واضح آرشیو وب فارسی:قدس: به بهانه سالروز ورود آزادگان به ميهن اسلامي ؛«ابوترابي فرد» نماد پايداري آزادگان
* مريم دليري همپا
26 مرداد سال 69 و يك سال پس از ترك مخاصمه ميان ايران و عراق در نتيجه پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل متحد توسط ايران، اسيران دوران مقاومت و از خود گذشتگي پاي در خاك پاك ميهن نهادند و آزادگان سرافرازي شدند كه امروز پس از گذشت 18 سال، لحظه لحظه زندگي آنان الگوي نسل جوان كشور است.سخن گفتن از انسانهايي كه شخصيت آنان ابعاد گسترده و متنوعي دارد، بسيار دشوار است، به ويژه افرادي كه بر اثر اخلاص در نيت و عمل، بخش پنهان زندگي شان بسيار گسترده تر از قسمت آشكار و ظاهر آن است. مرحوم «علي اكبر ابوترابي فرد» از خيل اين بزرگواران است كه نام وي براي آزادگان معناي خاصي دارد.او در سال 1318 هجري شمسي در شهر مقدس قم و در خانواده اي كه همگي اهل علم و تقوا و از اساتيد معروف حوزه علميه بودند، ديده به جهان گشود. در حالي كه دايي اش بسيار اصرار داشت «علي اكبر» را با هزينه خود براي ادامه تحصيل به آلمان بفرستد، پس از پايان تحصيلات ابتدايي و دبيرستان و كسب ديپلم، با هدايت پدرش به تحصيل در حوزه علميه قم مشغول شد. اين اصرارها به حدي بود كه وي سرانجام مجبور شد، براي رهايي از اين مسأله از قم به مشهد رفته، در حوزه علميه اين شهر مشغول به تحصيل شود.
«علي اكبر» چند سالي براي تحصيل به نجف اشرف رفت و در آنجا در درس امام خميني(ره) شركت كرد و در همان ايام در امر چاپ و ارسال اعلاميه هاي امام(ره) فعاليت مي كرد، تا اينكه يك بار در حالي كه همراه خود يك كيف حاوي اعلاميه داشت، در مرز خسروي دستگير و به زندان كميته مشترك منتقل شد.پس از زندان، فعاليتهاي خود را در كنار شهيد «علي اندرزگو» پي گرفت و علاوه بر مبارزات سياسي، به سازماندهي جهاد مسلحانه همت گماشت و براي تحقق اين امر، سفرهايي هم به لبنان انجام داد. او پس از پيروزي انقلاب، مسؤوليت كميته انقلاب اسلامي قزوين را به عهده گرفت.او در نخستين روزهاي آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، با پوشيدن لباس رزم در كنار شهيد «مصطفي چمران» در ستاد جنگهاي نامنظم به فعاليت پرداخت، تا اينكه در روز 26 آذر سال 59، در حالي كه كمتر از سه ماه از آغاز جنگ مي گذشت، در تپه هاي «الله اكبر» به اسارت نيروهاي بعثي درآمد.
وي كه به همراه دو نفر از همرزمانش براي شناسايي به داخل مواضع عراق رفته بودند، در حالي كه كمتر از 200 متر با نيروهاي عراقي فاصله داشتند، بر اثر اشتباه يكي از همراهان، توسط عراقي ها شناسايي شده، مورد تعقيب قرار مي گيرند. در اين حين يكي از همراهان او زخمي مي شود و او كه مي توانست از مهلكه فرار كند، براي كمك به همراه زخمي خود در منطقه مي ماند و اسير بعثي هامي شود.
عراقي ها پس از دستگيري اش، او را به بغداد منتقل كرده و تحت شكنجه هاي بسيار شديد قرار دادند. از سوي ديگر، در ايران شايع شد كه وي شهيد شده و مجالس بزرگداشت بسياري در سراسر كشور براي وي برگزار شد. در قزوين عزاي عمومي اعلام شد و حتي بسياري از مسؤولان عالي رتبه نظام براي خانواده وي پيام تسليت فرستادند.
برگزاري اين مراسم ها سبب شد تا عراقي ها پي به هويت او ببرند و او را 15 ماه در سلول انفرادي و زير شكنجه هاي توانفرسا از قبيل سوراخ كردن سر قرار دهند و حتي چندين بار او را تا پاي چوبه دار بردند، اما هر بار در نتيجه استقامت و پايداري اين شيرمرد مكتب عاشورا، عراقي ها تسليم شدند و وي را به جمع ديگر اسرا انتقال دادند.
او در دوران اسارت، با رهبري حكيمانه خود، گامهاي مؤثري در جهت احقاق حقوق اسرا برداشت. بعثي ها براي اينكه از ميزان اثرگذاري او بكاهند، دايماً او را از اردوگاهي به اردوگاهي ديگر منتقل مي كردند، اما حضور او در هر اردوگاه، باعث تقويت روحيه و ايمان ديگر اسرا مي شد. سرانجام وي پس از 10 سال اسارت و تحمل رنج ها و سختي هاي بسيار، همراه با نخستين كاروان آزادگان وارد خاك ميهن شد. آزادي از زندان عراق و بازگشت به كشور از حجم كار و فعاليت او نكاست، بلكه پس از موفقيت در «جهاد اصغر»، پا در ميدان «جهاد اكبر» نهاد. او چند ساعت پس از آزادي و حضور در جمع خانواده خود، به منزل خانواده يكي ديگر از اسرايي رفت كه هنوز آزاد نشده بود تا به آنان خبر سلامتي اين اسير را بدهد.پس از آزادي، با حكم رهبر فرزانه انقلاب، نمايندگي ايشان در ستاد رسيدگي به امور آزادگان را به عهده گرفت و در اين راه تلاشهاي بسياري انجام داد. در كنار آن در مجلس چهارم و پنجم با رأي بالاي مردم تهران به نمايندگي اين شهر برگزيده شد و بار مسؤوليت خود را سنگين تر كرد. در اين ايام، حجةالاسلام ابوترابي بيشتر وقت خود را صرف رسيدگي به وضع آزادگان، مستضعفان و فقرا كرد، به نحوي كه خانواده او بيان مي كنند، او را پس از آزادي از زندان عراق هم، چندان در خانه نمي ديدند.
او براي نخستين بار در كشور با برپايي دعاي عرفه در مرز خسروي كه نزديكترين نقطه به كربلا است، همت گمارد و هر ساله جمعي از عاشقان كربلا پاي پياده به سمت خسروي براي خواندن دعاي عرفه مي رفتند. او هر سال همراه با جمعي از آزادگان و با پاي پياده از حرم امام خميني(ره) به سمت مشهد مقدس و زيارت حرم امام رضا(ع) حركت مي كرد و سرانجام در همين راه، در حالي كه همراه با پدر خود و جمعي ديگر براي سركشي به وضعيت چند خانواده آزاده به سمت مشهد در حركت بود، در اثر تصادف و سقوط به دره جان به جان آفرين تسليم كرد و به ديدار حق شتافت.
پنجشنبه 24 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]