واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: يادداشت تكرار خلاقيت
رامتين شهبازى
ميشائيل هانكه كارگردان اروپايى در سال ۱۹۹۷ فيلمى را جلوى دوربين برده كه «بازى هاى مسخره» نام دارد. اين فيلم داستان دوجوان به ظاهر مؤدب است كه با بهانه اى ساده وارد خانواده اى مى شوند و در طول فيلم آنها را قتل عام مى كنند. هانكه همين فيلم را نعل به نعل فيلمى كه در سال ۹۷ ساخته بود در سال ۲۰۰۷ بازسازى مى كند. تنها اتفاقى كه مى افتد فيلم دوم با بازيگران امريكايى و در هاليوود بازسازى مى شود.
بازسازى فيلم هاى قديمى در سينما كارى تازه نيست اما اين نكته جالب است كه چگونه يك كارگردان تصميم مى گيرد يك فيلم را با فاصله زمانى ۱۰ ساله در دو فرهنگ مختلف سينمايى مقابل دوربين ببرد. بسيارى از منتقدان كه هر دو فيلم را ديده اند كار اوليه را موفق تر از اثر دوم مى دانند. زيرا در آن فيلم بازيگران چندان شناخته شده نيستند و فضاها بيشتر باور پذير هستند. اگرچه نمى توان منكر توانايى هاى نسخه دوم هم شد. بازى دو جوان فيلم، نوامى واتس و تيم راث در نقش هاى مادر و پدر خانواده بسيار تأثيرگذار است.
هانكه در مصاحبه اى گفته است: «براى اينكه ببينم مى توانم نعل به نعل يكى از فيلم هايم را بازسازى كنم بازى هاى مسخره را دوباره ساختم.»
اما نگاه از بيرون به فيلم اين را به ما نمى گويد. هانكه در اين دو فيلم- بخوانيد يك فيلم- قواعد ژانر سينماى دلهره را به بازى مى گيرد. در نقطه اى از فيلم يكى از دو جوان فيلم رو به دوربين مى كند و تماشاگر را نيز شريك در اين بازى مى كند. او به مخاطبان مى گويد: «شما هم در اين بازى هستيد. چاره اى جز ادامه نيست. ما مى دانيم كه شما طرف خانواده قربانى را مى گيريد اما ما بازى را ادامه مى دهيم.» با اين فاصله گذارى هانكه قاعده روايت يك فيلم دلهره آور را مى شكند. تماشاگر هم به عنوان گروه سوم وارد بازى هانكه مى شود. يعنى از سوى كارگردان دعوت مى شود در سالن بنشيند و تبديل به يك پاى بازى شود. به هرحال قبول داريم كه كنش ها و واكنش هاى تماشاگر به اين دعوت كاملاً درونى و روانى است چون ما خارج از دنياى فيلم نمى توانيم روال روايت را بر هم بزنيم اما مى توانيم كه قهرمان و ضد قهرمان را در ذهن خود محاكمه كنيم. اما آيا دعوت هانكه براى شراكت در فيلمش به همين جا ختم مى شود. به طور حتم اينطور نيست. چون اين اتفاق به احتمال زياد در هر فيلمى كه انديشه اى در خود مطرح كند براى تماشاگر رخ مى دهد. اين جزو جادوهاى سالن سينماست كه تماشاگر بعد از خروج از آن فيلم را در ذهن خود ادامه دهد. در اين ميان رازى نهفته است. هانكه در اين فيلم نوعى پيام اخلاقى را به ما گوشزد مى كند كه به هيچ وجه در فيلم آشكار نيست. زمانى كه ما در فيلم فعال مى شويم به نوعى پذيرنده خشونت در فيلم شده ايم. پس حالا ما هم در بازى شريك هستيم و اين خطر اجتماعى است كه مخاطبان هانكه را تهديد مى كند و سبب مى شود فيلم دوباره بازسازى شود و هيچگاه كهنه به نظر نيايد. هانكه به ما يادآورى مى كند كه پذيرندگى خشونت در جوامع مدرن روز به روز بيشتر مى شود. پس او مى تواند در سينما روند روايت خود را نيز تغيير دهد. ما در دادگاهى هستيم كه در اين دادگاه هم قاضى هستيم و هم محكوم. هانكه اين گونه تماشاگر خود را وارد يك بازى روحى مى كند و او را رنج مى دهد تا علاوه بر كاتارسيس كه هدف كهن الگوهاى نمايشى بوده - وظاهراً دوباره دارد مى شود- مخاطب را وادارد تا خود را از اين خشونت پذيرى رها كند. تماشاگر فيلم بازى هاى مسخره در انتها دلش تنها براى خانواده قربانى نمى سوزد بلكه براى خودش هم نگران مى شود.
شنبه 12 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]