واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: انتقال باشگاه هاي فوتبال با چه توجيهي؟
سياست سازمان تربيت بدني براي تمركززدايي فوتبال از تهران با پروژه انتقال پاس به همدان كليد زده شد. پروژه اي كه البته شروع به ظاهر خوبي داشت و همه فوتبالي ها را به تحولي بزرگ در فوتبال اميدوار كرد. پس از اين انتقال بود كه سازمان تربيت بدني با دستورالعملي به فدراسيون فوتبال اعلام كرد در تهران بيش از چهار باشگاه حق فعاليت در ليگ برتر ندارند و در استان هاي ديگر هم بايد تنها دو باشگاه در ليگ برتر حضور داشته باشد. از نتايج اين دستور العمل همين بس كه امتياز سپاهان نوين را به فولاد خوزستان، صبا باتري تهران را به قم، پيكان را به قزوين، راه آهن را به مازندران و استيل آذين تهران را به كاشان (در مراحل نهايي) سپردند تا از اين نقل و انتقالات به خصوصي سازي از نوع جديد ياد شود.
با ابلاغ سياست كلي اصل 44 قانون اساسي و حركت اركان نظام در جهت گسترش بخش خصوصي و كم كردن بار دولت، بحث خصوصي سازي باشگاه ها و واگذاري آن ها از جمله مباحثي است كه اين روزها در ورزش كشور و به خصوص فوتبال كه مشتاقان بسيار زيادي را دارد، مطرح شده است. فوتبال يك ورزش و در عين حال در عصر كنوني يك تجارت پر سود است و به همين خاطر شهرهاي مختلف براي آن كه از اين سودهاي كلان بهره مند شوند، اقدام به خريد امتياز باشگاه هايي مي كنند كه از نظر مالي در وضعيت مطلوبي به سر نمي برند.
با عنايت به تملك نهادهاي دولتي به اكثر قريب به اتفاق تيم هاي حاضر در جدول ليگ برتر، امكان انتقال آنها كار چندان دشواري نبوده و به سرعت اين امر محقق مي شود، ولي به طور حتم، انتقال اين تيم ها از حوزه اي دولتي به ديگر حوزه دولتي در نقطه اي متفاوت از جغرافياي ايران، كمكي به دستيابي به اهداف بلند مدت اين نقل و انتقالات كه خصوصي سازي فوتبال است، نمي كند و تنها فوتبال دولتي از حالت متمركز به حالت غيرمتمركز درآمده است.
بدون ترديد، اين حركت به رغم ارزش هاي ذاتي اش، مي تواند به مراتب براي فوتبال ايران چالش زا باشد و فوتبالي كه براي تحكيم جايگاهش در كشور تلاش مي شود، به يك باره در سكون كامل فرو ببرد كه مطمئنا اين مساله مطلوب سياست گذاران و مجريان كنوني نيست. بايد به گونه اي برنامه ريزي شود كه اين انتقالات منجر به خصوصي سازي اين تيم ها شود و تنها بازدهي انتقال اين تيم ها براي حوزه حرف هاي فوتبال كشور، جذب چند هزار تماشاگر بومي نباشد. چرا كه تحقق نيافتن اين مهم، تنها به مفهوم عدم ايجاد فرصت براي حضور كارساز بخش غيردولتي در حوزه هاي حساس ورزشي از جمله فوتبال و خصوصي سازي است.
آنچه مهم است اينكه پيش از انتقال اين باشگاه ها، بايد برنامه واگذاري هاي آنها به بخش خصوصي تدوين شود تا يا همزمان با انتقال جغرافيايي يا كمي پس از آن اين مهم انجام شود. يكي از مهمترين نكاتي كه در انتقال تيم هاي تهراني به ديگر شهرها مغفول باقي مانده، بي توجهي به گسترش زيرساخت هاي فني است و در واقع، صرفا انتقال برخي تيم ها به شهرهاي غيرفوتبالي نه تنها تكثر قطب هاي فوتبال كشور را رقم نمي زند، بلكه موجبات تضييع قطب هاي كنوني فوتبال كشور را نيز فراهم مي سازد. به عبارت ساده تر، منطقي ترين روش براي ورود نمايندگان استان هايي كه جايگاهي در فوتبال كشور ندارند، آغاز از دسته هاي پايين است تا يك سازندگي اساسي و ريشه اي در فوتبال كشور رقم بخورد، حال آنكه تصميم گرفته شده تا تيم هاي دولتي تهراني به استان ها منتقل شوند، سازمان ورزش نيز بايد به فكر ايجاد زيرساخت هاي لازم فني براي موفقيت اين تيم ها باشد.
برخي استان هاي كشور به جاي پرورش استعداهاي دروني منطقه، متاسفانه با پرداخت مبلغي امتياز يك باشگاه را از آن خود مي كنند و يا در ابتدا با شعار خصوصي سازي فوتبال مي خواهند حركت غير حرفه اي خود را توجيه كنند. متاسفانه اين حركت نادرست نه تنها سودي براي فوتبال كشورمان نخواهد داشت بلكه در سال هاي آتي تبعات بي شماري را نيز برجاي خواهد گذاشت. چرا كه با اين اقدام انگيزه از ميان جوانان تيم هاي پايه سلب خواهد شد. يادمان نمي رود تلاش هاي جوانان تيم سپاهان نوين را كه براي رسيدن به ليگ برتر فوتبال چگونه از پايه شروع كردند و زماني كه زحمات شان به ثمر نشست و در آستانه ورود به ليگ برتر قرار گرفتند به يك باره امتياز تيم شان را به فولاد خوزستان واگذار كردند و جوانان اصفهاني را در حسرت حضور در سطح اول فوتبال كشور باقي گذاشتند.
عده اي از كارشناسان معتقدند تماشاگران سرمايه اصلي فوتبال هستند و تيمي كه تماشاگر ندارد، بهتر است به استاني واگذار شود كه به خوبي از اين فاكتور بهره مند است. شايد اين صحبت ها در ابتداي امر درست به نظر رسد ولي اگر كمي مو شكافانه تر به اين موضوع نگاه شود، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه چرا استان هايي كه طالب حضور در ليگ برتر هستند خود براي اين كار و رسيدن به اين مهم اقدام نمي كنند. ليگ برتر 18 تيمي است در صورتي كه در كشور 30 استان وجود دارد، حال اگر هر يك از استان ها خواهان داشتن يك تيم در ليگ برتر باشند و بخواهند با پول مشكل شان را برطرف سازند، در آن صورت بايد فكري اساسي به حال اين فوتبال كرد.
در هيچ يك از كشورهاي صاحب فوتبال تيم هاي فوتبال بدين صورت واگذار نمي شوند و قوانين به مالكان باشگاه ها اجازه نمي دهد كه نام باشگاه و محل آن را تغيير دهند. به عنوان مثال رومن آبراموويچ اجازه ندارد كه نام چلسي را عوض كند و اين تيم را به جاي ديگري منتقل كند. اما در ايران چنين محدوديت هايي وجود ندارد و با موافقت سازمان تربيت بدني ميتوان چنين انتقال هايي انجام داد. همان طور كه در سال هاي گذشته پاس به همدان رفت و تيم قديمي عقاب تهران تبديل به تيم شيرين فراز كرمانشاه شد. حتي تيم هايي كه در ليگ برتر حضور ندارند، به دنبال اين هستند تا امتياز يك تيم ليگ برتري را بخرند و به ليگ برتر بازگردند. كاري كه در هيچ جاي دنيا ديده نمي شود و در فوتبال حرفه اي اروپا غير قانوني است. در تيم پاس همدان يك بازيكن همداني هم ديده نمي شود و چه خوب بود مسوولان اين شهرها ابتدا سرمايه گذاري مي كردند تا فوتبال در شهرشان به صورت ريشه اي به وجود بيايد. نبايد يك تيم پرافتخار و قديمي مثل پاس از بين ميرفت تا همدان صاحب تيم شود. بهتر است مثل ساير كشورها اين تيم هاي شهرستاني كارشان را از ليگ هاي پايين تر شروع كنند و بالا بيايند. آيا دوباره در همدان مانند پاس سابق بازيكناني مثل هاشميان، نصرتي، نكونام و ... از دل فوتبال تهران ساخته مي شوند؟ سوال فعلا بدون جواب مانده، اما صداي تبر در باغ فوتبال تهران بلند تر از هر روز ديگري به گوش مي رسد. پاس در سالي كه به همدان منتقل شد، تازه به معني واقعي به يك باشگاه تبديل شده بود. آنها صاحب امكانات سخت افزاري شده و در حال توسعه بودند. آنچه مدنظر است به اين مساله مربوط مي شود كه چنين تصميماتي در دنيال فوتبال از عجايب و پديده هاي نوظهور است. مثلا در شهر لندن تيم هاي بسياري در حال فعاليت هستند كه هر كدام جايگاه خود را دارند.
فراموش نكنيم كه امكانات سخت افزاري از عوامل بسيار مهم براي باشگاه داري است. با تمركز زدايي تيم هاي تهراني و انتقال آنها به شهرستاني هايي كه فاقد تيم فوتبال هستند، عدالت ورزشي رعايت نمي شود. عدالت ورزشي به اين نيست كه تيم هاي تهراني نابود شوند و در عوض شهرستاني كه فاقد امكانات لازم است صاحب فوتبال شود. با اين شيوه، تيم ها به حق و حقوق خود نمي رسند و هم اسپانسرها و هم بازيكنان سرخورده مي شوند. انتقال تيم ها از استاني به استان ديگر چشمه سازندگي فوتبال ايران را خشك مي كند. زيرا استان هايي كه هنوز از پتانسيل تيم داري برخوردار نيستند، عامل بازدارنده اي براي فوتبال ما خواهند بود. مسوولان ورزش كشور بايد به تاريخ باشگاه ها احترام بگذارند و بدانند كه هر كدام از اين باشگاه ها جزئي از تاريخ زحمتكشان آن است.
با وجود آنكه ماهيت بيشتر تيم هاي فوتبال در ليگ برتر دولتي است، ولي اين موضوع دليل قانع كننده اي براي ارايه به مسوولان AFC و FIFA درباره دخالت مسوولين در نحوه چيدمان تيم هاي واگذار شده به استان ها در ليگ برتر به شمار نمي رود. اكنون پيش از فرصت سوزي كه به سبب انتقال تيم هاي ليگ برتري احتمال دارد گريبان فوتبال ايران را بگيرد، بايد دقت لازم شود تا استان هايي كه مجوز حضور تيمي را در ليگ برتر به دست آورده يا مي آورند، تا پايان سال 2009 بتوانند به استانداردهاي AFC وFIFA دست يابند و در پايان براي تامين اين حداقل هاي تعيين شده توسط فدراسيون جهاني فوتبال و كنفدراسيون فوتبال آسيا، ناچار به بازگرداندن تيم هاي انتقال يافته، به نقطه مبداشان نباشيم. بايد به گونه اي پيش رفت كه توسعه فوتبال حرفه اي بهانه دست فيفا ندهد و راهكارهاي غيراصولي فوتبال كشور را بار ديگر دستخوش رويدادهاي ناخوشايند همچون برخوردهاي تنبيهي فدراسيون جهاني فوتبال و كنفدراسيون فوتبال آسيا نكند. فوتبال ايران روزهاي ناخوشايندي را پشت سر گذاشته كه نبايد با بي تدبيري در اجراي تصميم هاي درست، موجبات بازگشت آن اوقات و اوضاع را رقم زد.
سه شنبه 15 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]