تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه نيّت درست داشته باشد، دل سالم و پاك دارد، زيرا سالم داشتن دل از وسوسه هاى شيط...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850362525




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كتاب ادب - بر حبابي به حجم چهل سال


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: كتاب ادب - بر حبابي به حجم چهل سال


كتاب ادب - بر حبابي به حجم چهل سال

حسين ايمانيان: يك - مقدمه: شاعران بسياري هستند كه از هر كتاب تا كتاب بعدي حركتي مشخص در ماهيت و خصوصيات شعري‌شان به وجود مي‌آيد و در واقع وقتي به كارنامه‌ شعري‌شان نگاه مي‌كني با گسست‌هاي متعددي مواجه مي‌شوي كه نقاط عطفي در روند شعر‌نويسي آنها تلقي مي‌شوند. در مقابل شاعراني هم هستند كه نقاط عطف روشني در كارنامه آنها به چشم نمي‌خورد و با صرف نظر از حركت ميكروسكپي آنها در عادت‌هاي سبكي و تكنيكي، همه شعرهاشان در يك دايره‌ بسته‌ بوطيقايي قرار مي‌گيرند. بهترين نمونه براي دسته‌ اول باباچاهي و براي دسته دوم احمدرضا احمدي است. با نگاهي سطحي به دو مجموعه «داشت مي‌ميرد» و «سادش» متوجه مي‌شويم كه تقاوت مشخصي بين شعر‌هاي دو كتاب به چشم مي‌خورد. هر چند كه با دقيق شدن در سطرهاي كتاب‌ها و با رديابي عناصر سبكي، خطوط مشتركي در هر دو كتاب پيدا مي‌شود، اما بيروني‌ترين لايه ماهيت شعر‌ها به كلي با هم متفاوت است و هر كدام به واسطه‌ مهم‌ترين خصوصيت جوهري‌شان به دو دوره متفاوت شعر فارسي تكيه داده‌اند. افشين كريمي‌فرد در كتاب «داشت مي‌ميرد» شعرهايي ارائه داد كه به دليل تمركز بر لفظ و به همين خاطر به تعويق انداختن معنا، شعرهايي برخوردار از يكي از مهم‌ترين مولفه‌هاي زيبايي‌شناختي هنر مدرن، شعرهايي امروزي به نظر مي‌رسيدند. اما با فاصله چهارسال كتاب «سادش» را منتشر كرد كه شعرهاي اين كتاب بيش از هر چيز شعرهايي معنامحور و از اين‌رو كهنه و پيش پا افتاده به نظر مي‌رسند. به اعتقاد اين قلم دليل چنين عقبگردي فقدان يك دستگاه گسترده انتقادي در فضاي ادبيات امروز است. شاعر «داشت مي‌ميرد» تنها به يك دليل مي‌تواند شعر‌هاي «سادش» را بنويسد و آن ناآگاهي او از سطوح مختلف شعرهاي خودش است. اگر «داشت مي‌ميرد» در چالش نقادي و سنجش جدي قرار مي‌گرفت اين آگاهي ايجاد مي‌شد و كريمي‌فرد هرگز «سادش» را نمي‌نوشت. در ادامه اين يادداشت ابتدا با تمركز روي كتاب اول راجع به خصوصيات شعري كريمي‌فرد بحث مي‌كنم و در پايان، در قالب نگاهي كوتاه به كتاب دوم به طور ضمني به مقايسه دو كتاب، به اثبات موضوع اصلي اين يادداشت، كه به صورتي فشرده بدان اشاره شد، خواهم پرداخت.

دو - داشت مي‌ميرد
شعر كريمي‌فرد همه تحولات شعري سه دهه اخير را ناديده مي‌گيرد و به غير از مواردي معدود سرچشمه‌ وجودي تمامي سطرهاي شعرش در دهه‌ 40 پيدا مي‌شود. او با اتكا به خصوصيات دروني شده‌ شعر دهه 40 و با خيالي آسوده در دهه‌ 80 شعر مي‌نويسد. وقتي شاعري در متن ادبيات امروز قرار بگيرد و به راحتي از پيشنهادهاي وسيع آن چشم‌پوشي كند، فقط در صورتي حذف نمي‌شود و در دسته‌ آماتورها قرار نمي‌گيرد كه با تكيه بر پيشينه كمتر كپي شده شعر گذشته بنويسد. از اين بابت است كه كتاب «داشت مي‌ميرد»، هرچند كتابي تجربي و پيشتاز تلقي نمي‌شود اما كتاب منسوخ شده‌اي هم به نظر نمي‌رسد. در همان نگاه اول مشخص است كه شعرهاي اين كتاب پيش از هر چيزي بر پايه‌ شعرهاي رويايي بنا شده‌اند. شعر رويايي، به دليل دشواري و تا حدودي ناشناخته‌گي‌اش، پشتوانه محكمي است تا كتابي مثل «داشت مي‌ميرد» كتابي سطحي و بي‌هويت تلقي نشود. در صورتي كه اگر امروز شعري بر پايه شعرهاي شاملو يا حتي فروغ نوشته شده باشد، شعري منسوخ و سنتي خوانده مي‌شود و اين درحالي است كه هر سه شعرهاي درخشاني در دهه 40 سروده‌اند اما سبك شعري رويايي بيشتر از فروغ و فروغ بيشتر از شاملو در ادبيات زنده‌ ما توجيه‌پذير است. تحليل چرايي اين موضوع يك مقاله مستقل مي‌طلبد و لازم است تا همينجا اكتفا كنيم و بپذيريم كه گرايش به شعر رويايي كه از دهه‌ 40 تا امروز ادامه داشته، اولين دليل به حاشيه نرفتن و ناديده گرفته نشدن كتاب «داشت مي‌ميرد» است. تمركز روي لفظ و ايجاد يك بازي زباني در درون يك شعر و به اين ترتيب راندن معنا به لايه‌ دروني‌تر شعر، اينها مهم‌ترين خصوصيات شعر‌هاي كتاب هستند كه به نوعي پيش از آن در دستگاه شعري رويايي امتحان خودشان را پس داده‌اند و كريمي‌فرد در موارد متعدد از آنها بهره برده است:
«نيافتمت كه تو را هم گذاشتم
خودم را زير پا تا تو را پيدا كنم
خود زير پا، خم شده بود
خم من ديگر به من نرفته بود به خودش هم
خود زير پا براي بازي كردن چقدر وقت كم مي‌آورد»
(«داشت مي‌ميرد» ص 23)
اما كريمي‌فرد هميشه به اين زيبايي بر ماشين رويايي نمي‌راند. تسلط محدود او بر گستره‌ واژه‌ها و عدم‌پرداخت آوايي سطرها شعر او را همواره در سطحي پايين‌تر از شعر رويايي قرار مي‌دهد تا جايي كه فقط با كلماتي محدود و در كاركردهايي مشابه از شگرد‌هاي زباني رويايي استفاده مي‌كند:
«بگذار بازگردم از خودم را كه در خودم هستم» (همان ص30)
«بي‌خودم راه مي‌روم در خودم» (همان ص 28)
«خود دست بر خودم، خود در خودم را رها نكرد» (همان ص24)
جالب است بدانيد كه سه سطري كه در بالا آورده‌ام هر كدام سطر پاياني يك شعر بلند هستند. واضح است كه محدوديت‌هاي شاعر در دسترسي به ابزار‌هاي مختلف و در واقع ناتواني او در اجرايي كردن يك تكنيك واحد در موقعيت‌هاي مختلف باعث شده كه جملاتي اينچنين شبيه به هم و در جاهاي مختلف پايان‌بند شعرهاي نسبتا بلند شوند.
در اينجا لازم است كه به موضوعي اشاره كنم كه از يك تفاوت عمده بين شعرهاي رويايي و كريمي‌فرد ناشي مي‌شود. شعر رويايي به جز در واژه‌ها وجود خارجي ندارد، به عبارتي ديگر با همنشيني واژه‌هاست كه شعر شكل مي‌گيرد و بدون همين شكل، اصلا شعري قابل تصور نيست. اما شعر كريمي‌فرد فقط در روبنا از شعر رويايي تقليد مي‌كند؛ چه، شعرهاي او از پيش بار مفاهيم مورد نظر شاعر را بر دوش مي‌كشند و با روبناي شعر رويايي تزيين مي‌شوند. اين مسئله به نوعي ديگر نيز قابل درك است: در شعرهاي موفق رويايي ذهنيت پيچيده او در نهايت به عينيت زبان منتهي مي‌شوند و شعر ساختاري عيني، مشخص و قابل لمس پيدا مي‌كند در صورتي كه شعر كريمي‌فرد در اكثر مواقع در ذهنيت محض مي‌ماند و به اين ترتيب يك مرحله قبل‌تر از شعر رويايي به پايان مي‌رسد و در قالب دستگاه شعري رويايي كه به آن نگاه كني همواره شعري ناتمام است. سطحي‌ترين برخورد كريمي‌فرد با شعر رويايي در جاهايي به چشم مي‌خورد كه او از ذهنيت خودش هم دست برمي‌دارد و صرفا به روبنا مي‌پردازد. به عبارت: «پشت پايم بوي شن/ بوي پشت پايم شن/ بوي پايم پشت شن» از رويايي توجه كنيد كه چگونه و چقدر افراطي در صفحه 44 كتاب تقليد مي‌شود. او چهار كلمه‌ «كدام»، «روز»، «آينده» و «چيزي» را در هشت تركيب مختلف در ميان دو واژه «براي» و «هست» قرار داده و هشت جمله‌ مختلف ساخته است. در صورتي كه مي‌توانست چهار فاكتوريل، يعني 24 تركيب مختلف بسازد و اين جمله‌سازي خلاقانه‌ را به سه برابر افزايش دهد.
در بندهايي از شعرهاي كتاب كريمي‌فرد از سيطره‌ سنگين رويايي خارج شده و سطرهايي ساده و به دليل رهايي از پرداخت روبنايي غير اصيل، سطرهايي عيني خلق مي‌كند:
«بي‌پناهم
بي‌پناهم به آشپزخانه و هر چه در اين خانه است
بي‌پناهم به اين كوچه، خيابان
حتي به تمام آدم‌ها» (همان ص 9)
در عبارت بالا آوردن ابژه‌هايي از زندگي روزمره به همراه لحن ساده و صميمي، شعر را از ذهنيت شاعر آزاد مي‌كند و به صورت يك شيء در اختيار خواننده قرار مي‌دهد. گاهي ساختاري روايي در يك شعر چنين نقشي را بر عهده مي‌گيرد:
«مرد نصفش را در زيرسيگاري خاموش كرد
زيرسيگاري تمام خاكسترها را بلعيد
ته‌سيگار به خواب رفت
و بعد از اين، زندگي را چيزي نصف كرد
زيرسيگاري‌مرد» (همان ص 41)
در نمونه بالا شاعر با انتخاب هوشمندانه ساختاري روايي، از تصوير توي ذهنش اجرايي عيني به عمل آورده كه باعث شده برخلاف اكثر شعرهاي او شعري قابل لمس به وجود بيايد و اين در حالي است كه در ديگر مواقع كريمي‌فرد از تصويري كه در ذهن خودش ساخته براي مخاطب تعريف مي‌كند و به اين ترتيب شعر در ذهنيت شاعر غوطه‌ور مي‌ماند.
اگر با ديدي كلي‌تر و اين‌بار بيرون از ملاحظات فرمي-زباني به شعرهاي «داشت مي‌ميرد» نگاه كني، به سادگي دستگيرت مي‌شود كه تقريبا تمامي شعرهاي كتاب با لحن مشابهي نوشته شده‌اند. يك قطعيت يكه بر تمامي شعرها سايه انداخته و محتواي تك‌گويانه‌ شعرها هيچ جايي براي حضور خواننده باقي نمي‌گذارد. اصرار بر شعرهايي مونولوگ‌گونه و تكرار بيش از حد مفاهيمي مشابه، و همواره از يك زاويه ديد مشخص و قاطع، يكي از دلايلي است و در لايه دروني‌تر شعر خود درگير فضايي تك‌صداست و در بيشتر مواقع از زبان قهرمان/ راوي به پديده‌ها نگاه مي‌كند. شعر كريمي‌فرد از نظر معنايي شعري محتوم و غيرقابل گفت‌وگو است و اين رويكرد عقل‌كل‌گونه به مفاهيم مختلف باعث شده كه سطرهايي گزين‌گويه‌وار در شعرهاي او به وفور ديده شود:
«هيچ‌وقت از توضيح به معنا نمي‌رسيم، تنها به تعويق. به تعويق جهان، معنا و خود»
(همان ص 22)
«تكرار خود در خود هميشه آينه نيست
تكرار خود در خود هيچ‌وقت است» (همان ص 16)
آخرين نكته‌اي كه لازم مي‌دانم درباره «داشت مي‌ميرد» بدان اشاره كنم تبيين تناقضي است كه در شعرهاي كتاب به چشم مي‌خورد: شعر كريمي‌فرد به شكلي تناقض‌گونه در مواردي بهترين سطرهاي خودش را توليد مي‌كند كه از ماهيت اصلي‌اش فاصله مي‌گيرد. در واقع بهترين سطرهاي اين كتاب سطرهاي حاشيه‌اي آن است. وقتي شاعر از اصرار بر روبناي شعر دست برمي‌دارد و تاحدودي پشتوانه شعري‌اش را فراموش مي‌كند سطرهايي مي‌نويسد كه به‌رغم ساختار ساده‌شان به شعريت مي‌رسند. براي مثال در سطر «براي پرداختن به خاطره تنها چيزي كه لازم است غايب است» (ص 26)، اتكا به يك تكنيك ساده شعرساز، پرداختن به يك تضاد ساده و كلاسيك، تعبيري زيبا و شاعرانه خلق كرده است اما شاعر بلافاصله به خودش مي‌آيد و با نوشتن «در خاطره حاضر غايب است و تنها خاطره حاضر است»، باز هم ماهيت روبنايي شعرش را برملا مي‌كند. چنين اتفاقي در كتاب مورد بحث كم نمي‌افتد به طوري كه بارها ديده مي‌شود جمله‌اي ساده، كه با اتكا به يك تكنيك ساده‌ شعري و البته به زيبايي خلق شده است، بلادرنگ در سطر بعد اسير اعتياد ذهني شاعر به جايگشت‌هاي مختلف كلمات و آلوده ماهيت و كليت شعر مي‌شود. نمونه‌ ديگري مي‌آورم: تصوير زيبا و شاعرانه «از رگ‌هايم بالا مي‌رود/ تا به قلبم خون برساند خاطره» بلافاصله دچار لفاظي مي‌شود: «تا به قلبم برساند در مغز مخاطره‌اي» (ص15) با خواندن چند شعر انتهاي كتاب كه تحت عنوان «برداشت‌هاي پيشين» جمع شده‌اند، تناقضي كه صحبتش رفت بيشتر درك مي‌شود. چه، احتمالا شعرهاي اين بخش قديمي‌تر از شعرهاي ديگر هستند، و به علت كمرنگ بودن وسواس روبنا، شعرهايي ساده‌تر و در عين حال باطراوت‌ و تازه به وجود آمده‌اند.
سه - سادش
كتاب «سادش» كتابي حاشيه‌اي است. شاعر اين كتاب، فرسنگ‌ها با جريان‌هاي اصلي شعر امروز فاصله دارد. فاصله‌اي كه نه از حركت بلكه از بازگشت حاصل شده است. اشاره شد كه شعر كريمي‌فرد بر پايه‌ شعر دهه‌ 40 نوشته مي‌شود؛ اما در كتاب دوم، شعر‌ها به سمت دسته‌ كهنه‌تر شعر آن دهه چرخيده است. هر‌چند پدر اصلي‌اش را كه شعر رويايي است فراموش نكرده است. او به صورت موازي نظري به تجربه‌هاي جديد رويايي دارد و براساس امضا‌هاي رويايي شعري اينچنيني مي‌نويسد:
«مرگ عوض خودش است. در عوض مرگ، مرگ مي‌نشيند. زندگي بي‌عوضي‌اي مرگ است. عوض و بي‌عوضي در مرگ زندگي مي‌كنند.» («سادش» ص 11)
اما سطر‌هايي مثل نمونه‌ بالا بخش كوچكي از «سادش» را به خودشان اختصاص مي‌دهند. حجم عمده كتاب را شعر‌هايي پر كرده‌اند كه به دسته معناگراي شعر دهه‌ 40 پهلو مي‌زنند.
شعر‌هاي ذهني «سادش»، از هيچ شكل و شمايل به‌خصوصي برخوردار نيست. زباني كهنه و منسوخ شده شعر‌هاي كتاب را فرا‌گرفته است و در واقع از طرف ماهيت بوطيقايي‌اش به شعر‌ها تحميل شده است. محتواي قطعي، كل‌گرا و به شدت ذهني شعر‌ها به شكلي طبيعي به زباني مختص خودشان، به زباني كهنه، فاخر و فراگير رسيده‌اند. كريمي‌فرد در «سادش» طور ديگري مي‌نويسد: او از يك آگاهي موهوم، به شعر نوشتن پناه مي‌برد. ذهنيت شاعر، در آگاهي رقيقي كه از پديده‌هاي مختلف دارد، مي‌خواهد به هر طريقي كه هست به خواننده منتقل شود. به اين ترتيب شعري كه حاصل مي‌شود شعري متكي بر تصوير و استعاره، شعري بر پايه انتقال آگاهي، و از منظري ساختار‌شكنانه بر پايه‌ انتقال خبري مبني بر نا‌آگاهي خواننده خواهد بود. در چنين برخوردي با شعر، بيروني‌ترين لايه ماهيت آن، زبان و قابليت‌هاي غير معنايي آن كاملا به حاشيه مي‌روند. چنين شعري قبل از آنكه شنيده شود تمام شده است؛ در واقع پيش از آنكه خواننده به حيطه آن وارد شود، روي كاغذ، روي صفحات كتاب، يا پيش از اينها: در آگاهي مسلط خواننده، آگاهي‌اي كه نسبت به پديده‌هاي درون‌مضموني شعر حاصل شده است، موجوديت‌اش را به انتها رسانده است. ذهنيتي مقتدر و تماميت‌خواه، ذهنيت مولف تماميت شعر را در بر مي‌گيرد و رويكرد تك‌محوري و منسوخ‌شده مولف همين تماميت را به حاشيه مي‌برد. براي روشن شدن چرخشي كه در كتاب دوم شاعر، و آن‌هم به سمت كهنه‌گي به وجود آمده كافي است به اين تركيب‌ها نگاه كنيد؛ تركيب‌هايي كه از تنها يك شعر انتخاب شده‌اند: «رژه‌ دروغ‌ها»، «تقلاي مرگ»، «ضرب نگاه‌ها»، «سكه مرگ»، «دار بالش‌ها»، «هستي ديوار»، «زهر سپري‌شدن»، «نيامدن جان‌فرسايي»، «سرب زيستن»، «سياه‌چاله‌هاي آدم‌ها»، «خرفت فكر»، «سرازيري زندگي»، «خشاخش خواب‌ها»، «لفافه‌ عشق»، «مسخ نگاه‌ها»، «لعبت زن». اشاره شد كه بر‌خلاف «داشت مي‌ميرد» شعر‌هاي اين كتاب صرفا بر پايه‌ شعر رويايي بنا نشده‌اند:
«چشم‌هايش در بستگي هميشگي
مرا از خواه‌ها و خواهش‌ها آيا دربه‌در خواهد كرد؟» («سادش» ص 26)
نمونه بالا خبر از گرايشي مشخص به زبان شعري فروغ مي‌دهد. زباني كه شكل نخ‌نما شده‌اش به زبان اكثريت شاعران امروز تبديل شده است. چنين زباني وقتي با يك ذهنيت محتوم جمع مي‌شود سطر‌هايي اينچنين خلق مي‌كند:
«از اسارت در خالي
تا سرازيري قبر، زيستن نام گرفت» (همان ص 26)
جملاتي مانند نمونه‌ بالا از كوچك‌ترين عنصري كه آنها را به يك گزاره‌ شعري تبديل كنند خالي‌اند و بيشتر به اظهار فضل شبيه‌اند. البته در شعرهاي معدودي مثل شعر «وارونگي» استفاده از يك لحن ساده خطابي شعر را از تفاخر و درشت‌گويي نجات مي‌دهد.
نكته آخري كه لازم مي‌دانم درباره «سادش» بدان اشاره كنم قابليت بالقوه‌اي است كه تنها در موارد معدودي به خوبي شكل گرفته است: شعر‌هاي اين كتاب از تصاوير دور از ذهن و تازه‌اي برخوردارند كه وقتي اين تصاوير از اطناب، از قصار‌نويسي و زبان فاخرانه عبور مي‌كنند، وقتي آن تصوير همه شعر را به تصويريت خودش اختصاص مي‌دهد به خوبي به ثمر مي‌نشيند و يك شعر تصويري مشكل، پيچيده و تقريبا كامل حاصل مي‌شود. شعر «ميخ» چنين شعري است:
«شنل‌هاي سياه لاشه‌اي را مي‌برند
در صبحي كه تو شانه‌ات را گم كرده‌اي
دندانه‌هايي را كه در من فرو رفته
به زمين مي‌دهي
و زمين ميخ مرا خواهد كوفت» (همان ص 76)

سادش
(مجموعه شعر)
افشين كريمي‌فرد
نشر ثالث
1386
1100 نسخه
1100 تومان
 پنجشنبه 24 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن