تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را قرائت كند خداوند در بهشت هفتاد هزار قصر از يا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820549336




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

VOA؛ پروژه شكست خورده


واضح آرشیو وب فارسی:آریا نیوز: VOA؛ پروژه شكست خورده
خبرگزاري انتخاب : داريوش سجادي: تلويزيوني كه از ابتدا نام خود را «صداي آمريكا» گذاشته و هيچ كراهتي از اعلام صريح مستظهر بودنش به حمايت مالي و سياسي دولت ايالات متحده آمريكا ندارد، با صراحت در حال دادن اين پيام به مخاطب ايراني است كه از موضع يك دولت در صدد دخالت در امور داخلي ايران ولو با نيت خيرخواهانه! است.


مرحوم جلال آل احمد زماني كه در نشريه سخن مشغول به كار بود نقل مي كرد: روزي جواني دانشجو به وي مراجعه كرد و ضمن ارائه مقاله خود به ايشان از جلال خواسته تا بعد از مطالعه در صورت مناسب تشخيص دادن آن را در نشريه سخن منتشر نمايد.

جلال، علي رغم قول مساعد، بدليل مشغله كاري فرصت نكرد تا نوشته مزبور را ملاحظه كند و يك هفته بعد كه دانشجوي مزبور براي پي گيري وضعيت مطلبش به وي مراجعه كرد ضمن عذرخواهي از وي نكته معناداري را با ايشان در ميان گذاشت.

خطاب جلال به آن دانشجو ناظر بر اين مطلب بود كه: مقاله خود را بردار و به يكي از روستاهاي دور افتاده كشور سفر كن و با زغال متن آن را بر روي ديوار داخلي يكي از طويله هاي آن روستا بازنويسي كن و مطمئن باش اگر در نوشته ات پيام و حرف نو و ارزشمندي وجود داشته باشد از دل همان طويله مخاطب خود را پيدا خواهد كرد. اما متقابلاً يقين داشته باش اگر مقاله ات فاقد محتوا و نكته و نظر جديد و قابل اعتنائي باشد، چنانچه آن را در معتبرترين نشريات بين المللي نيز منتشر كني اقبالي متوجه آن نخواهد شد.

نكته محوري مطمح نظر مرحوم آل احمد از بيان چنين تمثيلي، اهميت «محتواي خبر» قبل از اعتبار«منبع خبر» در جهان رسانه ها بود و هست.

بر همين اساس مي توان پروژه تاسيس تلويزيون دولتي فارسي زبان صداي آمريكا را كه با توقعات و خوش بيني هاي رويائي دولتمردان آمريكا و تخصيص بودجه اي چندين ده ميليون دلاري توسط وزارت خارجه اين كشور تاسيس شد، پروژه اي شكست خورده تلقي كرد كه علي رغم همه امكانات نرم افزاري و سخت افزاري نتوانسته اهداف اوليه دولت آمريكا را جهت تحت تاثير قرار دادن فضاي داخلي ايران بنفع منويات و منافع و مطامع سياسي و اقتصادي خود تامين نمايد.

قطعاً اين فرجام تلخ بازگشت به همان نكته محوري مورد اشاره مرحوم آل احمد مي تواند داشته باشد كه رسانه اي با آن همه امكانات بدليل خالي بودن از «محتوا و پيام» به آن درجه از نزول رسيده كه اينك ناتوان از ظاهر شدن در قواره يك رسانه حرفه اي از نوع راديو فارسي زبان BBC و يا شبكه هاي تلويزيون سراسري ABC يا NBC و CNN شده و حداكثر خود را مبدل به كاريكاتوري از شبكه تلويزيوني FOX كرده تا جائي كه دولتمردان جمهوري اسلامي با اشتياق از مصاحبه با ديگر رسانه هاي آمريكائي استقبال كرده و مي كنند اما VOA علي رغم دعوت هاي تصنعي و مكررش از دولتمردان ايران جهت حضور در آن رسانه موفق نشده حتي تا سطح مستخدمان قواي سه گانه و يا حتي اپوزيسيون موجه و مشروع داخل كشور را ميزباني رسانه اي كند.

سير چنين نزولي در اين رسانه امري قابل پيش بيني بود و اهل فن بخوبي مي توانستند به دولتمردان آمريكائي گوشزد كنند برخلاف تجربه شيرين ايشان در پروژه راديو اروپاي آزاد در نظام جنگ سرد كه عملاً تاثير بزرگي در تامين اهداف و منافع آمريكا در داخل مرزهاي امپراطوري سرخ گذاشت، پروژه تلويزيون فارسي زبان صداي امريكا از ابتدا محكوم به شكست بود.

دليل چنين ناكامي را مي توان در دو سطح خرد و كلان مورد ارزيابي قرار داد.

در سطح كلان اولين و مهم ترين دليل اين ناكاميابي همان نام آن رسانه بود.

تلويزيوني كه از ابتدا نام خود را «صداي آمريكا» گذاشته و هيچ كراهتي از اعلام صريح مستظهر بودنش به حمايت مالي و سياسي دولت ايالات متحده آمريكا ندارد، با صراحت در حال دادن اين پيام به مخاطب ايراني است كه از موضع يك دولت در صدد دخالت در امور داخلي ايران ولو با نيت خيرخواهانه! است.

آن هم دولتي كه نزد افكار عمومي قاطبه «ايرانيان بيرون از دايره غربزدگي» عنصري متخاصم و بدپيشينه در قبال مسائل بيش از نيم قرن گذشته كشورشان تعريف شده.

چيزي كه دولتمردان ايالات متحده در تاسيس و راه اندازي اين رسانه كمتر به آن توجه داشتند تعيين دقيق مخاطب بود كه اصلي ترين كانون فعاليت يك رسانه تلقي مي شود.

اين كمال بي تدبيري بود كه موسسين آمريكائي اين رسانه با جنس و محتوا و ماهيت برنامه ها و برنامه سازان و مجريان خود، اقشاري را در ايران بمنظور تاثيرگذاري و يارگيري مخاطب خود قرار دادند كه از ابتدا در اردوي ايشان بودند و با VOA و بدون VOA نيز همواره نمازشان را بسوي قبله كاخ سفيد خوانده و مي خوانند.

صداي آمريكا براي اين اقشار صرفاً در حد يك «دلخنك كردن» بود تا به آن وسيله بتوانند همه بغض ها و غيض هاي انباشته شده خود عليه حكومت مستقر درايران و همه شيدائي و دلدلدگي خود نسبت به آمريكاي رويائي شان را اطلاع رساني كنند.

اين در حالي است كه فقدان كار حرفه اي و محروم بودن اين رسانه از پرسنل «متبحر در امر خبر» در كنار بي بضاعتي علمي و سواد سياسي مجريان، علت مُبقيّه و مشدده اي شد تا اين رسانه عملاً در جلب اعتماد و كسب مخاطب در درون مرزهاي ايران و از درون اقشار اثرگذار محروم بماند.

دولت ايالات متحده در تاسيس و تداوم فعاليت اين رسانه مبتلا به يك تناقض است و تا زماني كه نتواند اين تناقض را رفع كند عملاً شاهد ناكامي هر چه بيشتر رسانه تصويري و فارسي زبان خود خواهد بود.

تناقض موجود قرار داشتن اين كشور در موضع دولتي متخاصم عليه ايران و هم زماني آن با اصرار بر گرفتن موضع دلسوزانه براي ايرانيان در داخل كشور است.

تخاصمي كه شديدترين شكل خود را در تحريم هاي اقتصادي و تهديدهاي امنيتي طي 30 سال گذشته عليه جامعه ايرانيان در داخل و خارج از كشور نشان داده.

دولت ايالات متحده متوجه نيست تا زماني كه نتواند ريشه هاي نفرت و كينه ملت ايران از ناحيه سياست هاي توسعه طلبانه و زياده خواهانه پنجاه سال گذشته اش را با رويكردي صادقانه و برخوردي محترمانه با فرهنگ و مقدسات ايشان بخشكاند هر گونه اظهار نظر و فعاليت رسانه اي در امور داخلي ايران بازخوردي منفي خواهد داشت و ترجمه اين اقدامات نزد ايرانيان دخالت و توطئه تلقي مي شود.

ذكر خاطره اي شخصي شايد تا حدودي دولتمردان كاخ سفيد را بتواند متوجه كژراهه متخذه خود در قبال ايرانيان از طريق رسانه تحت امرشان كند.

در رژيم پهلوي ابوي اينجانب كه اشتغال به خدمت در نيروي هوائي ارتش شاهنشاهي داشت در مقام توبيخ و تنبيه محكوم به حبسي كوتاه مدت در بازداشتگاه محل اشتغالش در پايگاه هوائي ارتش شاهنشاهي شد. دليل چنان تنبيهي نيز چيزي نبود جز آنكه روزي در آشيانه تعمير و نگهداري هواپيماهاي جنگنده، ناغافل يكي ازقطعات هواپيما از دست ايشان بر زمين افتاده بود و اتفاقاً مستشار نظامي آمريكائي حاضر در محل با تغيـّر و تندي ابوي اينجانب را مورد عتاب و مواخذه قرار دادند. اما آنچه كه منجر به بازداشت ايشان شد چيزي نبود جز بيان يك جمله خطاب به مستشار مزبور و آن اينكه در پاسخ به مواخذه مشاراليه تنها به بيان اين نكته كاملاً منطقي و قابل فهم در منطق ايرانيان بسنده كردند كه:
به تو چه؟ اين قطعه متعلق به ما ايراني ها است به شما ربطي نداره كه براي ما دلسوزي كنيد.

طبعاً فهم پاسخ فوق در واكنش به اظهار دلسوزي ظاهري آن مستشار آمريكائي در موقعيتي كه آمريكائيان در رژيم پهلوي با حق كاپيتاليسيون در قبال پذيرش حضورشان در ايران از ايرانيان حق توحش مي گرفتند، چندان دشوار نبود و نيست.

بر همين اساس تا زماني كه دولتمردان آمريكا نتوانند ذهنيت ايرانيان را از ناحيه سياست هاي خصمانه و تحقيرآميز خود طي پنجاه سال گذشته در كشورشان پاك كنند محكومند از مردم ايران توقع برخوردي مشابه پاسخ ابوي اينجانب به آن مستشار نظامي، نسبت به خروجي رسانه VOA و ديگر اقدامات مداخله جويانه كاخ سفيد در امور داخلي كشورشان داشته باشند!

مشابه چنين تناقضي در سطح خرد نيز تلاش هاي رسانه صداي آمريكا را با ناكامي متوجه كرده.

اينكه غالب مجريان و مسئولين فارسي زبان VOA و حتي كسر بزرگي از ميهمانان شركت كننده در برنامه هاي اين رسانه، ايراني هائي هستند كه با شرمندگي از هويت ملي خود، شورمندانه! به تابعيت ملي ايالات متحده درآمده و اين هويت و تابعيت را با حضور در دادگاه هاي رسمي آن كشور و اداي سوگند وفاداري رسمي به دولت و كشور ميزبان شان اعتباري مضاعف بخشيده اند، همين امر به خودي خود ايشان را نزد ملت ايران از صلاحيت و شأنيت اظهار نظر با لعاب دلسوزانه براي خود خلع مي كند.

مجريان و مسئولين صداي آمريكا تا زماني كه نتوانند تكليف خود را با اين برزخ هويت روشن كنند نه مي توانند شهروندان خوبي براي ايالات متحده مطابق سوگندشان در دادگاه خلع تابعيت مبني بر «بازگرداندن تمامي وفاداري خود به هر پادشاه يا دولتمرد و دولت و حكومت و كشوري كه تاكنون شهروند آن بوده و دفاع در برابر كليه دشمنان داخلي و خارجي و حمايت و ايمان و وفاداري واقعي از قانون اساسي و قوانين ايالات متحده آمريكا» باشند و نه از جانب مردم ايران برخوردار از كمترين اقبال يا اعتمادي جهت ابراز نظر دلسوزانه و خيراندشانه در مقابل دوربين اين رسانه خواهند بود.

ايشان موظفند تكليف خود را با اين پرسش اساسي روشن كنند كه:

آيا مطابق سوگندي كه براي كسب تابعيت آمريكائي در دادگاه ياد كرده اند، كماكان وفادار به لوازم آن سوگند هستند يا خير؟

اگر وفادارند در آن صورت ادعاي دلسوزي شان براي ايران و ايرانيان بي معنا و عاري از اعتبار است و چنانچه وفادار به آن سوگند نيستند، اين بمعناي سوگند دروغين خوردن ايشان است كه در آن صورت نيز به عنوان افرادي دروغگو هم زمان از جانب هر دو ملت ايران و آمريكا فاقد اعتماد مي شوند.

مشكل جدي ديگري كه بوضوح در اين رسانه خود را به بيننده تحميل مي كند، سطح نازل سواد سياسي و مطالعاتي مجريان اين شبكه تلويزيوني است.

مشخصاً دو برنامه «خبرها و نظرها» با محوريت خانمي به نام ستاره درخشش و برنامه «ميزگردي با شما» با اجرائي فردي به نام احمدرضا بهارلو شاخص هاي مهمي از فقد بضاعت و دانش علمي و سياسي در كنار سمت گيري و اطلاع رساني آغشته به بغض و غرض ورزي هاي هيستريك اين رسانه را به وضوح در اختيار بيننده قرار مي دهد.

بهارلو كه ظاهراً در كنار خانم درخشش (خانم قـُربوُن!) از باسابقه ترين مسئولين اين رسانه محسوب مي شود صرف نظر از نابلدي هاي الزامات اجراي يك رسانه تصويري در ارائه اجرائي متين و بي طرفانه، نفس حضورش در مقابل دوربين برنامه «ميزگردي با شما» متضمن توهين به مخاطب است. اين توهين از آن جهت قابل لمس و احساس است كه ايشان بالغ بر 12 سال است كه سكانداري اين برنامه را عهده داري كرده و طي تمامي اين سال ها بدون احترام به نظر و شعور مخاطب در جميع برنامه هاي «ميزگردي با شما» تعزيه گردان بوده و طرفه آنكه در جميع اين برنامه ها شاني بيش از مجري براي خود تعريف كرده و عمدتاً مي كوشد تا خود نيز به عنوان پاي ثابت برنامه در كنار كارشناسان ميهمان، اقدام به ارائه نقطه نظرات كارشناسانه نمايد.

توهين آميز بودن چنين اقدامي از آنجا ناشي مي شود كه بديهي ترين برداشت براي مخاطب برنامه هاي «ميزگردي با شما» احساس سفيه فرض شدن ايشان توسط مشاراليه و مسئولين تدارك دهنده اين برنامه است.

اينكه يك نفر به نام احمدرضا بهارلو بمدت 12 سال مجري يك برنامه تلويزيوني با تنوع و گستره سياسي و اجتماعي و فرهنگي و تاريخي و هنري و اقتصادي و نظامي و حقوقي و ورزشي و سينمائي و ادبي و فضائي و تكنولوژيكي و ... باشد و در جميع اين برنامه ها نيزمجري مزبور با خروج از نقش مجري گري،آن هم اجرائي بشدت مغرضانه در نقش كارشناس نيز حاضر شده و اقدام به ابراز نظر آن هم در نازل ترين سطح و در تمامي حوزه هاي متنوع فوق الاشاره نمايد را چيزي جز توهين به مخاطب و احمق فرض كردن ايشان توسط مسئولين تلويزيون صداي آمريكا نمي توان نام گذاشت.

در كنار بهارلو، بايد و مي توان به مجري برنامه «خبرها و نظرها» نيز اشاره كرد كه قبل از محروم بودن از عمق سواد سياسي و بي طرفي رسانه اي نشان داده اند از امكان حضور روزانه در مقابل دوربين VOA به عنوان فرصتي جهت جبران سال هاي جواني و جوان سري خود بهره ببرند.

اين خانم ميان سال با اصراري كه از خود در استفاده متنوع از آرايش چهره و پيرايش متعدد روزانه گيسوان و تنوع مكرر و روزانه البسه نشان مي دهند ظاهراً حضور و اجراي يك برنامه و گزارش سنگين خبري ـ سياسي را با شركت در فشن لباس و انتخاب زنان مدل و شوهاي ويكتوريا سيكرت اشتباه فرض كرده است.

اين در حالي است كه ديگر همكاران نسوان وي در آن رسانه در بخش هاي خبري و سياسي با حضور و ظهوري متعارف و مقبول اهتمام خود را قبل از ارائه زيبائي جمال صرف اطلاع رساني ولو جهت گيرانه به مخاطب مي كنند.

اصرار مشاراليه در استفاده از دوربين صداي آمريكا جهت رساندن «حظ بصر» قبل از اطلاع رساني را نيز مي توان و بايد توهين به مخاطب فرض كرد كه با چنين رويكردي اصرار دارد تا مخاطبان خود را نظربازاني فرض كند كه قبل از آنكه از مجري يك برنامه تلويزيوني توقع اجرا و بياني حرفه اي و منصفانه داشته باشند در شهوت رؤيت زيبائي جمال زنان مجري در آن رسانه مي سوزند.

طرفه آنكه بازخورد چنين حضوري در مقابل دوربين از يك طرف قبل از اثبات موجوديت و شخصيت حقيقي و حرفه اي ايشان، القا كننده برسميت شناختن موجوديت سكشوال يك زن در عرصه اطلاع رساني است و از سوي ديگر اين امر منجر به ارضاي غرور و اشباع ذهنيت آن دسته از زناني شده و مي شود كه برخلاف ادعاي شان كه خواهان برسميت شناخته شدن حقوقي متناسب با شان خود در مقابل آقايانند، با استقبال از چنين آلامد بازي هائي بدون توجه به ماهيت «برنامه در حال اجراي آن مجري» و موارد مشابه صرفاً شخصيت زن را تا سطح نازل جاذبه هاي جنسي تقليل مي دهند.

مجموعه عوامل فوق مؤيد اعتبار گوشزد تاريخي و منطقي مرحوم آل احمد است كه وقتي كيفيت قرباني، موجوديت شود محصولي جز VOA به بار نخواهد آورد.

در انتها با اغتنام فرصت، پسنديده است تا شبهه اي كه توسط دكتر صادق زيبا كلام اخيراً طي حضورشان در يكي از برنامه هاي تلويزيون صداي آمريكا و همچنين طي چند مقاله مطرح كرده اند مبني بر: فقدان اصالت رويكرد ضد آمريكائي مردم و انقلاب اسلامي ايران و تقليل دادن نگاه ضد آمريكائي ايرانيان و انقلاب شان به پمپ آن توسط توسط احزاب و گروه هاي ماركسيستي نظير حزب توده مورد مناقشه قرار گيرد.

اينكه جناب آقاي زيباكلام اصرار دارند رويكرد ضديت ايرانيان با آمريكا را تنها ناشي از القاي فرهنگ ماركسيست ها در بدنه مردمي انقلاب ايران عنوان كنند،ناظر بر كم توجهي ايشان به تاريخ و روانشناسي اجتماعي جوامع بشري است.

جناب آقاي زيباكلام توجه به اين نكته ندارند كه نفرت و شيدائي در خلاء نمي جوشد. چنانچه زمينه و بستر «اقبال» يا «ادبار» به فرد يا گروه و كشوري در ناخودآگاه و نيمه خودآگاه و بلكه آگاه انسان و جوامع انساني موجود نباشد با هيچ وسيله و ترفند و دسيسه و نيرنگي نمي توان ايشان را تهييج يا تحريك به نفرت يا شيفتگي به غير كرد.

جناب آقاي زيباكلام بايد بخوبي ماجراي رويت «عكس امام در ماه» را در بحبوحه انقلاب اسلامي سال 57 به ياد داشته باشند.

چندي پيش با يكي از سلطنت طلبان سرسخت فرصت گفتگوئي فراهم بود و مشاراليه به عنوان يك «فكت»! به اينجانب متذكر شد كه طي گفتگوئي كه با سفير وقت انگلستان در تهران در آن مقطع داشته، توسط سفير مزبور مطلع شده كه آن شب اين جناب سفير بوده كه با اعزام چندين تن از معتمدين خود به سطح شهر به ايشان امر كرده در ميادين اصلي شهر توقف كرده و با نگاه كردن به ماه مدعي شوند «عكس امام تو ماهه»!!!

اين سلطنت طلب اصرار فراواني داشت كه اينجانب نيز فكت! ايشان را پذيرفته و در نهايت به اين صرافت بيفتم كه انقلاب اسلامي سال 57 از اساس دست پخت دولت فخيمه انگلستان بود!

اما مشاراليه نتوانست به اين پرسش بنده پاسخ بگويند كه بر فرض صحت چنين ادعائي و بر فرض پذيرش شيدائي قاطبه ملت ايران به مرحوم خميني تنها با مكر يك سفير و بدون كمترين برخورداري آن مرحوم از زمينه هاي رواني و اجتماعي اقبال مردم به خود در آن صورت چه منعي داشت تا فرداي آن روز نيز رژيم پهلوي ده ها تن از ماموران خود را در ميادين شهر مستقر كرده و مدعي شوند «عكس اعلي حضرت تو خورشيده!!!»

اگر به اين راحتي مي توان مردمي را شيفته يك روحاني كرد به همان راحتي نيز رژيم مي توانست همان ملت را دلداده محمدرضا پهلوي كنند.

جناب آقاي زيباكلام توجه ندارند كه كراهت ملت ايران از آمريكا مستظهر به پنجاه سال پيشينه سياه و جنايت كارانه است.
ايشان بخوبي مي دانند اين نفرت در خلاء و صرفاً با مساعدت چند سازمان سياسي ماركسيستي به انقلاب ايران كليپس نشده.

چيزي كه اسباب رويكرد ضديت ايرانيان با دولت ايالات متحده را از فرداي پيروزي انقلاب اسلامي سال 57 فراهم و طي 30 سال بعد از آن نيز آن نفرت را حفظ و تقويت كرد موجوديت سياهه اي بلند از جفاهاي كاخ سفيد نسبت به حقوق مردم ايران در حافظه تاريخي ايشان بود.

از كودتاي 28 مرداد گرفته تا اخذ حق كاپيتالاسيون در قبل از انقلاب و ميزباني از محمدرضا پهلوي در اوج ضديت مردم ايران در سال 57 با پادشاه مخلوع شان تا طراحي كودتاي نوژه و تحميل 30 ساله تحريم هاي اقتصادي و تهديدهاي امنيتي و مساعدت به صدام طي جنگ هشت ساله اش با ايران و زدن هواپيماي مسافربري ايران توسط ناو وينسنس و اعطاي مدال افتخار به همين مناسبت به فرمانده آن ناو.

نكته جالب تر آنكه جناب آقاي زيباكلام اخيراً حتي منكر اعطاي چنين مدالي به آن فرمانده شده و در مقام اثبات ادعاي خود پرسيده اند كدام منطق نظامي مجوز آن را مي دهد تا بواسطه هدف قرار دادن يك هواپيماي غير نظامي كه اساساً در طراحي عمليات هاي جنگي چنان اقدامي فاقد ارزش عملياتي بوده به فرمانده چنان اقدامي مدال افتخار بدهند؟
ظاهراً جناب آقاي زيباكلام متوجه اين مطلب نيستند كه:

اولاً واقعيت هاي تاريخي را نمي توان انكار كرد.

ما چه خوش مان بيآيد و چه خوش مان نيآيد اما واقعيت آن است كه چنان اتفاقي در آن مقطع انجام گرفت و فرمانده مزبور مفتخر به كسب مدال هم شد كماينكه بعد ها نيز كتاب خاطرات خود در اين زمينه را در ايالات متحده منتشر كرد كه كماكان در دسترس است.

ثانياً ايشان به عنوان يك استاد مسلم علوم سياسي در ايران كمتر به مقطع تاريخي آن تهاجم شرم آور عنايت مي كنند.
واقعيت آن است كه كاخ سفيد در آن مقطع با اعمال حداكثر فشار بر ايران درصدد به زانو درآوردن ايران در جنگ با صدام بود و تعمداً با زدن هواپيماي مسافربري و غير نظامي ايران و اعطاي مدال افتخار به فرمانده آن عمل شرم آور انتقال دهنده اين پيام به ايران بود كه براي برخورد با ايران بصورت كاملاً جدي وارد عمل شده.

پيامي كه اگر چه نمي توان آن را تنها عامل دانست اما به هر حال يكي از عواملي بود كه نهايتاً جمهوري اسلامي ايران را مجاب كرد تا با فاصله كوتاهي از آن كشتار ناجوانمردانه در آسمان خليج فارس، رسماً اعلام به پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل متحد نمايد.
 چهارشنبه 16 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آریا نیوز]
[مشاهده در: www.aryanews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن