واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام دوستان
من مي خواستم ازتون بپرسم شما معمولا با چه كسي درد دل مي كنيد؟ مثلا دور و برتون كسي هست كه شما اونقدر باهاش راحت و صميمي باشيد و اونقدر بهش اطمينان داشته باشيد كه در مورد همه چيز باهاش صحبت كنيد؟ مثلا با مادر، خواهر يا يك دوست؟
اصلا به نظرتون يك زن مي تونه با شوهرش درد دل كنه؟ به نظر من آدم مي تونه با شوهرش در مورد همه چيز حرف بزنه ولي خب اين اسمش درد دل نيست. يك نفري كه مثلا درباره زندگيتون، همسرتون، بچتون، كارتون و .... باهاش فقط حرف بزنيد تا سبك بشيد
نزدیکترین فردی که من حتی اسرار محرمانه زندگیمم بهش میگم خواهر شوهرم هست
اصلاً اگر روزی یک ساعت باهم حرف نزنیم اون روز شب نمی شه
بعضی مسائل را نباید با شوهر در میان گذاشت
خلاصه اینکه منو و خواهر شوهرم بر علیه او تبانی هم می کنیم
من خودم كلا آدم كم حرف و توداري هستم به قول مامانم بايد با موچين از دهنم حرف بكشن! مخصوصا وقتي پاي درد دل درميون باشه. با مامانم يا خواهرم يا خانم داداشام هم رابطه خوبي دارم با هم خريد مي ريم، مهموني مي ريم و كاراي ديگه ولي خب هيچوقت نشده باهاشون درددل كنم.
باهیچکس
اصولاً من همیشه سنگ صبورم
فقط گوش می دم . . .
من هميشه درد دلا مو با خدا ميكنم
ساناز جان اين مبحث به آشپزي ربط نداره اشكال نداره نظرمون رو بديم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من بيشتر با همسرم بعد خواهر و مادرم بعد دوستام درد دل ميكنم
من با همسرم خيلي دوستم با هم مي شينيم خيلي حرف ميزنيم كلي سبكم ميكنه
من قبلا با دوستم درد دل ميكردم خيلي هم خوب بود اروم ميشدم
اما بعد دوستم شد فاميلمون بعدشم ديگه كسي نيست باهاش دردودل كنم با خوانوادمم هيچوقت دردودل نكردم شوهرمم كه هيچي
من وقتهایی که خیلی دلتنگم و حرف دارم یه دفتر دارم که میزارم جلوم و هر چی دلم خواست توش مینویسم یا اینکه برای خدا نامه مینویسم و اشک می ریزم .
اما با همسرم زیاد دردودل می کنم و خیلی کم با مادرم.
اما غرورم نمیزاره که بخوام دردامو با دوستام یا دیگران در میان بگزارم.
نوشتن به من خیلی آرامش میده
من اصلا اهل درد دل کردن نیستم
من قبل ازدواجم با دوست صمیمیم.اما حالا ازش دورم و البته روابطون بعد ازدواج رسمی تر شده چون مجرده بیشتر مینویسم.با شوهرم راجع به خودم و مشکلات خانوادم کمتر.نمیدونم چرا.نمیتونم باهاش راحت دردودل کنم با دوستم فوق العاده راحت بودم.اما حالاخیلی احساس تنهایی میکنم بخصوص که از خانوادم هم دورم اینجا .وقتی بخصوص با شوشو حرفم میشه از تنهایی دق میکنم و فقط گریه گاهی میرم تو حیاط کنار باغچه شبا که صاحبخونه فضولمون نیاد تو حیاط
من با همسرم خیلی راحتم و همیشه باهای دردو دل میکنم بعد با مادرو خواهرام بعد 1/2 تا دوست صمیم هم دارم که خیلی باهم راحتیم وقتی دورهم جمع میشیم هرکسی از مشکلات خودش میگه و بقیه هم گوش میکنیم و بعدشم کلی دلمون خنک میشه و میریم سراغ خونه و زندگیمون ولی اگر یکنفر بتونه راحت با همسرش دردو دل کنه و بعدش براش مکلی درست نشه .... واقعا نعمت بزرگیه
منم بگم من از موقعی که ازدواج کردم با شوهرم درد دل میکنم اونم با من خیلی خوبه اخه من و همسری واقعا مثل دو تادوست هستیم قلبونش برم من و خوبیش اینه که اون تو این مواقع بیشتر گوش میده تا دلم خالی بشه خلاصه اینکه خیلی خوبه ادم درددلاشو با شوهرش راحت درمیون بذاره اهان قبل ازدواجم معمولا با کسی درد دل نمیکردم میریختم تو خودم
منم با کسی درد دل نمیکنم اصلانمیتونم با کسی درددل کنم احساس میکنم اگه از ناراحتی هام به کسی بگم اونم ناراحت میشه .منم مثل پریسا جون یه دفتردارم که توی اون همه ناراحتی هام رو مینویسم.
البته فقط ناراحتی ها نه شادی هام رو هم توی دفترم مینویسم حدودا 10 سال که این جوری درد دل میکنم.اما سنگ صبور همه هستم .خانواده و دوست و فامیل و..... اما خیلی خوبه که ادم با کسی درد دل کنه.
با همسرم که البته اگه در مور د خونوادش باشه حرفی نمی زنه یا قهر می کنه و گاهی هم با دوستای نزدیکم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]