واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ادب در گذر روزگاران /تولد خالق مري پاپينز / سالمرگ هرمان هسه
فردا 19 مرداد 87 و نهمين روز از ماه آگوست ميلادي است. مهم ترين رويدادهاي فرهنگي كه در چنين روزي حادث شده از نظر مي گذرد.
اولين ناراضي
فردا مصادف با سالروز تولد لئونيد نيكلايويچ آندريف، نويسنده صاحب نام و بلندآوازه روسي است.
آندريف در اين روز به سال 1871 در استن اوريول روسيه دوران حكومت خانواده رومانوف پا به عرصه گيتي گذاشت. آندريف جوان ابتدا در مسكو و پيترزبورگ به تحصيل در رشته حقوق پرداخت و پس از فراغت از دانشگاه و گذران اندك زماني به عنوان يك وكيل تسخيري، كار وكالت را يكباره رها كرد و به نويسندگي براي ستون حوادث روزنامه رسمي "پيام مسكو" روي آورد. از اين پس دوره مديدي از زندگي آندريف به نوشتن وقايع دادگاه پليس، زندان ها و جنايات محلي گذشت تا اينكه به ناگاه دست اقبال از آستين ماكسيم گوركي، اسطوره ادبيات روسي گريبان او را گرفت و آندريف را به عنوان "استعداد سترگي كه در پستوي ستون اخبار بي ارزش خاك مي خورد" به جامعه ادبي روسيه معرفي كرد.
گوركي كه پيشتر از آن چند قصه كوتاه آندريف را چون "از دانشجويان فقير" و "گل هاي پژمرده" خوانده بود به نثر پالوده و مستحكم آندريف و مهارتش در توصيف موجر و موثر وقايع و حوادث توجه كرد و همين مسئله باعث شد كه آندريف جرات يافته و چند قصه ديگر را در همان روزنامه به چاپ برساند و پس از اين اتفاق به ناگاه مسير زندگي خود را تغيير يافته ببيند.
آندريف از اين لحظه تا زمان مرگش بسياري قصه هاي بلند و كوتاه نوشت، طراحي و نقاشي كرد و چندين نمايشنامه را هم به رشته تحرير درآورد اما هيچ گاه از پسماند ناآرامي و جنب و جوشي كه نويسندگي ستون حوادث و دمخور بودن مداوم با وقايع غيرمنتظره در روحش باقي گذاشت نتوانست بگريزد و ويژگي اعتراض و آرمانگرايي تا آخر عمر به عنوان مشخصه اصلي شخصيتش در وي ماند.
اولين دفتر قصه هاي آندريف در سال 1901 چاپ شد و يك سال پس از آن انتشار قصه "در ميان مه" باعث شد كه آندريف به منتهاي شهرت ادبي در جامعه روسيه برسد. قصه هاي "خنده سرخ" در سال 1904 و "هفت تني كه به دار آويخته شدند" به سال 1908 كه در حقيقت معروف ترين آثار آندريف هستند بيانيه هاي ادبيات نو در روسيه تلقي شده و تاثير عميقي بر نسل نويسندگان معاصر و پس از او به جاي گذاشتند و از سويي آثار سمبوليك او در عرصه نمايش نيز پا به پاي قصه هاي او جاي پاي اين نويسنده بزرگ را در هنر روسيه محكم مي كردند. مدتي پس از انقلاب بلشويكي 1917، نمايشنامه "زندگي يك مرد" به قلم او در زمان حياتش به وسيله كنستانتين استانيسلاوسكي و وسولود مه يرهولد، مفاخر تئاتر روسيه و جهان تئاتر به فاصله اندكي روي صحنه رفت و در همين سال ها بود كه او مجبور شد به خاطر دردسرهاي حواشي انتشار آثارش جلاي وطن كرده و به فنلاند برود. روح ناسازگار آندريف نتوانست برخلاف ديگر هم عصرانش نظير گوركي، خطوط سرخ و آهنين حكومت كمونيستي را براي تعريف انديشه هاي موجود درآثار هنري تاب بياورد و او در اواخر عمر در فنلاند به صورت مرتب با انتشار بيانيه هاي تندي واقعيت پنهان در پشت چهره حكومت كمونيستي را به جهانيان و مردم روسيه گوشزد مي كرد.
پس از درگذشت آندريف به تاريخ 12 سپتامبر 1919در فنلاند آثار او به اكثر زبانهاي زنده دنيا ترجمه شدند و آثار متعددي از روي نمايشنامه ها و قصه هاي او ساخته شد.
خالق مري پاپينز
تولد "پاملا ليندون تراورس" بانوي استراليايي نويسنده، بازيگر و روزنامه نگار در اين روز به سال آخر قرن نوزدهم رخ داد.
پاملا تراورس از همان كودكي به علت تمكن و رفاه خانواده اش فرصت و بخت اين را داشت كه قريحه خود را در شاخه هاي مختلف هنري بيازمايد. او در زمان اشتغال به كار بازيگري تئاتر قصه هاي كوتاهش را با سرمايه خودش چاپ مي كرد و در كنار آن براي روزنامه هاي محلي هم مقاله مي نوشت. شركت در يك اقتباس سنگين و پرخرج از آثار شكسپير و سفر اين گروه براي اجرا در انگلستان، پاي او را به خارج از جزيره استراليا باز كرد و باعث شد كه تراورس تا سال ها پس از آن در بريتانيا بماند. از سال 1924 او زندگي اش را وقف نوشتن كرد و نام ادبي پي. ال. تراورس را براي خود برگزيد و تحت تاثير قلم جي. ام. بري خالق "پيتر پن" - شخصيت معروف كتاب هاي كودكان - شالوده شخصيت ديگري را ريخت كه بعدها با نام "مري پاپينز" به جهان ادبيات كودكان معرفي شد.
او در خلال اين سال ها به كشورهاي مختلف اروپايي مهاجرت كرد و به خصوص هنرمندان و شاعران ايرلندي همچون ويليام باتلرييتس و گراجيف او را به شدت تحت تاثير قرار دادند. چاپ اولين نسخه از كتاب "مري پاپينز" ناگهان زندگي تراورس را دگرگون كرد و او را به منتهاي شهرت و محبوبيت رساند و باعث شد كه تراورس در كنار نگارش هشت دنباله بر اين رمان، ديگر قصه ها و اشعارش را نيز در عرصه جهاني منتشر كند. اقتباس سينمايي والت ديزني از كتاب و موزيكال صحنه اي "مري پاپينز" در سال 1964 اگرچه چندان باب طبع تراورس نبود اما شهرت او را فراتر از مرزهاي كشورهاي انگليسي زبان برد و مخلوق او را در ميان شخصيت هاي ماندگار جهان كودكان جهان قرار داد.
پي. ال. تراورس در 1996 در اوج محبوبيت و ثروت در لندن درگذشت و هر آنچه از وي باقي ماند، به پسربچه يتيمي رسيد كه او در سال هاي جنگ جهاني دوم به فرزندي پذيرفته بود.
شاعر محبوب ملت انگلستان
فيليپ آرتور لاركين، شاعر كبير انگليسي هم در اين روز به سال 1922 پا به عرصه گيتي گذاشت.
او بر خلاف اغلب هم نسلانش در اوج قرن تحول و تغيير و در ميانه سال هاي شورش و مهار گسيختگي هنر و ادبيات نو در انگلستان به واسطه شخصيت ويژه و گوشه گيري كه داشت رويه اي مخصوص به خود در پيش گرفته و در آرامش و تنهايي خاص خودش، به جايگاه رفيع و بي مانندي در ادبيات رسيد كه كمتر كسي را امروز مي توان همسنگ او شمرد.
او بخش اعظم دوران عمرش را به كتابداري در كتابخانه هاي ملكه در بلفاست و كتابخانه دانشگاه هول گذراند و در اين مدت از هر گونه تغييري در زندگي آرام خود گريخت و حتي پيشنهاد وزارت فرهنگ را در يك دوره رد كرد. لاركين با سرودن اشعار قدرتمند با زبان ساده و انتشار اولين دفتر اشعارش به سال 1955 به سرعت در ميان مردم عادي شناخته شد و انتشار دومين دفتر با نام "كمتر مغبون" اين جايگاه را تا حدي محكم كرد كه در رده بندي سال 2003 و در نظرخواهي انجمن ملي شعر بريتانيا مردم اين مرز و بوم او را به عنوان بهترين شاعر ملي برگزيدند.
او در سال هاي 1964 و 1974 دو دفتر ديگر را با نام هاي "ازدواج هاي هفتمين يكشنبه" و "روزنه بلند" به چاپ رساند و پس از آن تا زمان مرگ جز چند قصه و آثار پژوهشي گرانسنگ شعر نسرود اما همان سه دفتر شعر او چنان تاثيري بر ادبيات انگليسي گذاشت كه هنوز هر ساله شمار قابل توجهي از همان سه دفتر شعر در انتشارات آكسفورد منتشر شده و به فروش مي رسد.
فيليپ آرتور لاركين در دوم دسامبر 1984 در شهر هول درگذشت و پيش از مرگ دفاتر قطور خاطرات خود را در محوطه كتابخانه هول سوزاند.
جوناتان كلرمن
عمده شهرتي كه جوناتان كلرمن متولد اين روز به سال 1949 تا به حال به دست آورده از راه مداقه و مطالعات پيگيري است كه او در زمينه روان نژندي و ناسازگاري هاي كودكان كرده و رمان ها و قصه هايي هم كه او نوشته تا حد زيادي از اين درونمايه متاثرند.
كلرمن متولد نيويورك و پرورش يافته در لوس آنجلس است. پس از اتمام تحصيلاتش در رشته روان شناسي در دانشگاه هاي يو.سي.ال.اي و كاليفرنياي شمالي، كلرمن به تدريس اين رشته در همين دانشگاه دومي پرداخت و همزمان به مطالعات باليني در موضوع كودكان روان نژند و نوشتن قصه هاي پليسي كم ارزشي پرداخت؛ قصه هايي كه هيچ گاه آنها را منتشر نكرد. ازدواج او با همسرش في كلرمن كه خود در آن زمان نويسنده كهنه كاري بود گره از كار ادبي جوناتان گشود و با وارد شدن تخصص او به قصه هايش ناگاه دنيايش تغيير كرد و آثارش قابليت انتشار و مطالعه يافتند.
كلرمن هم اينك به عنوان يك نويسنده قصه هاي پليسي و ماجرايي و يك روانپزشك صاحب نام به خلق آثار ادبي مشغول بوده و تا به حال بيش از 20 قصه كوتاه و بلند منتشر كرده است.
گرگ بيابان
هرمان هسه نويسنده شناخته شده آلماني و خالق آثاري چون "گرگ بيابان"، "كنولپ"، "بازي مهره شيشه اي" و "سيدارتا" كه همگي به فارسي هم ترجمه شده اند، تقريبا كمتر از ديگر چهره هاي اين روز نياز به معرفي دارد.
او در دوم جولاي 1877 در قلب "جنگل سياه" آلمان در شهر كالو در منطقه ورتمبرگ در خانواده اي مذهبي و مبلغ مسيحيت به دنيا آمد. سفرهاي تبليغي پدر و مادرش به هند او را در ابتداي كودكي تحت تاثير فرهنگ و مذاهب جادويي و رمزآميز هندي قرار داد و چنانكه بعدها مشخص شد او به قدرت در كارهايش از اين مايه هاي ماورايي استفاده كرد. او به واسطه شغل والدينش به مناطق مختلفي سفر كرد و از جمله مدتي را هم در سوئيس اقامت گزيد. در اين كشور بود كه هرمان هسه در زمان كار در كتابفروشي با نام "هكنهاوئر" براي اولين بار قلم خود را محك جدي زد و در سال 1896شعر "مادونا"ي خود را كه تحت تاثير متون سنگين مذهبي كلاسيك نوشته بود در جريده كوچكي چاپ كرد.
هسه در زمان شكل گيري سليقه ادبي اش از آثار گوته، لسينگ، شيلر،هولدرلين، آيشندورف، برتانو و ديگر شعراي رمانتيك آلمان سيراب شده و تاريخ اساطيري يونان را هم به دقت خوانده بود. اين پيشينه و آغاز مجدد كار با انتشار همان يك قطعه شعر، بالاخره هسه جوان را به انتشار اولين دفتر شعرش با نام "ترانه هاي احساساتي" در سال 1899 رهنمون شد. از اين دفتر شعر و دفتر بعدي با نام "يك ساعت پس از نيمه شب" جز چند نفر رفقا و آشنايان كسي نسخه اي نخريد و حتي اوژن ديدريش، ناشر اين آثار در لايپزيگ تمام نسخه ها را براي هسه ارسال و آنها را آثاري فاقد ارزش ادبي خوانده بود.
از اين زمان تا سال 1922 و انتشار "سيدارتا" روال شكست ها و برخاستن هاي متوالي هسه در انتشار آثاري كه كسي آنها را نمي خواند يا نمي فهميد ادامه يافت. در دهه بيست و با رواج تفكرات شوپنهاور به ناگاه جامعه ادبي آلمان نگاه دوباره اي به هسه افكند و او را دوباره كشف كرد. زندگي ادبي نويني براي هسه آغاز شد كه تا زمان مرگش در ميان اقبال وسيع خوانندگان و علاقمندي آنها ادامه يافت.
هرمان هسه از اين سال به بعد چهار اثر شاخص ديگر را هم منتشر كرد كه "گرگ بيابان" و "بازي مهره شيشه اي" از آن جمله اند. ممنوعيت چاپ آثار در آلمان در سالهاي تركتازي فاشيسم هيتلر و كم كاري حاصل از كهولت، نتوانست جلوي شهرت و محبوبيت فزاينده او را بگيرد و هسه در سال 1946 جايزه نوبي ادبي را به خاطر مجموعه آثارش دريافت كرد. او پس از "بازي مهره شيشه اي" كه در سال 1943 چاپ شد تا زمان مرگش در چنين روزي به سال 1962، تنها به نگارش و چاپ قصه هاي كوتاه و اشعارش پرداخت و در خانه اش علاوه بر پذيرايي ازعلاقمندان و شاگردان بسيار، مشغول نقاشي در دل طبيعت نيز بود.
جمعه 18 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]