واضح آرشیو وب فارسی:ابتکار: نفس هاي زن قاتل به شماره افتاد 27 ضربه چاقو، جواب پيشنهاد سياه
زن جواني كه يك مرد سالخورده را در تهران كشت، با تاييد حكم اشد مجازات در يك قدمي چوبه دار قرار گرفت.مرد جواني، بامداد 27 آذر 1383 با كلانتري 150 تهرانسر تماس گرفت و از كشته شدن همسايهاش «علي - ع »67 ساله خبر داد.سپس بازپرس كشيك جنايي و پليس دايره 10 اداره آگاهي مركز نيز به قربانگاه رفتند و با ديدن جنازه ملحفه پيچ مردي كه با 27 ضربه كارد از پا درآمده بود رسيدگي به جنايت را آغاز كردند.در آن ميان، همسايه قرباني گفت: علي تنها زندگي مي كرد، اما يك زن به خانه اش رفت و آمد داشت و كارهايش را انجام مي داد.با كشف سرنخها، زن 31 ساله به نام «معصومه -ش» سه ماه بعد از جنايت، رديابي و دستگير شد.وي كه ابتدا منكر قتل بود وقتي با مدرك هاي دادگاه پسند رو به رو شد چاره اي جز بيان حقيقت نيافت.اين زن به كشتن مرد تنها، اعتراف كرد و انگيزه اش را دفاع از شرف خود برشمرد. همچنين «معصومه» به بازسازي صحنه درگيري پرداخت و پرونده با صدور كيفرخواست به شعبه 74 دادگاه كيفري تهران رسيد.در نشست رسيدگي به اين پرونده كه سوم بهمن 86 به رياست قاضي «حسيني كوه كمره اي» و با حضور چهار مستشار برگزار شد، نماينده دادستان به تشريح كيفرخواست پرداخت. «محمدرضا حيدري» با بي اساس خواندن ادعاهاي متهمه، او را گناهكار خواند و برايش اشد مجازات خواست.سپس وكيل خانواده داغدار در جايگاه ويژه قرار گرفت و از طرف فرزندان قرباني كه خارج از كشور زندگي مي كنند براي «معصومه» حكم مرگ خواست.«محمد مصطفايي» اعلام كرد: مدرك هاي موجود در پرونده نشان مي دهد اين زن به خاطر فساد اخلاقي از شوهرش جدا شده بود و «علي» قصد ازدواج با او را داشت.«معصومه» در شرايطي موضوع مست بودن علي را مطرح كرده است كه نظريه پزشكي قانوني وجود الكل در خون او را رد مي كند.به گزارش ايسكانيوز وقتي نوبت متهمه رسيد، گفت: قبول دارم علي را با 27 ضربه كارد كشتم اما حالا خيلي پشيمانم. ميتوانستم از دستش فرار كنم يا حداقل جيغ و داد راه بيندازم اما اشتباه كردم. اين زن در تشريح جزييات ماجرا گفت: در شركت كاريابي.....كار مي كردم. مرا يكي از دوستانم به نام «عظيمه» به «علي» معرفي كرده بود تا كارهايش را انجام دهم.«معصومه» اضافه كرد:«عظيمه» صيغه «علي» شد و پس از مدتي او را ترك كرد.به همين خاطر بار ديگر علي به شركت آمد و قبول كردم به خانهاش بروم.آن روز، تازه از شهرستان به تهران آمده بودم كه علي با ماشين دنبالم آمد و مرا به خانه اش برد.سرگرم جمع و جور كردن وسايل بودم كه پيشنهاد كثيفي مطرح كرد.من كه شوهر و يك پسر 10 ساله دارم، خونم به جوش آمد و با كارد ميوه خوري به جانش افتادم.دست و پايش را با ملحفه بستم و به حمام بردم.بعدسوييچ ماشينش را برداشتم، با پسر عمه ام قرار گذاشتم و به شهرستان رفتم تا اينكه...
قاضي پرسيد:دليلي براي اثبات ادعايت داري؟
متهمه جواب داد: وقتي علي با مقاومت من رو به رو شد يك مشت به دهانم كوبيد كه دندانم شكست!
قاضي گفت: چند بار به خانه اش رفته بودي؟
متهمه گفت: دو هفته بود كه كارگر او شده بودم اما قسم مي خورم قصد دزدي نداشتم.
قاضي از متهمه پرسيد: به نظر نمي رسد زني با جثه تو بتواند جنازه را به تنهايي به حمام ببرد; همدست هم داشتي؟
كه جواب شنيد:نه.حالا از خانواده داغدار تقاضا دارم به پسر 10 ساله ام رحم كنند و از خونخواهي بگذرند;اين آخرين حرف من است.با پايان حرف هاي «معصومه» پنج قاضي وارد شور شدند و اين زن را به قصاص نفس (اعدام) محكوم كردند. ديروزحكم در شعبه اول ديوان عالي كشور تاييد شد و «معصومه» در يك قدمي چوبه دار قرار گرفت.
شنبه 12 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابتکار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]