تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830909027




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آي قصه قصه قصه ؛ سرزمين خربزه ها


واضح آرشیو وب فارسی:قدس: آي قصه قصه قصه ؛ سرزمين خربزه ها
الهام موسوي

خربزه هاي كوچك و بزرگ توي سرزمين قشنگ خربزه ها با خوشي در كنار هم زندگي مي كردند. سرزمين خربزه ها يك مزرعه بزرگ و

قديمي خربزه بود كه يك عالمه خربزه شيرين و يك مترسك داشت. خربزه ها ي راه راه سبز و زرد خيلي خوشبخت بودند؛ چون حسابي شيرين و خوشمزه بودند. آنها صبح تا شب دور هم مي نشستند و با هم حرف مي زدند و مي خنديدند.
ميوه هاي مزرعه هاي دور و بر هميشه به خربزه ها حسودي مي كردند؛ چون نمي توانستند مثل آن ها شاد و شيرين باشند. هر روز صبح خربزه بزرگ كه رئيس خربزه ها بود و از همه زردتر و شيرين تر بود براي بقيه سخنراني مي كرد و مي گفت: ما خربزه هاي شيرين بايد سعي كنيم هر روز بهتر از قبل باشيم.
ما بايد تا مي توانيم بخنديم تا حسابي شيرين شويم. اصلاً شعار هر خربزه اي همين بود. «شيرين شيرين شيرين تر». اما يك روز اتفاق بدي افتاد.
يك روز صبح زود كه خربزه ها هنوز خواب بودند، مترسك نگهبان شروع كرد به جيغ و داد كردن. خربزه بزرگ از همه زودتر بيدار شد و به دنبال او خربزه زرد و خربزه راه راه و خربزه سبز كمرنگ بيدار شدند. بقيه هم يكي يكي از سر و صداي مترسك از خواب پريدند.
واي چه اتفاق ترسناكي. خربزه قند عسل كه هنوز خيلي هم بزرگ نشده بود، يك گوشه مزرعه افتاده بود و دل و روده اش ريخته بود بيرون. يك نفر او را خورده بود. چند تا خربزه ديگر هم توي مزرعه شكسته و خورده شده بودند.
خربزه ها شروع كردند به سر و صدا. بعضي ها هم از غصه گريه كردند. خربزه بزرگ كمي فكر كرد و گفت: كار ، كار روباه هاي بدجنس نارنجي است. آنها عاشق خربزه اند. خيلي سال قبل هم اين اتفاق افتاد و روباهها به مزرعه خربزه حمله كردند.
خربزه زرد گفت: پس حالا چه كار كنيم؟ خربزه راه راه با ناراحتي گفت: همه ما قبل از رسيدن، خورده مي شويم.
خربزه سبز كمرنگ گفت: وقتي آقاي كشاورز بيايد ما را بچيند ديگر خربزه اي باقي نمانده.
خربزه بزرگ همين جور كه فكر مي كرد گفت: يك راه حل وجود دارد. بايد با روباه ها بجنگيم.
خربزه ها با تعجب گفتند: چه جوري؟!
خربزه بزرگ به بيل و كلنگ و چهار شاخ كنار مزرعه نگاه كرد و گفت: با اينها. ما بايد از مزرعه مان دفاع كنيم. خربزه ها كمي فكر كردند و بعد همه آماده جنگ شدند. يك جنگ بزرگ خربزه اي.
چند ساعت بعد دوباره سر و كله روباه هاي بدجنس و شكمو پيدا شد. اما همين كه خواستند وارد مزرعه شوند، خربزه ها با بيل و كلنگ و چهار شاخ به جان آنها افتادند و فراري شان دادند. چند تا خربزه هم توي درگيري زخمي شدند و دست و پايشان شكست. اما بالاخره خربزه ها پيروز شدند. آنها براي هميشه روباه هاي نارنجي را از مزرعه خربزه فراري دادند. حالا دوباره مزرعه خربزه مثل قبل قشنگ و آرام شده. خربزه ها كنار هم مي نشينند و حرف مي زنند و مي خندند تا شيرين تر شوند.
 چهارشنبه 16 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قدس]
[مشاهده در: www.qudsdaily.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن