واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به نظر مي رسد خرمشهر در طول جنگ هشت ساله تحميلي عراق عليه ايران، دو اثر عميق اجتماعي برجاي گذاشته است؛ اولي روز عقب نشيني مدافعان شهر از غرب خرمشهر و ديگري سوم خرداد 61، روز ورود اولين رزمندگان به داخل شهر از مدخل غربي شهر بود. اشغال شهر در اوايل آبان ماه 59 را شايد بتوان نوعي تراژدي ملي براي ايراني ها توصيف كرد؛ آن روز هيچكس دل و دماغ حرف زدن نداشت. آن روز، دلشوره بود و دلواپسي و خوف از آنكه ديگر نتوانيم خرمشهر را در نقشه جغرافيايي ايران به فرزندانمان نشان دهيم. شايد آن روزها براي اولين بار پس از قرارداد تركمانچاي، ايراني ها احساس شكسته شدن غرور ملي خود را تجربه مي كردند. مهمترين تاثيرات اجتماعي، ناشي از اشغال خرمشهر در پاييز 59، زخم برداشتن هويت ملي ايرانيان بود كه باور نداشتند خرمشهر زير چكمه هاي بعثي ها، لگدمال مي شود. نگراني از تكرار تاريخ، بخصوص جدا شدن بخش هاي مهمي از خاك ميهن در آن سوي ارس، خيلي هم غير طبيعي نبود. كشور هنوز از گرد و غبار انقلاب عظيم اسلامي سال 57 به ثبات نسبي نرسيده بود و در بخش هاي مختلف كشور ضد انقلاب با حمايت دولت هاي بزرگ، كشور را در ناآرامي فرو برده بود. ياس و دلسردي مي رفت تا بر فضاي جامعه مستولي يابد، اما نفس گرم و حضور معنوي امام خميني (ره) و آنگاه كه به رزمندگان وعده پيروزي داد، اميد و روحيه را بارديگر به اردوي سپاهيان ايران بازگرداند. ايرانيان، در اين هنگام، از دو امتياز ويژه برخوردار بودند؛ يكي شور انقلابي بود كه با گذشت حدود دو سال از پيروزي انقلاب هنوز فروكش نكرده بود و ديگري رهبري هوشمندانه مردي از تبار حسين(ع) كه از شرايط لازم براي ايجاد وحدت ملي در كشور برخوردار بود. علاوه بر اين، اشغال خرمشهر يك اثر اجتماعي غير قابل انكار هم بر جامعه ايران گذاشت و آن احساس همدردي مشترك بود كه اتفاقا موجب شد تا بارديگر دوشادوش و بازوبه بازوي هم براي يك هدف مقدس وارد صحنه نبرد شوند. در همان روزهاي سخت و شكننده، تنها اين تهراني ها نبودند كه پا در صحنه نبرد گذاشتند؛ جوانان مصمم تبريزي، اصفهاني و مشهدي و از ساير نقاط كشور، با خشمي مقدس در هويزه، سوسنگرد، آبادان و ديگر خطوط تماس با دشمن جنگيدند و در طول همين نبرد مشترك، فرهنگ مشتركي شكل گرفت كه بعدها به فرهنگ دفاع مقدس معروف شد. اما اثر عميق ديگر خرمشهر بر اوضاع اجتماعي كشور، مربوط به زماني است كه شهر آزاد شد. هنگامي كه راديو جمهوري اسلامي ايران و بلندگوها در سطح شهرهاي مختلف خبر آزادي خرمشهر را اعلام كردند، ميليون ها ايراني از بزرگ و كوچك و زن و مرد، به خيابان ها ريختند و هلهله كردند. شب دهم ارديبهشت ماه ، لحظات حساس و نفس گيري بود كه در پشت ساحل شرقي كارون بر رزمندگان ايراني گذشت؛ دل هاي جواناني كه آماده بودند تا به آب بزنند، طوفاني بود؛ به همان اندازه كه كارون ناآرام بود و در حال طغيان. بيم و اميد در هم گره خورده بود. به دنبال عمليات موفق فتح المبين، اميدها به آزادي خرمشهر در دل ملت ايران گل كرده بود، اما به اين زودي ها؟! باورش كمي دشوار بود ، حتي براي سربازان و بسيجياني كه آن شب به موج هاي خشمگين كارون خيره بودند. عمليات آغاز شد و گردان هايي از نيروهاي زميني ارتش و سپاه، از كارون عبور كردند؛ از نخلستان هاي غرب كارون گذشتند و پس از عبور از خطوط دفاعي دشمن، به مجموعه سنگرهاي بتن آرمه اي رسيدند كه ارتش عراق سقوط آن را باور نداشت. حتي شكسته شدن اين خط دفاعي توسط رزمندگان ايراني در مخيله اش هم نمي گنجيد. اين يك حماسه واقعي بود. اين حماسه مي توانست غرور فرو ريخته جوان ايراني را بازسازي كند. هنوز آن استحكامات دفاعي در فاصله چند كيلومتري از كارون، بعد از گذشت 29 سال پابرجاست. اگر بارديگر از تلويزيون نشان داده شود، مي توان عظمت آن ديواره هاي دفاعي را به نسل هاي جديد نشان داد. از ساحل غربي كارون تا جاده اهواز - خرمشهر، حداقل 18 كيلومتر راه است. تمامي اين مسير پس از شكسته شدن خطوط دفاعي ارتش عراق، پشت سرگذاشته شد و روز سرنوشت ساز در پاي جاده اهواز خرمشهر، آغاز مي شد. از محور غربي و جنوبي، ستون هاي زرهي و تانك هاي دشمن به حركت درآمده بودند. از دور همانند سايه هايي به نظر مي رسيدند كه در سراب حركت مي كنند و موج مي زنند. آن روز ترديدي در كار نبود. همه آنهايي كه در تيغ آفتاب آن روز مقابل تانك هاي تي – 72 ايستاده بودند، به خوبي بخاطر دارند كه خط با چنگ و دندان و جنگ تن به تن حفظ شد. گلوله هاي آرپي جي 7 برعكس هميشه، به هدف اصابت نمي كرد. چه اتفاقي افتاده بود؟ شكار اين تانك ها چقدر سخت شده بود؛ انتظار براي رسيدن نيروهاي كمكي هم خيلي طبيعي نبود، چرا كه نيروهاي ايراني گردان به گردان از محورهاي ديگري هم به داخل مناطق تحت اشغال نفوذ كرده بودند و نبرد در چند محور از جمله جفير، ادامه داشت. در پايان روز يازدهم، زماني كه از فشار پاتك ها كاسته شده بود، باقي مانده نيروهاي عمل كننده در جاده اهواز خرمشهر، مغرورانه در اين محور گام بر مي داشتند. خط رفته رفته تثبيت مي شد و نيروهاي جديد به مدافعان جاده پيوسته بودند. برق چشمان بچه هايي كه تمام شب و روز گذشته را در نبردي سخت گذرانده بودند، مي شد معنا كرد؛ از اين لحظات زيباتر نبود. نيروهاي ايراني سرانجام بعد از دو مرحله ديگر، يكي ادامه حركت به سمت مرز بين المللي (ايستگاه حسينيه و گرمدشت) و ديگر دور زدن شلمچه در جنوبي ترين محور عمليات و استقرار در گرداگرد خرمشهر، اين شهر را به محاصره كامل در آوردند. شبانگاهان اول خرداد ماه 61، بي تابي را مي شد در نيروهاي ايراني و بويژه بچه هاي خرمشهر حس كرد؛ همان ها كه در پشت خاكريزهاي منتهي به پل نو انتظار ورود به شهر را مي كشيدند. خيلي ها آرزو داشتند كه بارديگر وارد شهرشان شده و سري به محله و خانه پدري بزنند. بي تابي در تمام جبهه ها موج مي زد. لحظه شماري براي ورود به خرمشهر فقط مختص نيروهاي عمل كننده در عمليات بيت المقدس نبود. تمام كشور بي تابانه در انتظار خبر بودند. حداقل 20 روزي مي شد كه همه حواس ها به خرمشهر بود. سوم خرداد وقتي خورشيده طلوع كرد، غرور ايرانيان نه تنها در سراسر كشور، بلكه در سراسر جهان ، دوباره شكوفه كرد. بچه هاي خرمشهر كه براي ديدن لحظه آزادي شهرشان لحظه شماري كرده بودند، آن روز در يك نبرد كاملا نابرابر ميان تانك ها با تفنگ 106 ها در دشت باز و بدون پستي و بلندي حومه خرمشهر، پيروز شدند و حماسه اي تكرار نشدني آفريدند. ... و سرانجام، شهيدان احمد كاظمي و حاج حسين خرازي كه به عنوان اولين نفراتي كه وارد خرمشهر شده بودند، از پشت بيسيم خبر از فرو ريختن دژهاي دشمن دادند تا نوبت نواختن سرود پيروزي برسد و بدينسان هويت ملي ايرانيان بعد از دو سال بازسازي مي شد. آن روز هويت ملي را در تابلويي در ورودي خرمشهر ديديم كه فاتحان شهر در مقابل واژه جمعيت ، عدد 35 ميليون نفر را با ماژيك ثبت كرده بودند؛ درست بود جمعيت خرمشهر آن روز برابر بود با جمعيت سراسر ايران. كار بزرگي در آن برهه از تاريخ كشورمان رقم زده شده بود. ارزيابي آثار اجتماعي و تاثيرات آزادي خرمشهر بر هويت ايرانيان بطور دقيق، كار دشواري است. نياز به تعريف پروژه هاي پژوهشي دارد. انتظار هم اين بود كه در اين عرصه گام هاي بزرگ برداشته شود. اگر فناوري سنجش و اندازه گيري دقيق چنين وقايعي بر مولفه هاي قدرت ملتها وجود داشت، مي شد دقيق تر گفت كه اين حماسه چه تاثيري بر وحدت و همبستگي ملي ايرانيان داشته و دارد. وجود چنين روزهاي افتخار آفريني در تاريخ ملت ها ، سازنده زنجيره هاي اتحاد تلقي مي شوند، بطوري كه خرمشهر توانست چنين نقشي را ايفا كند ؛ چه آنگاه كه با غروبش در آبان 59 اشك بر گونه هاي 35 ميليون ايراني آن روزها جاري ساخت و چه در روز سوم خرداد 61 كه ملتي خود را در آغوش يكديگر يافت. از جمله تاثيرات اجتماعي كه مي توان حاصل عمليات غرور آفرين بيت المقدس دانست، تقويت انسجام ملي و كاهش تضادهاي قومي، منطقه اي و مذهبي و حتي زباني بود. اين انسجام و همبستگي از آنجا ناشي مي شود كه در خرمشهر شاهد تلاقي پاره فرهنگ ها، زبان ها و لهجه ها و طبقات اجتماعي هستيم. در خرمشهر ، ترك، كرد ، عرب، لر، فارس و بلوچ و تركمن شانه به شانه هم و در كنار يكديگر به مصاف رفتند. شمال شهري و جنوب شهري و نيز شهري و روستايي ، اين بار بدون توجه به طبقه اجتماعي در كنار هم قرار گرفتند و آنگاه سرنوشت مشترك رخ نماياند و آثارش را در ادامه دفاع مقدس، ديديم. با همه اينها امروز بعد ازگذشت 29 سال اين سوال مطرح است كه ما در قبال اين حادثه بزرگ تاريخ كشورمان چه كرده ايم؛ از كار بزرگي كه فرزندان اين مرز و بوم در آن روز كردند چه بهره ها برده ايم؟ آيا توانستيم از پتانسيل هايي كه سوم خرداد ايجاد كرد استفاده كنيم؟ خيلي ها امروزه معتقدند درحالي در قبال حماسه سوم حرداد كم كاري كرده ايم كه روسها هنوز بعد از گذشت نيم قرن، درباره دفاع از سن پطرزبورگ در جنگ دوم جهاني پروژه هاي تحقيقاتي و پژوهشي تعريف مي كنند. هنوز فيلم مي سازند و رمان مي نويسند. هر ساله ، بازماندگان نبرد با آلمان نازي را مي نوازند و مورد تفقد قرار مي دهند و بر تعداد مدال هاي افتخار نصب شده بر پالتوهاي روسي شان مي افزايند. آمريكايي ها نيز براي نبرد سرنوشت ساز در ساحل نورماندي، فيلم هاي متعدد ساخته اند و در قرن بيست و يكم هم بارديگر سرباز رايان را ساختند تا مبادا حافظه آمريكايي آن را فراموش كند. سوم خرداد را گرامي مي داريم و اميدواريم ياد مردان اين روز در همواره تاريخ بماناد. 1770//
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 364]