-آي قصه قصه قصه ؛ سرزمين خربزه ها
الهام موسوي
خربزه هاي كوچك و بزرگ توي سرزمين قشنگ خربزه ها با خوشي در كنار هم زندگي مي كردند. سرزمين خربزه ها يك مزرعه بزرگ و
قديمي خربزه بود كه يك عالمه خربزه شيرين و يك مترسك داشت. خربزه ها ي راه راه سبز و زرد خيلي خوشبخت بودند؛ چون حسابي شيرين و خوشمزه بودند. آنها صبح تا شب دور هم مي نشستند و با هم حرف مي زدند و مي خنديدند.
ميوه هاي مزرعه هاي دور و بر هميشه به خربزه ها حسودي مي كردند؛ چون نمي توانستند مثل آن ها شاد و شيرين باشند. هر روز صبح خربزه بزرگ كه رئيس خربزه ها بود و از همه زردتر و شيرين تر بود براي بقيه سخنراني
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان