واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: تلويزيون - روزگار سپري شده
تلويزيون - روزگار سپري شده
مرتضي نائمه: برنامههايي كه بوي كهنگي ميدهد:«ورزش و مردم» و «ورزش از نگاه دو» را ميتوان قديميترين برنامههاي ورزشي تلويزيون دانست كه هر كدام بيش از دو دهه است كه در كنداكتور برنامه سيما جا گرفتهاند. برنامههايي كه اجراي آن بر عهده بهرام شفيع و جهانگير كوثري دو مجري قديمي تلويزيون است و اتفاقا بزرگترين ايرادي كه به اين دو برنامه وارد است همين اجراهاي پر از تملق و واژههاي دستمالي شده و تحميل عقيده به مخاطب است.
ورزش از نگاه دو يا بلاتكليفي دوساعته
ورزش از شبكه 2 كه به يك برنامه ورزشي شكست خورده تبديل شده بود و تنه به تنه «ورزش و مردم» از شبكه يك ميزد، با حضور گزارشگر قديمي سيماي ايران ميخواست تحولي را پديد بياورد. آنچه از ورزش از شبكه2، برنامهاي با اجراي يوسفنژاد و نهاونديان در ذهن به جا مانده، طبع شعر مجري آن بود كه بيربط به اتفاقات درون برنامه شعري ميخواند. مثلا پس از خواندن بيت «ميازار موري كه دانهكش است/ كه جان دارد و جان شيرين خوش است»، ميگفت: «برويم سراغ ليگ كشتي و ببينيم كه در كشتي چه خبر است.» بين دو مجري دوره قبل برنامه ورزش از شبكه2 هرگز تعاملي ديده نميشد و سرانجام با تعطيلي آن برنامه، جهانگير كوثري وارد شد. حالا ورزش از نگاه دو نيز حكايتي دارد. با اين نكته شروع ميكنيم كه مجري «ورزش از نگاه دو» تكيه كلام يا سوالي هميشگي دارد كه از همه ميپرسد و اغلب بيربط به جريان مصاحبه با بازيكناني كه به برنامه دعوت شدهاند: «قد شما چهقدره؟... » و پس از شنيدن پاسخ، هميشه دوباره ميپرسد: «يعني مناسبه؟» بايد از جهانگير كوثري پرسيد كه مثلا قد مناسب يك هافبك چقدر است؟ 180 سانت؟ 185 سانت؟ مثلا آيا يك آدم 165 سانتيمتري نميتواند بهترين هافبك دنيا شود؟ يا حتي يك دروازهبان 175 سانتي نميتواند به دروازهبان خوبي تبديل شود؟ قد مناسب يعني چه و اين چه اهميتي دارد كه درباره مناسب بودن قد بازيكنان هر هفته سوالي پرسيده شود و اساسا اهميت اين سوال و جواب در برنامه پنهان بماند. تعجببرانگيزترين صحنهها را وقتي ميبينيد كه مجري از دستياران خود در اجراي برنامه، نام مربي تيمها را ميپرسد. مثلا سوالش از همكارش اين است: «مربي اين تيم كيه؟»... و بعد وقتي پاسخ را ميشنود، دوباره ميپرسد: «يعني مربي خوبيه؟»... و بدون اينكه منتظر شنيدن پاسخ سوال خود بماند، چنين ميگويد: «ما در قديم و در فوتبال دنيا مربيان خوبي داشتيم، مثلا فرگوسن كه سالهاست در منچستر مربيگري ميكنه يا خيليهاي ديگه از دهه 70 ميلادي به اينور، مربيگري كردن و مربيان خوبي بودن. » مثلا مجري وقتي متوجه ميشود، در اواسط نيمفصل اول ليگ يك تازه متوجه ميشود، كه مربي هما فرشاد پيوس است، به اين نكته اشاره ميكند كه فرشاد پيوس گلزن خوبي بوده و بعد گلزنهاي ديگري را نام ميبرد: «ما گلزنهاي خوبي داشتيم، مثل غلام وفاخواه، مثل همايون بهزادي، مثل غلامحسين مظلومي و... » اين موضوع وقتي مطرح ميشود كه همكار مجري ميخواست نتايج بازيهاي ليگ يك را بخواند و به فرض گفته بود كه هما با فرشاد پيوس اين هفته برد يا باخت و بعد مجري اصلي برنامه صحبتهاي همكار خود را قطع ميكند تا نام چند گلزن دهههاي گذشته را در كنار نام پيوس، بيربط به بحث مسابقات ليگ يك به زبان بياورد. كوثري اغلب ميهمانان برنامه را براي شركت در برنامه هفته بعد هم دعوت ميكند تا بحثهايي كه اغلب در برنامهاش بيسرانجام باقي ميماند (مثل بحث اخلاق در ورزش) را به سرانجام برساند اما هيچ گاه آن ميهمانان را هفته بعد نميبينيم و البته اين حسن ورزش از نگاه دو است كه آن بحثهاي مطرح شده را پي نميگيرد چون اساسا هيچ بحثي به هيچ سرانجامي نخواهد رسيد! ورزش از نگاه دو، بههم دوختن بحث ميهماناني را كه در استوديو نشستهاند با ميان برنامههايي كه از ورزشهاي ديگر پخش ميشود، از «ورزش و مردم» وام گرفته است و البته در اين زمينه، ورزش از نگاه دو را ميتوان ميراثدار اغلب برنامههاي ورزشي تلويزيون ايران دانست. مثلا بحث درباره فوتبال است و مجري بيمقدمه ميگويد كه برويم و به كشتي سري بزنيم. لابد اين اغتشاش و تدوين نادرست برنامه، تنوع تلقي ميشود! گاه چند ميهمان از چند رشته ورزشي در كنار هم نشستهاند و هر كسي از هر دري سخن ميگويد. ورزش از نگاه دو مثل ورزش و مردم گاه به يك بزم شبانه تبديل ميشود كه چند نفر دور هم نشستهاند و گپ ميزنند!... و مجري در اين ميان گاه ميخواهد پيوندي بين ميهمانان و موضوعات بحث آنها ايجاد كند و مثلا نظر هادي ساعي را درباره بحرانهاي اين فصل استقلال جويا ميشود يا از اكبر ميثاقيان ميخواهد كه درباره چرايي ناكامي استقلال در اين فصل بحث كند و حتي اكبر ميثاقيان اين نكته را درك ميكند كه به عنوان مربي راهآهن دليلي ندارد كه درباره بحرانهاي استقلال اظهارنظر كند. جهانگير كوثري اما باز هم مقاومت ميكند و ميگويد: «مردم دوست دارند نظر اكبر ميثاقيان را درباره استقلال بدانند» و بايد بپرسيم كه مردم، اين دوست داشتن خود را كي و كجا بروز دادهاند؟! «اِ اِ» گفتنها و تعجب كردن از موضوعاتي كه اصلا تعجببرانگيز نيست و خنديدن بابت حرفهايي كه اصلا خندهدار نيست، پز يادداشت برداشتن مجريان از حرفهاي ميهمانان يا سر تكان دادنها و تاييد كردنها بخشي از تصويرهايي است كه از برنامههاي ورزشي در ذهن بهجا ميماند. اين ديدگاه شخصي نگارنده است كه ميتوان برنامههاي ورزشي تلويزيون در ايران را به جاي برنامههاي طنزآلود يا هجوآلود تماشا كرد، خنديد و آزار داد. بايد به عادل فردوسيپور سلام گفت و درودي براي 90 فرستاد. شايد كوشش براي نزول سليقه به بار نشسته است. هر هفته تعدادsmsها را بشماريد و به اين همه مخاطب افتخار كنيد.
«ورزش از نگاه دو» كه جمعهشبها پخش ميشود يكمقدار تحتتاثير عواطف و احساسات و سليقههاي مجري باتجربه و كاركشته اين برنامه قرار دارد و از اين رو خيلي محل وثوق قرار نميگيرد. به عنوان مثال در همان قضيه انتخاب سرمربي تيم ملي و در حالي كه دو، سه گزينه مطرح مثل افشين قطبي، محمد مايليكهن، امير قلعهنويي و... در بورس انتخابشدن قرار داشتند، شبكه2 در اقدامي متفاوت و بدون اينكه افشين قطبي را در گزينههاي موردنظر خود در نظرخواهي جاي دهد بهگونهاي برنامهريزي كرده بود كه شانس امير قلعهنويي بيشتر از سايرين نمود پيدا ميكرد و اين در حالي بود كه قلعهنويي جزء ضعيفترين گزينههاي آن روزهاي فدراسيون فوتبال براي تيم ملي بود. نكته ابهامآميز آن برنامه كنار گذاشتن يا ناديده گرفتن افشين قطبي بود كه در حقيقت اصليترين گزينه فدراسيون فوتبال در همان روزها بود و حتي تا مرحله انتخابشدن هم پيش رفت اما اتفاقاتي افتاد كه در لحظات آخر اسم علي دايي به عنوان سرمربي تيم ملي فوتبال اعلام شد. اگر چه ورزش از نگاه دو و مجري باتجربه آن (جهانگير كوثري) در برنامه بعدي خيلي تلاش كرد مردم را متقاعد كند كه از ناديده گرفتن نام افشين قطبي هيچ قصد و غرضي در كار نبوده است اما در هر حال آن برنامه با نوع نگاه مردم متفاوت بود. اينجا نه بحث دفاع از برنامه «90» است و نه عدمدفاع از برنامهاي ديگر اما بحث اصلي توجه به افكار عمومي و نگاه تيزبين مردم است كه اگر به اين مورد توجه نشود از ميزان علاقهمندي آنها كاسته ميشود. ضمنا اين نكته را هم نبايد فراموش كرد كه نظرخواهي «اساماسي» از مردم در برنامههاي ورزشي سيما يك فرصت مناسب تجزيه و تحليل درست را در اختيار مسوولان ورزش، رسانهها، مربيان، ورزشكاران و داوران قرار ميدهد تا با استناد به آن از اشتباهات خود كم كنند و در مسير صحيح و پيشرفت گامبردارند.
«ورزش و مردم»؛ وفادارترين برنامه به كنداكتور
بعد از شيفتهاي مختلف پخش اخبار در شبكه اول و دوم از بدو خلقت تا به حال، وفادارترين برنامه به كنداكتور پخش تلويزيون، همانا «ورزش و مردم» شبكه اول است كه فكر كنم ۲۷ سالي ميشود كه يك نفس يكشنبه شبها ميپخشد. غير از زماني كه «بهروان» مجري بود، بهرام شفيع جزء جدانشدني دكور برنامه است. اما غير از شفيع، يك جزء ديگر هم خودنمايي ميكند كه براي نسل قديم بينندهاش كلي دلانگيز است؛ يك ميكروفون مكعب مستطيل زشت رنگ و رو رفته با آن برچسب اموال سبز شبرنگي كه حداقل از آن طرف نميگذارند تا معلوم نشود. بعد از سالها پيشرفت علم و تكنولوژِي در عرصه تلويزيون، هنوز از اعضاي خانواده استوديوي نميدانم شماره چند پخش شبكه اول است و معلوم نيست بعد از اين همه سال اجرا و بردار و بگذار چطور سالم مانده است. بهرام شفيع و اين ميكروفون شدهاند زوج هنري.
بيترديد برنامه ورزش و مردم كه با اجراي خاص شفيع بيش از يك دهه دوام آورده، ثابت كرده هرگز قصد تغيير در روش و سياق خود را ندارد و اگر بنا بود اين برنامه تعطيل شود، خيلي زودتر از اينها به خاطر بيمحتوايي جاي خود را به سريالهاي آبكي و مستندهاي حيات وحش ميداد! اما اين برنامه به دلايل خاص هرگز متوقف نخواهد شد!
بهرام شفيع كه رياست فدراسيون هاكي را هم دارد، سالهاست كه از اطلاعات روز ورزش به دور است، هنوز هم خاطره گافهاي او در گزارشهايش براي فوتبالدوستان به خاطرهاي دلانگيز تبديل شده است.
در جريان برگزاري جام جهاني 2002 يك روز بهرام شفيع به عنوان گزارشگر مهمان در شبكه3 حضور پيدا كرد تا بازي برزيل و تركيه را گزارش كند. نوبت به بحث كارشناسي كه رسيد عادل فردوسيپور و مزدك ميرزايي هم به جمع حاضران در استوديو پخش اضافه شدند (عادل به عنوان گزارشگر بازي بعدي و مزدك هم مجري برنامه). بهرام شفيع گفت: «ببخشيد كه با گزارشم سرتون رو درد آوردم. شما رو به خدا اگر انتقادي از نحوه گزارشم دارين، حتما بهم بگين» عادل و مزدك شروع كردند به تعريف و تمجيد از شفيع، اما او پايش را در يك كفش كرده بود كه بايد انتقاد كنيد. سرانجام مزدك ميرزايي گفت: «به نظر من سرعت گزارش خيلي پايين بود و سكوتهاي زيادي هم داشتيد» يك دفعه رنگ بهرام شفيع عوض شد. نفسش به سختي بالا ميآمد و چشمانش كاسه خون شده بود، تا آخر برنامه پشتش را كرد به مزدك و يك كلمه هم با او حرف نزد. مجري قديمي ورزش و مردم كلا خيلي انتقادپذير است. چند وقت پيش هم كه چند نفر از برنامهاش انتقاد كرده بودند، جواب داد: «مخالفان ورزش و مردم شيطان و خفاش هستند.» يه چيزي تو مايههاي «هر كس انتقاد كنه گاو منه.»
از ايرادات اساسي وارد به برنامه شفيع اين است كه او را وابسته به برخي مديران ميدانند؛ اتفاقي كه شفيع به شدت آن را رد ميكند: يك عدهاي شياطين تا ديدند كه برنامه ورزش و مردم موفق شده شايعه پراكني عليه اين برنامه را شروع كردند. آنها به مانند خفاشاني ميمانند كه در تاريكي از نور ميترسند! بهرام شفيع در پاسخ به شايعات اخير در خصوص وابستگي اين برنامه به علي فتحاللـهزاده، مديرعامل باشگاه استقلال تهران اظهار داشت: ورزش و مردم به هيچ كس وابسته نيست. اين برنامه در درون سازمان صداو سيما توليد ميشود و هيچ اسپانسري هم ندارد! شفيع ادامه داد: شأن برنامه ورزش و مردم و شبكه اول سيما بالاتر از اين است كه به شخصي وابسته باشيم. به خيرشان اميدي نيست.
به طور حتم امسال نيز شاهد اتفاقات خاصي در اين دو برنامه نخواهيم بود؛ برنامههايي كه جز تكرار و بحثهاي رفاقتي هيچ ارمغاني براي مخاطب خود ندارد.
چهارشنبه 23 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]