تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833566200
جهان - برخورد تمدنها در راه
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: جهان - برخورد تمدنها در راه
جهان - برخورد تمدنها در راه
دياكو حسيني:اين روزها از جنگ با تروريسم گرفته تا عزم روسيه و خشم چين و خيزش هند، همه چنان در معرض توجهند كه كسي از مهمترين موضوعات به حاشيه رفته سراغي نميگيرد و سخني نميگويد؛ «بنيادگرايي هويتي» همچون بحث باب روز و موافق طبعي است كه پاياني ندارد. برخورد تمدنها به معنايي كه ساموئل هانتينگتون گرفته بود به مسئله بحثانگيزي بدل شده كه مخالفان و موافقانش گويا پس از دودهه جدال و جدل آرام و قرار نمييابند و حتي با نقض و رد فرضيات اوليه آن، هنوز در رديف روشنفكران و كارشناسان بر صحت و سقماش ابرام دارند. پرده جنگ عراق و افغانستان و سكوت و هلوله پاكستان را اما بايد به كناري زد و آينده را ديد؛ بزرگترين بحران انرژي در راه است. اين بحران اما تازه نيست كه خبري ناشنوده باشد و پيشينه آن نشان از فرآيندي دنبالهدار دارد كه حداقل از شوك نفتي 1973، نخستين بارقههاي جدايي دنياي صنعتي از انرژيهاي فسيلي را روشن كرده و نهادهايي همانند پروژه منهتن را به تعقيب راههاي فرار از بنبست انرژي شايق ساخته است. باز با اين حال نميتوان از واژه بحران در توصيف شرايطي كه قدرتهاي مطرح گرفتار آن هستند، چشم پوشيد و به ارفاق، جاده پردستانداز تامين انرژي ماشينهاي صنعتي را پروسهاي عادي معرفي نمود. مضافا اينكه، آنچه پيش رو داريم مخصوص و محصور جهان صنعتي نيست؛ جهان در حال صنعتيشدن نيز اسير افسون انرژي است؛ خاصه كشورهايي كه نوعا صادركننده انرژيهاي فسيلي هستند و يا هويت اقتصادي خود را از عنصر نفت و گاز به عاريت ميگيرند. اگرچه بحران انرژي را ميبايست در پيوند با قدرتهاي صنعتي و كيفيت به چنگ آوردن انرژي فهميد اما رقابت براي رهايي از چنبره انرژيهاي فسيلي؛ همزمان شامل واردكنندگان و صادركنندگاني ميشود كه از دو ناحيه يعني خاتمه احتمالي عمده منابع تا سال 2050 ( و يا نيمقرن ديرتر) و تهديدات سياسي مستولي بر مبادله نفت و گاز، به كسب استقلال از انرژيهاي قديمي تحريك ميشوند. اگر افزايش آلودگيهاي زيستمحيطي و توزيع ناموزون تبعات آن را به ليست نارضايتي از مصرف انرژيهاي آلودهكننده بيفزاييم، روشن ميشود كه چرا بحران انرژي در سالهاي آتي گريبان هر كشوري كه به انحاي مختلف با انرژي سر و كار دارد را ميفشارد. با اين وجود، كانون رقابت استقلال از انرژي، بيشك در ميانه قدرتهاي صادركننده نفت و قدرتهاي واردكننده آن است. اگر واردكنندگان با افزايش قيمتها، دشواريهاي سياسي استخراج و پالايش و نقل و انتقال آن مواجه هستند، صادركنندگان در معرض تلاطمات ژئوپوليتيكي و تحميل سليقههاي سياسي و از همه مهمتر، عاقبت بازارگرمي انرژيهاي جايگزين در كشورهاي صنعتي هستند. از اين رو است كه اگر برخوردي هم ميان تمدنها در كار باشد، نه بين تمدنهاي هويتي و مذهبي بلكه بين تمدنهاي اقتصادي به وقوع خواهد پيوست. چه؛ آنگاه كه محوريت اقتصاد را بر روابط مدني و سياسي بپذيريم، چارهاي جز تعريف اقتصادي از تمدنهاي آينده نخواهيم داشت. ممالك بيخبر از انقلاب صنعتي، زير ضربات قدرتهاي دريايي و گسترشطلبي كه براي تامين مواد خام و افزودن بر حجم توليد و يافتن بازار فروش كالاهاي توليدي خويش به آسيا و آفريقا قدم نهادند، مفهوم بردگي را از نو زنده كردند. روابط شمال و جنوب و فرادستان و فرودستان و هر آنچه ديالكتيك تاريخي «دارا و ندار» را در مقياس جهاني توضيح ميدهد، تماما در پي انقلاب صنعتي و توليد انرژيهاي جديد و سرعتبخش به توليد انبوه حاصل آمد و عاقبت سرايت انقلاب صنعتي به دنياي برون از اروپا مسبب قطببنديهاي جهاني و خلق سياست بينالملل شد. به بيان ديگر، اين دورههاي گوناگون استفاده از انرژيهاي صنعتي بود كه نبردهاي نظامي بر سر منابع و يا به گفته محقق غربي؛ پل هريسون، «بر سر منفعت» را از قلب اروپا تا شاخ آفريقا و اعماق آسيا پيش برد و بديهي است كه اكنون مطالعه دگرگوني در صورتهاي انرژي غالب در جوامع صنعتي (حتي با صرف نظر از مولفههاي جانبي همچون افزايش جمعيت و ماهيت آنارشيك نظام دولتها) بهتر از هر عاملي قادر به پاسخگويي آينده آرايش سياسي و نظامي در جهان است.
جويندگان طلا
هرچند سابقه بهرهبرداري از نفت به قول و سند هرودت به 6 هزار پيش بازميگردد اما تا آستانه 1900 ميلادي ذغال مهمترين ماده انرژيزا براي چرخهاي صنعتي محسوب ميشد. كشتيهاي باري و قطارها، همه با انرژي رها شده از ذغال حركت ميكردند. خانهها نيز يا با هيزم گرم ميشدند يا ذغال. معادن ذغال سنگ، محمل زور بازوي كارگران و پول تاجران بود تا اينكه كشف نفت در تگزاس، دومين انقلاب صنعتي را رقم زد. مدت كوتاهي نفت جاي ذغال نشست و انرژي فراوان آن در مقايسه با همتاي از رده خارج شده، مشتريان دائمي يافت. نفت چنان معتبر شد كه سدهها تاريخ ذغال را از اعتبار انداخت و تا نيمه دوم قرن بيستم اين نفت بود كه فرمانروايي ميكرد. جنگ براي نفت البته حاصل ظهور قدرتهاي جديدي بود كه در برابر ايالات متحده قد كشيدند و هرچه مصرف بيشتر و بر مصرفكنندگان افزوده ميشد، نفت نيز اهميت بيشتري مييافت. در كنار نفت، مصرف گاز طبيعي نيز از 1950 تا 1975، هفت برابر افزايش مصرف داشته است. علاوه بر محذورات منابع نفتي و سياستهاي خصمانه اوپك، هشدار اجلاس استكهلم مبني بر مخاطرات آلودگي محيط زيست در دهه 1970 معادله را به نفع «سوختهاي پاك» تغيير داد، عصر گاز آغاز شد.
انفصال از نفت
نيروگاههاي توربين گازي تا 1990 در بريتانيا و آمريكا گسترش يافت و كرايسلر و فورد به ساخت اتومبيلهاي دوگانهسوز روي آوردند. روسيه، ايران، آرژانتين و كانادا چهار كشور نخست دارنده گاز طبيعي شناخته شدند و انتقال ساده و هزينههاي كمتر در نسبت با نفت، سبب رواج گاز طبيعي شد و طرفداران محيط زيست و منزجران از ماكياولي نيز آرام گرفتند. بعدها اما سيل انتقادات بر گاز فروريخت. استدلال چنين بود: «اگر چه در گاز طبيعي نسبت هيدروژن به كربن بيشتر است و مقدار كمي مونواكسيدكربن و اكسيدهاي ازت توليد ميكند اما تشويق به مصرف فزاينده گاز، باعث گرمايش زمين هم ميشود». با تمام قوتها و كاستيها اما گاز طبيعي هيچگاه از رده انرژيهاي جايگزين خارج نشد و حتي گفتهاند كه منابع گازي روسيه، به تنهايي براي مصرف 60 سال جهان كافي است. از ديگر سو، دهه 1980 را سالهاي كوشش قدرتهاي محوري جهان صنعتي در استقلال انرژي به واسطه دستيازي به انرژيهاي جايگزين، به ويژه انرژي هستهاي دانستهاند كه بهرغم كاميابيهاي كوتاه مدت، هرگز پروژهاي موفق از آب در نيامد. با انفجار آلودگيهاي «تري مايل ايسلند» و «چرنوبيل» يكي در 1979 و ديگري در 1986، توأم با پژواك اعتراض هواداران محيط زيست از اين ابهام نيز پرده برداشته شد كه انرژي هستهاي نه تنها فاقد توانايي تاميني موجود در انرژيهاي فسيلي است بلكه از امنيت كافي نيز بهرهمند نيست. اينگونه بود كه آلمان و چين به بزرگترين مصرفكنندگان ذغال تبديل شدند و بريتانيا به انرژيهاي تجديدپذير همانند انرژي بادي روي آورد. فيل دانماركيها كه مخترع توربين بادي در اواخر قرن نوزدهم بودند بار ديگر ياد هندوستان كرد و در عهدي كه سخن از نفت و گاز ميرفت، توربينهاي بادي برپا شد. جلگههاي شمال اروپا تا لهستان همانند شمال آفريقا به دليل وزش بادهاي قوي مناسب تمتع از انرژي بادي است و جالب آنجاست كه آمريكا نيز به با وجود منابع نفتي و گازي، دانمارك را در استفاده از توربينهاي بادي همراهي ميكند. اسرائيل نااميد از مائدههاي زيرزميني به منابع آسماني روي آورد و بازار انرژي خورشيدي در گرم كردن آب، گرم شد. در حالي كه مصرفكنندگان آمريكايي دلبندي به نفت را در نيمه اول دهه 1980 گسيختند، فقدان سياستهاي متحد جهاني در كنار كاهش چشمگير قيمت نفت، سبب شد قدرتهايي همچون ژاپن و چين و كشورهاي صنعتي شده جنوب خاوري آسيا، همچنان به واردات نفت دامن بزنند. با تقليل استخراج نفت در آمريكا و هجوم شركتهاي نفتي آمريكايي به كشورهاي نفت خيز خاورميانه و آفريقا و آمريكاي لاتين، فاز نويني از كشمكشهاي انرژيك آغاز شد كه سياستهاي جايگزيني انرژي را به محاق فرو برد. بدبينان به رهبري شوراي جهاني انرژي(WEC) پيشبيني كردند در سال 2020 مصرف نفت افزايش 60 درصدي خواهد داشت و مصرف ذغال سنگ دو برابر خواهد شد و خوشبينان به رهبري موسسه World Watch خبر از كاهش 73 درصدي در مصرف ذغال سنگ و افت 20 درصدي مصرف نفت تا 2025 ميدادند. هيچ چيز مانند بحران آب و هوايي 1998 در اروپا و آمريكا نميتوانست بار ديگر تعهد قدرتهاي صنعتي را به انرژيهاي پاك تجديد كند؛ پس رهبران چين و آمريكا در مقام بزرگترين توليدكنندگان كربن جهان در نشست سازمان ملل متحد، متفقا خواستار كاهش توليد كربن شدند و تا آنجا پيش رفتند كه رئيس جمهور آمريكا گفت«تهديد تخريب محيط زيست، جايگزين تهديد انهدام متقابل هستهاي شده است.»
امروز اما كافي است به جستوجوگر گوگل فرمان جستوجوي انرژيهاي جايگزين را دهيم تا هزاران موسسه و بنياد تحقيقاتي را از چين تا آمريكا و از آفريقاي جنوبي تا اندونزي پيش روي ما بگشايد. افزايش قيمت نفت در ماههاي گذشته، حكايت از فوريت انرژيهاي بديل دارد. نشستهاي هايليگندام و بالي و هوكايدو يا گزارشهاي برنامه محيط زيست سازمان ملل متحد در ادامه نتايج اجلاسهاي صوفيه و هلسينكي و ريو، مدام بر دگرگوني منابع انرژي تاكيد دارند. سوختهاي گياهي(Biomass) كه روزگاري نامزد جانشيني سوختهاي فسيلي بودند اكنون در معرض اتهام بحران جهاني غذا هستند. انرژي هستهاي با همه اقبالها كمتر از ديگر منابع خطرساز نيست. انرژيهاي بادي و آبي اولا براي همگان مقدور نيست و ثانيا در تامين انرژي مورد نياز صنايع گرسنه جهاني كفايت نميكند. اكنون اما اين پرسش مطرح است كه آينده انرژي چگونه خواهد بود و مناسبات جهاني چگونه از استراتژي كلان انرژي قدرتهاي صنعتي اثر ميپذيرد؟
نبرد تمدنهاي اقتصادي
روشن است كه اگر تلاشي هم براي استقلال از انرژيهاي فسيلي صورت نگيرد، منابع نفتي و گازي موجود تامين انرژي مورد نياز جهان صنعتي را دستكم به مدت يك قرن، تضمين ميكند. به همان اندازه روشن است كه انرژيهاي جايگزين با محدوديتهاي كاربردي فراواني مواجه هستند كه امكان و احتمال تحقق آن را به دشواري قابل تصور ميسازد. با اين همه وضعيت اسفبار جوي و افزايش ميزان فقر ناشي از استفاده نابجا از سوختهاي زيستي سبب شده تا اهميت يافتن انرژيهاي جديد اجتنابناپذير به نظر آيد. مهم اين است كه تلاش و كوشش براي يافتن انرژيهاي نوين جداي از نتايج آن، چينش تازهاي از روابط قدرتها در دو سطح قدرتهاي صنعتي و قدرتهاي در حال رشد وابسته به نفت را پديد آورد. چنانكه زمزمههاي استقلال جهان صنعتي از انرژي نفت، كشورهاي حاشيه خليج فارس را به سمت منابع جديد مالي هدايت كرده است. توافقات ميان فرانسه و ليبي و مصر و امارات متحده عربي پيرامون راهاندازي نيروگاههاي توليد برق هستهاي و يا طرح عربستان در شهركسازيهاي صنعتي همگي حامل نشانههايي از حركت كشورهاي وابسته به انرژيهاي كلاسيك و البته ژئوپوليتيك سنتي به سوي ژئواكونومي همتراز با كيفيت ژئواكونومي جهاني است. به اين ترتيب وارد عصر نويني شدهايم كه گذشته از داوري شتابزده، مشخصه بارز آن، سرعت و سبقت كشورها در استقلال از انرژيهاي قديمي است. در چنين شرايطي است كه بايد هر كشوري به مدد ساختار جغرافيايي و امكانات محيطي درصدد كشف راهكاري بديعي در انرژيهاي مصرفي باشد. ظاهرا كشورهايي كه بيمحابا به سمت انرژي هستهاي خيز برداشتهاند از فهم اين نكته عاجز ماندهاند كه وابستگيهاي تكنولوژيك و محدوديتهاي سياسي و فني آن، پس از طي وابستگي نفتي، اكنون دوباره دام وابستگي هستهاي را ميگستراند. اين در حالي است كه عمده كشورهاي نفتخيز خاورميانه به جهات ويژگيهاي محيطي و تقرب به خط استوا امكان فزونتري در استفاده از انرژيهاي بادي و خورشيدي دارند. وجود بادهاي منظم موسمي و زاويه نسبتا عمودي تابش خورشيد در محور جنوبي آسيايي غربي دستكم تمهيدات كافي را براي بهرهمندي از اينگونه انرژيها در تامين نيازهاي محلي فراهم ميكند. انرژي هستهاي تنها راز پيروزي نيست. ميتوان به دنبال ديگر صورتهاي انرژي نيز به راه افتاد. به ويژه مادامي كه اصل در رقابتهاي جهاني هر چه بيشتر با مسئله جاذبه و دافعه انرژي نفت پيوند خورده است، استعداد كشورها در استيصال ريشههاي اقتصاد نفتي، از موضوعي صرفا اقتصادي به موضوعي سياسي و روابط بينالمللي تبديل شده است. ممكن است جنگهاي آينده بر سر انرژي نباشد اما بيترديد با جنگهايي روبهرو خواهيم بود كه برندگان آن بازيگراني هستند كه زمان دومين انقلاب انرژي عصر مدرن را زودتر دريافتهاند. دريافتهاند كه آرايش قدرتهاي جهاني و شكل وابستگيهاي آينده به انتخابي بستگي دارد كه اكنون در معرض آن هستند.
شنبه 12 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]
-
گوناگون
پربازدیدترینها