت. پيش از اين ايران و OSCE در زمينه جنگ داخلي در تاجيكستان و كشمكش بين ارمنستان و آذربايجان بر سر منطقه ناگورنو - قرهباغ همكاري داشتهاند.
ايران به جاي اين كه نقشي فعال ايفا كند، ديپلماسي ساكتي را در پيش گرفته و به شكلي غيرفعال ناظر جريان است. اين تصوير ايران را به عنوان قدرتي منطقهاي مخدوش خواهد كرد. راه چاره، مداخله به عنوان ميانجي با حفظ اصول و معيارهاي سياست خارجي ايران است.
اقدام روسيه عليه گرجستان منشور سازمان ملل را نقض ميكند و باعث ميشود امنيت و يكپارچگي ساير همسايگان روسيه، از جمله ايران به خطر بيافتد. همين نيمقرن پيش بود كه ايران در تهديد تجزيه قرار داشت، چون در انتهاي جنگ جهاني دوم ارتش سرخ روسيه حاضر نميشد شمال ايران را ترك كند.
روشن است كه با شكست سنگين مذاكرات تجارت جهاني دور دوحه، بحران در قفقاز جنوبي نشانهاي از فرسوده شدن قوانين بينالمللي و هرج و مرج در روابط بينالملل است. اين گامي به عقب براي جهان است. بعيد نيست دنيا مثل دوران جنگ سرد، دو شاخه شود. البته روسيه اين را با «دكترين مونرو» خود توجيه ميكند، به خصوص آن كه چنين دوشاخهشدنهايي و چنين دكترينها و كليشههاي تمامشدهاي، به نظر ميرسد كه ديگر خيلي قديمي شده باشد.
اين كه جنگ سرد به پايان رسيده و وارد عصر بعد از آن شدهايم، هنوز در مرحله فرضيه قرار دارد. همه چيز بستگي به اين دارد كه قدرتهاي بزرگ تمايل باطني خود به استفاده از قدرت سخت را براي گسترش امپراطوريهاي خود كنار بگذارند. البته عادتهاي قديمي را به سختي ميتوان از بين برد و دخالت آمريكا با هدايت ناتو در حياط خلوت روسيه، منجر به «گامبي*» روسيه در خاك گرجستان شده است. اين ما را به هوش ميآورد كه چنين فرضيهاي مبني بر پايان جنگ سرد، هنوز بالقوه است و رويايي است كه همه آرزويش را دارند.
*گامبي اصطلاحي است در شطرنج به معني از دست دادن يك يا دو مهره با ارزش پايين در قبال به دست آوردن برتري وضعيتي.
دوشنبه 28 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]